اخیرا حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری ایران بحثی تحت عنوان “دینامیسم و ویژگیهای انقلاب در ایران” ارائه کرده است. ارائه این بحث از آنجا برای تقوایی ضروری شده که خط مشی و دیدگاه راست و پوپولیستی او و حزبش در دل تحولات مبارزاتی دوره اخیر در جامعه به روشنی زیر سئوال رفته است. در نتیجه این بحث از جانب تقوایی، تلاش ناموفقی است برای حفظ انسجام و توجیه سیاستهای راست روانه زیر سئوال رفته که مجددا به دفاع از اپوزیسیون راست منتهی شده است. برای مستدل کردن این موضوع، امیدوارم مخاطبین حوصله کنند و در این مبحث من را همراهی کنند. در اینجا وارد جزئیات نمیشوم و محورهای اصلی بحث او را نقد میکنم.
قبل از پرداختن به اصل بحث یک مساله را مجددا تاکید میکنم. رفقایی از حزب حکمتیست و حتی بیرون حزب میگویند، بارها خط مشی و سیاست و دیدگاههای حمید تقوایی نقد شده و شناخته شده است، ادامه این نقد و حساسیت شما در این مورد چه ضرورتی دارد؟ در پاسخ میگویم حساسیت من اینست، حمید تقوایی به نام کمونیسم کارگری و حزبی صحبت میکند، که مارکسیست برجسته و رادیکال و رهبر شاخص رادیکالیسم کمونیستی دوره معاصر، شخص منصور حکمت، این جنبش و این حزب را پایه گذاری کرد. امروزه متاسفانه راست ترین سیاستها توسط حمید تقوایی و همفکرانش و حزب تحت رهبری او به کمونیسم کارگری و منصور حکمت سنجاق میشود. این ظلم بزرگی در حق کمونیسم کارگری و منصور حکمت است. به ویژه این راست رویها در سطح ایده و نوشته و بحث و جدل باقی نمانده است، بلکه در سطح جامعه و در مقابل جنبشهای اعتراضی رادیکال قرار گرفته است. لذا به عنوان فعال کمونیسم کارگری، به عنوان کسی که ۱۰ – ۱۲ سال از عمر مفید سیاسی ام را مستقیما با منصور حکمت و دهه اول فعالیت حزب کمونیست کارگری ایران تحت رهبری این کمونیست برجسته سپری کردم، در طول فعالیت مشترک به من اعتماد کرده، خود را بدهکار منصور حکمت میدانم تا از متد، دیدگاهها، سیاست و پراتیک او در مقابل سیاستهای به غایت راست که به ناحق به منصور حکمت وصلش میکنند، دفاع کنم. اگر به نام دیگری مینوشتند و میگفتند، این حساسیت لازم نبود. جنبه مهم دیگر اینست، در دل این جدلها بار دیگر دیدگاههای کمونیسم کارگری صیقل پیدا میکند و با شفافیت بیشتر میتوانیم برجسته اش کنیم.
“ویژگیهای انقلاب در ایران”التقاط و مغلطه انقلاب و سرنگونی!
حمید تقوایی زیر تیتر “ویژگیهای انقلاب در ایران” چنین گفته است. “اولین ویژگی اینست که ما با یک روندی روبرو هستیم به همین خاطر بهش گفتیم جنبش سرنگونی، مشخصا از بیست سال قبل از تیر ۷۸، الان ۹۸ هستیم. نمیتوانیم بگیم ۲۰ سال دارند انقلاب میکنند، اینطوری که نیست، یک جنبشی هست، وقتی سربلند میکنه، با شعار خودش می آید، این جنبش سرنگونی طلبانه است”.
میگوید نمیتوانیم “بگیم بیست سال دارند، انقلاب میکنند” در صورتیکه بیست سال گفتید! اولین بار که گفتید با نقد صریح منصور حکمت روبرو شدید و عقب نشستید. بعد از درگذشت او از نوامبر ۲۰۰۳ با تز “حزب و انقلاب” برگشتید و ما نقدش کردیم و گوش شنوایی نداشتید! اکنون با این سئوال روبرو شده که خودش مطرح میکند. “بیست سال نمیشه گفت انقلاب کنند”. به جای اینکه سالم و صحیح آن دیدگاه نادرست قبلی خودش را نقد کند و کنار بگذارد، به شیوه اپورتونیستی با تزهای من درآوردی توجیه اش میکند. تز وارونه و سطحی این بار “انقلاب یک رونده، به همین خاطر ما بهش میگوییم جنبش سرنگونی” یعنی جاسازی جنبش سرنگونی در دل انقلاب ناموجود مورد نظر او. اینجا فرض حمید تقوایی اینست “انقلاب در ایران از بیست سال قبل از تیر ۷۸ جاری است در فرمت جنبش سرنگونی. اولا با التقاط و رساتر مغلطه ادغام دلبخواهی انقلاب و سرنگونی روبرو هستیم. این مغلطه و التقاط را اولین بار بعد از تیر ۷۸ یعنی بیست سال و اندی قبل میخواست در مصاحبه ای با یک نشریه حزبی مطرح کند. مساله به این شکل بود که سردبیر وقت نشریه ایسکرا فاتح شیخ، سئوالاتی برای حمید تقوایی میفرستد و او پاسخ میدهد. قبل از انتشار مصاحبه، منصور حکمت از مضمون مصاحبه مطلع میشود و با نقد مضمون پاسخهای حمید تقوایی، در نشریه منتشر نمیشود. اجازه میخواهم به نامه منصور حکمت در این رابطه مراجعه کنم و مواردی را از آن نقل کنم:
فاتح جان، حمید جان!
