مقالات

اساس برنامه کمونیستى ما پابرجا مانده است منصور حکمت

آنچه میخوانید پاسخ منصور حکمت به دو سوال کتبى راه آزادى، نشریه حزب دموکراتیک مردم ایران، است که در شماره ٣٩ این نشریه (بهمن و اسفند ٧٣) به چاپ رسیده است. ما این متن را به نقل از راه آزادى در این شماره انترناسیونال آورده ایم. از سایر جریانات اپوزیسیون پاسخ هاى سیروس آموزگار، حسن شریعتمدارى، مهدى فتاپور، على کشتگر، حسن ماسالى، احمد مدنى، على میرفطروس، و حسن نزیه نیز در همان شماره راه آزادى درج شده است.
راه آزادى: تاثیرات انقلاب بهمن ۵٧ و حوادث سالهاى پس از آن بر تفکر و عمل سیاسى شما و یا نیرویى که آن را نمایندگى میکنید کدام است؟ به عبارت دیگر ایدئولوژى و اندیشه سیاسى و عملکرد امروزى شما و برنامه شما براى آینده جامعه تا چه اندازه تحت تاثیر تجربه انقلاب و سالهاى پس از آن دستخوش تغییر شده است. اصلى ترین عرصه هاى این تغییرات کدامند؟
منصور حکمت: مقدمتا لازم است اشاره کنم که انقلاب ۵٧ حتما، همانطور که گفتید، از نقطه نظر سیر تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران رویدادى بسیار تعیین کننده بود، اما اگر صحبت بر سر تحول در “ایدئولوژى و اندیشه” فرد در طول یک دهه و نیم گذشته باشد، آنوقت دیگر انقلاب ۵٧ این جایگاه ویژه را پیدا نمیکند. در طول همین دوره تعرض وسیع راست نو با دامنه اقتصادى و سیاسى و فرهنگى بسیار گسترده اى در مقیاس جهانى جریان یافت، انقلاب تکنولوژیکى و انفورماتیک عظیمى صورت گرفت، در این سالها شاهد کور شدن افق توسعه جهان سوم و از نفس افتادن جنبشهاى خلقى ضد امپریالیستى بودیم، عروج مجدد مذهب، و نه فقط اسلام، در صحنه سیاسى را تجربه کردیم، و بالاخره از همه مهم تر سقوط خیره کننده بلوک شبه سوسیالیستى شرق، پایان جنگ سرد و زیر و رو شدن کلیه معادلات جهانى پیشین را ناظر بوده ایم که هنوز ادامه دارد. عنوان “انقلاب ۵٧ و رویدادهاى پس از آن” قالب تنگى براى توصیف این یک دهه و نیم است. طبعا هیچکس همان آدم ١۶ سال قبل نمانده است، اما جدا کردن و سخن گفتن از تاثیرات انقلاب ۵٧ در این میان بنظر من نه آنقدرها گویاست و نه چندان ساده.
من و بعضى از رفقایى که با هم هسته اولیه اتحاد مبارزان کمونیست را در اوان انقلاب ایجاد کردیم، یک عده مارکسیست به معنى کلاسیک کلمه بودیم. مارکسیسم قبل از استالین، قبل از مائو، مارکسیسم قبل از پیدایش کمونیسم ملى و جهان سومى و ضد امپریالیستى و یا دانشجویى و دانشگاهى. بعلاوه ما در سنت هاى اصلى اپوزیسیون آن روز ایران، حزب توده و جبهه ملى و مشى چریکى و غیره ریشه نداشتیم، بلکه بیشتر محصول مباحثات و فعل و انفعالات مارکسیستى جارى در اروپاى غربى و از آن مهمتر محصول یک بازخوانى مستقیم آثار خود مارکس و لنین بودیم. فکر میکنم هیچکس اصول اعتقادى اصلى خود در زندگى را، مثل اعتقاد به برابرى و آزادى انسانها، اعتقاد به ضرورت ایجاد یک جامعه انسانى و عادلانه و غیره را ابتدا بساکن از کتاب و مطالعه بدست نمیاورد. اما تفسیرى که هر کس بر اصول اعتقادى خودش و مقولاتى مثل همین برابرى و آزادى و غیره میگذارد، دیگر محصول مکاتب و گرایشات و سنتهاى فکرى و سیاسى جارى در جامعه است. ما هم تفسیر آزادى خواهى و مساوات طلبى مان را مستقیما از مارکس و لنین گرفتیم و نه از مجراى یک انتقال تدریجى از امام حسین به مائو و یا از مصدق به چه گوارا. تاریخ سیاسى معاصر ایران منشاء اندیشه سیاسى و یا رادیکالیزاسیون ما نبود. لاجرم انقلاب ۵٧ هم با همه اهمیتش نمیتوانست، شاید بر خلاف تجربه برخى فعالین کمونیست دیگر، منشاء تحولى در اعتقادات بنیادى و جهان نگرى ما باشد. ١۶ سال قبل ما به عنوان یک عده مارکسیست دو آتشه پا به انقلاب گذاشتیم. امروز، بعد از این همه سال و این رویدادهاى مهم در ایران و جهان، وقتى نگاه میکنم خودم را مارکسیست پافشارتر و بى تخفیف ترى میبینم. اتکاء و اعتمادم به مارکسیسم و صحت تحلیل و متدش و به ارزشش در مبارزه براى سعادت بشر به مراتب بیشتر شده است. اگر انقلاب ۵٧ سهمى از این لحاظ داشت این بود که کمک کرد تفاوتهاى سیاسى و فکرى خود را با خطوط دیگر و تعابیر دیگر بهتر درک و بیان کنیم.
