مصاحبه ها

میز گرد کمونیست در باره بیانه حزب حکمتیست جبهه های اصلی نبرد طبقاتی در ایران وضعیت حاضر حکومت اسلامی و الزامات پیشروی مبارزه انقلابی

میز گرد کمونیست در باره بیانه حزب حکمتیست
جبهه های اصلی نبرد طبقاتی در ایران
وضعیت حاضر حکومت اسلامی و الزامات پیشروی مبارزه انقلابی
کمونیست هفتگی: دربند۳ بیانه آمده که جنبش سرنگونی و خروش انقلابی که رادیکالیسم چپ را نمایندگی می کندف در دو قلمرو اجتماعی قطبی شد. یکی مسئله زن از دریچه نفی حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی ودوم تقابل با فقر و فلاکت اقتصادی که اساس جوهره سرمایه داری ایران را میسازد. در این خیزش جنبشهای اجتماعی مختلفی با خواستهای معینی شرکت دارند.این رادیکالیسم چپ چگونه در این جنبشها نمایندگی شده است .دلایل این مسئله از نظر شما چگونه است.؟
همایون گدازگر:یک ستون اصلی مبارزه علیه ارتجاع اسلامی در ایران از همان روزهای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی زنان بودند .از همان زمان تا امروز هم .
سرهربزنگاه و هر اعتراض جمعی ‌و توده ای ، چه در مقابل سرکوب وزندان و یا علیه فقر وگرانی زنان در بسیاری موارد پیشقراول این اعتراضات بوده اند . می توان گفت ، نقش زنان در جنبش های اجتماعی در ایران در چند دهه گذشته تاریخ کاملا متفاوتی را در تاریخ معاصر جهان رقم زده است ، بطوریکه تاثیر گذاری آن از چهارچوب جامعه ایران فراتر رفته است و در اقصی نقاط دنیامورد تحسین و پشتیبانی قرار گرفته است .
بنظر من نقش زنان در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ یکقدم‌جلو تر رفت واز محدوه دفاع از حقوق زن ‌و علیه حجاب عبور کرد . به این معنی که دخالت زنان نه تنها بعنوان زن حقوق پایمال شده و دفاع برای مطالبه جنس خود ، بلکه بعنوان‌پیشقراول کل خواست‌ها ومطالبات خیزش و ایفای نقش برای رستگاری کل جامعه از دست جمهوری اسلامی و فقر و سرکوب خودنمایی کرد . به این ترتیب حجاب سوزان و‌دور انداختن آن اگرچه مدتی سوژه و ‌موضوع داغ جنبش انقلابی بود ، اما بهیجوجه نقش زنان در خیزش بزرگ سال قبل را نمی تواند به تنهایی توضیح بدهد . زنان ‌و جنبش آنها یک پای ثابت و ‌استوار خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و اتفاقا جای امید ‌و افتخار و یکی از نقطه قدرتهای آن بودند .
جمهوری اسلامی یکسال تمام است با نیروی امنیتی ‌و نماز جمعه ورادیو تلویزیون و وحوش بسیجی در خیابان‌ها علیه زنان مبارز و جسور به مقابله برخاسته است ، اما کماکان ذلیل و ناتوان در کنترل کردن اعتراض برحق آنان است . مسلما دوره های بعدی برآمد خیزش انقلابی زنان انقلابی بیشتر خواهند درخشید و سهم بزرگی در بگور سپردن جمهوری اسلامی خواهند داشت . رویارویی زنان علیه جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر آن حتی با فروکش کردن اعتراضات توده ای و خیابانی در طی یکسال گذشته همواره و روزانه در جریان است و جمهوری اسلامی را به ذلالت کشانده است . این روند همچنان ادامه دارد ‌قطعا در برآمدهای آینده جامعه ایران جنبش زنان کوبنده تر از پیش به مصاف ارتجاع اسلامی خواهد رفت .