“مصاحبه را گرفتم. بنظر من این مطلب حاوی تبیینى از مسأله اوضاع سیاسى و استراتژی سیاسى حزب است که درج آن، نظر به اهمیت موضوع و اعتبار مصاحبه شونده، به افق سیاسى حزب و تلقى ما از روندهای آتى در ایران یک قالب نامنعطف و خشک تحمیل میکند. …… من با این تبیین به این دلیل موافق نیستم که اوضاع آتى ایران را بشدت ساده میکند و یک تصویر ایدهآل از روندهای آتى را بجای کل احتمالات واقعى مینشاند و لاجرم نوعى یکجانبهنگری و انعطافناپذیری و حتى سادهاندیشى در روش برخورد حزب ایجاد میکند. بگذارید توضیح بدهم. ….. اینکه انقلابى در ایران شروع شده و در شرف وقوع است، اینکه حزب کمونیست کارگری با اتخاذ این شعار انقلاب را محتوم اعلام کرده است. اینکه از این پس میتوان نیروها را به اردوی انقلاب و ضد انقلاب تقسیم کرد. اینکه این انقلاب یک انقلاب همگانى است. اینکه منظور از انقلاب، انقلاب علیه رژیم اسلامى است و با سرنگونى رژیم انقلاب هم پیروز میشود. این مفروضات همه بنظر من جای سؤال دارد.
١- بنظر من سرنگونى و انقلاب به یکدیگر گره نخوردهاند. سرنگونى بدون انقلاب هم ممکن و محتمل است. سرنگونى میتواند حاصل یک روند نظامى، بحران و هرج و مرج، پروسه نافرمانى سیویل و فعل و انفعالات انتخاباتى و غیره هم باشد. میتواند حاصل پیروزی نیروهایى بجز یا علاوه بر نیروهای انقلابى هم باشد.
بنظر من به احتمال قوی سرنگونى نه نتیجه انقلاب در ایران، بلکه یکى از لحظات شروع انقلاب در ایران خواهد بود. بنظر من انقلاب ایران با سقوط جمهوری اسلامى تازه آغاز میشود و نبردهای طبقاتى جدیتر بعد از آن است. بنظر من در سرنگونى خیلىها شرکت خواهند کرد، اما در انقلاب، کارگران “اکثریت عظیم مردم” را با خود نخواهند داشت.”
بیست سال و چند ماه قبل حکمت در مقابل دیدگاه آنوقت و امروز شخص حمید تقوایی به این شکل مخالفت کرده است. به وضوح روشن کرده است، انقلاب و سرنگونی یک پدیده نیستند، و حکمت بیست سال قبل قائل به شروع انقلاب نبوده است. در نتیجه چقدر غیر مسئولانه است، دیدگاه التقاطی و مغلطه کارانه، ادغام انقلاب و سرنگونی را به منصور حکمت و حزبی که آنوقت تحت رهبری او بود، وصلش کنید. باید گفت مقداری مسئول باشید از نوامبر ۲۰۰۳ در غیاب حکمت به آن دیدگاه نقد شده و حاشیه ای شده در حزب کمونیست کارگری ایران برگشتید و همین را بگویید. شاید سمپاتهای حمید تقوایی بگویند، حمید درست میگوید، بحث حکمت نادرسته و قدیمی است، هیچ ایرادی ندارد، اینجوری فکر کنند. در نتیجه اولین تفاضایم اینست، از خود حمید تا بقیه همین را بگویید و به منصور حکمت و کمونیسم کارگری وصلش نکنید. احتمالا به ما بگویند، شما دگم هستید، چسبیدید به فرمولهای بیست سال قبل منصور حکمت، خوب همین را بگویید. عده دیگری همین را به ما گفتند و نوشتند و ما پاسخ دادیم.
می بینیم، از بیست و اندی سال قبل حمید تقوایی بحث انقلاب و آن هم انقلاب همگانی را داشته است. در وهله اول با نقد منصور حکمت روبرو شد و عقب نشست. از دسامبر ۲۰۰۳ در موقعیت لیدر حزب این خط مشی را تحت نام “حزب و انقلاب” در مقابل “حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه” منصور حکمت قرار داد. بخشی از رهبری آنوقت حزب نقدش کردیم و بعضی که عمدتا همانهایی که اکنون در همان حزب باقی مانده اند، قبولش کردند. این دیدگاه و خط مشی پوپولیستی و راست روانه مضرات زیادی برای حزب کمونیست کارگری داشته، که مواردی را اینجا یادآوری میکنم. هر تحرک و نارضایتی را بدون توجه به مضمون و افق سیاسی و رهبری و پلاتفرم و کارکرد آن به نام انقلاب و حلقه ای از انقلاب نامیدند. مواردش مشهور است، از جمله: تحرک ناسیونالیستهای دست راستی و ارتجاعی، آذری، الاحوازی، بختیاریها را تحرک انقلابی نامیدند و حمایت کردند. جنبش ارتجاعی سبز را انقلاب نامیدن و تاکنون هم تمام قد از آن دفاع میکنند و رئیس دفتر سیاسی وقت شان، روز شمار انقلاب برایش نوشت. در سطح تحولات جهانی و منطقه ای هم، تظاهراتهای بازار آزادیهای دست راستی ونزوئلا و اوکرائین را انقلاب نامیدند. همه تحولات در خاورمیانه و لیبی را انقلاب نامیدند. دخالت ناتو در لیبی را حمایت کردند و به نفع “انقلاب” ارزیابی اش کردند. این راست رویها به وضوح خود را اثبات کرده است. اما بازنگری انتقادی و کمونیستی صادقانه در میانشان مطرح نیست. در ارتباط با این مبحث، میخواهم تاکید کنم، کمونیستها و کمونیسم کارگری بیش از هر جریان دیگری به انقلاب علاقمندند، اما فورا این سئوال مطرح میشود، کدام انقلاب؟ پاسخ کمونیستی روشن است، انقلاب کارگری و انقلاب کارگران و تمام تلاشمان اینست این انقلاب را سازماندهی کرده و متحقق کنیم و نه هر نوع انقلابی. به قول منصور حکمت دنیا شاهد انواع تحولات به نام انقلاب بوده است که چیزی جز ارتجاع نبوده اند. انقلابات مخملی و زرد، انقلاب سبز، انقلابات بهار عربی و سناریوی سیاه در لیبی و سوریه، نمونه های بارز این نوع انقلابات در این دوران بوده اند. ما فورا برای سرنگونی میکوشیم و دیدمان بر تحقق انقلاب کارگری فوکوس است. این نگرش قطب نمای کار ما است.
