مقاله زیر ٨ سال پیش به تاریخ ژانویه ٢٠١٢ نوشته شده که اکنون با تغییراتی جزئی مجددا منتشر میشود. دفاع از تحریم مبحثی است که بارها و بارها در حزب موسوم به کمونیست کارگری طرح شده است. هرازچندگاهی این مبحث طرح می شود، لیدر حزب و بخشی از رهبری آن می کوشند علنا و رسما از تحریم دفاع کنند؛ هر دفعه آب را تست می کنند و دوباره عقب می نشیند؛ و دفاعشان را بطور ضمنی طرح می کنند. به هر تاکتیکی هم متوسل شده اند؛ اما باز عقب نشسته اند. بار دیگر این مساله این بار به شکلی زمخت از طرف لیدر حزب و بخشی از رهبری در تلویزیون مطرح شده است. اینها مدتی کوشیدند بگویند دنیا بعد از منصور حکمت تغییر کرده و نمیشود به همان تزها متعهد بود؛ بار دیگر خواب نما شده اند و منصور حکمت را در خواب دیده اند که به آنها می گوید “کارتان درست است!” نوشته زیر در نقد تلاش شبه زیرکانه اصغر کریمی که کوشیده با ارجاع به خاطرات موضع فوق راست و ارتجاعی دفاع از تحریم را به منصور حکمت نسبت دهد، نوشته شده است.
٤ آوریل ٢٠٢٠
بدنبال نقد سیاست راست و ضد انسانی حمید تقوایی در دفاع خجولانه از تحریم اقتصادی، اصغر کریمی با رجوع به حافظه کوشیده است منصور حکمت را منبع این سیاست راست حزبش قلمداد کند. در این دفاعیه نکات جالب توجه و مهمی در مورد روش های سیاسی حاکم بر این حزب برملا شده است. پرداختن به این شیوه های سیاسی اهمیتی فراتر از برخورد به سیاست این حزب در قبال تحریم اقتصادی دارد. همین نوشته کوتاه بشکلی بارز پراگماتیسم اپورتونیستی حاکم بر این حزب را که در چند سال اخیر به یک بیماری مزمن بدل شده است، عیان می کند.
بعلاوه، نشان میدهد که رهبری این حزب بار دیگر نیازمند ارجاع به منصور حکمت، ولو بشکلی اپورتونیستی شده است. این نکته نیز حائز اهمیت است. کسانی که در چند سال اخیر هرگونه رجوع به منصور حکمت را در مباحث و پلمیک های سیاسی به سخره می گرفتند؛ آنرا فرقه ای و مذهبی می خواندند و با بادی در غبغب درافزوده های پوپولیستی خویش را به رخ می کشیدند؛ اعلام می کردند که شرایط تغییر کرده و باید سیاست های «نوین» ابداع کرد؛ اکنون در مخمصه و استیصال عیان شدن راست روی ها و بیربطی مطلق شان به کمونیسم کارگری منصور حکمت در درون و بیرون حزب، دستپاچه در جستجوی راه فرار، بجای ارجاع به اسناد بسیار روشن کتبی و علنی، از حافظه شان مدد جسته اند. به این مساله نیز باید پرداخت .
تاکتیک مترادف با بی اصولی !
اصغر کریمی مقاله اش را این چنین آغاز می کند: “با اینهمه از آنجا که برخی از جریانات چپ مخالف تحریم از این مساله یک “اصل” ساخته و بصورت کلیشه ای به تکرار برخی جملات میپردازند و خود را از هر تحلیل مشخصی بی نیاز میدانند، مفید میدانم سابقه این بحث در حزب کمونیست کارگری را بنویسم و ظرایف این بحث را اشاره کنم. “آنگاه بدنبال این بحث اضافه می کند که: “بنظر من تحریم اقتصادی هم مانند جنگ یک تاکتیک است و درست مانند جنگ در بیشتر اوقات ارتجاعی و علیه مردم است اما اصلی نیست که همه جا و بدون یک تحلیل مشخص بتوان علیه آن موضع گرفت”.
