علیرغم اینکه اعتراضات خیابانی فروکش کرد اما جامعه ایران وارد یک دورانی شد که موافق و مخالف براین امر واقف بوده و هستند که مردم ایران به قبل از این خیزش بازنخواهد گشت. روانشناسی اجتماعی جامعه تغییرات مهمی نموده و (ما و شما )، ( ما و آنها ) مفاهیم و معنای واقعی هستند که رابطه پایینی ها و بالائی ها را تعریف می کند. از گوشه و کنار ایران اخبار مقاومت زنان و جانباختن جوانان در زندانها و بیمارستانها منتشرمیشود. رئیسی اعتراف می کند که بیش از ۸۰ هزار نفربازداشتی در محل های مختلف نگهداری میشوند.
طرح های زنگ زده ی سرکوبگرانه رژیم با بی اعتنایی زنان یکی بعد از دیگری به زباله دانی انداخته شدند.زنان بیش از گذشته بدون حجاب درمکانهای عمومی ظاهرا شده و مقاومت فردی و گروهی با نیروهای سرکوب رژیم ادامه دارد. از سال ۱۳۸۴ دولت ایران رسما بارها با اقدام به آوردن طرح های مختلف علیه بی حجابی تلاش نموده که جنبش برای آزادی زن را منکوب کند، اما شکست خورده و ناچار به عقب نشینی شده است. در فروردین ماه ۱۴۰۲ قانون «عفاف و طرح رفع ناهنجاری ها ی اجتماعی» توسط احمد رادان فرنانده کل انتظامی کشور اعلام شد. طبق این طرح قرار بود بی حجاب ها دستگیر و مجازات شوند و ستادهای امر به معرف و نهی از منکر اماکن عمومی، مجتمع های تجاری و مراکز خدمات اجتماعی را که ناقض مقرارت حجاب و عفاف هستند بسته و خلافکاران به دادگاه ارجاع داده شوند. روزها و هفته های بعد نشان داد که این قانون و مجریان قانونی آن با مقاومت زنان روبرو هستند.
در ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ سه انقلابی مجید کاظمی، سعید یعقوبی،صالح میرهاشمی بدار آویخته شدند. مردم اصفهان که روزها در مقابل زندان تجمع کرده بودند را با وعده ی (اعدام نمی کنیم) به خانه هایشان فرستادند. اعدام این سه انقلابی خشم مردم را در اصفهان برانگیخت. در ۳۰ اردیبهشت در اعتراض به احکام اعدام، در دانشگاه بهشتی اعتراضات وسیعی صورت گرفت. در زندان زاهدان ملاقات شش نفر از زندانیان که درجریان اعتراضات زاهدان دستگیر و به اعدام محکوم شده بودند، محدود شد و محمد قبادلو همچنان درخطر اعدام قرار داشت. نسرین جوادی از فعالین کارگری بدلیل عدم رسیدگی پزشکی جانش در خطر قرار گرفته و سپیده ی رشنو در هفتم خرداد برای اتهام انتسابی به دادگاه احضار شد. درمرداد ۱۴۰۲ وحید افکاری برادر نوید افکاری ۱۰۰۰ روز را در حبس انفرادی را گذارنده بود. وحید افکاری هنگام ملاقات از پشت میله ها روی کاغدی کوچک نوشت:« آینده از آن ترسوها نیست» و دختر جوانی با یک سوال روی نت نوشت:« اگر بدون حجاب بریم تو امام زاده ها، اونجا را هم پلمپ می کنند؟». مغازه ها و هتل ها، رستوان و کافه شاپ هایی که به زنان بی حجاب خدمات عرصه می کردند یکی بعد از دیگری بسته شدند. در این دوران پراز التهاب، پرستوی شهبازی زن جوان ۱۸ ساله اهل دهگلان را که در ۱۲ سالگی به اجبار به عقد مردی درآماده بود و فرزندی ۱۸ ماه داشت بدست همسرش بقتل می رسید. در۲۰ خرداد خانواده ی جانباختگان شهرهای سنندج ،دهگلان، کامیاران که برای پشتیبانی از خانواده مهسا امینی به شهر سقز سفر کرده بودند در میان راه دستگیرشدند.