البته از نظر سیاسى و عملى، آموزشهاى تجربه انقلاب ۵٧ غیر قابل انکار است. انقلاب همه را به معنى واقعى کلمه وارد عالم سیاست کرد. خیلى مفاهیم و مقولات تجریدى، مثل دولت، انقلاب، حزب، طبقه، بحران، رفرم، راست، چپ و غیره براى توده وسیع فعالین سیاسى آن دوره بطور زنده و ملموسى معنى شد. بنظر من انقلاب ۵٧، علیرغم عاقبت سیاسى تلخش، کل جامعه و نیروهاى سیاسى آن را وارد فاز جدیدى از پختگى و بلوغ کرد. و این فقط منحصر به چپ ها نبود. من این را بویژه در حرکت خودمان هم مشاهده میکنم.تا آنجا که به برنامه ما براى جامعه برمیگردد میتوانم بگویم اساس کمونیستى برنامه ما پابرجا مانده است، اما ابعاد مختلف و جزئیات آن به تناسب اوضاع و عمیق تر شدن نگرش سیاسى جنبش ما دقیقتر و جامع تر شده است. مقایسه اصول برنامه اتحاد مبارزان کمونیست در سال ۶٠ و برنامه حزب کمونیست، چندى بعد از آن، با برنامه امروز حزب کمونیست کارگرى که همین روزها منتشر میشود این را بخوبى نشان میدهد. جنبش ما، بعنوان یک حرکت کمونیستى خاص در جامعه ایران در این یک و نیم دهه مراحل مختلفى را طى کرده و طبعا امروز با مسائل دیگرى روبروست. ما با این هدف شروع کردیم که در تمایز با چپ خلق گرا و ناسیونالیست ایران در مقطع انقلاب ۵٧، یک قطب مارکسیست و انترناسیونالیست ایجاد کنیم و این قطب را به بستر اصلى حرکت کمونیستى رادیکال در کشور تبدیل کنیم. ما این را ابزار دخالت مستقل کارگر در سرنوشت خویش و سرنوشت سیاسى جامعه میدانستیم و میدانیم. پیشروى هاى مهمى کردیم. در مدت کوتاهى حزب کمونیست ایران تشکیل شد که براى دوره اى چندین ساله یک قطب مهم در چپ رادیکال کشور را تشکیل میداد. گام بعدى، که با سقوط اردوگاهها و قطبهاى سوسیالیسم غیر کارگرى در سطح جهانى مصادف بود، ایجاد یک صفبندى کمونیستى کارگرى بود که بتواند نه فقط این دوره سخت و این تعرض وسیع جهانى به آرمان سوسیالیسم را پشت سر بگذارد، بلکه مسیرى که در جهت ایجاد حزب کمونیستى طبقه کارگر در ایران طى کرده بودیم را ادامه بدهد. حزب کمونیست کارگرى محصول این حرکت است. خلاصه کلام، همه اینها یعنى اینکه موقعیت و مسائل امروز ما با آن دوره فرق میکند. آرمانها و اهداف همانهاست، اما موقعیت عینى جامعه و جنبش تفاوت کرده است.