اما آنچه حمید تقوایی میگوید، چیزی جز ضد رژیمی گری صرف و به هر قیمت و انقلابیگری بورژوایی نیست. سرنگونی طلبی همه باهمی را “انقلاب” نامیده که به دور از جوهر سرنگونی طلبی انقلابی زیر سایه افق و سیاست کمونیستی و سوسیالیستی است که تاریخ و تجربه و مارکسیسم به ما میگوید، منظورش انقلاب همگانی بورژوایی و بیگانه به کمونیسم کارگری است که بیست سال است بر آن میکوید و با مقوله انقلاب بازی میکند. اینجا به یاد آن جمله مشهور مارکس می افتم که جایی گفته است، با “قیام” بازی نکنید. اکنون به حمید و این دوستان باید گفت “با انقلاب بازی نکنید”.
تفاوت با انقلاب کلاسیک
حمید تقوایی که خود اذعان کرده، که “نمیشود بیست سال گفت انقلاب جاری است” علاوه بر اینکه سرنگونی را به انقلاب مورد نظرش آویزان کرده، با تز دلبخواهی دیگری هم وارد شده و میگوید “فرقی هست بین شرایط ایران و شرایط انقلاب کلاسیک”. در شرایط انقلاب کلاسیک با انفجار روبرو هستیم و تاکید دارد که انقلاب ۵۷ هم اینجوری بود و انفجاری بود. و در ادامه میگوید، این بار “گرامر و فرمت انقلاب ایران اینجوری نیست، جنبشی هست” و توجیه میکند که در دوره سلطنت اختناق آریامهری بود، جنبشها نبودند، اما بعد از انقلاب علیرغم سرکوب جنبشهای متعدد بوده اند و به جنبش کارگری و زنان و جنبشهای دیگر اشاره دارد. اینجا با لایه دیگری از پوپولیسم عریان روبرو هستیم. اینکه جنبش کارگری و جنبش زنان و دانشجویان و … همگی را زیر مجموعه جنبش سرنگونی میپندارد. مرز جنبش ها را مخدوش و قاطی میکند، جنبشهای قائم به ذات و محوری مثل جنبش کارگری و جنبش حق زن و … به عنوان نیروی ذخیره جنبش عمومی سرنگونی میداند. به سادگی این با نگرش کمونیسم کارگری و منصور حکمت بارها بیان شده در تفاوتهای ما و دیگر ادبیات پایه ای کمونیسم کارگری که جنبش کارگری و زنان و دیگر جنبشهای اجتماعی، جنبشهای قائم به ذاتند، زیر مجموعه هیچ جنبش دیگری نیستند، تماما در تقابل است.
نیروهای راست “انقلابی” میشوند!
یکی از نتایج نگرش راست روانه حمید تقوایی به انقلاب و سرنگونی درهم آمیخته و همگانی اینست که نیروهای راست و اپوزیسیون راست را انتگره انقلاب و جنبش سرنگونی مورد نظرش میداند و بار دیگر این مساله را در همین بحث اخیر به این شکل بیان میکند. بعد از اینکه اشاره دارد، استحاله چی ها شکست خوردند و ریزش نیرو کردند، میگوید “از آنها کنده شده، چهره ها، شخصیتها و حتی احزابشان انقلابی شدند، به سبک فرصت طلبانه خودشان”. به حمید تقوایی باید یادآوری کرد، راستها انقلابی نشدند، حداکثر برانداز شدند، به بستر عمومی جنبش سرنگونی پیوستند، اما قطب راست و مانع درون جنبش سرنگونی اند. اینها مزاحم و موی دماغ سرنگونی انقلابی اند. به همین دلیل همیشه بر تمایز و تفاوت اساسی راست و چپ درون جنبش سرنگونی تاکید کردیم. در نگرش حمید تقوایی راست و چپ هر دو جزو انقلاب همگانی مورد نظرش هستند.