اشکال جدید از مقاومت در میان زندانیان سیاسی و یا کسانی که به دادگاه احضارمیشوند شکل گرفت. آتنا فرقدانی حاضر به دادن وثیقه نمیشود و به زندان منتقل شد. عاتکه رجبی از ابزار پشیمانی خودداری کرد و زیر هیچ عفونامه ای را امضا نکرد وبه زندان رفت .جنازه ی سپیده فراهان فعال سیاسی و از دستگیرشدگان آبان۹۸ درخانه اش پیدا شد.
مراسم تولد ده سالگی کیان پیرفلک با تعرض ماموران رژیم به خون کشیده شد. یک مامور پلیس کشته و پسرعموی ماه منیرمولایی مادر کیان بنام پویا مولایی راد به قتل رسید. ایذه محاصره شد و جوامنیتی شدیدی درشهر برقرارکردند.
از فروردین تا اواخر خرداد دانشگاه ها در اعتراض بسر بردند. دستگیری ، ممنوع الورد کردن دانشجویان ، دزدیدن و ناپدید شدن دانشجویان مورد اعتراض دانشجویان قرارگرفت. اعتراض در دانشگاه هنردانشگاه تهران به قوانین آپارتاید جنسی و مقنه اجباری بالا گرفت و مامورین حفاظت دانشگاه از ورود دانشجویان بی حجاب جلوگیری کردند. رئیس دانشگاه هنر دانشگاه تهران بعد از کف چرانی تهدید کنان گفت :«با دوشکا میزنیم.» بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه هنربا عنوان « میان ما و شما دریایی خون فاصله داست، ما، که حالا نزدیک یک سالی می شود که «ما» شده ایم هیچ حرفی با شما نداریم الی یک کلمه : نه، دوباره تاکید می کنیم که چیزی به عقب برنمی گردد. این آسمان حتی بعد از تمام ستاره هایی که هر روز به زمین کشیده اید، هنوز غرق ستاره ست. از زخمی که شهریور دهن بازکرد هنوز خون می چکد و ما ایستاده ایم، دست در دست هم ، برای آزادی.». هیمن مصطفایی زندانی سیاسی درشهر سنندج اعدام شد. سامان یاسین جانش درخطراست و درزندان مریض شده است.
سال تحصیلی درحال تمام شدن است. بیاد سارینا اسماعیل زاده رفقایش در روی تابلوی کلاس نوشتند: « امسالم تموم شد بدون تو و کلی خاطره مزخرف با این کلاس. کلاسی که پر از درد سختی بود.»
سپیده قلیان به دوسال زندان برای توهین به خامنه ای محکوم شد و برای رسیدگی به شکایت آمنه سادات ذبیح پور به دادگاه احضارمیشود، اما از حضور در دادگاه امتناع میکند. بعد از مدتی قوه قضایه اعلام کرد که دادگاه سپیده علنی برگزار میشود اما بدلیل اینکه سپیده بدون حجاب دردادگاه شرکت میکند این دادگاه هم لغو شد.مدتی بعد بالاخره دادگاه غیرعلنی برگزار گردید و این دادگاه هم به میدان اعتراض سپیده تبدیل شد.
در ۲۸ خرداد دادگاه توماج صالحی در پشت درهای بسته برگزار شد. در۱۴ تیرماه خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه اعلام نمود که توماج به حبس ابد محکوم شده است. چند روزبعد حکم دادگاه که توماج را به ۶ سال و سه ماه زندان محکوم کرده بود اعلام شد. دادگاه عباس دریس از شاهدان قتل عام نیزار ماهشهردر آبان ۹۸ او را به مرگ محکوم کردند. همسرش در همان ماههای بعد از دستگیری عباس تحت فشارهای روحی ناشی از دستگیری سکته کرده و میمیرد. کمپین های وسیع در حمایت از حکم عباس دریس قوه قضاییه را به عقب نشینی وارد کرد و حکم او به حبس ابد تخفیف یافت.
خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ ایران همچنان میدانهای نبرد زنان بی حجاب است. گشت های حجاب و عفاف همه جا با ماشین های پلیس و موتورسوارها درخیابانها مستقرهستند. محمد صادقی بازیگر هنگام پخش یک لایو اینستاگرامی دستگیر شد . سلفی ها ی مرتجع از گور برخاسته در شهرهای سنندج و سقز جنایت کردند. ۲۹ تیرماه کریم قوامی هنرمند و بازیگر تاتر و چهره ی خوش نام مردم شهر سنندج را به بهانه ارتداد و کفر درمنزلش توسط سلفی ها به قتل رسید و در ۴ مردادماه فاروق رشیدی در شهر سقز را نیزبه قتل رساندند.
در هشتم مرداد صدای اعتراض مردم روستای آق دره از توابع تکاب در همه جا پیچد. از سهم طلای آق دره فقط سیانور، آلودگی زمین های کشاورزی و بیکاری نصیب مردم شده است. در این اعتراض تعدادی از کارگران و خانواده هایشان زخمی و دستگیر شدند . آنچه در آق دره اتفاق افتاد سندی بر جنایات نظم سرمایه داری در دوران ماست.
هرچه به سالگرد قتل مهسا امینی نزدیکتر می شویم دستگیریها گسترش بیشتری میبابد. خانواده های جانباختگان با تهدید، آدم ربایی روبرو میشوند . تعدادی از خانواده ها را جمعی دستگیر و به نقاط نامعلوم منتقل کرده اند. درمیان دستگیر شدگان از کودکان تا افراد مسن خانواده های دغداران وجود دارند. ماشاله کرمی پدر انقلابیون اعدامی محمد مهدی کرمی و محمد حسینی دستگیر و هنوز خبری از او نیست. جان دستگیرشدگان اکباتان درخطراست. ۳۹ نفری که دستگیر شده اند به ادعای وزارت کشور « یکی از شبکه های مخالف جمهوری اسلامی هستند.»
با نزدیک شدن به مرداد و شهریور ۱۴۰۲ جامعه وارد دوره ای از انتظار و آمادگی میشود. روزها به مانند عقربه های یک بمب ساعتی در حرکت است. اگر از بالا به جامعه ایران نگاه کنیم دو صف را درمقابل هم می بینم. در یکطرف مردم و در راس آنها زنان و جوانان وکارگران و معلمان ودر طرف مقابل یک رژیم تا دندان مسلح، اما بشدت مستاصل از تهاجم مردم درمقابل هم قرارگرفته اند. دره ی عمیقی در مقابل این دو صف دهان باز کرده است. کدام طرف این دو متخاصم در این دره سقوط خواهند کرد؟ ما یا آنها؟ این اوضاع به کجا خواهد رفت؟ چرا زنان که وجه مشخصه و کاراکتر این خیزش هستند چنین جایگاهی به خود گرفتند ؟ معنای این ویژگی را در این جدال عظیم چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
برای جواب دادن به این سوالات باید سیراتفاقات، شعارها، تاریخ خیزش ها و اعتراضات سالهای گذشته و آغاز سال ۱۴۰۱ را نگاه کرد. آنچه که در ایران اتفاق افتاد تداوم واعتراض نسلی بود که به هیچ چیزی غیراز برابری کامل میان زن و مرد، آزادیهای فردی، کوتاه کردن دست مذهب و ارتجاع از زندگی شخصی و اجتماعی و پایان دادن به قوانین آپارتاید جنسی نیست.نسلی که انقلابیگری چپ و رادیکالیسم را نمایندگی می کند.
