مقالات

نهادهای همیاری نکاتی در باره سبک کار سیاوش دانشور

ما همواره گفته ایم که جامعه خودکشی نمیکند، هیچ جامعه ای بدون جنگ تسلیم نمی شود. این خصوصیت در آزادمنشی ما، در انسان بودن ما بعنوان موجودی اجتماعی ریشه دارد. تردیدی نیست که ما از انسان انتزاعی سخن نمی گوئیم، هویت عام انسانی در جامعه طبقاتی، همواره خود را در هویت خاص طبقاتی، در موقعیتهای اقتصادی و طبقاتی متمایز بیان میکند. هویت عام انسانی ما زیر خرواری از خرافات و زنجیرها مدفون و اسیر است. ما بعنوان کمونیست میخواهیم انسانیتِ انسان را احیا کنیم. کمونیسم جنبشی برای بازگرداندن اختیار به انسان است. و این بدون واژگونی قهرآمیز و الغای مناسبات و نظم کنونی مبتنی بر طبقات، بدون یک نبردِ سهمگینِ سیاسی و طبقاتی، بدون یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی ممکن نیست. آزادی انسان تنها در جامعه ای میتواند محقق شود که تماماً براساس رفع نیاز انسان، چه در ظرفیت فردی و چه در ظرفیت جمعی، بنا شده است.

لذا ما در جامعه طبقاتی و در شرایط کنونی پدیده ای در حال گذاریم. باورها و سیاست کمونیستی داریم اما تماماً از سلطه افکار و قوانینِ حاکم در جوامع کنونی منفک نشده ایم. در این هوا تنفس میکنیم و همواره متاثر از خرافات و رقابتها و ارزشهای این جامعه ایم. ما اگر اسیر خودپسندی، خودمحوری، برتری جوئی و رقابتهای مبتذل نشده باشیم، اگر آنچه را که برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم، آنوقت همبستگی انسانی یک مشخصه ماست. حقیقت جوئی و انصاف رکن اساسی کار ماست. نوعدوستی یک خصلتِ مُمیزه ماست. بعبارت دیگر، مستقل از اینکه بازار و دنیای سرمایه و مذهب و جهالت های فکری و فرهنگی جامعه طبقاتی چه به روز ما آورده و می آورد، این سوسیالیسم ماست که نیاز به همدیگر را حس میکنیم، این سوسیالیسم ماست که دست همدیگر را میگیریم، این سوسیالیسم ماست که پشت همدیگر را خالی نمیکنیم، این سوسیالیسم ماست که در اوضاع سخت آستین ها را برای فداکاری و همبستگی و همیاری بالا میزنیم.

بورژوازی هم فاندهای خیریه کم ندارد، مذاهب هم صندوقهای خریدن افراد و اجیر کردن محرومان کم ندارند، شیوخ و مرتجعین هم قوانین نذورات و خیرات کم ندارند. و همه اینها برای بزک کردن آن چهره کثیف استثمارگر، بیرحم و ضد انسانی بورژوازی است. همبستگی کارگران و نوعدوستی بشریت آزادیخواه اما پدیده ای تماماً متمایز است، این حاصل هویت اجتماعی و انسانی ماست، میراث تاریخ مبارزه نسلهای مُتمادی طبقه ماست، در نیاز مُبرم وضعیت کنونی ما ریشه دارد و به نبردهای فردای ما خدمت میکند. این جوهره انسانگرائی سوسیالیستی ماست.