نقد پروسه
در این دیدگاه راست روانه مادام که راست و چپ درون یک انقلاب و جنبش اند، نباید همیشه راست را نقد کرد، نقد مشروط را پیشنهاد میکند. به زعم تقوایی در “دل جنبش سرنگونی”، آن هم وقتی که “مانع درست کردند، باید نقد کرد” یعنی بیرون جنبش سرنگونی نباید نقد کرد و تازه در دل جنبش سرنگونی هم اگر “مانع درست نکردند، نباید راست را نقد کرد. معنی عملی این گفته ها اینست راست برانداز را باید مشروط و پروسه ای نقد کرد. گفتن “نقد پروسه” شاید مناسبترین بیان باشد، بر این تبصره راست روانه بر نقد کمونیستی علیه نیروهای راست. این برخلاف فهم ساده و اولیه مارکسیستی نقد همیشگی و غیر مشروط و همه جانبه کل کاپیتالیسم ونیروهای راست است. از مانیفست کمونیست تا دنیای بهتر این را یادمان داده اند، نقد سلاح برنده و همیشگی و ادامه دار و غیر مشروط کمونیستها برای درافتادن با نظم وارونه کاپیتالیستی و هر نیروی راست و ارتجاعی و مدافع نظم کهن است. اما ضد رژیمی گری صرف و سرنگونی طلبی به هر قیمت تقوایی را به نقد مشروط و پروسه ای و نیم بند و توجیه گرانه راست میرساند. کاربست این روش نیم بند و توجیه گرانه را در برخورد به رضا پهلوی چنین مطرح کرده است. در جریان آبان ماه آنجا که رضا پهلوی “گفت نباید هرج ومرج بشه و نظم و نسق لازمه، به ارگانهای ملی و سرداران ملی و بزرگان لشکری و کشوری پیام داد، نقدش کردیم” اما دقت کنید چه نقدی؟! تقوایی میگوید “رضا پهلوی غریزی میگه نه فکر شده، غریزی داره میگه نظم و نسق باشد و هرج ومرج نباشه و …” سئوال اینست این نقد است یا توجیه سیاستهای راست رضا پهلوی؟! حمید تقوایی توجیه گرانه مشکل سیاست رضا پهلوی را “غریزی، فکر نشده” و به معنایی معرفتی میداند. چیزی که قطعا رضا پهلوی اگر بشنود، خنده اش میگیرد! به حمید تقوایی باید یادآوری کرد، اولا رضا پهلوی یک چهره آگاه بخشهایی از بورژوازی سلطنت دیده ایران است. متکی به اتاق فکرهای “وطنی و غیر وطنی” و امکانات فراوان است. عنصر خود آگاه جنبش ارتجاعی طبقاتی خودش که هیچگاه حاضر نشده آوانسی به نیروهای چپ و کمونیست و غیر جنبش خودش و از جمله علیرغم انواع چراغ سبز زدنهایت تا دلشان را به دست آورید حتی به حزب شما امتیازی نداده است. درست برعکس شما. هر حرکت آنها و یکی از مواردش ایجاد نهاد ارتجاعی “فرشگرد” با ضدیت با کمونیسم و به قول خودشان “ارتجاع سرخ” شروع کردند. ثانیا رضا پهلوی سالها قبل از آبان ماه و به ویژه از مقطع عروج جنبش سرنگونی دی ماه ۹۶ تا کنون بارها و بارها پیام مودت به سپاهیان و ارتشیان و نیروهای نظامی و انتظامی برای حفظ کشور در مقابل هرج و مرج (بخوان انقلاب کارگران و مردم) صادر کرده است. به آنها اعلام کرده در دوره “انتقالی قدرت” وجود آنها بسیار لازمست، حمید تقوایی دیر به صرافت نقد نیم بند و توجیه گرانه سیاست رضا پهلوی در “دل جنبش سرنگونی” افتاده است. اینطور نیست که تقوایی و حزبش از همدلیهای قبلی رضا پهلوی با نیروهای سرکوبگر و قاتلان مردم اطلاع نداشتند، تا “نقد توجیه گرانه” ارائه کنند. به زعمشان قبلا مصلحت نمی دیدند، رضا پهلوی پیوسته به جبهه “انقلاب و سرنگونی” را در همین حد نیم بند و توجیه گرانه” نقد کنند. واقعیت اینست حمید تقوایی زیر فشار نقد راست رویهای آشکارشان و طبعا با حاد شدن صف بندی مبارزاتی میان راست و چپ و صراحت بیشتر امثال رضاپهلوی در اعلام همبستگی با جلادان سرکوبگر مبارزات مردم و سکوت دلسوزانه اش در مقابل کشته شدن “سردار ملی” قاسم سلیمانی جنایتکار این بار مجبور شده چنین نقد نیم بند و توجیه گرانه را در مقابل رضاپهلوی مطرح کند.
باز هم دفاع از اپوزیسیون راست!
حمید تقوایی با عنوان پرطمطراق “دینامیسم و ویژگیهای انقلاب در ایران” شروع کرد، اما اساس نتیجه گیریش اولا به دفاع مجدد از اپوزیسیون راست و مهره هایش و ثانیا به تقابل مجدد با مبارزین و دانشجویان و نیروهای چپ و کمونیست منتهی شده است. برای توضیح مساله به سخنان تقوایی رجوع میکنیم. او میگوید، “بعد از دیماه ۹۸ اتفاقاتی افتاد”. از جمله اتفاقاتی که اشاره میکند، اینها است. “یکی قضیه مسیح علینژاده، یکی هم بیانیه های ۱۴ نفره، یکی هم شعار مجاهد، پهلوی است. اینها اتفاقات مربوط به “جنبش های غیرچپ” بود. جالب است بر زبانش نمیاید، بگوید اینها اتفاقات مربوط به جنبش راست است، گویی زبانش را میسوزاند. اما همانجا بی ملاحظه و در حمله به چپ میگوید “به اینها بپردازیم، مساله چپ فرقه ای و سنتی هم میاد تو معادله” دقت کنید با زبان تلطیف و آوانس دهنده “جنبش های غیر چپ” در مورد راستها و با زبان زمخت “چپ فرقه ای و سنتی” در مورد نیروهای چپ قضاوت میکند. آیا همین صحنه و گفته ها به نحو سمبلیکی نشان نمیدهد حمید تقوایی کجا ایستاده است؟! این را هم مجدد اینجا تاکید کنم “چپ فرقه ای سنتی” که در این بحث مورد هجمه قرار میدهد، در وهله اول مبارزین و دانشجویان چپی هستند که از اردیبهشت ماه تا دی ماه ۹۸ در عین نبرد جسورانه علیه جمهوری اسلامی، با شعارهای شفافی جریانات راست را افشا کرده اند و تقوایی و همفکران مشابه او را برافروخته کرده است.
قضیه مسیح علینژاد
تقوایی در دفاع از مسیح میگوید، “جرمش دیدار با پمپئو بود. علیه اش شعار دادند. ما گفتیم این چکارییه و نقد کردیم. آن وقت حزب ما تنها بود. این دوره این شعار در دانشگاه و مبارزات فرعی شد” در همین دو خط کلی وارونه گویی و جعل و تخطئه علیه مبارزین چپ در داخل وجود دارد، اجازه بدهید مورد به مورد به آن اشاره کنیم.