نسل جوان امروز نه با ادبیات نهیج البلاغه میخواهد زندگی کند و نه حاضر است برای ادای حاجت قدمهایشان را به راست و چپ به چرخاند.خصوصیت دیگراین حرکت را باید در بیکاری، تشدید فقرو نا امنی اقتصادی و گسترش بی افقی در جوانان دید. جوانانی که در سه دهه ی گذشته از داشتن یک زندگی انسانی و مستقل محروم اند.عصیان این نسل ریشه در اوضاع اقتصادی، دزدی وفلاکتی دارد که کمر مردم زحمتکش را خم نموده است. وضعیتی که این جوانان از کودکی، در خانواده شان گریبانشان را گرفته و اکنون خود در بزرگسالی به وارثان آن تبدیل شده اند. کودکانی که با سفره خالی ، شرم پدر و تن فروشی مادر و خواهر بزرگ شده اند و خود اکنون در کنار خیابان به تکدی مشغولند یا زباله گر شده اند. کودکانی که هر روزه رژه بازنشستگان را درخیابان برای گرفتن بیمه ای که عمری برای آن کارکرده اند مشاهده می کنند و معلمانی که تلاش دارند دنیای دیگری با رنگهای زیبا ترسیم کنند.این خیزش انقلابی برای همه ی آنهایی است که نه زندگی کردند، نه سهمی از زندگی برده اند و نه آینده ای دارند و برهمین اساس این نه خیزشی (همه با هم) ، بلکه باید به تحولی انقلابی برای یک زندگی شایسته انسان منجر شود و از دریچه ی همین رادیکالیسم برای تغییرات بنیادی باید تلاش اپوزیسیون راست پرو غرب را دید که به دیوار ندبه و ضریح دولت های مرتجع پناه برده وعده ای سلبریتی را در رکاب خود حمل می کند که شاید بتوانند پایداری نظم موجود را برای بقای سرمایه تظمین کنند و در این راه حاضر اند با جریانات مذهبی، ناسیونالیست و فدرالیست چی ها ساخت و پاخت کنند.
ماهیت این خیزش مگرنه اینکه طنین فریادهای آن زن کرمانشاهی است که درمقابل ماشین های شهرداری که قصد تخریب (کپری) که خانه اش بود ایستادگی کرد و از سکته مرد ؟ یا آن زن زحمکتشی که چند روز پیش براثر گرسنگی درخیابان های جنوب تهران برزمین افتاد و جان داد ، یا آن دختر ۱۷ ساله ی اهواز که پدرش بعد از بقتل رساندنش جنازه اش را که در لای پتویی پیچید برای اعاده ی شرافتش در مقابل درب خانه ی رییس قبیله برزمین گذاشت ؟ چه کسی بعد از جانباختن شورش نیکنام درمهاباد که برای رفاه و آزادی به خیابان رفت موی دخترش ساینا را با زمزمه ی آوازی نرم شانه خواهد زد و می بافد؟ چه کسی انتقام محسن محمد پورکارگر هفده ساله اهل خرمشهر را که درتهران کارمیکرد و درقیام آبان ۹۸ به گلوله بسته شد خواهد گرفت؟ یا محمد موسوی زاده ۱۱ ساله شاگرد نمونه بدلیل عدم داشتن تلفن برای دسترسی به مشق های مدرسه اش در دوران کرونا خود را حلق آویز کرد و شهناز اکملی (ها ) که هنوز بعد از این همه سال دنبال فرزندش میگردد. این همه زندگی فنا شده را چگونه باید توضیح داد؟ در ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ علی فاضلی منفرد معروف به علی رضا بدلیل گرایش جنسیش توسط برادر ناتنی و دوپسرعمویش درنزدیک اهواز ربوده شده و به قتل رسید. این خیزش و خواستهای آن را در زندگی تک تک این انسانها چگونه بایستی دید و به حرکتی برای تغییرات بنیادی گستردش داد. تغییراتی که وجه مشخصه آن باید آزادی انسان از قید و بند نظام سرمایه داری و در وهله ای اول سرنگونی جمهوری اسلامی باشد.
