اخیرا دولت رئیسی با اضافه کردن سیزده ماده به تقویم سالانه، لیستی از تاریخ ارواح و اشباح هزار وچهارصدساله از امامزاده ها را برای حفظ جایگاه خود بعد از زمین لرزه خیزش انقلابی تصویب کرده است. از آنجمله روز “امر به معروف و نهی از منکر”, “نخبگان”, “اولین نماز جمعه خمینی”, “قیام مردم سیستان به خونخواهی شهدای کربلا”.
در چند ماه گذشته بعد از غوغا و طرح “عفاف و حجاب” اعمال دیگری را هم پیش برده اند. یک زن را با همان توجیهات قصاص به جوخه اعدام سپردند تا بگویند که سنگسار هم باز میگردد. نماز اجباری در مدارس را براه انداخته و کسانی که رعایت نکنند مجازات اخراج، جریمه و زندان خواهند گرفت. تخلیه مدارس و دانشگاه از معلم و استاد و کارمند لایق و دلسوز برای کودکان و دانشجویان، اعدام های مخفی و علنی در سراسر کشور به جرم نقشه علیه براندازی دولت و به نام “نهی از منکر”، آتش سوزی غیر قابل توضیح خانه بازسازی معتادان در لنگرود همه در این راستا هستند که طنابهای نیم بند این رژیم در حال زوال را ترمیم کنند. با وجود اینکه جهان نظاره گر بود که چگونه زنان و جوانان و بخش وسیعی از جامعه در طی یک سال جنگ با جمهوری اسلامی و فرامین اسلامی اش عبور کرده اند، اما هنوز پایه های لرزان سیستم پوسیده اش پا بر جاست. رژیم با بکار اندازی اتاق فکراسلامی و آکادمیک شان، ارتش و نیروی مسلح، حجاب بانان و گشت ارشاد و اراذل و اوباش و لباس شخصی ها در تکاپوی شبانه روزی برای خفه کردن یک جامعه بزرگ مانند ایرانند.
اخیرا هم یک فاجعه جهانی و عمیقا غیر انسانی به قیمت ده هزار کشته در یک گورستان بزرگ به نام غزه در فلسطین خونین برای جمهوری اسلامی دستاویزی شده که زیر سایه آن به تجاوزو اذیت و آزار روزانه علیه مردم ایران همچنان ادامه بدهد به این امید که این جنایات را نادیده بگیرند. جمهوری اسلامی بعنوان یکی از بانیان چنین فاجعه غیر انسانی در چهار و نیم دهه کمک به جهاد اسلامی, طالبان, حزب الله, حماس و بسیار بیشتر در منطقه سرتاپای وجودشان به خون از دست رفتگان غزه آلوده است. هالوکاست یک ماهه مردم غزه از جانب دولت فاشیست اسرائیل با حضور و نقش جمهوری اسلامی در حمایت از حماس امکان پذیر نبود. در بستر چنین اوضاع متشنج سیاسی که جهان با آن روبرو است رژیم جمهوری اسلامی هنوز به انتقام از زنان و دختران جوان بر سر حجاب و آپارتاید جنسی میپردازد. تهدید “آرمیتاهای دیگر در راه خواهند بود” را نیز آشکارا تبلیغ میکنند. اما همه شواهد دال بر این است که مبارزه تن به تن و جمعی زنان, جوانان, کارگران, بازنشستگان و مردم فرو ننشته اما در اشکال جدید و متناسب با توان امروز به خود گرفته است و قطعا در حال تقویت و بازسازی نیروی خود هستند.