اما مسئله فقرو‌فلاکت و جنگ برای معیشت ، که بواقع یکی از عرصه های قطبی شدن خیزش انقلابی بود و هنوز هم هست ، نیرو و انرژی واقعی بیشتر اعتراضات اجتماعی علیه جمهوری اسلامی بوده است . این رژیم ضد کارگر از همان روزهای اول سر کاآمدن جواب بدیهی ترین خواست کارگران را با شلاق و زندان ‌شکنجه داد و به این ترتیب ژیم سرمایه داری اسلامی کارگران را به مصاف طلبید .از آن زمان تاکنون مبارزه طبقه کارگر و مردم زحمتکش هرروزه در جریان بوده است ۰ این جنگ طبقاتی اساسا در شکل دفاع از معیشت و علیه فقر وفلاکت و در مقابل گرانی و اخراج و ستم بر کارگران و خمیر مایه بیشتر این اعتراضات و بخصوص خیزش انقلابی ۱۴۰۱ شد . در چهاردهه گذشته دهها هزار حرکت
اعتراضی و اعتصاب کارگری حول نجات سفره کارگران و علیه گرانی و فساد دولتی در مراکز کارگری ، علیه دزدیدن امکانات مادی ومالی جامعه به بهانه برنامه های اقتصادی و چپاول صندوقهای بیمه بازنشتگانی که استخوان‌هایشان در راه سودآوری برای سرمایه خرد شده است ، همگی پشتوانه مبارزاتی هستند که اکثر تحرکات اجتماعی جامعه ایران را سریعا به شعارها ‌و مطالباتی علیه فقر وگرانی و سختی معیشت گره می زند. خیزش انقلابی سال گذشته نمونه روشن آن بود که اعتراض به سختی معیشت را به صدر شعارهای همگانی در همه شهرها آورد ، دردمشترکی که زندگی اکثریت استثمارشدگان و اقشارپایینی جامعه را به جهنم تبدیل کرده است .
بدون شک دوره های آتی برآمد توده ای ، اعتراض علیه فقر و گرانی و خواست تامین معیشت با قدرت بیشتری به میدان خواهد آمد ، زیرا جمهوری اسلامی با اقتصاد ورشکسته و فساد نهادینه شده و مزمن در تمام لایه های آن قادر به جوابگویی به فقر وتباهی ای که خود به جامعه تحمیل کرده است نیست . اما با اینحال تنها قطبی شدن این تحرکات حول فقر وفلاکت اقتصادی کافی نیست .‌ طبقه کارگر باید در بر آمدهای پیش رو و در شرایط تعادل قوای مناسب ، سکان مبارزات مردم محروم را برای نجات جامعه از دست بربریت سرمایه داری در دست بگیرد . متحد شدن و متشکل شدن در سازمانهای توده ای شرط اولیه قدم گذاشتن دراین راه و آمادگی برای ایفای نقش است .‌ سازمانیابی حزبی و داشتن یک افق روشن و داشتن نقشه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و هدایت جنبش های اعتراضی برای نجات قطعی جامعه از فقر و مصیبت کنونی تنها بوسیله طبقه کارگر و حزب آن می تواند به انجام برسد . این وظیفه سنگین و دشوار امروز جلو پای رهبران کارگری و کمونیستها جامعه ایران است . بدون شک آینده خروش انقلابی در جامعه ایران طبقه کارگر رابرای ایفای نقش فراخواهد خواند. آنچه معلوم است جامعه آبستن تصادمات اجتماعی و طبقاتی بزرگی است که جواب دادن به فقر وفلاکت اقتصادی تنهابخشی از دستاوردهای آن خواهد بود .
