ویدئویی از یک محل کار در اسلامشهر در حومه تهران وایرال شده که کارفرما با لحنی ارباب منشانه و مملو از تحقیر به کارگران میگوید که “فردا اگر ریش داشته باشی در ورودی کارخانه جلویت را میگیرند و راهت نمیدهند، گفته باشم”! و کارگرانی که در منگنه فقر شدید و ترس از بیکاری و گرسنگی خود و خانواده شان هستند، با چهره ای غمزده، که انعکاسی از تاثیر مخرب زورگویی و تحقیر کارفرماست، فقط با سکوت نگاه میکنند و عکس العملی نشان نمیدهند.
این صحنه بغایت آزار دهنده است و بیانگر قطره ای از دریای تحقیر و بیحرمتی سرمایه داران و بچه آخوندها علیه کارگران شریفی است که ناچارند برای تامین مایحتاج ضروری زنده ماندن تن به هر شرایط کار، هر نوع کار و هر نوع اعمال فشار و بی حرمتی بدهند. “لعنت بر این زندگی”!
اگر “نفس مان از جای گرم بلند نشود”، در برخورد اول میگوییم خب ناچار به سکوت شدند، زیر فشارند و انتخاب زیادی به رویشان باز نیست، از بیکاری وحشت دارند. همه اینها در صورت ظاهر واقعی اند و هر فرد کارگر انواع مشکلات ویژه خانوادگی و غیره هم دارد که مجموعا درجه ای احتیاط و تحمل حرف زور را تحمیل میکند. اما این جواب هنوز کافی نیست، با وجود واقعیاتی سرسخت در آن هنوز جوابی ناکافی و حتی مضر است. موضوع بسیار مهمتر است. کارگر منفرد و منزوی و فاقد تشکل البته قدرتی ندارد، برای همین است که ایجاد و فعالیت تشکل کارگری و حزب کارگری ممنوع است. برای این است که سازماندهی استثمار خشن نیروی کار ارزان و کسب سودهای نجومی مقدور شود و مانعی بر سر راه آن نباشد. اما همین کارگر، بعنوان یک طبقه اجتماعی که چرخ تولید نیازهای جامعه را میگرداند و زندگی را بازتولید میکند، اگر دست از کار بکشد و اعتصاب کند، همان کارفرمای دهن دریده و بی شرم را به “غلط کردم” می اندازد. سرمایه دار زالو پشتش به دستگاه سرکوب و دولت اسلامی حافظ منافع سرمایه دار گرم است و شلنگ تخته می اندازد!
هر کارگری هشیاری میداند و همه کارگران باید بدانند که کل جلال و جبروت قدرت سرمایه دار ساخت کارگر است، این قدرتی که بر سر ما حکم میراند محصول دستان و مغز خود ماست که حال چون موجودی بیرون ما بر طبقه ما و کل جامعه سلطنت میکند. ما اگر کار نکنیم کثافت از سر و رویشان بالا میرود، ما اگر ماشین ها را خاموش کنیم و قدرت جمعی مان بعنوان کارگر را بمیدان بکشیم، آنگاه هر تک کارگر با سر افراشته حقش را میخواهد، در آن صورت کارگران میگفتند کارفرما غلط میکند در امور شخصی ما دخالت کند، بیجا میکند به خود اجازه میدهد با ما چون بردگان عهد عتیق صحبت کند، آنوقت خواهان بیرون کردن کارفرما از کارخانه میشدیم.
رفقای کارگر، کارگران اسلامشهر!
دفاع از حرمت و شخصیت کارگر از دفاع از دستمزد و حقوق بدیهی دیگر ما مهم تر است. کارگر و مبارزه کارگری تاریخا منشأ حقوق و حرمت فردی و اجتماعی و تقابل با واپسگرایی فکری و فرهنگی بوده است. در ذهن جامعه، کارگر همان نیست که در ذهن فاسد کارفرمایان و دولتشان است. امروز تحقیر کارگر را عادی میکنند تا جایگاه کارگر بعنوان ناجی جامعه را مخدوش کنند. وقتی به کارگران و زحمتکشان افغانستانی با پرچم ناسیونالیسم ایرانی تهاجم فاشیستی میکنند، راه را برای تحقیر عمومی تر طبقه کارگر هموار میکنند. حمله به آن حلقه باصطلاح ضعیف مقدمه حمله کشنده به کل طبقه کارگر است.
طبقه سرمایه دار ایران خلق و خوی دوران بربریت و برده داری را دارد و با کارگر بمثابه وسایل ارزان برای بیگاری و بردگی نگاه میکند و همین نگرش را از قرارداد کار و دستمزد و بیحقوقی مطلق تا زبان و فرهنگ و رفتار روزانه بنمایش میگذارد. به ما القا کردند که اگر قدرت اقتصادی و مالی نداریم لابد حرمت و شخصیت و حقوق هم نداریم و نباید داشته باشیم. کارگران نباید اجازه دهند این نوع حملات و بیحرمتی کارفرمایان «عادی» شود و بدون واکنش از کنار آن بگذرند. آن کارفرما حقش بود توسط کارگران به بیرون کارخانه هدایت میشد، کارگران آن واحد در اسلامشهر می بایست دست به تجمع و اعتصاب میزدند و کارفرما را وادار به پس گرفتن حرفش و عذرخواهی از کارگران میکردند. ما در قبال خود و جامعه مسئولیم و نباید خرد شدن حرمت و شخصیت مان را به نظاره بنشینیم.
۱۲ نوامبر ۲۰۲۴