خامنه ای و بن بست دو گانه تسلیم و یا جنگ
رحمان حسین زاده
خامنه ای بعد از مدتی غیبت، روز یکشنبه ٢٤ اوت از پناهگاه بیرون آمد و با صدای لرزان و چهره فرسوده و مستأصل بار دیگر برسیاستهای شناخته شده و به بن بست رسیده جمهوری اسلامی تأکید گذاشت. استیصال خامنه ای پدیده فردی نیست، انعکاس معضلات لاینحل حکومت اسلامی تحت رهبریش است. خامنه ای جرأت نداشت در این سخنرانی خسته کننده به مهمترین بحران و یا مشکلات گریبانگیر جمهوری اسلامی اشاره کند. مطلقأ از ناتوانی حکومت تحت مسئولیتش در تامین “آب، نان و برق” و دیگر نیازهای اولیه زندگی جامعه ٩٠ میلیونی سخنی نگفت. به روی خود نیاورد، فقر و گرانی و گرسنگی و بی آبی و بی برقی و بیکاری گسترده، زندگی اکثریت عظیم جامعه را به لبه پرتگاه و تباهی رسانده است. این پدیده ترسناک را نه مخالفان رژیم، بلکه به طور مداوم پزشکیان سرسپرده اش جار میزند.هر روز و هر هفته تعطیلی نیمی از استانهای جامعه را به عنوان راه حل ناچاری اعلام میکنند. سوخت و ساز اجتماعی و تولیدی وشرایط معمول زندگی جامعه عملأ فلج است. درقبال رنج و درد و مرگ تدریجی ای که بر مردم تحمیل کرده اند، جسارت سخن گفتن نداشت. اما با فرافکنی ناشیانه ی آخوندی به دو منظور اولأ برای حاشیه ای کردن، مشکلات عمیق مردم، ثانیأ پاسخی به تشتت به وجود آمده در بالای “نظام اسلامی” بعد از جنگ دوازده روزه ارتجاعی ، به تکرار سیاستهای ورشکسته “آمریکاستیزی و لفاظی در مقابل حکومت فاشیست اسرائیل” پناه آورد.
بن بست دوگانه تسلیم و یا جنگ !
به دنبال نسل کشی سبعانه توسط دولت فاشیست اسرائیل در غزه و با گسترش جنگ و کشتاردر خاورمیانه، با ضربات سنگین و شکستهایی که “محور مقاومت تروریست اسلامی” از تروریسم دولتی اسرائیل- آمریکا دریافت کرد، معلوم بود، جمهوری اسلامی سرکرده محور مقاومت با تشدید تحریمها و فشارهای چند جانبه و تقبل جنگ روبرو میشود. این وضعیت قابل پیش بینی بود و به سهم خود طی سمینار سیاسی و نوشته مکتوب بر مبنای آن در اوت سال گذشته (٢٠٢٤) براین باور بودم که جمهوری اسلامی با دو گزینه ” تسلیم شدن و یا جنگ” مقابل دولت آمریکا و حکومت اسرائیل خواهان جنگ روبرو است. این اتفاق افتاد. جنگ دوازده روزه تمامأ ارتجاعی و ضد مردمی در ژوئن محصول این وضعیت بود. اکنون با وجود آتش بس شکننده و جاری، کماکان کابوس این دوگانه “تسلیم یا جنگ” در مقابل جمهوری اسلامی همچون شمشیر داموکلس بر بالای سر خامنه ای آویزان است. بن بستی که جمهوری اسلامی با آن روبرو است، تشتت قابل توجهی را در رده های بالای جمهوری اسلامی و در پیکره هنوزوفادار به حکومت اسلامی و یا در بخشهای مرتجع و بیرون رانده شده از قدرت امثال “اصلاح طلبان حکومتی و جنبش سبزیها و اعتدالیون” به وجود آورده است. طرحهای بیمایه و ضد مردمی امثال “میرحسین موسوی و روحانی و جبهه اصلاحات” و غیره و داد و بیدادهای پزشکیان در باب “ضرورت مذاکره” و ناتوانی از اداره جامعه تصویر اولیه و بیرونی از تشتت عمیق و وزبونانه جناحهای مختلف به زعم خودشان برای نجات جمهوری اسلامی است. سخنان اخیر خامنه ای سد بستن در مقابل این تشتت و تلاشی برای برجسته کردن هسته اصلی سیاست جمهوری اسلامی در تقابل با آمریکا و غرب و اسرائیل در تحولات خاورمیانه است.
عاقبت جام زهری که خامنه ای باید بنوشد!
خامنه ای در پایان عمر خود با انتخاب سختی روبرو است. قبول “مذاکره و تسلیم” و یا “تقبل جنگ” از طرفین مقابل. او به خوبی میداند، آنچه به عنوان “مذاکره” از جانب دولت ترامپ، زیر تهدید دوباره جنگ در مقابل جمهوری اسلامی قرار داده اند، مذاکره نیست، مجبور کردن به امضای قرارداد تسلیم و شکست است. این را ترامپ علنی گفته است. در مذاکرات مستقیم و یا غیر مستقیم نمایندگان دولت آمریکااین زورگویی را به اطلاعشان رسانده اند. در روزهای جنگ دوازده روزه و حتی بعد از آن بارها ترامپ همین را تکرار کرد. انتخابی دشوار در مقابل جمهوری اسلامی است،. خامنه ای به خوبی میداند، تن دادن به تسلیم و شکست و قبول شروط دولت آمریکا که در رأس آنها، پایان دادن به “آمریکا ستیزی” و ادعای “محو اسرائیل” و صفر کردن غنی سازی وبرچیدن موشکهای دوربرد و منحل کردن نیروهای نیابتی مطرح است، یعنی امضا کردن سند پایان عمر سیاسی خود ورژیمش و تن دادن به شکست و ذلت آشکار در معادلات منطقه و بین المللی و تسریع روند زوال رژیم اسلامی. در چنین شرایطی خامنه ای بیش از هرچیز از خیزش انقلابی میلیونی کارگران و زنان و مردان و نسل جوان مردم ایران میترسد، که در کمین هستند تا با هر درجه ضعف و زبونی بیشتررژیم با کلیت این حکومت تعیین تکلیف کنند. چنین کابوسی موجب شده، خامنه ای در سخنان اخیرش عدم تمایل به “مذاکره” و پرهیز از قبول “تسلیم نامه” و ریسک “تقبل جنگ” را ارجح بداند.
خامنه ای در مسیر نوشیدن جام زهر است. اما جام زهری که او باید سربکشد، از جنس جام زهری نیست که خمینی جلاد سرکشید. جام زهری که خمینی سرکشید، اگر چه اذعان به شکست در جنگ با عراق بود،اما برای رژیم اسلامی که تحویل رفسنجانی ها و خامنه ای ها داد عمر خرید. اکنون برعکس است. خامنه ای چه جام زهر تسلیم و شکست زیر عنوان “مذاکره” را بنوشد و یا جام زهر تقبل جنگ از جانب اسرائیل-آمریکا را سربکشد،در هر دو حالت چنین اتفاقاتی خامنه ای و جمهوری اسلامی را به پایان عمرشان نزدیک میکند.
***