کمونیست هفتگی:بند ۴ بیانیه اشاره دارد که جمهوری اسلامی در دو جبهه اصلی نبرد طبقاتی دست به تعرض متقابل زده است، وسیعترین تعرض اقتصادی و تاراج اموال عمومی وتعرض به زنان بر تقابل با بی حجابی از سوی دیگر. در عین حال مقاومت و مبارزه و اعتصاب واعتراض در مقابل این تعرض وجود دارد.توضیح شما و دلایل شما در این رابطه چه هست . فقرو فلاکت و تعرض به سفره کارگران چه تاثیری بر روند مبارزه آنان دارد، آیا جمهوری اسلامی موفق خواهد شد زنان را ازموضع تعرضی عقب براند.؟
عبداله دارابی: جاری کردن فقر و فلاکت و نا امن کردن محیط کار و زندگی جامعه ایران بعد از انقلاب ۵۷، ابتدا با سخنان بی پایه و اساس خمینی که گفت:« اقتصاد زیر بنای الاغ است» محک خورد و برای تثبیت آن نیز فقر و تنگدستی بی نظیری را بر کارگران ومردم زحمتکش جامعه تحمیل کردند. و همراه با آن هر گونه حق و حقوق زن و رادیکالیسم بدست آمده از انقلاب ۵۷ را نیز در هم کوبیدند که هم اکنون نیز وضع بر منوال همان دوره چه بسا گسترده تر و خانمانسوز تر از آن ادامه دارد. رژیم جمهوری اسلامی در همان بدو کار تا کنون، با دو خصایص بارز و لایتجزای خود همانا (فقر و ارعاب)، ظاهر شده که کاربرد هر دوی آنها در حکم بقاء حاکمیت و ماندگار بودن آن جا دارد نه چیزی دیگر. چون هر گاه یکی از این خصایص از رژیم سلب شود بلادرنگ تناسب قوا به نفع مردم تغییر خواهد کرد و راه برای پایین کشیدن آن از اریکه قدرت هموار میشود و به زباله دانی تاریخ ریخته خواهند شد. مهر تأیید و حمایت بالایی ها(کشور های امپریالیستی) از این رژیم، اساسا بخاطر دارا بودن و برخوداری آن از همین خصلت هاست که همواره برای بقأ و ماندگاری خود از آن بهره گرفته و میگیرند.اگر چنین نمیبود بی تردید مورد تأیید و حمایت بالایی ها قرار نمی گرفت. و جایگزین کردنش بجای رژیم قبلی هم عملا مورد قبول واقع نمی شد. اینجا حق با منصور حکمت بود که بسیار روشن و بی پرده اعلام کرد که، رژیم جمهوری اسلامی، ادامه دهنده راه و سیاستهای رژیم قبلی است. الآن همه واضح و بی تبصره از زبان خود سلطنت باقیمانده از جمله رضا پهلوی می شنوند، که به زعم آن سپاه پاسداران دست ساز و آدمکش جمهوری اسلامی، محافظین آینده ایران بعد از سقوط این رژیم می باشد. به همین خاطر بود که خصلت های ذاتی نهفته بر پیکر منحوس این رژیم، باعث گشت که مورد حمایت بی دریغ بالایی ها قرار بگیرد و با دادن چک سفید به آن، ۴۴ سال زمام داری خود را بیوقفه و تمام و کمال باتداوم وگسترش(فقر و اراعاب) در جامعه به کار ببندد و بدون ترس وواهمه آنرا بصورت روزمره تو سر و کله اکثریت مردم کارگر و زحمتکش جامعه بکوبد. همراه با آن، تورم و گرانی افسار گسیخته و حیف و میل کردن اموال مردم و فساد و رشوه خواری و… را در تمام سطوح اداری دولت گسترش دهد و بدینوسیله جامعه را به میدان اعتیاد و سپس یک جهنم سوزان برای مردم سوق دهد.
ولی علیرغم همه اینها، از قراین پیداست که کارایی دو سیاست فوکوس شده و همیشگی رژیم، به سان گذشته باقی نمانده و کارایی قبلی خود را از دست داده است، و نتوانستند کارگران و زنان آزادیخواه و نسل جوان امروز را از دستیابی به خواستهای برحق شان همانا سرنگونی رژیم و دستیابی به آزادی، برابری، و رفاه و خوشبختی و… بازدارند. چون قاطعانه در مقابل شان ایستادند و تا امروز رژیم را در امر احقاق حق زن، از جمله حجابُ و سنگسار کردن و… به عقب رانده اند و بدینوسیله از قوانین ارتجاعی و پوسیده آن عبور کرده و براساس آن، یک شرایط دو فاکتو نا نوشته را در سراسر ایران به رژیم تحمیل کرده اند. باز گرداندن مجدد نیرو های سرکوبگر امتحان پس داده و شکست خورده بسیجی ها و خواهر زینب ها بمیدان جنگ، و هارت و پورت کردنهای سران رژیم در وصف آنها هم نه تنها راه گشا و تعیین کننده نیست بلکه یک شکست مفتضحانه دیگری بر کارنامه سیاه آنها اضافه خواهد شد. چون آزموده را آزمودن خطاست، و در برابر موج خروشان بیش از پیش مردم جان به لب رسیده و کارآزموده تر دوام نخواهند آورد و مفتضحانه تر از قبل رسوا و بی آبرو خواهند شد.
