مقالات

خیال واهی “عبور مسالمت آمیز” از جمهوری اسلامی در مورد سخنان مهرداد درویش پور(۲) پروین کابلی

خیال واهی “عبور مسالمت آمیز” از جمهوری اسلامی
در مورد سخنان مهرداد درویش پور(۲)
پروین کابلی
در بخش اول این مقاله اشاره کردم آنچه آقای مهرداد درویش پور دنبال آن است نه انقلاب بلکه مانع تراشی برای جلوگیری از انقلاب به معنایَ مفهوم کلاسیک آن می باشد. درویش پور که در جشن نوبل همراه با هنرمندان و سلبریتی های نان به نرخ روز خور، فدرالیست‌چی‌ها جزو مدعوین حاضر در مراسم تقدیراز نرگس محمدی اصلاح طلب، شرکت داشت؛ در پانلی (نشست مجمع جایزه نوبل صلح با موضوع حقوق بشر در ایران) روز دوشنبه ۲۰ آذر در اسلو شرکت نمود، میگوید (با اصرار بر برچیدن نظام اسلامی، در مورد شکل این نظام تاکید بر یک انقلاب مسالمت آمیزه، هم اینکه هزینه شرکت مردم را کاهش دهیم، هم به قصد اینکه شیرازه جامعه درهم نپاشد، هم می تواند خشونت به تشدید خشونت منجربشه…).

مشکل جمهورخواهان و اصلاح طلب‌های اپوزیسیون اینست که یا سمت سلطنت میروند و جمهوریخواه سلطنت طلب میشوند و یا سمت اصلاح طلبان غش میکنند و مثل آنها سخن میگویند. “انقلاب مسالمت آمیز” مورد اشاره ایشان اصل “انقلاب” را پذیرفته و حالا لباس اصلاح طلبی “مسالمت آمیز” تن آن میکند. این نوسان دائمی ویژه این خط است. چه کسی بانی خشونت در جامعه سرمایه داری و اینجا بلاخص ایران است؟ چه دستهایی رهبران شوراهای بوجود آمده از انقلاب ۱۳۵۷ را به خون کشید؟ قتل عام دهه ی ۶۰ را برعلیه زندانیان سیاسی را چرا سازمان دادند؟ در آبان ۱۳۹۸ بیش از ۱۵۰۰ نفر را که برعلیه گرانی به خیابانها آمدند را چرا به گلوله بستند؟ چرا به معترضین صلح طلب ۱۴۰۱ درخیابان حمله کردند؟ چرا جوانان غیر مسلح را با اسلحه ی ساچمه ای کورکردند؟ عاملین تجاوز به معترضین کیست؟

جواب این سوالات روشن است و فکر نمی کنم بین من و مهرداد درویش پور درمورد جنایت در جامعه ایران اختلاف نظری وجود داشته باشد. اختلاف ما برسر این است که چگونه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ را به یک انقلاب اجتماعی ربط دهیم و چرا من این رابطه را می بینم. انقلابی که بنام مهسا و با خواست برچیدن نظام آپارتاید جنسی است این پتانسیل را دارد که در کنار طبقه کارگر پایانی برای موقعیت فرودست زنان بیافریند. اعتراض پاییز ۱۴۰۱ ایران بدرستی نشان داد که هدف این جنبش سرنگونی تمام و کامل جمهوری اسلامی است. معترضین با این خواست به خیابانها آمده بودند. این نسلی که به خیابان آمد در خیزش‌های شهری دی ۹۶ و آبان ۹۸ شرکت فعال بود. در اعتراضات آبان ۹۸ مراکز مذهبی مورد حمله معترضین شهری قرار گرفتند. از دی ۹۶ تا آبان ۹۸ و بعدا خیزش ۱۴۰۱ با یک روند رو به رشد چه در شعارها و سازماندهی و چه در سراسری شدن آن می بینم. شعارهای این برآمدهای توده ای نشان میدهد که مردمی که در خیابانها هستند و کشته می شوند خواهان برابری و رفع تبعیض هستند و به فقر و فساد و بی عدالتی معترضند. وضع موجود را نمی پذیرند. آنچه که هیئت حاکمه در ایران به جامعه حقنه میکند با فرهنگ و منش آنها سازگار نیست و مهمتر از همه امر زنان یک امر اجتماعی فراگیر و بسیار مهم است. آپارتاید جنسی و سیستم حامل آن فقط زنان را درمنگنه قرار نداده است بلکه روایت دیگری از مردم و جامعه می دهد که با اوضاع انسان امروز زمین تا آسمان فاصله دارد. برای تغییر این وضعیت تنها یک راه وجود دارد و آن یک انقلاب اجتماعی است.