سازمان شورائی

ما در جامعه و در زندگی واقعی سازمان یافته ایم، در اقتصاد، در تقسیم کار، در جامعه، در نبرد اجتماعی. جامعه با همه ما و با فونکسیونهایش معنی دارد. با ریختن ستونهای جامعه، اجتماع انسانی نیز بی معنی میشود. لذا نسبت به اینکه کجا قرار داریم، چه هدفی را دنبال میکنیم، در چه موقعیت اقتصادی هستیم، سازمان متناسب را پیدا میکنیم. اگر کارگران و محرومان هر زمان که میخواهند مقدراتشان را بدست گیرند بیدرنگ شورا تشکیل میدهند، یا شکلی از سازمان شورائی را ایجاد میکنند، این نه از ایده مُجرد بلکه از نیاز واقعی و اهدافشان مایه میگیرد. بعبارت دیگر آن سازمان شورائی با آن اهداف انطباق دارد. اگر بخواهیم به چند ریش سفید وکالت بدهیم که برایمان تصمیم بگیرند، نیاز به شورا نداریم. اما اگر میخواهیم بطور مستمر و مستقیم در امورمان دخالت کنیم، تصمیم بگیریم و اجرا کنیم، آنوقت شورا میخواهیم، سبک کار شورائی نیاز داریم. حتی اگر بجای شورا نهادهای محدودتری را تشکیل داده ایم روش کار شورائی را بر کارمان ناظر میکنیم. این یک سنت است که بقول اسماعیل بخشی نازنین باید “آن را زندگی کنیم”. شورا در تجربه تاریخی، چه بسا در اشکال مختلف و شرایطهای متفاوت، توسط کارگران و توده مردم اتخاذ شده، ارتقا یافته و به یک سنت مبارزاتی و ریشه دار متحول شده است.

نهادهای همیاری

امروز به وسعت ایران در شهر و روستا و در محلات مختلف، هرچند هنوز پراکنده، نهادهائی برای همیاری و همبستگی شکل گرفته اند. اسامی مختلفی از جمله کمیته های محلات، نهادهای مردمی، انجمن، کمپین، شورای مردمی، شورای نهادهای مدنی و … استفاده میشوند. اسامی شاید فی البداهه انتخاب شدند و شاید به سنتهائی ارجاع میکنند. مسئله اساسی اما هدف اجتماعی آنهاست که مشترک است: یعنی از زندگی دفاع کردن و بداد مردم بیدفاع رسیدن. موضوع اینست که دولت هیچ مسئولیتی نپذیرفته است، روی ثروتهای جامعه چنگ انداخته اما در وسط یک بحران حاد مردم را به حال خود رها کرده است. جامعه از این حکومت تجارب تلخ دارد، میداند یک مشت دزد و شیاد و قاتل حرفه ای اند. میداند که در وسط بدبختی و مصیبت مردم محروم بفکر پر کردن جیب گشادشان و کلاهبرداری و احتکار و چاپیدن آخرین قطره های خون مردم هستند. این حکومت بخشی از جامعه را با فرهنگ خودش بار آورده، بخشی را آلوده کرده، هوایشان را دارد و در رذالت و پستی خویش شریک کرده است. جالب است میان اینان نیز همیاری دیده میشود. از آخوند مفتخور تا سلبریتی که زیر سایه کرنش به این جنایتکاران ارتزاق میکند، از سلفی تا بازاری منتظر رفتن به مجلس میخواهد دستی بر آتش داشته باشد. حکومت از خود سلب مسئولیت کرده و مردم در گوشه و کنار هر کسی کاری میکند تا سقف روی سر همه فرونریزد.

نباید دچار اشتباه شد و نباید پاپس کشید. “هر گردی گردو نیست”، اینها یک پدیده نیستند و اهداف یکسانی ندارند. جنبشهائی ارتجاعی که شناخته شده هستند و همواره در مقابل محرومان و کارگران ایستادند و در کنار حکومتی ها و ارتجاع پرسه زدند، تلاش میکنند برای بعد از کرونا آماده شوند. در مقابل خیل وسیع مردم کارگر و زحمتکش، فعالین سیاسی و اجتماعی، انسانهای شریف و دوست داشتنی، زنان و مردان و جوانان انقلابی، تلاش میکنند کار دیگری بکنند و آنها هم باید برای بعد از کرونا آماده شوند. این طیف دقیقا میخواهد مردم محروم را در ایندوره تنها نگذارد، بدادشان برسد، بر فضای رقابت و فساد و بازاریابی حضرات دسته اول فائق بیاید، از امکانات واقعی و علمی و پزشکی و مادی استفاده کند و نگذارد حدالامکان کسی گرسنه بماند، کسی در تنهائی جان دهد، نگذارد پیرانمان جان بدهند و کودکانمان مریض شوند. اینها میخواهند روح همبستگی را همه جا تسری دهند، اینها کارهائی را پیش میبرند یا باید پیش ببرند که همه میتوانند انجام دهند و همه از آن لذت میبرند. کارهائی که الیتیستی نیستند، هر داوطلبی را میتوان با درجه ای آموزش در آن شریک کرد و سازمان داد، اینها نه الیت اند نه سلبریتی، نه دنبال شهرت اند نه منافع خاصی را دنبال میکنند، اینها انسانهای واقعی برای امور واقعی زندگی اند، همانطور که هست. از خودشان مایه میگذارند و این انتظار را جاری میکنند که به فکر بغل دستی نبودن عار است، زشت است، درست نیست، اخلاقی نیست، اصولی نیست، انسانی نیست. اینها عمیق ترین سوسیالیست ها هستند که بین مردم وحدت ایجاد میکنند و نوعدوستی را تقویت میکنند.

