بحران ویروس کرونا جهان را در پانیک و آینده موهومی فرو برده است. بیائید برای دقایقی به سخنان سران جهان دمکرات و متمدن بورژوازی نظری بیافکنیم. از ترامپ و مرکل و جانسون تا پاپ و خامنه ای و دم و دستگاه انگلهای بورژوازی و سخنورانشان چه می شنوید؟ از سیستم بهداشت و درمان در قرن بیست و یکم و حتی توصیه های سازمان بهداشت جهانی چه عایدتان میشود؟ کمبود امکانات، ناتوانی از مقابله با یک ویروس قدرتهائی که تنها تسلیحات شان میتواند بارها کره خاکی را با خاک یکسان کند، و نهایتا بروز اطلاعات قطره چکانی برای آماده کردن میلیاردها مردم جهان برای تلفاتانسانی عظیم! من طرفدار تئوری توطئه و بحث بیو تروریسم در قبال معضل کرونا نیستم، برعکس، در باره امکانات و واقعیات و اظهارات متخصصین و سران بورژوازی و “تیمهای مقابله با بحران“ سخن میگویم. همه میگویند که امکانات نداریم. میگویند زیرساخت های پزشکی و امکانات فنی و بهداشتی کنونی امکان مقابله با پاندمی کرونا را ندارد. اگر از اراجیف مذهبی پاپ و خامنه ای و نقاره کشان دستگاه مذهب، که خود در هزارتوی اَمن با بهترین امکانات لَم داده اند و مردم مبتلا را به شکرگزاری و “آزمایش خدا” و مناجات و مزخرفاتی ازاین دست دعوت میکنند بگذریم، سران دنیای بورژوازی برای ما همان موعظههای خسته کننده و نخ نما را با عبارات و ادبیاتی دیگر تکرار میکنند. میگویند پاندمی و اپیدمی جهانی است و کاری از دست ما برنمی آید. میگویند امکانات نداریم و سیستم پزشکی و درمان و تولید واکسن هزینه بر و زمان بر است. میگویند باید زمان بخریم و شتاب واگیری این بیماری عالم گیر را کم کنیم تا تعداد بیشتری و در هر کشور دهها میلیون مبتلا شوند و مصون شویم. میگویند ارتش و امکانات ویژه را بمیدان میاوریم تا بتوانیم با قرنطینه نقطه به نقطه و اقدامات ویژه امکانات موجود را بر تعداد زیاد مبتلایان انطباق دهیم. از مردم تلویحاً طلبکار میشوند که شرکتها و بنگاههای اقتصادی متضرر شدند، بحران کرونا به بحران اقتصادی بدل شده، قیمت نفت بشدت کاهش پیدا کرده، بازارهای سهام با سقوط روبرو شدند و دوشنبه سیاه تکرار شده است!
پلاتفرم وحشت و کشتار
سیاست ترساندن و انزاوی عمومی و استیصال همگانی همراه با اخراجهای وسیع و خاموش کارگران بدلیل بسته شدن بنگاههای متفرقه تولیدی و خدماتی پلاتفرم بورژوازی است. خیلی چیزهای دیگر هم نمیگویند، مثلا نمیگویند چرا سیستم بهداشت و درمان را به این روز انداخته اند؟ مسئول این وضعیت کیست؟ نمیگویند یک دلیل پانیک و ناتوانی طبقه حاکم سپردن حق سلامتی و بهداشت و زندگی انسانها به دست بیرحم بازار آزاد است. نمیگویند که این دولتهای دمکرات و متمدن و طرفدار حقوق بشر، بنا به اولویتِ سودِ سرمایه و تابع کردن حق سلامتی با امکاناتِ اقتصادی فرد، اصولاً برای چنین دوره های بحرانی برنامه ای ندارد، آمادگی نداشته است، مهم تلقی نکرده و ضروری ندیده است، سهل است از آن بهره برداری سیاسی و اقتصادی میکند. بورژوازی آدمکش تحت بحران کنونی تصمیم گرفته است از این فرصت بهترین استفاده را بکند، تصمیم گرفته است از آن بنفع تخفیف بیکاری انبوه استفاده کند، تصمیم گرفته است “بی مصرف ها” را از منظر منطق بازار و سود سرمایه دور بیاندازد و در یک بازه زمانی تعداد زیادی را به کشتن دهد یا آگاهانه بکشد. بالاخره بازنشسته ها و سنین بالای چهل سال کاتاگوری قربانیان گسترده تر هستند، اینها خرج دارند، صندوقهای بازنشستگی و بیماری و بیمه بعد از سالها گرفتن مالیات و خالی کردن جیب آنها با هزار شیوه؛ ناچارند هنوز هزینه ای متحمل شوند. تلف شدن اینها خیلی هم اقتصادی محسوب میشود. “خط خوردن” آنها به نیروی جوانتر در بازار کار فرصت میدهد.