اما آنچه که در عالم واقع اتفاق افتاده و هیچ وقت در مخیله بیمار گونه سران رژیم قابل تصور نبود، پولاریزه و قطب بندی شدن جامعه ایران است که در صحنه سیاست امروز ایران، آشکارا نشو ونما یافته و جنگ کنونی را به نبرد اصلی و تعیین کننده بین کار و سرمایه تبدیل کرده است. برجستگی این امر آنچنان خود را نشان میدهد که، آشکارا حال و هوای فکری و سرخوشی و نشاط گذشته سران رژیم را درهم ریخته است.انعکاس این تغییر و تحول دگرگون کننده، آنها را چنان برآشفته و بی اعتماد کرده که، از سایه خود هم میترسند و به صورت فله ای هم سایه هر کسی را که به کام شان خوش نیاد با تیر میزنند.ولی خلاف ادعای خود رژیم و سران و همپالکی هایشان، این دوره برای رژیم، دوره احتضار و حالت پایانی و نابودی آن خواهد بود. چون در مقابل آنها خیل عظیم آزادیخواهان و برابری طلبان تصمیم گرفته اند تا آخر راه و تا رسیدن به خواستهای واقعی و انسانی شان کوتاهی نکنند. چون کارگر کمونیست و زن آزادیخواه که با اتکا به خود در همه عرصه زندگی سر سختانه گام بر داشته اند، و همچنین جوانان مبارز در سرتا سر ایران، بجای کرنش در مقابل سیاست های رژیم از جمله(فقر و ارعاب)، تقابل و مبارزه کرده اند و برای تحقق یک زندگی بهتر و بری از استثمار و ظلم و ستم و فقر و تنگدستی و کسب آزادی های بی قید و شرط سیاسی مسیر درست را انتخاب کرده اند و قاطعانه تصمیم گرفته اند چون پیکر واحد تا آخر راه کنار همدیگر بمانند و برای تحقق خواست و آرزو هایشان لحظه ای از حرکت باز نایستند و با دست خود تاریخ زندگی شان رابنویسند. این واقعیات زنده نشان میدهد این نبرد طبقاتی کارگرکمونیست و مردم آزادیخواه در برابر سرمایه و دولت آدم کش اش است که دارد در برابر سرمایه و رژیم اش روز بروز خارا تر، آبدیده تر و منسجکم تر میشود. و متحد و سازمانیافته تر از قبل به سمت متححق کردن اهداف خود گام بر می دارد. اوضاع سیاسی-اقتصایی جامعه ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، بجایی کشیده شده که راه برون رفت از آن به هیچ وجه قابل تصور نیست. در نتیجه، این بن بست، آشکارا فریاد میزند که بقاء و ماندگاری نظام بردگی و بندگی نظام سرمایه داری درایران به پایان کار خود رسیده، چون جامعه را به تباهی و نابودی مطلق کشانده اند و چیزی را بنام زندگی برای اکثریت جامعه باقی نگذاشته اند. به همین خاطر، اکنون خواست سرنگون کردن بی اما اگر رژیم، در صدر خوا ستهای اکثریت مردم قرار گرفته و به چیزی کمتر از آن راضی و قانع نیستند. با توجه به آن، مردم مصمم هستند جانانه و قهرمانانه در محل کار و زندگی شان برای تحقق و دستیابی به این خواست انقلابی مبارزه کنند و بجگند.