سالی که گذشت مردم در خیابانها نه تولد شاهی را جشن گرفتند و نه به دست بوسی خدایان روی زمین رفتند. سالی که گذشت سال مبارزه برای دراولیت قرار گرفتن حرمت زن بود. سالی برای کودکان زباله گر،سالی برای دانته ی محسن شکاری ، سالی برای رقص خدانور لجعی در سراسر جهان ،سالی برای یک زندگی بهتر و انسانی بود. این سال نشان داد که رادیکالیسم و کمونیسم در ایران و طبقه ی کارگر این شانس را دارد که در راس این اعتراضات وارد عمل شود و این در گروه این است که :
« کارگران پیشرو و رهبران عملی کارگران ضروری است در محافل و شبکه های کارگری، مبرمیت گسترش برگزاری مجمع عمومی و دامن زدن به جنبش مجمع عمومی را در دستور عاجل بگذارند. در شرایط ممنوعیت تشکلهای توده ای کارگری، برای سازماندهی مجامع عمومی در اعتراضات و گسترش جنبش مجمع عمومی بعنوان پایه های یک جنبش شورائی- کارگری و جامعه شورائی فردا آگاهانه کار کنیم. شبکه های کارگری را بدواً در سطح رشته ها و همزمان در سطح شهر و شهرک های صنعتی و مراکز بزرگ تحکیم و برای رویاروئی با سیاست فقر و فلاکت و بیکارسازی آماده شویم . برای ایجاد و اعلام شوراها و کنترل کارخانه ها آمادگی ذهنی میان توده کارگران ایجاد کنیم. دخالت سیاسی طبقه کارگر در قلمرو ماکروی سیاست را بعنوان دستور عاجل در شبکه های مخفی رهبران کارگری بررسی و اقدامات ضرور را انجام دهیم. سیاست تحرک اعتصابی را با مکانیسم های جنبش طبقه در همراهی با مبارزات توده ای و یا راساً علیه سیاستهای دولت مرتجع اسلامی در دستور بگذاریم. متحزب و متشکل شویم. طبقه کارگر بدون حزب سیاسی نمیتواند دستش بقدرت برسد. ما موظفیم موانع واقعی را کنار بزنیم، به نیازهای دوره پاسخ دهیم و سیاست و تاکتیک متناسب با این نیازها را در دستور کار خود بگذاریم. ایجاد سازمانهای توده ای و حزبی کارگران کلیدی ترین مسئله برای تامین رهبری و بدست گرفتن ابتکار عمل سیاسی طبقه کارگر سوسیالیست و خیز برداشتن برای قدرت سیاسی است. »
« از بیانیه حزب حکمتیست تحت عنوان جبهه های اصلی نبرد طبقاتی در ایران، وضعیت حاضر حکومت اسلامی و الزامات پیشروی مبارزه انقلابی تاریخ انتشار ۴ شهریور ۱۴۰۲»
سال گذشته ، سال ۱۴۰۱ در چنین روزهایی خانواده ی امینی در سفری تابستانی ولی سرنوشت ساز بسرمی بردند. سفری که با جانباختن فرزند دلبندشان ژینا مهسا امینی خشم و نفرت مردم به مانند آتشفشانی فوران کرد و نه تنها ایران را وارد تحولات جدی نمود، بلکه جهان را با جنبشی زن محور، ضد اسلامی ، آوانگارد شوکه نمود. باید دید ابتکار و عمل سیاسی طبقه کارگر سوسیالیست چگونه میتواند برای رهبری و یکسره کردن قدرت در دوره آتی خود را آماده کند؟ ما معتقدیم که این شانس وجود دارد.
پایان
و در آخر چند نکته!
۱- خیزش انقلابی ۱۴۰۱ را نباید در خود و تنها مورد بررسی قرار داد. برای بازنگری و ثبت تاریخی منصفانه از خیزش ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ نیازبه بررسی بسیار دقیق تری است. بررسی که بتواند همه ی جنبه های این حرکت تاریخی را نشان دهد. کاری که در این سری مقالات، که بیشتر تامل های شخصی من است برنمی آید و جنین ادعایی هم هدف این نوشته نبوده است. تاریخ جهان امروز، ساخته و پرداخته ی طبقات حاکم هست تا بتوانند نظم موجود را همیشگی و ابدی نشان دهند. از هم اکنون همین تاریخ زنده را نیزآنطور که میخواهند ترسیم می کنند.در هنگام جستجو برای روزشماری و حوادث خیزش ۱۴۰۱ متوجه شدم که بسیاری از شعارهای رادیکال که خواستهای طبقات زحمتکش و آلترناتیو آنها را مطرح می کند یا درمیدیای بستر رسمی و یا ویکیپدیا به دشواری می توان یافت.
۲-منابع این هشت نوشته عمدتا از پست های اینستاگرام، توییتر و فیسبوکی شخصی و همچنین نشریه کمونیست هفتگی ارگان رسمی حزب حکمتیست ، ویکپیدیا و رسانه ها دولتی گرفته شده است.
۳-این یک نوشته بیطرف نیست