مقالات

آنگ سان سوچی” های ایرانی در بن بست صنعت حقوق بشر سمیرا دولت شاهی

پس ازاعطای جایزه نوبل صلح به “نرگس محمدی” از چهره‌های شناخته شده و سلیبریتی فعال حقوق بشر در ایران، برخی انتظارات در مورد وی پیرامون وقایع مختلف ایجاد شد؛ انتظاراتی که هیچ کدام حتی به نزدیکی مرز برآورده شدن نیز نرسید.
نرگس محمدی این جایزه یک میلیون دلاری را از میان سایر کاندیداهای مهم نوبل صلح یعنی “ولادیمیر زلنسکی” (رئیس جمهور اوکراین که با درخواست عضویت در ناتو این کشور را به ورطه جنگی ویرانگر کشاند)، “ایلهام توختی” (فعال قومگرا و جدایی طلب سین کیانگ چین)، “اسویاتلانا سیخانوسکایا” (فعال حقوق بشر بلاروسی) و “الکسی ناوالنی” (اصلی‌ترین چهره اپوزیسیون و مخالفین دولت روسیه)، از رقبای نرگس محمدی بودند.
البته اعطای این جایزه کاملا سیاسی به چهره‌های اپوزیسیون دولت‌های سرمایه داری غربی امری طبیعی است. تنها طی کمتر از نیم قرن گذشته، سه نخست وزیر و رئیس جمهور دولت فاشیستی و آپارتاید اسرائیل (شیمون پرز، اسحاق رابین و مناخیم بگین) این جایزه را دریافت کردند. همچنین اوباما به عنوان یکی از رئیس جمهورهای ایالات متحده آمریکا که چندین فقره تجاوز نظامی از جمله حمله لیبی، سوریه و سودان توسط آمریکا در دوران او به راه انداخته شد و در تمام مدت حاکمیت وی، اشغال عراق و افغانستان ادامه یافت، در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه صلح نوبل شد.
اما دست کم درباره ایران، اعطای جایزه نوبل صلح گویای مسائل دیگری نیز هست. از جمله این موارد، بحث “آلترناتیو سازی” و “بدیل سازی” برای جامعه توسط دولت‌های سرمایه داری غربی است. همانطور که در ابتدای دهه هشتاد و در زمان ریاست جمهوری خاتمی، آلترناتیو اصلاح طلب (شیرین عبادی) گزینه روی میز غرب بود، امروز نیز فردی چون نرگس محمدی – که در فضای عمومی خود را رادیکال، انقلابی و مبارز جدی جا زده و در پشت صحنه کاملا با اصلاح طلبان و جنبش ناسیونالیست عظمت طلبِ ملی-مذهبی هماهنگ است- معرفی می‌شود.
با همه این احوال، نرگس محمدی که در مورد هر نوع نقض حقوق بشر (نه فقط در ایران که در کل جهان) اظهارنظر می‌کند، در هفته‌های اخیر حتی کلمه‌ای در رابطه با موضوع حمله و نسل کشی ارتش اسرائیل در غزه و قتل عام فلسطینیان سخن نگفته است. این انتظار از وی پس از بردن این جایزه بیشتر می‌رفت که حالا به عنوان یک چهره حقوق بشری جهانی، بدون گزینشی کردن حمایت خود، نظر خود را در رابطه با این جنگ ارتجاعی و خونریزی از زن و کودک و پیر و جوان در فلسطین سخن بگوید یا تقاضای صلح، آتش بس، ایجاد گذرگاه و… را دست کم مطرح کند.
با این همه سکوت نرگس محمدی قابل پیش بینی بود، وی قبل از این کاملا با پرونده‌سازی توسط بیدادگاه رژیم جمهوری اسلامی به دلیل جرم مضحکی به نام “محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین در زندان” اعتبار کافی را نزد بورژوازی پروغرب ایرانی و دارودسته‌های حامی ناتو و سیاسیون غربی کسب کرده بود. ولی همین فرد محکوم کننده جنگ اوکراین، با گذشت بیش از یک هفته درباره فلسطین زبان فروبسته است.
جالب‌تر و البته دردناک‌تر اینکه چنین فرد دوگانه سوزی با سیاست‌های یک بام و دوهوای خود، توسط بخشی از نیروها و احزاب چپ داخل و خارج کشور نیز پس از دریافت جایزه صلح نوبل مورد تشویق، ستایش و حمایت قرار گرفت.
البته این بار اول نیست که برندگان جایزه صلح نوبل درباره مهمترین رویدادهای ضد حقوق بشری و ضد حقوق جهان شمول انسان سکوت می‌کنند. “آنگ سان سوچی” برنده جایزه صلح نوبل در دهه پیش که اهل میانمار بود، ماه‌ها درباره کشتار و نسل کشی “اقلیت” دینی مسلمان این کشور توسط دولت جدید نظامی همسو با خود سخن نگفت. انتقادات از او چنان زیاد شد که حتی یانگی لی (گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل)، از آنگ سانگ سوچی به دلیل سکوتش، انتقاد کرد. در نوامبر ۲۰۱۸ سازمان عفو بین‌الملل اعلام کرد که جایزه اعطایی خود را از آنگ سان سوچی پس می‌گیرد. پیشتر مجلس کانادا نیز شهروندی افتخاری او را لغو کرد؛ زیرا شائبه مشارکت او در پاکسازی قومی و مذهبی در میانمار برای وی مطرح شد و پرونده قابل توجهی نیز در دیوان بین المللی کیفری در این رابطه گشوده شد که با برخی اعمال نفوذها به سرانجام نرسید.
جایزه صلح دادن به چنین چهره هایی، علاوه بر سوگیری سیاسی، نشان دهنده کلیت نگاه قدرت‌های سرمایه داری غرب و شرق به مقوله حقوق بشر است. حقوق موجودات زنده و بشریت برای اصحاب “صنعت حقوق بشر” بیشتر یک کسب و کار و یک صنعت پرسود با برخوردهای گزینشی و با سوگیری‌های بورژوایی و سرمایه دارانه است و در واقع خبری از “حقوق جهان شمول انسان” که واقعاً پیگیری شود، در میان نیست.
نرگس محمدی نیز به مثابه یک آنگ سان سوچی ایرانی تداوم طبیعی همین صنعت حقوق بشر و جزئی از همین پازل کسب و کار است. چنانچه گزارشات حضور وی در داخل و خارج فضای زندان نیز مملوء از همین یارکشی‌ها و حمایت‌های گزینشی است!

٢٧ مهر ١٤٠٢