کارگر کفاشی٬٬گلهای رنج* ٬٬ را بیاد بسپاریم!
درگرامیداشت سوسیالیست انقلابی صادق فولادی وندا
پروین کابلی
روز بعد از پیدا شدن جسد صادق فولادی وندا درشهرگچساران، شعار زنده باد سوسیالیسم دیوارهای شهر را پوشاند.
صادق فولادوی وندا که بود، که درشهرگچساران جوانان و مردم زحمتکش با نام او سوسیالیسم را تداعی کردند و بار دیگر بیادمان آوردند که پایان رنج بشر را فقط درافقی با برابری انسانها می تواند دید.
صادق در سال ۱۳۷۲ در روز ۲۲ بهمن درشهرگچساران درخانواده ای تنگدست بدنیا آمد. روز تولد صادق در ۲۲ بهمن اتفاقی رقم خورد. اگر انقلاب ۵۷ در ایران به پیروزی می رسید این روز بعنوان روز قیام مردم برعلیه سرمایه، زور و تنگدستی نامیده می شد. روز جشن زحمتکشان می شد. روزی برای پیروزی همه ی کودکان می شد که دریک دنیای بهتر، بدون ترس از گرسنگی، کارکودک، جنگ و مصائب اجتماعی می توانستند زندگی کنند. میتوانست روز زنانی باشد که از ستم رها بودند. اما این نشد و صادق همانند همه ی فرزندان زحمتکش با نابرابری و ستم بزرگ شد.
صادق بعد از تحصیلات ابتدایی در رشته مهندسی مکانیک تحصیلات خود را به پایان رساند. اما نتوانست کاری بیابد. بعد از مدتی مجبور شد درقالی شوئی کارکند و زندگیش را تامین کند. به روایت کلیپی که برای او ساخته شده است بعد از آن در جهنم عسلویه به کار مشغول شد و بعدا کفاش ٬٬گلهای رنج ٬٬شد. او بنا به علاقه اش و بطورحرفه ای بوکس بازی میکرد. روایت ها از جستجوی بیوفقه او برای یافتن سوالهای زندگی میگوید. در کتابها، سوالاتش را جستجو میکرد و دریافت که برای تغییر باید حرکت کرد. در زندگی باورهایش را پراتیک کرد و آگاهانه تلاش نمود که بدون ترس برای به جامه ی عمل پوشاندن آمالش حرکت کند. مردم شهر می شناختندش. درمیان مردم بعنوان انسانی بزرگ و چهره ای سوسیالیست محبوب شد. اگرچه او جوانی بیش نبود.
صادق صدای کودکان کار درگچساران شد. دکه ای ی کفاشی در خیابانی به محلی برای کسب درآمد و کمک به خانواده اش بازکرد و بنام رنج کودکان آنرا ٬٬کفاشی گلهای رنج٬٬ نامید. کفاشهای کودکان رنج را با عشق برایشان تعمیر میکرد و به آنها برمیگرداند. عشق او به تغییرزندگی کودکان و حمایت از آنها از او یک حامی کودکان ساخت. مردم گچساران می دانستند که او یک فعال حقوق کودک است.
خیزش انقلابی ۱۴۰۱ گچساران را مثل بقیه شهرهای ایران به حرکت درآورد. امید به زندگی، تغییر و آینده ای بدون درد و رنج مردم را به خیابانها کشاند. رژیم هراسان از سقوط خود به کشتار انقلابیون پرداخت و بلاطبع صادق یکی از کسانی بود که دستگیر و شکنجه شد. او هم از تیغ جلاد در امان نماند.
کسی از زمان چگونگی و دستگیری صادق فولادی وندا اطلاع دقیقی ندارد. اما مدتی بعد جنازه ی او در رودخانه پشت پاساژکپرها پیدا شد. دستهای کارش، با طناب از پشت بسته شده بود و طنابی برگردنش آویزان. پدر که از هراس، چشمانش کور شده بود نمی توانست تشخیص بدهد. شناسایی این جوان سترگ را به دائی سپردند. دائی او از روی تتوی بدنش و پاهایی که سالم مانده بودند شناخت. آنوقت بود که توانستند فرزند دلبندشان را شناسایی کنند. خبر کشته شدن سوسیالیست انقلابی شهر و فعال کودکان در بحبوحه ی خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بسرعت درشهر پیچید و خون مردم را بجوش آورد. روزهای بعد صدها شعار و نوشته بنام او و بیاد او و آرمان رهایی بخشش روی دیوارهای گچساران نقش بست. مردم و انقلابیون شهرها درگچساران، اکباتان، آبادان، سنندج، زاهدان یادش را گرامی داشتند و مادران خدانورلجعی، سیاوش محمودی، محسن شکاری، سارینا اسماعیل زاده، مهسا و نیکا ها و صدها مادر دیگر با مادر صادق گریستند.
صادق فولادی وندا دربهشت زهرای گچساران به خاک سپرده شد و روی سنگ قبرش نوشتند:
صادق فولادی وندا
فرزند محمد (کسی اسم مادرش را فراموش کرد.)
تولد ۱۳۷۲٫۱۱٫۲۲ – تولدی دیگر ۲ ۱۴۰۲٫۱۲٫
کفاش گلهای رنج
صادق فولادی وندا فقط ۲۹ سال عمرکرد.
در روی صفحه اینستاگرامیش همچنان این کلمات نقش را می توان دید. او را با آنچه که خود نوشت بیاد آوردیم.
٬٬هنگامی که مسیر مرگ را آگاهانه دریابی
حجاب خودپرستی فروخواهد ریخت
آنگاه خواهی دید ؛
کرانه های سپید را
و حتی فراتر
طلوع گرمابخش خورشید را ٬٬ ……
*گلهای رنج نام کتابی از شارل پیر بودلر شاعرفرانسوی قرن نوزدهم میباشد.