در عین حال اپوزیسیون راست پرو غرب، بی بی سی، اصلاح طلبان و مفسرین سیاسی و… در این رابطه همان صحبتهای رژیم را نشخوار میکنند و میگویند : این رژیم ساقط نمیشود و پا بر جا میماند. چون منافع فردی و طبقاتی شان اجازه نمیدهد که سقوط یک رژیم مرتجع کپک زده سرمایه داری را با چشم خود ببینند. این تمایل و آرزو، یک واقعیت انکار ناپذیر دنیای امروز نظام سرمایه داری است که در صحنه سیاست ایران نیز جاری است.این طیف با آنکه آشکارا می دانند که، هیچ تحرک و احساس ای حتی برای ترمیم و اصلاح در درون سیستم سرمایه داری باقی نمانده است، باز از راه گوناگون با سقوط دولتهایشان مخالفت میکنند و همواره در جهت تقویت و ماندگاری و طول عمر بیشتر آنها گام بر میدارند.
با توجه به نکات فوق، حزب کمونیست کارگری ایران-جکمتیست، فرا خوانش برای ارج نهادن از سالروز مهسا عزیز، فوکوس کردن رو دو محور (فقر و فلاکت و امر آزادیخواهانه زنان مبارز) باشد که شامل حال اکثریت قاطع جامعه است.چون تا کنون پرچم چنین خواستهایی همواره در دست جنبش سرنگونی طلب و ازادیخواهان بویژه کارگران، زنان و جوانان قرار داشته که باید تا رسیدن به آن از آن کوتاهی نشود. مضاف برآن، در همین راستا، ضروریست برای هموار کردن راه سرنگون کردن رژیم، امررهایی زنان و ازادی زندانیان سیاسی و… پرچم طبقاتی خودمان در حالت اهتزار و حرکت کردن نگهداریم.
کمونیست هفتگی: در بند پنجم بیانیه حزب آمده که دوره اخیر تجارب مهی داشته است که جامعه را بیش از پیش پولاریزه می کند.کارنامه و عملکرد اپوزیسیون راست با روند انقلابی همخوانی ندارد و ازتجربه و آگاهی و هوشیاری یک جامعه در حال تحول خبر می دهد.توضیح شما در این رابطه چیست؟ چرا روند جامعه با اهداف اپوزیسیون راست همخوانی ندارد و دلایل شکست سیاستهای جنبش راست در این دوره چه هستند؟
رحمان حسین زاده: علت ناهمخوانی اهداف اپوزیسیون بورژوایی و راست ایران با روند انقلابی در جامعه ریشه در تقابل افق و سیاست و عملکرد این جریانات با تحولات انقلابی و به طور مشخص خیزش انقلابی در این دوره دارد. این واقعیت صرفأ ادعای ما کمونیستها نیست. بلکه در ابعاد اجتماعی و در جریان خروش انقلابی این دوره مردم و آزادیخواهان خواستار تغییرات اساسی بیگانگی و ضدیت سیاست و پراتیک جریانات راست را با اهداف و شعارها و خواسته های خودشان در همین مبارزات جاری تجربه کردند. بگذارید صرفأ به جنبه تحلیلی مسئله خود را محدود نکنیم، بلکه با یادآوری موارد شفافی از سیاست و عملکرد ارتجاعی آنها نحوه مقابله و مانع تراشیهای قطب راست را با خیزش انقلابی جاری نشان دهیم.از جمله اولین خصلت برجسته خروش انقلابی شهریور سال گذشته، ابراز وجود مبارزاتی همبسته در ابعاد سراسری به دور از تفرقه ملی و قومی و مذهبی علیه قتل مهسا امینی و برای اهداف آزادیخواهانه بود. درست در آن فضای مبارزاتی ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم کرد هرکدام به سهم خود میخواستند رنگ ملی وناسیونالیستی به آن اعتراضات بپاشند و لاجرم براساس آن تفرقه و جدایی میان مبارزات سراسری ایران و کردستان ایجاد کنند.