اولا: تقوایی با لحن تمسخر میخواهد تصویر سطحی از دانشجویان شعار دهنده علیه مسیح به دست دهد که “جرمش دیدار با پمپئو بود” اینطوری نیست. تقوایی با سطحی گری بیمورد از آنها عصبانی و ارزش و محتوای کارشان را میخواهد سطحی معرفی کند. بحث “جرم” را زیادی سبک به طرف دانشجویان چپ پرت کرده است. و مهمتر اعتراض دانشجویان به مسیح علینژاد در وهله اول به خاطر دیدار با پمپئو نبوده، بلکه با سردادن شعار “علینژاد و ارشاد، انقیاد و ارتجاع” اساسا اعتراضشان به مهره فرصت طلب نان به نرخ روز خوری است که با کمک صدای آمریکا و جریانات بورژوای شناخته شده، میکوشد مبارزه چهل ساله زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب را علیه حجاب و پوشش اسلامی و سمبلهای اسلامی به زیر سایه “کمپین یواشکی و چهارشنبه های سفید” بکشد. چه چیز از این برحق تر و شوق انگیزتر است که نسل جوان خودآگاه و سوسیالیست و ماکسیمالیستی پا به صحنه گذاشته اند، که این فرصت طلبی را تشخیص داده و با شعار مناسبشان و او را در کنار ارشاد حافظ این سمبلهای اسلامی گذاشته و افشایش کرده اند. به این ترتیب نگذاشتند حاصل چهاردهه مبارزه آزادیخواهان و برابری طلبان و کمونیستها و از جمله همه مبارزینی که همه این سالها درصفوف کمونیسم کارگری علیه حجاب و زن ستیزی جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند و هنوز بعضی از آنها در صف خود حزب کمونیست کارگری هستند، به حساب خود و جریانات بورژوا و راست مصادره کند. حمید تقوایی و حزبش اگر رادیکال و پایبند حقیقت باقی مانده بودند، درست مثل ما می بایست از این رادیکالیسم و خودآگاهی حمایت میکردند، نه اینکه هربار و با مناسبت و بی مناسبت به چپ ها در دانشگاه حمله کنند. با ادامه این روش تقوایی مبارزین ضد حجاب و سمبلهای اسلامی درون حزب خودش را هم به ضمیمه مسیح تبدیل میکند. ثانیا دانشجویان و آزادیخواهان با اعتراض به دیدار یک مهره جنبش راست با وزیر خارجه دست راستی ترین دولت کنونی جهان، دولت ترامپ به درست به مهره سازی و ترفند “آلترناتیو سازی” آمریکا و غرب برای آینده تحولات ایران اعتراض دارند، چه چیز از این مناسبتر! این اقدام بسیار هوشیارانه بود و طبیعی است باید مورد حمایت ما کمونیستها قرار گیرد. واضح است چنین اقدامی با چهارچوب “دیپلماسی کمونیستی” حمید تقوایی در تناقض است و به این دلیل با حمله او و حزبش مواجه شده اند. ثالثا با جعل و وارونه گویی میگوید، این شعار دانشجویان در ۱۶ اذر فرعی شد و به حاشیه رفت. خودش میداند جعل میگوید و چنین نبود و این شعار سرجای خودش بود. اما مساله مهم اینست دانشجویان چپ و آزادیخواه در ۱۶ آذر سرخ ضمن حفظ این شعار و در پیوستگی با شعارهای مبتکرانه قبلی این بار فراتر رفتند. نه تنها شعارهای بسیار کوبنده تر و رساتر علیه کل جمهوری اسلامی را سردادند، با شعار “مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی” پیام رساتری را علیه اپوزیسیون راست و بورژوایی اعلام کردند و البته موجب ناراحتی حمید تقوایی هم شدند. نهایتا اما براستی خجالت آور نیست لیدر یک حزب چپی از اردیبهشت ۹۸ تا کنون در مناسبتهای مختلف دفاع یک جانبه از یک مهره جریان راست را در مقابل دانشجویان چپ و نیروهای چپ به عهده گرفته است. آیا کسی در آن حزب پیدا نمیشود، بگوید صرفنظر از هر چیزی اینکار “لیدرمان” وارونه و سبک است. رضا پهلوی و دیگر چهره های اپوزیسیون راست و گردانندگان صدای آمریکا به چنین دفاعی از مسیح همقطارشان همت نگماشته اند. شاید خیالشان آسوده است، حمید تقوایی و حزبش زحمت آنها را کم کرده اند. و تقوایی با خرسندی میگوید در دفاع از مسیح وقت خودش حزبشان تنها بود و من برایش تایید میکنم که حزبشان در این اقدام راست روانه تنها بود و براستی تاسف بار است.
قضیه بیانیه های ۱۴ نفره!