هر دولت بورژوائی و اصولاً هر دولت مستقر، که بنا به تعریف فرمال خود را در قبال سلامت و امنیت شهروندان مسئول میداند، در ایندوره ها باید تمام امکانات فنی، علمی، اقتصادی و مادی و معنوی را در خدمت نجات جامعه و عبور از بحران بسیج کند. اگر این اقدام صورت نمیگیرد و اقدامات صرفا به اِعمال محدودیتهائی در این و آن کشور در قلمرو ترابری و واردات و سفر و اجتماع محدود میشود، معنی ای جز این ندارد که بورژوازی امکانات را از جامعه آگاهانه دریغ میکند، به فکر رقابتهای اقتصادی و پیامدهای سیاسی و اقتصادی و معادلات قدرت بعد از این بحران است، به فکر کاهش و تعدیل نیروی کار و صرفه جوئی در نگهداری شهروندان با سن بالاتر و دورانداختن آنهاست. بورژوازی امروز در متن بحران کرونا رسماً و قانوناً علیه شهروندان جهان جنایت مرتکب میشود و ما داریم این صحنه های هولاکاست را لحظه به لحظه با هیجان و ترس و ارعاب رسانه ای دنبال میکنیم. چهره جهان امروز در متن بحران کرونا به استیصال و نومیدی و رقابت شدید و انزوا و نجات فردی چرخیده است. بورژوازی اگرچه بیوقفه در تبلیغات چندش آورش علیه سوسیالیسم و آرمان کارگری رجز میخواند و لیچار میگوید، اما همواره در متن بحران هزینه هایش را “سوسیالیستی” میکند. در بحران ٢٠٠٧–٢٠٠٨ همزمان با ارائه بسته های نجات نجومی و ریکاوری به صاحبان دزد و انگل بانکها و سرمایه مالی، آنها را روی مالیات دهندگان و کارگران سرشکن میکرد. اینجا “سوسیالیزه کردن دزدیهای بورژوازی” ایرادی نداشت و ریاضت کشی اقتصادی و سفت کردن کمربندها حرف اول و آخر بود. در بحران کرونا نیز بی امکاناتی نظام پزشکی بخاطر اولویت و منفعت بازار و کالائی شدن آنرا با تلفات گسترده انسانی “سوسیالیستی” میکند. سال ١٩٩٢ رونالد ریگان در سفری به کانادا، در قبال سیستم همگانی بهداشت با اعتراض گفت؛ این چه وضعی است، مگر کانادا سوسیالیستی و کمونیستی است که سیستم خدمات بهداشت همگانی دارد؟ آنرا بردارید، بهداشت و درمان باید خصوصی شود! برای بورژوازی هر نوع برخورداری شهروندان از یک حقوق پایه “سوسیالیستی” قلمداد شده چون آنرا در تناقض با رقابت فرد بورژوا در بازار می بیند، چون فکر میکند دولت بورژوائی را متعهد به ارائه خدماتی هزینه بر میکند. از این فعلا بگذریم که همین حقوق توسط مبارزه نسلهای متمادی جنبش کارگری به بورژوازی تحمیل شده و هزینه آن نیز نه از ارث پدر بورژوازی بلکه از گوشه ناچیزی از ثروت تولید شده توسط خود طبقه کارگر تامین شده است. آلرژی بورژوازی به سوسیالیسم البته در قبال جامعه است و گرنه سرشکن کردن باز بحران روی دوش کارگران و “سوسیالیستی” کردن هزینه دزدیهای بورژوازی همواره مطلوب تلقی شده است.
سوسیالیسم تنها راه نجات بشریت است!