برخلاف تحرک آنها اما بعد از اعلام رسمی قتل مهسا امینی در همان شب به فوریت اعتراضات از جلو بیمارستان کسرا در تهران شروع شد و فردای آن روز با متینگ هزاران نفره با شکوه آرامستان آیچی در سقز ادامه پیدا کرد.این روند اعتراضی بسرعت به دیگر شهرها در کردستان و سراسر کشور کشیده شد. واقعیت همبستگی سیاسی و مبارزاتی درخشان توده مردم دست رد محکمی بود به تفرقه افکنیهای ناسیونالیسم ایرانی که تحت لوای “مهسا دخترایران” و ناسیونالیسم کرد تحت نام “ژینا دخترکرد” میخواستند شکاف و تفرقه را درصفوف اعتراضات ایجاد کنند. با خرسندی باید گفت که موفق نشدند. در این رابطه جا دارد اهمیت “درد دل” نامه مادرمهسا امینی (مژگان افتخاری) را یادآورشویم که به مناسبت چهلمین روز درگذشت دختردلبندش در جایی از آن نوشته بود، “دخترم امروز شما به جهان تعلق داری، نامت در دنیا صدا زده میشود”. این نامه پر احساس مادر رنج دیده مهسا به سهم خود خلاف بهره برداریهای ناسیونالیسم کرد و ایرانی از این فاجعه بود. طبعأ سمپاشیهای راستها در مقابل مختصات مترقیانه و شعارها و خصلتهای آزادیخواهانه و رادیکال خیزش انقلابی ابعاد متنوعی داشت. مورد دیگر دیدیم جریانات راست مردسالاروشوونیست ایرانی در مقابل شعار مثبت و مترقی “زن،زندگی،آزادی” شعار ارتجاعی و عقب مانده “مرد،میهن،آبادی” را علم کردند.در سرود و آهنگ هم گنجاندند.البته این شعار ارتجاعی انزجار آزادیخواهان را برانگیخت و به درجه قابل توجهی افشاء شد.
در ترفند دیگری ناسیونالیسم عظمت طلب ایران با شعار پوسیده و نخ نمای “تمامیت ارضی و تکرار ادعای تجزیه طلبی علیه بخشی از اپوزیسیون” و درطرف مقابل ناسیونالیسم کرد با شعار و خواست ارتجاعی “فدرالیسم” بادزدن شکاف ملی و قصد تحمیل سیاستهای ارتجاعی وعقب مانده را به جنبش سرنگونی و خروش انقلابی داشتند. اما سازماندهندگان مبتکر و زنان و نسل جوان متنفر از حجاب و تبعیض جنسیتی و مردم جان به لب رسیده از دست فقر و گرسنگی و حاکمیت جمهوری اسلامی توجهی به پمپاژ خرافه های ملی گرایانه و تعصبات تفرقه افکنانه نداشتند. خوشبختانه این ترفندها و شعارهای ارتجاعی جایی در بطن جنبش بپاخاسته و رادیکال در جامعه پیدا نکردند. هیچ جا دغدغه شرکت کنندگان صدها هزارنفره و سازماندهندگان رادیکال این مبارزات مباحث و شعارهای ارتجاعی مثل “تمامیت ارضی و فدرالیسم و مسئله آب و خاک و سرزمین” ویا رقابت بر سر احیای نظم آبروباخته و سرنگون شده “سلطنتی و یا جمهوری پارلمانی ادعایی جریانات متفرقه جمهوریخواه” نبود. خیزش انقلابی یکساله گذشته اساسأ با تعرض به آپارتاید جنسیتی و نمادآن حجاب و خواست حقوق برابر زن ومرد و با مبارزه علیه فقر و گرانی و گرسنگی و تبعیض و نابرابری و برای تامین معیشت و رفاه و آزادی و برابری و تامین حقوق انسانی شهروندان به میدان آمد. شعارهای “نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری” و یا “آزادی، رفاه، برابری و زنده باد اداره شورایی” تنها چند مورد از نمادهای برجسته و خاص این خیزش انقلابی است که با خصومت قطب راست روبرو شدند.
جریانات راست در ماههای آغاز خیزش انقلابی با تمکین در قبال قدرت این اعتراضات کوبنده، متکی به رسانه های فارسی زبان پربیننده و اندک توجه محافل پارلمانی کشورهای غربی و سازماندهی یکسری متینگهای پرجمعیت موج سواری کردند و در محاسبات غلط خود مسئله تامین “رهبری جنبش” را در سر میپروراندند. آنها چنان در اوهامات خود غرق بودند، نمی فهمیدند زنان و نسل جوان و کارگران و معلمان و اردوی کار و بخشهای وسیع مردم تحت فشار و استثمار و ستم یعنی نیروی مبتکر و فعال جنبشهای اعتراضی رادیکال با شفافیت بالایی تمایزبین خواسته ها و حقوق انسانی و آزادیخواهانه خود با ادعاها و اهداف جریانات مختلف راست اعم از مشروطه طلب و جمهوریخواه و فدرالیست و جریانات مذهبی و سلفی از جمله در بلوچستان را متوجه اند. در نتیجه گول شعبده بازی دروغین “اتحاد اتحاد” جریانات راست و یا شعار راست روانه “همه باهمی” چپ پوپولیست و درس نگرفته از تجربه تلخ انقلاب ۵۷ را نخوردند.