در مورد بیانیه های ۱۴ نفره تقوایی میگوید، آنوقت که منتشر شدند، نقد کردیم، اشاره بیانیه ها به “مسالمت آمیز و تمامیت ارضی” را نقد کردیم. اینطور نبود. تقوایی در مصاحبه تلویزیونی آن بیانیه ها را تایید کرد و اشاره به “مسالمت آمیز و تمامیت ارضی” را فرعی و در حاشیه جوهر قابل تایید بیانیهها نامید و به این ترتیب همچون وکیل مدافع صادر کنندگان بیانیه ها برایشان توجیه کرد و توصیه میکرد آن را اصلاح کنند و در ادامه عضو دفتر سیاسی شان با نوشتن نامه به ۱۴ نفر پیام لیدر حزب یعنی توصیه به اصلاح بیانیه را به آنها گوشزد میکرد. گویی صادرکنندگان مشکل معرفتی دارند و احتیاج به ارشاد تقوایی و همفکرانش دارند. اما نکته آنجا است که تقوایی اشاره دارد، آنجا که بیانیه ها گفته بودند، “قانون اساسی جمهوری اسلامی سراپا بازنویسی شود، خامنه ای استعفا دهد” را تایید کردند. آیا همین مساله به اندازه کافی گویای راست روی آشکار نیست. طرح “بازنویسی قانون اساسی و استعفای خامنه ای” آن هم دوسال بعد از عروج جنبش سرنگونی دی ماه ۹۶ که با شعارهای کوبنده “مرگ بردیکتاتور و خامنه ای و جمهوری اسلامی و اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” به میدان آمد، اگر برای بخش بیشتر عناصر ۱۴ نفره که یک عمر در خدمت جمهوری اسلامی بودند “پیشرفت” به حساب آید، قطعا تایید آن توسط لیدر یک حزب چپ و به قول خودش مدعی قدرت سیاسی، راست روی افراطی است. قبح مساله آنجا است که بعد از مبارزات قهرمانانه آبان ۹۸ و ۱۶ آذر و به ویژه دی ماه ۹۸ که کل بساط راستها و بیانیه های ۱۴ نفره و دیگر ترفندهایشان فرعی شد و شعار مبارزاتی “نابود باد جمهوری اسلامی” گسترش پیدا کرد، حمید تقوایی لجوجانه و سطحی برگشته هنوز از “مسیح و بیانیه های ۱۴ نفره” دفاع میکند و مبارزین چپ در دانشگاه و در داخل را مورد حمله قرار میدهد و تاسف بارتر این امتیاز را به بیانیه ۱۴ نفره راستها میبخشد که گویا تحت تاثیر بیانیه راستها، بعدا در دیماه ۹۸ شعار داده شد، “فرمانده کل قوا استعفا”! تقوایی لطف زیادی در حق صادرکنندگان بیانیه ۱۴ نفره دارد، تردیدی ندارم خوشان میدانند مبارزینی که قبل از “فرمانده کل قوا استعفا” شعارهای “نابود باد جمهوری اسلامی و مرگ بر خامنه ای” سرداده اند، از بیانیه کذایی ۱۴ نفره تاثیر نگرفتند. مگر در بیانیه های ۱۴ نفره حرفی از جارو شدن جمهوری اسلامی بود، یا آنها با فرض حفظ نظام و در درون نظام قرار است قانون اساسی را اصلاح کنند و در بالا تغییر مهره های نظام را تعقیب میکنند. همه میدانند دانشجویان چپ از راستها تاثیر نگرفته اند، این حمید تقوایی است حاتم بخشی میکند و سهمی برای جریانات راست در مبارزات جاری قائل است که خودشان باور نمیکنند.
در مورد شعار مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی!
مثل اینکه این شعار در ۱۶ آذر امسال بیشتر از مجاهد و پهلوی به حمید تقوایی و حزبش سخت آمده است. تقوایی بار دیگر به مبتکران این شعار میتازد و بار دیگر و بی مهابا آنها را همسوی خامنه ای معرفی میکند. در اوج بی مسئولیتی و گستاخی میگوید “یک آخوند میتونست بره رو منبر بگه رهبر فرمودند، مجاهد، سلطنت طلب توطئه میکنند و عامل دست آمریکایند و دانشجویان عزیز ما هم اعلام کردند، اینها دشمن آزادی اند” براستی به این سفسطه بازی چه میگویید؟! آخوند رو منبر نرفت، اما حمید تقوایی برای چندمین بار رو منبر رفت، علیه دانشحویان چپ این فرمایشات را گفته است. به حمید تقوایی باید یادآورشد، آخوند به این دلیل نتوانست رو منبر برود، چون محکم کاری دانشجویان چپ بدوا با شعارهای نابود باد جمهوری اسلامی، مرگ برخامنه ای و مرگ بر دیکتاتور بالاتر از آن بود که آخوند بتواند بهانه به دست آورد. این شمایید شعار برحق “مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی” را بهانه حمله و تخطئه فعالیت درخشان دانشجویان آزادیخواه و چپ کرده اید. هنوز هم این را درک نمی کنید، که اتفاقا دانشجویان با این شعار زدن تودهن خامنه ای تا مبارزه آزادیخواهان را به حساب فرقه مجاهد و پهلوی ننویسد.
حمید تقوایی و شعار نه شاه، نه رهبر
شعار نه شاه، نه رهبر، مرگ بر ستمگر، در تظاهراتهای دی ماه ۹۸ مطرح شد. حمید تقوایی در بحث اخیرش با زبان الکن و گویی در گلویش گیر کرده و با تردید فراوان نهایتا میگوید به این شعار نقد نداریم. نمیگوید شعار خوبی است و قابل حمایت و برای اینکه نقدش نمیکنند، استدلال ظاهرا محکمش اینست ، چون “شاه را در کنار رهبر گذاشتن” و از آن سوء استفاده نمیشود. معنی عملی اش اینست اگر شعار علیه شاه به تنهایی گفته شود، ایراد دارد و حکومت از آن سوء استفاده میکند. به این مغلطه کاری چه میگویید؟! لازمست به حمید تقوایی یادآوری کرد، مردم ایران چهاردهه قبل یکبار برای همیشه با شاه تعیین تکلیف کرده اند. به علاوه اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد، میفهمد این شعار در ادامه شعار مجاهد، پهلوی و شعارهای دیگرعلیه راست ایران مطرح شده و بسیار گویا و پیشبرنده است. به نظرم بار دیگر باید درود گفت به آگاهی نسل جوان و مبارزین جنبش آزادیخواهی و چپ که این چنین هوشیارانه اپوزیسیون راست را افشا کردند. اگر این شعارهای تیز علیه جریانات راست و عناصرش نبود، اکنون مجاهد و پهلوی و جریانات راست در بوق و کرنا می دمیدند و مبارزات برحق و توده ای کنونی را به حساب خود مینوشتند. مگر سلطنت طلبان در دی ماه ۹۶ متکی به یک شعار کذایی نمیخواستند چنین کنند، که اکنون خود و شعارشان به حاشیه رفته است.
مبنا و محور اختلاف بر سر چیست؟
حمید تقوایی در بخش پایانی بحثش در این معادله دفاع از اپوزیسیون راست و حمله به چپ به این فرمول رسیده که تفاوت آنها با چپ “در متد است، در اینست که آنها حزب سیاسی اند، کمونیسم سیاسی اند، حزبی اند که قدرت سیاسی را میخواهند و بقیه چپ، ایدئولوژیک و ۹۰ درصد موضع میگیرند. مبارزه طبقاتی را سطحی و مبتذل و ساده انگارانه میکنند”.
