مقالات

کشتار جمعی خانوادگی در بطن یک جامعه بشدت فلاکتبار هلاله طاهری

خبر تکان دهنده فروپاشی جمعی یک خانواده پنج نفره در تهران و کمی قبل تر یک خانواده چهار نفره در تبریز در لابلای اخبار روزانه شوک غم انگیزی ست که نفرت و خشم هزاران نفر را برانگیخته است. از خود میپرسیم که چرا یک خانواده باید جمعی مجازات گردند؟ در تاریخ ده مرداد ماه پدری ۳۹ ساله‌ به دلایلی که هنوز اعلام نشده پس از خفه کردن سه فرزند خود با روسری(دو دختر شانزده ساله و یک پسر ده ساله) و همسرش را با کوبیدن به دیوار به قتل رسانده است. سپس خودش را در حیاط حلق آویز کرد و به زندگیش پایان داد. چند هفته پیش در شهر تبریز پدری ۴۵ ساله که گویا دچار افسردگی شدید و اختلالات روحی و روانی بوده با استفاده از اسلحه‌ی کمری، همسر ۳۵ ساله و دو فرزند خود (دختر ۱۳ و پسر ۹ ساله) و سپس خودکشی کرد. او بعدا توانست در بیمارستان مداوا شود. این تنها کوه یخهایی از حفره های سیاه زندگی در ایران است که از افسردگی و ناتوانی به جنون, از فشار به انفجار و از اتفاق به فاجعه میانجامد. بر اساس یک گزارش تحقیقی در یک سال گذشته دست‌کم ۵۰ زن و یک پسر کوئیر به دست مردان خانواده کشته شدند که بیش از نیمی از این قربانیان را اعضای نزدیک خانواده از جمله همسرانشان مجرم شناخته شده اند. تنها در سه ماهه دوم یعنی تابستان ۱۴۰۲ نیز خبر ۴۳ مورد قتل «ناموسی» منتشر شد. این روند به نظر میرسد که متاسفانه سیر صعودی خطرناکی دارد که جان بسیاری از زنان و کودکان را خواهد گرفت.
جامعه ایران در شرایطی بشدت وخیم بسر میبرد. اتفاقات جنون آمیز در کنار هزاران مورد بی حقوقی, اذیت و آذار زنان و کودکان, بی احترامی و اذیت و آزار پناهندگان از جمله مردم پناهجو از افغانستان در کنار اعتیاد و تن فروشی و بزه کاری از سر فقر و نداری و مجازات سنگین برای حق آزادی بیان, برای حق پوشش چهره جامعه در حال انفجار ماست. هزاران زندانیان سیاسی و صدها اعدام در سال, جنگ تن به تن و خیابانی با شهروندان از جانب یک دولت میلیتانت و وحشی شبانه روزی به جان مردم افتاده اند. از مساجد اراجیف و آداب و سنن عهد بوق را برای مردم بزور ترویج میکنند و در خیابانها گله ای روی سر یک دختر جوان میریزند و با باتوم زیر لگد میگیرند. از کارگران به سبک زمان اسپارتاکوس کار میکشند و ارتشی مسلح را جلو درب محیط کار و کارخانه به جانشان میاندازند. از مدرسه تا محیط کار, تا داخل خانه ها, تا کوچه و پس کوچه های شهرها با دوربین و با حجاب بان و پاسدار و مامور مسلح در شکار جوانان بویژه زنان هستند. کتک و توهین و بی حرمتی را با جریمه های سنگین بار جوانان و خانواده ها میکنند و در نهایت پشت میله های زندان کرور کرور خانواده ها را با وحشت اعدام در انتظار میگذارند. این تصویر فیلم سینمایی نیست. این واقعیت جامعه ایست که با جمهوری اسلامی و گله رهبری آن روبروست. بنابراین جنون و قتل عام جمعی خانوادگی به دست یک عضو خانواده که خود قربانی این نظام وسیستم و جهنم موجود است غیر منتظره نیست. هزاران قتل ناموسی و زن کشی و کودک کشی گوشه ای از کارنامه این رژیم است که چهل و پنج سال است روی آن سرمایه گذاری کرده است. در جامعه ای که استفاده از قدرت مطلقه حاکم بر جامعه برای بقای خود چندین نسل از انسانها را قربانی و پی در پی مجازات میکند شرایط برای رشد هرگونه عقب ماندگی فرهنگی, آداب و رسوم عصر حجری در کنار بزه کاری, خشونت بیرون و درون خانه, قتل و به مرحله جنون رسیدن بسیار مساعد است. تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر کار است, مردسالاری, زن کشی و ناموس پرستی در دامن یک فقر گسترده فرهنگی و مالی میتواند بی پروا جولان کند و قربانی بگیرد. تنها نیروی متحد مردم, نیروی انقلابی و سرنگونی طلب, نیروی آگاه بر منافع طبقاتی