اما براستی چرا طرح “امر به معروف و نهی از منکررا به تقویم جامعه اضافه کردند؟ چرا روز دوم محرم؟ (روز محرمی که مراسم مذهبی بشدت بیمارگونه و انتقام گیرانه برای ترویج کافر کشی هستند) در حالی که جامعه, مدارس و دانشگاهها از وجود معلمین و استادان پاکسازی شده است و با مشتی ملا و آیت الله بی سواد و عصر حجری جایگزین شده اند منظور کدام “نخبه است؟ وچرا این “نخبه گان” انتخاب شده رژیم باید ستایش شوند؟ چرا نماز فلان امامزاده و یا جنگ مذهبی سیستان و بلوچستان در هزار سال پیش باید دوباره به صحنه تاریخ برگردد؟ چرا باید تاریخ جنگهای خون آلود امامزاده ها را در زندگی مردم و یک جامعه بازسازی کرد؟
حقیقت این است که در خیزش انقلابی سال گذشته در کنار مبارزه علیه حجاب و آپارتاید جنسی یکی دیگر از مهمترین موضوعهایی که زنان و جوانان به آن چنگ زدند و پاشنه آشیل رژیم را تیر زدند مذهب در کل و دین اسلام بطور اخص بود و هنوز هم ادامه دارد. روحانیت نه تنها زیر سوال بلکه به باد استهزا قرار گرفته شد. زنان, جوانان, مردم معترض ایران در قالب پوسیده و خفه و تنگ اسلام, دین و فرامین کهن یک مشت آخوند دایناسور دیگر جای نمیگیرند. فریاد زدند که دیگر قبول ندارند. جهان بیرون ایران نظاره گر این تعرض مدرن مردم انقلابی بود و به وجد آمده بودند. مردم در همسایگی, در دور دستها اعتماد به قدرت خود برای براندازی افکار پوسیده باز یافتند. چه خطری بزرگتر برای یک بنیان گذار تاریخ اسلام سیاسی در خاورمیانه میتواند باشد که از دست مردم به چنین فلاکتی بیافتد؟ اینست که رژیم میخواهد با اعمال همه ترفندها, طرحها, نقشه عملهای انتقام جویانه, کشتار و جنایت این وجه از دست رفته خود را بازسازی کند. اما آیا میتوانند؟ جواب این سوال را در ادامه و رشد اعتراضات نسلهایی, بویژه نسل جدید باید دید که در صحنه اعتراضات هر روزه اند. این نبرد ادامه سال گذشته است و زنان و جوانان قصد عقب گرد ندارند. بازگرداندن جمهوری اسلامی به لبه پرتگاه و کار او را ساختن امریست که باید در دستور گردانندگان این انقلاب رو به آینده باشد. با تعرض مردم به جبهه های ساختگی رژیم, با مبارزات پیگیر دوباره طرح های رژیم را با همه طرح های ساختگی اش میتوانند فوت هوا کنند. یکی از کارهایی که در اعتراض به این اراجیف نوع تقویم سازی میتوان انجام داد اینست که روز امر به معروف و نهی از منکر را بر سرشان خراب کنند. این روز را به روز اعتراض سکولارها تبدیل کنند, به روز برای حق آزادی بیان, حق پوشش و حق آزادی اندیشه. روز “نخبگان” را به یاد بود همه جانباختگان, زندانیان سیاسی, شخصیتهای مردمی و رهبران عملی و مغزهایی که مجبور به ترک از ایران شده اند تبدیل کنند. نباید برای یک لحظه تردید کرد که برانگیختن احساسات مذهبی و انتقام گیری این جانوران اسلامی دامن مردم را بگیرد. خنثی کردن غلظت احساسات مذهبی بخشی از مردم که به هر دلیل نامعلومی ممکن است در این روزها برآشفته شود نیاز به کار آگاهگرانه و آموزش جامعه دارد که بازهم دست فعالین و رهبران عملی در محل را میبوسد. در بعد گسترده تر برای رهایی از این افکار و اعمال پوسیده مذهبی ممنوعیت و قطع کردن دست مساجد و مراکز اسلامی و مذهبی در یک جامعه است که اجازه تبلیغ و ترویج و جذب نیرو در میان مردم را نداشته باشند.
روزهای تقویم آینده ما پر از روزهای افتخار آمیز تاریخ شکست نخوردگان, تاریخ مبارزات برای آزادی و برابری انسانها و تاریخ رو به جلو یک آینده بهتر برای بشریت است.
هلاله طاهری