ایشان نگران به هم ریختن “شیرازه” جامعه است؟ چه عالی! ما کمونیست ها اولین کسانی بودیم که در مورد مخاطرات دوره سرنگونی و رفتار و سیاست و منش جریانات سناریوی سیاهی ضد جامعه حرف زدیم. ایکاش همه گروهها و محافل اپوزیسیون مبارزه را با تعهد به حقوق مردم و جامعه و قوائد پیش میبرد. متاسفانه قومیگری و هویت تراشی انبوه در دانشگاه و جامعه از جمله جمهوریخواهان متفرقه ایرانی، آن منبعی است که شیرازه جامعه را تهدید میکند. اما منظور آقای درویش پور از “شیرازه” حتی این جنبه نیست، بلکه منظورش جامعه همان بحث اصلاح طلبان است که “انقلاب ایران را سوریه میکند”! وی در مقابل انقلاب بحث ازهم پاشیدن شیرازه جامعه را دارد و با لفظ انقلاب مسالمت آمیز بسته بندی میکند. نفی خشونت یعنی بزیر کشیدن حاکمیت مبتنی بر خشونت. برای همین خواهان فوری درهم کوبیدن تمام ارگانهای سرکوب و خشونت درهمان قدم اول انقلاب کارگران هستیم. در شرایطی که رژیم اسلامی ایران تا دندان مسلح است و حتی اعتراضات فردی را با خشونت و کشتن آنها جواب می دهد صحبت از گذار مسالمت آمیز فقط می تواند از ذهن اصلاح طلبانی درآید که در حفظ تمامیت رژیم با حذف حجاب آن هستند. نگرانی از رشد چپ و گرایش سوسیالیستی و انقلابی در جامعه ایران فقط نگرانی درویش پور نیست بلکه نگرانی بورژوازی غرب و اتاقهای فکر آنها هم هست.

“زنان چپ گرا که به مسئله زنان از منظر سوسیالیستی پرتو افکنی می نمودند. این پرتو افکنی اغلب از دریچه “سوسیالیزم پدر سالار” بود. زنان مبارز به عنوان شیرزنانی که همچون مردان و پابه پای آن ها در رزم مشترکشان شرکت می کردند موضوعیت می یافتند. در واقع این تفکر اوج مبارزه جویی زنان را در “مردانه” شدن اندیشه و طرز تلقی آن ها جستجو می کرد. البته این واقعیتی است که در ادبیات چپ گرایان ایران بیش از دیگر گرایشات درمورد ستم دیدگی زنان سخن گفته شده است”. (از مقاله ی مهرداد درویش پوربا عنوان نقش زنان در انقلاب ایران).

“سوسیالیزم پدر سالار”! منظور آقای درویش پور سرمایه داری دولتی اردوگاه شرق است. ما که هیچوقت این کشورها را سوسیالیستی ندانستیم و بحث سوسیالیسم کارگری و کمونیسم کارگری هم با آقای درویش پور جمهوریخواه مسالمت جو و دمکرات موضوعیت ندارد. اما همین را باید گفت که واقعا شما دمکراتهای بعد از جنگ سرد و حتی خود کشورهای غربی، نمیتوانند در قلمرو حقوق و آزادی زن به همان “سوسیالیسم پدرسالار” فخر بفروشند. فمینیسم برای ایشان و نوع این دیدگاه، بیشتر میخواهد فاصله اش را با چپ و کمونیسم حفظ کند. من امیدوار بودم که ایشان از مردسالاری بعنوان یک پدیده آزار دهنده و مانع در همه عرصه های اجتماعی، مدنی و فرهنگی و سیاست از ستم بر زن در سیاست صحبت کند. اما این نقد ایشان بر کمونیسم و چپ گرایی جامعه است نه مردسالاری. مارکس جنسیتاً مرد بود ولی عمیقا نشان داد ریشه ستمهای مختلف در جامعه کدامند، چرا ضروری اند و چرا بازتولید میشوند. وقتی اقلیتی مفت خور بر تمام ثروت و قدرت جامعه سوارند، برای بقای خود به ایدئولوژی توجیه گر، به ضد کمونیسم، به زن ستیزی، به مذهب و مردسالاری و خشونت هم نیاز دارند. کسی که از سرمایه داری دفاع میکند از پدرسالاری و زن ستیزی و انسان ستیزی اش هم حال با غرولند و تذکر دمکراتیک اما دفاع میکند.