پانیکی که دولتهای اروپائی در مقابل کرونا گرفتند نه از سر بی امکاناتی، نه بدلیل فقدان توان تکنولوژیک و اقتصادی، بلکه حاصل چند دهه تعرض بازار به حق بهداشت و سلامتیعمومی است. سیستم بازاری بهداشت و سلامت اصولاً برنامه ای برای دوره های بحران ندارد، مطلقاً به این وضعیت فکر نکرده و جز اولویتهای خود نمیداند. سرمایه داری، با درجات متفاوت، اما همه جا تناقض بنیادیش را با منفعت عمومی و اولویت های عمومی لخت و عور نشان میدهد. بعنوان کمونیست و کسانی که عمری برای آزادی و رهائی انسان امروز تلاش کرده ایم، از تکرار هزار باره این واقعیت خسته نمی شویم که سرمایه داری بعنوان یک نظام اقتصادی و اجتماعی با اولویت های بشر امروز در تناقض بنیادی قرار دارد. اینکه سوسیالیسم نظام برتر و چهارچوب سیاسی- اقتصادی ممکن و مطلوبی است. اینکه برخلاف سرمایه داری، سوسیالیسم با اولویت ها و منافع عمومی در تناقض نیست و نظام سوسیالیستی و کمونیستی میتواند آزادی و رهائی فردی و جمعی را تامین و تضمین کند. این حقیقت که برخلاف منطق و قانون حاکم بر عملکرد و حرکت سرمایه و نظام مبتنی بر تولید سود و انباشت سرمایه و تامین منافع فرد بورژوا، سوسیالیسم اولویت های عمومی، نیازهای همگانی، آزادی و رهائی اکثریت عظیمی که در سرمایه داری “هیچ” محسوب میشوند را تامین میکند. و دقیقاً به همین اعتبار و از آنجا که در سوسیالیسم برخورداری از رفاه و خوشبختی همگانی امری انسانی، قوانین و فلسفه قانون و مناسبات اجتماعی نه سود محور و سرمایه محور بلکه انسانمحور است، لذا همگان بدون استثنأ از حقوق فردی و اجتماعی برخوردار میشوند. سرمایه داری مدعی است که حقوق فرد را پاس میدارد. ادعای کاذب حقوق فردی را زمانی ایدئولوژی لیبرالیسم و متفکرین سرمایه داری بازار آزاد بلوک غرب در مقابل سرمایه داری دولتی بلوک شرق که بر نوعی کلکتیویسم و یونیفرمیزه کردن متکی بود، جار میزد. بعد از سقوط بلوک شرق همین ادعای کاذب هم جائی همراه به ویرانه های بلوک شرق دفن شد.
آزادی فردی در نظام بورژوائی از آزادی فرد بورژوا و آزادی تجارت و آزادی استثمار فراتر نرفت. حقوق فردی عموماً تابعی از “عُرضه“ و “رقابت” در جنگل بازار است. لذا فرد در این نظام بسیار شبیه گلادیاتورهای عهد عتیق در میدانهای نبرد آمفی تئاترهای رُم باستان است که اینبار باید در رینگ بازار خود را به سرمایه عَرضه کند. فرد در نظام بورژوائی، اگر از آزادی فرد بورژوا در استثمار و تجارت فراتر برویم، در جامعه و در مقیاس جهانی، فرد کارگر انسانی ترسیده و بیحقوق و اتمیزه و ناتوان در مقابل هیولای مخلوق خویش یعنی قدرت سرمایه است. سوسیالیسم برخلاف بورژوازی از “فرد“ و “آزادی فردی“ لیبرالی سخن نمیگوید بلکه از آزادی انسان چه در ظرفیت جمعی و چه در ظرفیت فردی سخن میگوید. برای تئوری انقلابی مارکس و نظریه و انتقاد کمونیستی کارگری، آزادی قابل تقسیم نیست، بلکه یک تمامیت است و جامعیت دارد. فرد انسانی و اجتماع انسانی در حق و آزادی و اختیار بر مُقدرات خویش دخیل و ذینفع است. تفاوت و اشتراک و تمایز و انطباق در تناقض بنیادی قرار ندارند. درعین حال که جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و کمونیسم کارگری امر آزادی و محقق کردن تنوعات بشر را دارد، همزمان این تنوعات را در متن اولویت های عمومی و منافع عمومی و اهداف اجتماعی سوسیالیستی تعریف میکند. در سوسیالیسم و کمونیسم فرد در تناقض با جمع نیست، منفعت و نیاز فردی در تناقض با منفعت و نیاز اجتماعی قرار ندارد، در سوسیالیسم فرد بعنوان انسان و شهروند آزاد و سهیم در سازمان تولید سوسیالیستی برای رفع و برآوردن نیازهای انسانی در ظرفیت فردی و جمعی میکوشد. این