مقالات

دو داستان، دو انسان در یک شهر سرمایه داری یعنی همین! آذر ماجدی

به این دو داستان در انگلستان توجه کنید!

یک زن ٣٦ ساله، مادر سه کودک بشدت بیمار می شود، تب بالا، سرفه های شدید، تنگی نفس و استفراغ. همسرش که کارگر شهرداری است به اورژانس زنگ می زند، آمبولانس می رسد، او را معاینه می کنند و می گویند که او در اولویت نیست و خانه را ترک می کنند. این زن روز بعد می میرد.

چارلز ٧١ ساله، پسر ملکه انگلستان دچار علائم شبه کرونایی می شود؛ بفوریت کادر پزشکی او را تست می کنند و معلوم می شود که یک کرونای خفیف گرفته است. بلافاصله برای استراحت به قصرش در طبیعت می رود با همراهی پرسنل درمانی.

این دو اتفاق بفاصله یک روز در رسانه ها منتشر شده است.

یک تفاوت زمین و آسمانی میان دو انسان در یک کشور، در یک شهر، تحت دموکراسی غربی. یکی متعلق به طبقۀ کارگر، بخش محروم و غیرممتاز جامعه؛ دیگری از خانواده سلطنتی و طبقۀ حاکم. رسما اعلام کرده اند که افراد بالای ٦٥ ساله دارای اولویت نیستند و در صورت وخامت حال، به حال خود رها می شوند تا جان ببازند. بخاطر کمبود تست حتی پرسنل درمانی که هر روزه با هجوم ویروس روبرو هستند امکان تست شدن ندارند؛ اما چارلز ٧١ ساله که زندگی، سلامت و رفاه احدی به او وابسته نیست با احساس ناراحتی تست می شود و با سلام و صلوات و تجهیزات به قصر دیگری منتقل می شود تا در آرامش و رفاه استراحت کند! مگر این آدم کار دیگری هم می کند؟

هر چه فکر کردم نتوانستم سر در بیاورم که چرا یک زن ٣٦ ساله با آن حال و روز وخیم، مادر سه بچه اولویت ندارد. قصد شکاکیت بیش از اندازه ندارم؛ ولی هر چه فکر کردم تنها نکته ای که بفکرم رسید موقعیت طبقاتی اوست و احتمالا رنگ سیاه پوستش نیر مزیت بر علت شده است. احساس تهوع به انسان دست می دهد.

اینست سرمایه داری! بله، سرمایه داری می کشد. کرونا یک فاجعه، یک تراژدی است. اما یک حُسن داشت: سرمایه داری را لخت و عریان، بدون هیچ پوشش تلطیف کننده یا بزک دوزک تخفیف دهنده در مقابل چشمان بشریت قرار داد. شعار “جان ما از سود با ارزش تر است” که در ایتالیا پژواک یافته، همچنینجوک های تلخ و سیاهی که دنیای مجازی را اشباع کرده است ماهیت واقعی سرمایه داری را به نمایش می گذارد.* دو طبقه در مقابل هم صف آرایی کرده اند: سرمایه داران و طبقه کارگر؛ ثروتمندان و محرومین. این واقعیت عیان دنیای امروز تحت کرونا است.

همه می دانیم که در ایران یک مشت دزد سر گردنه و قاتل زنجیره ای روانی در قدرت اند. اما آنهایی که به دموکراسی پارلمانی متوهم بودند، شوکه شده اند. حقیقت عریان را در مقابل چشمانشان قرار داده اند. سیاست دولت های غربی طی این دوره دروغ و پنهان کاری و شارلاتانیسم بوده است. برای مدتها وخامت اوضاع و شیوع کرونا را در کشور متبوع شان پنهان کردند؛ وخامت اوضاع را تعدیل کردند؛ کمبودها را پنهان کردند؛ فاکت ها را پوشاندند. امکانات ابتدایی مانند ماسک و ونتیلیتور (دستگاه کمک تنفسی) بسیار کمیاب اند. ماکرون رئیس جمهور فرانسه خودش در فاصله کاخ و ماشین ماسک می زند اما دولت به مردم می گوید ماسک لازم نیست؛ کمکی نمی کند. هر اقدام تخفیف دهنده را تحت فشار جامعه و اعتراض اتخاذ کرده اند.