به این دو جمله کمی دقت کنید: گفته می شود که برخی از ضدیت با تحریم اقتصادی “یک اصل ساخته اند” و سپس اضافه می شود که تحریم اقتصادی “یک تاکتیک است.” ابتدا باید پرسید، منظور ایشان از “اصل ساختن” چیست؟ اگر پیش از موضعگیری و به قلم درآوردن این عبارت کمی تعمق بخرج داده شده بود، اینطور سطحی و شلخته این کلمه بعنوان ریشخند اصولیگری کمونیسم کارگری بکار برده نمیشد. این عبارت ممکن است در ظاهر عمیق بنظر رسد؛ اما در واقعیت امر هیچ چیز جز بی اصولی گری نویسنده را برملا نمی کند. این یک اصل ابتدایی کمونیسم کارگری است که در اتخاذ موضع، هر موضعی چه سیاسی و چه تاکتیکی، اطمینان حاصل می کند که آن سیاست معین با اصول پایه ای و کمونیستی و با استراتژی انقلابی و کمونیستی در تعارض و تناقض قرار نمی گیرد.
یکی از اصول پایه ای کمونیسم گارگری چنین است: تاکتیک باید با اصول و استراتژی کمونیسم کارگری همخوانی داشته باشد. طی تاریخ جریانات کمونیستی بورژوایی متعددی وجود داشته اند که در زبان بر کمونیسم و انقلاب کارگری پای می فشردند و در عمل، از سوراخ تاکتیک، مدافع ارتجاعی ترین و راست ترین سیاست ها می شدند. تاکتیک برای این دسته کمونیست ها یعنی اپورتونیسم، یعنی ابن الوقت بودن، یعنی بی اصولی گری، یعنی دنبال کردن سیاستی متناقض با کمونیسم. اما تاکتیک برای کمونیسم کارگری یعنی اتخاذ سیاست هایی که ضمن همخوانی کامل با روش ها و ایده های کمونیستی و انسانی، کمونیسم را در سیاست و عمل به استراتژی انقلاب کارگری و سرنگونی سرمایه داری نزدیک تر می سازد. این عبارت که «هدف وسیله را توجیه نمی کند» بارها و بارها در جریان کمونیسم کارگری منصور حکمت، برای توضیح این اصل و بیان تفاوت خط کمونیسم کارگری با کمونیسم های بورژوایی طرح شده است .
حافظه اصغر کریمی را به سمینار کمونیسم کارگری ۲ در انجمن مارکس بتاریخ مارس ۲۰۰۰ جلب می کنم. منصور حکمت در آن سمینار درباره جایگاه تاکتیک نزد کمونیسم کارگری صحبت می کند. بعنوان یکی از مبانی پایه ای کمونیسم کارگری بر مساله همخوانی تاکتیک با اصول کمونیسم کارگری و استراتژی تاکید می کند. در نقد کمونیسم بورژوایی که چگونه تاکتیک برایش هر نوع بی پرنسیپی را توجیه می کند، از این سخن می گوید که تاکتیک نزد کمونیسم کارگری همواره در تطابق کامل با اصول قرار دارد. صریحا اعلام می کند: “در تفکر ما تاکتیک نميتواند با اصول مغایر باشد. …عدم تناقض تاکتیک و استراتژی و خوانایی تاکتیک و استراتژی یک جنبه هویتی ما است”.
و در جایی دیگر در همین رابطه مثالی برای توضیح این اصل پایه ای می زند که بسیار گویا و جالب توجه است. می گوید اگر در یک جنگ حتی برای ما مسجل باشد که با بمباران ده مقابل می توانیم به پیروزی برسیم، از این کار بدلایل پایبندی مان به اصول انسانی اجتناب می کنیم. قصد منصور حکمت در قرار دادن این مبحث در زمره مبانی کمونیسم کارگری و ارائه این مثال معین، کاملا روشن است. می خواهد جلوی همینگونه اپورتونیسم را سد کند. اپورتونیسمی که یکی از اصول پایه ای کمونیسم بورژوایی است. (البته اصغر کریمی برای این مبحث نیاز به ارجاع به حافظه ندارد. این سمینار بصورت علنی ارائه شده و در سایت منصور حکمت موجود است. همه می توانند به آن رجوع کنند و سندیت این بحث را تائید کنند).