بخش عمده اهداف اعلام شده از درون جامعه و خیزش انقلابی خواسته های رادیکال و انقلابی زنان و مردان آزادیخواه و نسل جوان پرشور بیگانه با اهداف و خواسته های جریانات راست بود. به طور مشخص طرح دو منشور رادیکال و چپ اولی به نام “منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی” و دومی به نام “منشورآزادی،رفاه و برابری” هر دو از داخل دقیقا متمایز و متفاوت از پلاتفرمهای کنفرانسها و سمینارهای مختلف طیف راست اعم از شاخه های متفرقه جمهوریخواهان و یا “منشور مهسای” ائتلاف فروپاشیده “کنفراس جرج تاون” گردهم آمده عناصر بیمایه سلطنت طلب وفدرالیست و سلبریتی های نان به نرخ روز خوربود. بربستر چنین خود آگاهی است برای نمونه شعار”مرگ برستمگر چه شاه باشه، چه رهبر” از درون جامعه برجسته میشود. به علاوه در یک مشاهده ساده در این دوره می بینیم، ائتلاف ناهمگون مشروطه خواه و جمهوریخواه امثال شورای مدیریت گذار منحل شد. کنفرانس جرج تاون تمامیت ارضی طلبان و فدرالیستها و سلبریتی ها به شکست انجامید. مرکز همکاری جریانات فدرالیست کرد از هم گسیخت و در کشمکش درونی از همدیگر کشتند. علت اصلی شکست و ناکامی پروژه های طیف مختلف جریانات راست در این دوره این واقعیت است که پاسخ رد از خیزش انقلابی در داخل گرفتند. لذا هیاهوی ماههای آغازین آنها با استفاده از رسانه های متنوع و پربییننده و نان به نرخ روز خور، و اتکایشان به پول و امکانات و حمایت های اولیه محافل پارلمانی و دست راستی در کشورهای غربی به گل نشست. همانطور که قبلا اشاره کردیم، جریانات راست بازنده مهم این دوره اند. به جای همگامی و نزدیکی دچار تفرقه شدند. با این وجود جست و خیز اپوزیسیون راست را نباید دست کم گرفت.
دستاورد مهم دیگرپولاریزه شدن بیشتر صف بندیهای سیاسی و اجتماعی در جریان جنبش اخیر و شفافیت سیاسی ماحصل آن است. این پدیده در جبهه بندی عمیق تر راست و چپ و در صف آرایی متمایز اپوزیسیون راست و چپ خود را نشان داد. این روند مثبت بر اساس منافع طبقاتی و سیاسی متفاوت و متضاد جنبشهای متفاوت و در سطح ماکروی سیاسی در تقابل بین جنبش راست و چپ خود را نشان داد. باردیگر این حقیقت بنیادی حکم راند که جامعه ایران مثل همه جوامع کاپیتالیستی صحنه کشمکش جنبشهای طبقاتی و سیاسی متفاوت است. معلوم بود، تبلیغ راست گرایانه “همه باهمی” حتی در جنبش سرنگونی همگانی نمیتواند سیاست و تاکتیک این جنبشهای متفاوت را یکی کند و یک ترفند دروغین و گمراه کننده بیش نیست. در نتیجه نفس این تمایز و تفاوت به وجود آمده در صحنه مبارزه جاری و ترکیدن حباب “همه باهمی” یک گام مهم در جهت انتخاب سیاسی آگاهانه توده مردم در میان آلترناتیو راست و چپ و پیشروی مهمی به نفع آلترناتیو چپ و سوسیالیستی است.
***