بروس جانسون ابتدا اعلام کرد که پیرو سیاست “مصونیت گله ای” است؛ یعنی ضعفا می میرند و جامعه مصون می شود! داروینیسم اجتماعی. تحت فشار جامعه دولت مجبور شد تدابیری ناکافی و با تاخیر اتخاذ کند. دولت فرانسه فقط آمار کسانی که از کرونا در بیمارستان می میرند را اعلام می کند؛ در حالیکه بسیاری در خانه ها یا خانه سالمندان جان داده اند. هنوز کارخانه ها و شرکت های تولیدی را تعطیل نکرده اند نه در فرانسه، نه در انگلستان، نه در سوئد و حتی در ایتالیا با این همه مرگ و میر کارگران مجبور به اعتصاب شده اند. نزد دولت سودِ سرمایه داران از جان کارگران بمراتب ارزشمند تر است. در بسیاری کشورها از جمله آمریکا و سوئد اولین کمک اقتصادی که اعلام شد کمک به بانک ها و شرکت های متضرر شده است. به کارگر روز مزد، بی قرارداد، قرار داد موقت، یا هزاران نفر باصطلاح دارای شغل آزاد، مانند راننده های اوبر، رانندگان تاکسی، دوچرخه سوارهایی که محموله رسانی می کنند و راننده های وانت های حمل و نقل، مشاغلی که طی دو دهه اخیر بعنوان شغل آزاد طبقه بندی شده اند، هنوز هیچ کمکی تعلق نمی گیرد. در آمریکا بحث رایج اینست: ترس از مرگ از کرونا یا از گرسنگی! افسانۀ نقش دولت حمایت از منافع و مصالح شهروندان است دود شده و به هوا رفته است؛ ماهیت دولت بعنوان حامی منافع طبقۀ سرمایه داری و تضمین کنندۀ صیانت سرمایه کاملا آشکار و برملا شده است.

اکنون بحث سوسیالیسم در بسیاری رسانه ها طرح می شود. مقبولیت سوسیالیسم نزد بخش وسیعی از مردم و خواست پایان دادن به این شرایط ضد انسانی و ناعادلانه در فضا در گشت و گذار است. این آگاهی مثبت است؛ اما باید بر روی آن ساخت. اینکه می توان سرمایه داری را سر عقل آورد و به آن انسانیت تزریق کرد یک توهم بیش نیست. منطق سرمایه سود و سود و رقابت بر سر سود بیشتر است. سرمایه داری سر عقل آمده یک افسانه است. باید سرمایه داری را به زیر کشید. باید برای به زیر کشیدن آن آماده شد. این یک فرصت طلایی برای سازمانیابی سوسیالیستی است. اگر این فرصت را از دست بدهیم باید یک دورۀ دیگر از استثمار و فقر شدیدتر و زندگی ضد انسانی تری را تحمل کنیم. سرمایه داری عواقب بحرانش را بر سر کارگر و انسان زحمتکش و محروم خراب می کند. و اکنون سرمایه داری وارد یک بحران بسیار شدید، وخیم تر از سال ٢٠٠٨ شده است. سرمایه های باد آورده بر باد رفته است. صدها هزار میلیونر آمریکایی سرمایه شان به صفر رسیده است. اگر به زیرشان نکشیم انتقام این شرایط را از ما خواهند گرفت.

* یک طنز تلخ و سیاه از یک سازمان چپ فرانسوی: “در فرانسه اگر می خواهید تست کرونا بگیرید، در دهان یک ثروتمند سرفه کنید و منتظر تست کرونای او بمانید!”

٢٦ مارس ٢٠٢٠