در گرو نفی مناسبات اقتصادی و اجتماعی حاکم، در گرو برانداختن و امحای سرمایه داری بعنوان نظام برده داری نوین، منوط به الغای بردگی مزدی و مالکیت خصوصی بر وسائل تولید نیازهای بشر، در گرو الغای مناسبات سودمحور و بورژوائی و قوانین مترتب بر آن، و ساختن اجتماعی است که در آن آزادی و شکوفائی فرد در گرو آزادی و شکوفائی همگان باشد. سوسیالیسم و کمونیسم کارگری نه آزادی فردی بورژوائی را تقدیس میکند و نه کلکتیویسم و یونیفرمیزه کرده سرمایه داری دولتی را. کمونیسم کارگری و انقلاب سوسیالیستی از یک رهائی همه جانبه در ظرفیت فردی و جمعی سخن میگوید. آزادی انسان بعنوان فرد انسانی بدون آزادی انسان بعنوان اجتماع انسانی ممکن نیست، جامعه انسانی نمیتواند ازاد باشد در شرایطی که فرد انسانی امکان بروز خلاقیتها و فردیت خود ویژه اش را نداشته باشد. یکی بدون دیگری ممکن نیست.
علیه بورژوازی برخیزیم!
بورژوازی با آزادی تجارت و استثمار و غضب منافع و اموال عمومی، با تشدید شکافهای طبقاتی و تبدیل کره خاکی به مایملک چند ده نفر اَبر بورژوا، با اسارت و انقیاد جمعی نفوس کره خاکی، “آزاد” شده است. اما این نوع آزادی وارونه در تاریخ مکتوب بشر همواره وجود داشته است. در کلیه نظامهای طبقاتی و مبتنی بر انقیاد و بهره کشی عده ای قلیل تحت عنوان طبقه حاکم از “آزادی” و امکانات اقتصادی وسیع برخوردار بوده اند. “آزادی” همواره مقوله ای تاریخی است و طبقات و جنبشهای مختلف و مکاتب فکری و سیاسی، تبئین خود را از آزادی بدست داده اند. اما این “آزادی“ و جمال و جبروت که خود را در میزان ثروت و کاخها و فتوحات و کلیساها و امروز در زندگی های افسانه ای و مُدل “آمریکن دریم“ معرفی میکند، نهایتا چیزی جز دزدی آشکار و قانونی، بالا کشیدن حقوق و ثروت و نیازهای فوری دیگران، تصاحب ثروت و سرمایه اجتماعی که به آنها تعلق ندارد، تحت حمایت ارتش و دادگاه و پلیس و دستگاه مذهب و مشتی روشنفکر درباری و مجیزگوی طبقات حاکم نبوده است. ماهیت جوامع طبقاتی در طول تاریخ عوض نشدند، بلکه از شکلی به شکل دیگر تغییر یافتند. طبقات چه حاکم و چه محکوم تغییر کردند، شیوه تولید و رفع نیازهای بشر و به این اعتبار نظام اجتماعی و اقتصادی با کشفیات و انقلاب در تکنولوژی تولید و وسایل بارآوری کار متحول شدند اما مناسبات مبتنی بر بهره کشی فرد از فرد، تبعیض و استثمار جلوههای جدید و قلمروهای وسیعتری یافتند. بعبارت دیگر انسان امروز هنوز در عصر جاهلیت بسر میبرد. همراه با زمان و نیازهای آن جلو نیامدهایم. هنوز در اسارت دادهها و تبلیغاتی هستیم که از وضع موجود پاسداری میکنند، هنوز خود را لایق یک زندگی بهتر که اساسا خود خالق آنیم نمیدانیم، هنوز بردگی در مغز استخوان ما ریشه دارد و هنوز از انقلاب علیه وضع موجود، علیه کلیت آنچه که هست، میترسیم. بورژوازی قدرتش را تنها از توپ و تفنگ و وسائل تحمیق و انفراد و انزوای ما نمیگیرد؛ از این واقعیت هم میگیرد که علیرغم اینکه جهان را به لجن کشیده است، هنوز مدعیان قدرتمندی که بدون تردید پرچم نبرد برعلیه کلیت این نظام را برافراشته باشند نمی بیند. هنوز میتواند قربانی بگیرد. هنوز میتواند دنیا را صحنه جنگ گلادیاتورهای جدید، قدرتهای جدید صنعتی و اقتصادی برسر حوزه نفوذ و بازارهای کار و کالا کند. هنوز ما بسان دوران عتیق از وبا و طاعون و ویروس کرور کرو تلف میشویم و بورژوازی لطف کرده و صرفا شتاب تلف شدنمان را کُند میکند. هنوز براین باوریم که “اگر خودم را نجات دهم ممکن است آنور تونل نوری باشد و دوباره بتوانم برای ارباب کار کنم و زنده بمانم“!هنوز روح بردگی بر جسم و جان ما چیره است و هنوز زنجیرهایمان را نگسسته ایم و بدور نیانداخته ایم.