خود و نیروی خواهان رفاه و آزادی و برابری میتواند پاسخ پایان دادن به چنین جهنمی در جامعه باشد. سرنگونی جمهوری اسلامی با همه آداب و فرامین مذهبی اش, با همه طراحان مالی و اقتصادیش, با همه نیروی ارتش و گله های آدمکش آن شروع و گشایشی برای هموار کردن یک دنیای آزاد و برابر است. طبقه کارگر در راس این مبارزات بعنوان نیروی اصلی در این سرنگونی، در کنار جنبش زنانی که به حق پرچم مبارزه علیه حجاب, این سنبل بردگی در دین اسلام و اپارتاید جنسی را پیش میبرند از نیروهای اصلی این براندازی و رسیدن به یک جامعه آزادو برابرند. در کنار دهها مبارزه گسترده بازنشستگان, دانشجویان, معلمان, محصلین و دیگر صنفها و با نیروی عظیم جمغی اما سازمان یافته و با اهداف و آرمانهای برابری طلبانه ضمانت پایان دادن به بربریت جمهوری اسلامی است. مردم ایران شایسته یک زندگی انسانی, شایسته برخورداری از رفاه و آسایش و امنیت, شایسته جامعه ای دور از خشونت و آزار با آخرین معیارهای یک جامعه مدرن هستند. در عصر این دایناسورهای قدیمی و مغز پوک در ایران هزاران مبتکر و روشنفکر و دانشجو بی امکاناتند و یا در زندانها منتظر جوخه های اعدام و یا زیر شکنجه اند. در تالار مشتی ملای بی سواد که پول پارو میکنند صدها هزار کودک بدون غذا بخواب میروند. در ضیافت این مفتخوران و صاحب کارخانه ها میلیونها پول صرف خود و یا صرف آموزشهای دینی میشود که یک هزارم آن هرگز صرف رفاه مردم, اشتغال جوانان, امکانات سازی برای مادران و زنان در جامعه نمیشود. تبلیغ چند همسری, صیغه و کودک همسری و بچه زیاد آوردن و “نقش زنان خانه داری و فرزندآوریست” میلیاردها تومان صرف میشود تا مردم را متقاعد و یا مجبور کنند. اخیرا قرصهای جلوگیری را در مراکز بهداشتی جمع کرده اند تا زنان را مجبور به حامله شدن کنند. به بهانه ازدواج زودرس دختران را از ادامه تحصیل محروم میکنند. کارگران را آنقدر گرسنه و بیکار و بی حقوق نگه میدارند که نای اعتراض را از آنها بگیرند. اما حقیقت این است که ما در عین حال با یک جامعه سخت روبرو هستیم که برای ادامه حیات خود مجبور است که بجنگد. جنگ روزانه کارگران با کارفرما, بازنشستگان با صندوقهای خالی بیمه های دولتی, جنگ زنان با سپاه و حجاب بانان, جنگ هر روزه مردم با همه دستگاههای رژیم از آن جنگهایی ست که رژیم هرگز نمیتواند بر آن فایق آید. انتهای این اعتراضات بسته به تناسب قوای نیروها بویژه اتحاد و سازمان یافتگی این جنبشهای اعتراضی میتواند این رژیم ضحاک را از پای در آورد. تا آنزمان البته که همه نیروهای سیاسی, فعالین جنبش و اعتراضات هر روزه باید از رشد این فرهنگهای زن ستیز, انسان کش و خشونت زا بکاهند. کار آگاه گرانه و فعالیت مستمر در میان مردم بویژه زنان و دختران, بویژه در خانواده ها و محلات کم درآمد, بویژه در میان کارگران و بخشهای محروم جامعه میتواند جلو توحش هر روزه رژیم و جنون و جنایات روزانه و کشتار همنوعان خود را بگیرد. آگاه گری اجتماعی, سازماندهی نیروهای فعال برای کار در محلات, ایجاد شبکه های انسانی برای کمک رساندن به خانواده های صدمه دیده, به زنان و دخترانی که در معرض آسیب هستند از جمله کارهایی ست که میلیونها زن و مرد حاضرند که کمک کنند و منتظرند تا کسانی آنها را سازماندهی کنند. تا فردای انقلاب و تا نابودی این رژیم و برقراری یک جامعه برابر و آزاد و سوسیالیستی بی وقفه باید برای سد کردن رشد این افکار پوسیده کار کرد. همچنین باید رژیم و دستگاههای زیربط به وضعیت اجتماعی و مالی خانواده ها را مورد نقد و به استضاح کشاند و بی لیاقتی شان را به آنها ثابت کرد که چنانچه نمیتوانند باید پستهایشان را رها کنند. همه این کارها میتواند ممکن گردد اگر سازماندهی و جمع آوری نسروهای انسانی و فعال به دست رهبران عملی این جنبشها بکار بیفتند.
1 اوت 2024