راه آزادى: اگر با تجربه، درک، و شناخت امروزى بار دیگر در برابر حوادث تاریخى بهمن ۵٧ و پس از آن قرار بگیرید، چه موضعى اتخاذ میکنید. به دیگر سخن اگر تاریخ را به عقب برگردانیم برخورد شما به حوادث مشخص و اصلى این دوره چیست؟
منصور حکمت: اگر چرخ کل تاریخ و از جمله سطح جنبش خود ما بعقب برگردد و در شرایط عینا نظیر آن روز قرار بگیریم، طبعا کار اساسا متفاوتى نمیشد در دستور گذاشت. ایجاد یک قطب مارکسیست، ایجاد یک حزب کمونیست کارگرى و تضمین دخالت مستقل طبقه کارگر در حیات سیاسى جامعه، همین پروژه باید دنبال میشد. با شناخت و تجربه امروز شاید میشد این پروژه را سریع تر و موثرتر و بى درد سرتر جلو برد. در یک مورد خاص بنظر من نادرست عمل کردیم. به این برمیگردم، فقط اجازه بدهید اول یک نکته را تاکید کنم. نمیدانم امروز چند حزب و سازمان و جریان میشود پیدا کرد که بتواند مثل جریانى که من به آن تعلق داشته ام به سالهاى انقلاب ۵٧ نگاه کند و مواضع و سیاستهایش در قبال حوادت مشخص و اصلى آن دوره را همچنان معتبر و سرافرازانه بیابد. ما از قبل از قیام نسبت به ماهیت ارتجاعى رژیم اسلامى و همه جناحهایش هشدار دادیم و آن را افشاء کردیم. ما در تمام مراحل، رفراندم، اشغال سفارت، جنگ، غیره و غیره، علیه موج توهمات و سازشکارى ها نسبت به رژیم اسلامى ایستادیم. از آزادى بى قید و شرط حقوق فردى و مدنى و سیاسى در جامعه، از برابرى زن و مرد، از دولت غیر مذهبى و جامعه سکولار و از حقوق و مطالبات پیشرو کارگرى دفاع کردیم. ما جلوى حمله رژیم به کردستان ایستادیم و از حق جدایى مردم کردستان دفاع کردیم. گره گاه مهمى در آن تاریخ نیست که امروز فکر کنم موضع ما در آن یک موضع کمونیستى و آزایخواهانه و برحق نبود و امروز باید در پرتو دیگرى به مساله نگریست.
عرصه اى که بنظر من با عقل امروز میشد بهتر عمل کرد، عکس العمل سازمانى ما به موج سرکوب ٣٠ خرداد بود. ما به فعالیت سیاسى و سازمانى مان در آن دوره شدت دادیم. و تازه ما جزو بخشهاى عاقل تر و غیر احساساتى تر چپ در آن مقطع بودیم. بنظر من میبایست یک عقب نشینى منظم و متین میکردیم و خودمان را براى مراحل بعدى حفظ میکردیم. توان و نیرویى که در آن ماجرا از دست دادیم به مراتب از آنچه باقى ماند بیشتر بود. انسانهاى عزیز و کمونیستهاى فوق العاده برجسته و مستعدى از دست رفتند. چه در قلب تک تک ما و چه در عرصه سیاسى و مبارزاتى هنوز این حفره ها پر نشده و بنظر من هرگز نمیشود. مهم ترین عامل در پروسه تاریخى، خود انسان است و هر فرد نقش ویژه و غیر قابل جایگزینى اى میتواند در این پروسه بازى کند. گمان میکنم درسى که از اینجا گرفتیم در روش برخورد بعدى ما به مبارزه مسلحانه در کردستان و به فعالین این عرصه در گره گاههاى بعدى، مثل مقطع صلح ایران عراق و بعد جنگ آمریکا و عراق، نقش مثبت بازى کرد.
و اما اگر تاریخ به عقب برگردد و ما نه فقط با شناخت و تجربه امروز، بلکه همچنین با حزب و توان امروزى جنبش مان در موقعیتى مشابه آن روز قرار بگیریم، بنظر من داستان از اساس چیز دیگرى میشود. یک فرصت یکى دو ساله در شرایط عدم انسجام طبقه حاکم و نیروهاى ارتجاعى، یک جامعه متحول و تشنه سیاست، و یک صف کمونیستى کارگرى متشکل و مجرب و فهیم، یک برنامه سیاسى آماده و از پیش معلوم، … خیلى کارها میشود کرد.
منصور حکمت
اولین بار در بهمن ١٣٧٣ در نشریه راه آزادى شماره ٣٩
و پس از آن در تیر ١٣٧۴، ژوئن ١٩٩۵، در انترناسیونال شماره ١٨ منتشر شد.
مجموعه آثار منصور حکمت جلد هشتم صفحات ٢۶۵ تا ٢۶٩