در مورد این نتیجه گیری تقوایی بر این نکات تاکید میکنم:
۱- طبعا من وکیل بقیه سازمانهای چپ نیستم، اما از منظر کمونیسم کارگری و از منظر فعالین چپ و سوسیالیست حاضر در مبارزات جاری این را برای حمید تقوایی تایید میکنم که اختلافمان متدیک، پایه ای و اتفاقا در اینست که تقوایی نه تنها مبارزه طبقاتی را سطحی و مبتذل کرده، به علاوه مارکسیسم را هم به ابتذال کشیده است. به فاکتهای ابتذالش بعدا اشاره میکنم. در اینکه بخشهای زیادی از چپ علاوه بر هر مشکل دیگر از جمله سطحی بوده اند، حقیقتی وجود دارد، اما طنز مساله اینجا است که اکنون حمید تقوایی و حزبش علاوه بر خط مشی راست، پرچمدار سطحی گری هم هست. در ابتدای همین بحث متوجه شدید که اتفاقا جنبه ای از نقد منصور حکمت به دیدگاه تقوایی این بود که نوشته بود مصاحبه حمید “اوضاع ایران را بشدت ساده میکند، نوعی یکجانبه نگری و انعطاف ناپذیری و حتی ساده اندیشی را در روش برخورد حزب ایجاد میکند”. در ۱۷ سالی که حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری ایران بوده، همزمان با خط مشی راست و پوپولیستی، به علاوه سطحی گری را بر این حزب ناظر کرده است. از جمله فاکتهایش همین مغلطه انقلاب و سرنگونی، حمایت و همگامی با جنبش ارتجاعی سبز و حمایت از تحرکات ناسیونالیستی دست راستی، تغییر شعارهای هویتی به “انقلاب انسانی و حکومت انسانی” با پیش کشیدن بحث سطحی قدرت دوگانه در مبارزات جاری، اینکه فقر دیگر محور قطبی کردن مبارزات نیست، اینکه نباید “اپوزیسیون اپوزیسیون شد” و صدها تز و حکم پادرهوا و به بن رسیده و راستگرایانه که لطمه جدی به کاراکتر سیاسی حزب کمونیست کارگری زده است. حال که حمید تقوایی خود را مجاز کرده، بی ملاحظه ما و مبارزین و دانشجویان چپ و نیروهای چپ را سطحی بنامد، من هم خود را مجاز میدانم بگویم در میان اعضای اولیه رهبری اتحاد مبارزان کمونیست و سپس حزب کمونیست ایران و اعضای رهبری حزب کمونیست کارگری ایران که با بسیاری از آنها و از جمله خود حمید تقوایی فعالیت کرده و شناخت داشته ام، صرفنطر از دوری و نزدیکی سیاسی کنونی با هریک از آنها، سطحی تر از حمید تقوایی را سراغ ندارم. این مساله که روان صحبت میکند و خودش را خوب بیان میکند، پرده خاکستری بر سطحی گری نگران کننده او نزد سمپاتهایش در حزب کمونیست کارگری کشانده است.
۲- در مورد اینکه یک تفاوتشان اینست که آنها حزب مدعی قدرت سیاسی اند!! لازمست یاد آوری کنم در اختلافات سال ۲۰۰۳ یک محور اصلی اختلاف ما با حمید تقوایی بر سر این موضوع بود، که او در نوشته هایش به روشنی اعلام کرد مبحث و خط مشی “حزب و قدرت سیاسی منصورحکمت” را باید از استراتژی حزب بیرون انداخت. شخصا آنوقت در این رابطه بحث مفصل و مستدلی را در نقد حمید تقوایی با عنوان “محوراختلاف چیست” را نوشتم . در نظر دارم به زودی مجددا این مبحث را منتشر کنم تا مخاطب خود قضاوت کند.
نتیجه گیری پایانی من :
الف- بحث “دینامیسم و ویژگیهای انقلاب” ارائه شده از جانب حمید تقوایی در تداوم خط مشی راست روانه و پوپولیستی و در خدمت توجیه سیاستهای زیر سئوال رفته هفده ساله ایست که بر حزب کمونیست کارگری ایران ناظر کرده است. این همان خط مشی سیاسی است که در سال ۲۰۰۵ یعنی پانزد سال قبل در نوشته ای به نام “جمع بندی فشرده از تجربه حزب کمونیست کارگری ایران” چنین نوشتم:” خلاصه کنم پديده بجا مانده تحت نام حزب کمونيست کارگري به پوپوليسم و ناسيوناليسم در غلطيده است و در همين مدت بروزات سياسي و عملي آن را ديده ايم. اين تازه آغاز راه آنها است. در مصافهاي جدي اجتماعي پيش رو فکر ميکنم شاهد معلق زدنهاي پوپوليستي و ناسيوناليستي بيشتر آنها خواهيم بود. اما بايد توجه داشت اين پوپوليسم و ناسيوناليسم شرق زده مقطع انقلاب ۵۷ نيست. پوپوليسم در دوره جديد و جناح چپ ناسيوناليسم غرب گراي اين دوره است. ضرورت ترسيم دقيق تر خط حکمتيستي با جرياني که بنام کمونيسم کارگري و منصور حکمت صحبت ميکند، ايجاب ميکند آناتومي پوپوليسم دوره جديد آنها را تبيين کرد”.