“فمینیزه کردن سیاست” هم دکانی سیاسی است که در بیست سال گذشته جریانات بورژوائی و و فمینیست ها برای پرهیز از خشونت بیشتر به زنان و اصلاح جامعه از آن استفاده میکنند. این حنا حتی در جامعه غربی هم دیگر رنگ ندارد. افزایش خشونت بر زنان در دنیا و کشتار روزمره از آنها در مقابل چشمان فرزندانشان، باطل بودن تمام این تئوریهای شوونیستی را محرز نموده است. برای این خیل استادان دانشگاه ها هر حرکتی که بخواهد درجهت تغییر اساسی در مناسبات جامعه سرمایه داری و بنیادهای آن به نفع مردم زحمتکش ایجاد کند به خشونت متهم میکنند. بیشترین دستمزدبگیران در جهان کارگران مرد هستند. پس اگر برای تغییر وضعیت خود دست به اعتصاب می زنند پس ما با عملی مردانه روبرو هستیم!

یا میگوید: “تردید ندارم که انقلاب آینده ایران “زنانه” است که با صلح طلبی، مسالمت جویی، شبکه افقی سازماندهی، پلورلیسم و مطالبه محوری، گفتمانهای فرا ایدئولوژیک خود را به نمایش می گذارد”.

مگر میشود فراموش کرد که عده ای از “اندیشمندان” ایرانی در دوره ای که دوم خرداد ظهور کرد ناگهان به سید معمم روی آوردند و وقتی که این سید عمامه بسر معجزه نکرد و اعتراضات و کشتار در خیابانها جواب عمل انقلابی مردم زحمتکش شد، اکنون با “صلح طلبی” باید حق را گرفت.

این سوسیالیست ها هستند که نه تنها خواهان برابری بی قید و شرط زنان و مردان هستند بلکه همواره پرچمدار برابری انسانها جدا از جنسیت، مذهب، عقیده، نژاد و محل تولد و رنگ پوستشان بوده اند. ما هیچ نفعی در تقسیم انسانها به مرد و زن، مذهب و ملیت و قومیت و نژاد و گرایش جنسی و غیره نداریم. این را جامعه ستیزان پست مدرنیست و طرفداران سیاست هویتی و اینترسکشنالیست ها برای اهداف محدود خویش انجام میدهند. برای ما بعنوان کمونیست کارگری انسان اصل است. آرمان ما تغییر جهان برای خوشبختی و سعادت همه انسانهاست و برای رسیدن به آن سرنگونی سیستم سرمایه داری یک اصل است. امر رهایی از نابرابری اقتصادی و اجتماعی هم در گرو رهایی طبقه کارگر قرار گرفته است. اگر کارگران می توانند جهان را هر روز با کارو خلاقیت شان بسازند، می توانند حاکمیت این جهان را هم در دست داشته باشند.

در دنیای امروز ما در همه جوانب زندگی اجتماعی، با تقابل طبقات و مشخصا کار و سرمایه روبرو هستیم. همه کشمکشهای اجتماعی مُهر این تقابل را برخود دارد و نهایتا منافع طبقات و اقشاری را تامین میکند. همینطور خشونت و جنایت از ستم برزن، کودک کشی، تحمیل گرسنگی، تجاوز و هر پدیده ضد انسان دیگر ریشه در تناقضات این نظام دارد و پیامدهای آنست. برای ریشه کردن این غده چرکین انقلاب اجتماعی یک ضرورت حیاتی و مبرم است. پرچم رهائی همه جانبه زن بمثابه انسان آزاد و برابر یک رکن مهم انقلاب کارگری و سوسیالیستی است.

١٠ آوریل ٢٠٢٤