دیگر بس است! دیر هم شده است! وقت آنست که از شَرّ این قیود بردگی رها شویم تا بتوانیم اصولاً فراخوانی به رهائی بدهیم. وقت آنست تمام زبالههای ایدئولوژیک و ضد کمونیستی بورژوازی را مانند ویروسهای کشنده ایزوله کنیم تا بتوانیم نفس بکشیم، تا بتوانیم جامعه را از “آی سی یو“ بیرون بیاوریم، سلامت روانی مان را بازیابیم و به سنگرهای نبرد بازگردیم. وقت آنست پرچم سوسیالیسم مُبرم و مُمکن است را برافرازیم، اولویت اجتماعی و انسانی را برجسته کنیم و طبقه کارگر و میلیاردهاانسان دربند را به مبارزه برای رهائی از بردگی مزدی و اسارت تاریخی – جهانی انسان امروز فرابخوانیم. وقت آنست پرچمها را برافرازیم، قوانین بورژوائی را در ذهنیت و عملِ خود ملغی اعلام کنیم، هرجا و به هر درجه که میتوانیم قدرتِ آلترناتیو خود را بمیدان بیاوریم و مستقر کنیم. وقت آنست بر امر تمام قدرت به شوراها و تمام اولویت علمی و فنی و اقتصادی در خدمت سلامت و آزادی فرد و جامعه را بر تارک میدانها و کاخهای قدرت بورژوازی حّک کنیم. وقت آنست برخیزیم، آزاد شویم، سنگرها را برپا کنیم، افقی نو برای ساختن جهانی نو درافکنیم و مانند همیشه تاریخ برای آزادی بجنگیم! وقت آنست که در وجود تک تک ما پادتن و آنتی بادی بورژوازی تولید شود، در مقابل ویروس تبلیغات کثیف و کشنده بورژوازی و تداوم وضع موجود مَصون شویم و بدونِ تردید و بدونِ تعلل از حقوق و نیازها و اهداف سوسیالیستی دفاع کنیم.
بشر امروز در پرتگاه توحش بورژوازی و منفعت سرمایه قرار دارد. یا در مقیاس وسیع توسط بورژوازی بعنوان “بی مصرفها“ بدور انداخته میشود و روی دوش زندگانمان سازمان استثمار و بازتولید نظم کهنه را حدّادی میکند، و یا نمی پذیریم، برمیخیزیم، دست هم را میگیریم، بجای سقوط به پرتگاه و چاه ویل حرص و آز بورژوازی برای سود، خود بورژوازی و نظامش را همراه با قوانین و نهادهای توجیه گر مانند مذهب و ارگانهای مافوق مردم و آدمکش و نوکران دست به سینه اش را برای همیشه دفن میکنیم. ویروس کرونا و عملکرد سرمایه داری و اولویت سود و سرمایه بار دیگر به هر ناباوری نشان داد که بشریت امروز راهی بجز سوسیالیسم و کمونیسم ندارد.
١٢ مارس ٢٠٢٠