ب- این خط مشی راست روانه در همین یکسال اخیر مابه ازاء اجتماعی مضری برای حزب کمونیست کارگری ایران داشته است. در جریان اعتصاب و مبارزات جدی نیشکر هفت تپه در کنار حرکتی قرار گرفتند که مسیر اعتصاب شکنانه را در پیش گرفت و به تاثیر از آنها طی اعلامیه ای زودرس پایان اعتصاب هفت تپه را اعلام کردند، در صورتی که هنوز ایستادگی و اعتصاب کارگران ادامه داشت. شتابزدگی شان در اینکار چنان بود، یک روز بعد و طی اعلامیه دیگری به اشتباه خود اذعان کردند. در اقدامی دیگر و در جریان توطئه عوامل رژیم برای برکناری هیئت مدیره سندیکای واحد و کنار زدن کارگران مبارز آن سندیکا تحت عنوان گمراه کننده و قلابی “برگزاری مجمع عمومی” با پوشش دفاع از “برگزاری مجمع عمومی” عملا در کنار جریان توطئه گر در سندیکا قرار گرفتند و برخلاف مورد هفت تپه، تاکنون این اشتباه خود را تصحیح نکرده اند. در اردیبهشت و در ۱۶ آذر صراحتا در مقابل دانشجویان چپ و آزادیخواه شعار دهنده علیه اپوزیسیون راست قرار گرفتند و در همین بحث اخیر حمید تقوایی هنوز با حق بجانبی از این راست روی افراطی دفاع میکند. در پیش گرفتن این اقدامات پراتیکی راست و در مقابل حرکت برحق کارگران و نسل جوان و دانشجویان چپ قرار گرفتن در بطن جدال جاری در جامعه برای هر حزب چپ تکان دهنده و به شدت نگران کننده است.
ج- این بحث حمید تقوایی بر خلاف عنوانش با نتیجه گیری دفاع از اپوزیسیون راست و علیه چپ به اتمام رسید. این خط مشی و پراتیک راست روانه اجتماعی که در بالا اشاره کردم یک دگردیسی منحط را نشان میدهد. در مباحثه قبلی به این دگردیسی انحطاطی اشاره کردم و یاد آور شدم، پدیده ای شبیه کار ۵۹ و بیانیه پیکار ۱۱۰ دارد در حزب کمونیست کارگری تکرار میشود. تعدادی از فعالین متعصب آن حزب پرخاشگرانه و بی تحمل من را به بی اطلاعی از مفاد کار ۵۹ و بیانیه پیکار ۱۱۰ متهم کردند. به آنها اطمینان میدهم به عنوان فعال کمونیست آن دوران نه تنها به دقت مفاد آن مکتوبات مورد اشاره را خواندم، متاسفانه به چشم خود ضربات سنگین آن دگردیسی سیاسی را به ویژه آنجا که اکثریت سازمان چریکهای فدایی خلق به زیر پرچم حزب توده و همکاری با جمهوری اسلامی رفت، دیدم. منظور من از اشاره به آن دو واقعه مقایسه ادبیاتی و جملات و عبارات و حتی شرایط متفاوت سیاسی آن دوره و این دوره نبود. بلکه تاکید بر این واقعیت بود، که از جمله در سازمان چریکهای فدایی خلق، خط راست روانه ای از قبل شروع شد و جلو آمد و تجسم قطعی و دگردیسی منحط آن در نشریه کار ۵۹ خود را نشان داد. راست رویهای لیدر و رهبری حزب کمونیست کارگری ایران که به شکل تقابل با مبارزین کارگری و آزادیخواه و چپ در مبارزات جاری در همین یکساله اخیر بروز پیدا کرده، و در مباحثات به شدت راست روانه چند ماهه اخیر حمید تقوایی هم منعکس است، به نظرم دگردیسی منحط این خط را نشان میدهد. وظیفه هر کمونیست و به ویژه هر فعال کمونیسم کارگری است با نقد و طرد و منزوی کردن این خط مشی نگذارد بیش از این کمونیسم و آزادیخواهی و به ویژه کمونیسم کارگری لطمه بخورد.
د- از هر فعال کمونیسم کارگری میخواهم خط مشی کنونی حزب کمونیست کارگری ایران را به نام صاحب و ارائه کننده خودش حمید تقوایی و حزبش بگذارند. آن را به حساب کمونیسم کارگری و منصور حکمت نگذارند. برای تفکیک این تفاوت مستقیما به ادبیات خود حکمت و سایت او و اسناد و مصوبات و پراتیک یکدهه اول حزب کمونیست کارگری تحت رهبری منصور حکمت مراجعه کنند. به علاوه با مراجعه به سیاستها و پراتیک حزب حکمتیست بر تفاوتهای ما و آنها متمرکز شوند و قضاوت کنند. واقعیت اینست اکنون و هیچگاه حتی زمانی که منصور حکمت در قید حیات بوده، به شاهدی مباحث متعدد از کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست تاکنون سیاستها و نگرش حمید تقوایی سنخیتی با کمونیسم کارگری حکمت نداشته است. فاکتها در این مورد فراوان است، احتیاجی به تکرار مجدد نیست.
ه- صفوف حزب کمونیست کارگری ایران از رهبری تا کادرها و اعضایشان لازمست مسئولانه رفتار کنند. اگر هنوز دیدگاهها و سیاستهای منصور حکمت را راهگشا میدانند، بین خط مشی حکمت و خط مشی حمید تقوایی انتخاب کنند. در همین بحث و بسیاری مباحث دیگر سیاه روی سفید تفاوت دیدگاه تقوایی با کمونیسم کارگری و منصور حکمت مکتوب شده و واضح است. اگر همین خط حمید تقوایی را ادامه میدهند، اصولی و مسئولانه تر آنست به کمونیسم کارگری و منصور حکمت وصلش نکنند.
و- در خاتمه دوباره تاکید میکنم تا زمانیکه این حزب با کمونیسم کارگری تداعی میشود و سیاستهای راست را به این نام معرفی میکنند، وظیفه خود میدانم در دفاع از کمونیسم کارگری و منصور حکمت وارد نقد و جدل شوم و بر رادیکالیسم کمونیستی و شفافیت مارکسیستی دیدگاههای کمونیسم کارگری و منصور حکمت در تقابل با هر نوع راست روی به این نام تلاش کنم.
***
این نوشته متن پیاده شده بحث شفاهی در تلویزیون پرتو است. زبان محاوره ای نوشته به این علت است. *