در عین حال این طیف دولت را بحال خود نمی گذارند. موکداً وظیفه دولت را برجسته میکنند و میگویند دولت موظف است در این بحران معیشت مردم را تامین کند، نیازهای بهداشتی و درمانی و دیگر امور زندگی را تامین کند. روحانی غلط میکند اسم خودش را دولت میگذارد و سوت میزند و راه میرود. سازماندهی اعمال فشار به دولت، بسیج وسیع تر افکار عمومی علیه دولت، طرح خواستها و سیاستهای کنکرت برای سلامتی جامعه مانند؛ قرنطینه، تامین ملزومات قرنطینه، آزادی بیدرنگ کلیه زندانیان، توقف کار و پرداخت حقوق ها فوراً، کاهش ساعات کار در بخشهای اورژانس و ضروری و غیره، اینها سیاستهای اساسی هستند که در کنار نهادهای همیاری باید همزمان پیش برده شوند.

این نهادها در عین حال ضروری است از سازمان شبکه ای خود بهترین استفاده را برای برگزاری مجمع عمومی ها، اولویت بندی و طبقه بندی وظایف، تخصیص امکانات و انتقال تجارب بکنند. استفاده از پرستاران و پزشکان و دانشجویان پزشکی در تهیه وسائل بهداشتی و رعایت استانداردها، ارتقای مرتب علمی و فنی اقدامات و فعالیت به شیوه ای مدرن بسیار ضروری هستند. همینطور انتشار گزارش از کمکهای دریافتی، تخصیص کمکها، طرح نیازها ضروری است. افشای بالاکشیدن کمکها توسط پرسنل حکومتی و بیمارستانی که مواردی از آن گزارش شده است ضروری است. بگذارید همه بدانند که بیزنس مَنهائی را در بیمارستانها داریم که بعنوان مثال کمکهای مردمی برای تهیه لباس و ایمنی کادر درمانی را بالا میکشد. درست در زمانی که کادر درمان باید مورد بیشترین حمایت قرار گیرند، کسانی پیدا میشوند که انبار کمکهای دریافتی غیر دولتی را خالی میکنند و در بازار میفروشند! کار این افراد حکومتی شبیه فعالیت جاسوسی و خرابکارانه در زمان جنگ به نفع دشمن است.

نهادهای همیاری و شبکه این نهادها باید قوام یابند، تجارب را اخذ و درونی کنند، عملاً به یک شبکه قدرتمند و دارای توانمندی و سازماندهی اقدام مشترک بدل شوند. کار این شبکه امروز همینهاست که انجام میدهد، نباید بار اضافی روی دوش آن گذاشت. هر نهادی مختص یک کاری است و کار امروز روشن است. اما همبستگی ایجاد شده، تجربه ای که کسب شده، شبکه ای که در سطح شهر و در محلات توانسته تقسیم کاری را مطابق اصول ساده و روشنی پیش ببرد و طیف وسیعتری را شریک کند، شبکه ای که توانسته کار را ساده کند، از بورکراسی و حرفهای پیچیده و انتزاعی به عمل مشخص و سازمان یافته و توده ای روآورد، اینها در اشکال متنوعی میتوانند سازمان شورائی و سبک کار شورائی و زندگی شورائی را تمرین کنند. این شبکه ها میتوانند در چشم اندازی به شورای اداره محلات و مناطق و شهرها متحول شوند اگر تار و پود و اُس و اساس آنها در سطوح پایه به درست و دقیق و واقعی و غیر کاغذی و بدون تمایلات فرقه ای یا الیتیستی و متکی بر نیازهای واقعی دوره بحران ریخته شده باشد تا بتوان روی آن ساخت. این یک تجربه عملی است و توانائی و عدم توانائی و الگوها را در عمل میتوان دید و قضاوت کرد.

سردبیر.

٣ اوریل ٢٠٢٠