برای کمونیسم بورژوایی چه ورژن بین المللی آن و چه ورژن “وطنی” آن، تاکتیک همواره بمعنای پولتیک زدن است. هر وقت از تاکتیک و “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” صحبت می کنند، کاسه ای زیر نیم کاسه دارند. نیت شان انداختن یک سیاست راست، ارتجاعی، ضد کمونیستی تحت نام کمونیسم به خلق الله است. حزب توده در تبعیت از پدران کمونیسم پرو سویتی خویش، در این نوع پولتیک زدن ید طولایی دارد. سازمان های چپ پوپولیست “وطنی” جز اینگونه تاکتیک زدن کار دیگری نکرده و نمی کنند. دفاع از خمینی بعنوان “قهرمان جبهه ضد امپریالیست”، حمایت از رژیم اسلامی در جنگ علیه دشمن خارجی، تائید یا سکوت در مقابل سیاست های زن ستیزانه رژیم اسلامی، دفاع از خاتمی و جریان ۲ خردادی، دفاع از جنبش “سبز”، اینها صرفا نمونه هایی از اینگونه تاکتیک گرایی است .
البته حزب آقای کریمی نیز ظرف ۵ – ۶ سال اخیر در تاکتیک گرایی دستکمی از این جریانات چپ غیر کارگری ندارد. یادمان هست که چگونه میر حسین موسوی توسط حمید تقوایی درون مبارزات مردم علیه رژیم اسلامی قاچاق شد و او و جناحش بعنوان جریان سازشکار انقلاب نامیده شدند. یادمان هست که چگونه اصغر کریمی از فواید جنگ صحبت کرد. چگونه در محکومیت اسلام سیاسی از حمله وحشیانه اسرائیل به غزه دفاع شد و زمانیکه بدنبال نقد های ما، درون حزب خودشان نیز به اینکار اعتراض شد، حمید تقوایی با تشر به آنها گفت: “چی شده؟ اومانیسم تان گل کرده؟” چگونه حزب شان به جنبش اکس مسلم بدل شد و جالب اینکه در همینجا نیز به مردم پولتیک می زنند: به زبان فارسی آنرا “من از مذهب رویگردانم” خطاب می کنند و در زبانهای غیر فارسی “اکس مسلم”. چگونه خود را مدافع نظام “حقوق بشری” نامیدند و کاندید ریاست جمهوری در چنین نظامی شدند .
اینها همه خاصیت “اصل نساختن” از اصول و تاکتیک نزد این جریان است. “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” برای اینها، همانند تمام کمونیست های بورژوایی، اتخاذ سیاست های راست و ارتجاعی، سازشکاری با راست و بورژوازی، تحت نام تاکتیک است .
یک نکته دیگر. باید از اصغر کریمی پرسید که چگونه ایشان بخود اجازه می دهد اعلام کند: سیاست حزب کمونیست کارگری مبتنی بر روایت ایشان از جلسه ای در سال ۱۹۹۲- ۹۳ است، در حالیکه تا آنجا که به مقوله تحریم اقتصادی بر می گردد، سندی کتبی و منتشر شده از منصور حکمت بتاریخ ۱۹۹۵ موجود است؟ این سند از آنجا که بعنوان ستون اول نشریه انترناسیونال انتشار یافته است، موضع رسمی حزب کمونیست کارگری وقت است :
“تحريم تجارى ايران توسط آمريکا، انگيزه هاى داخلى و بين المللى دولت آمريکا در اتخاذ اين سياست و تاثيرات آن بر جمهورى اسلامى در هفته هاى اخير از جانب مفسران مختلف مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. در اين ميان چند نکته بايد اينجا مشخصا مورد تاکيد قرار بگيرد .
اين سياست آمريکا مستقل از تاثيراتش بر ثبات و بى ثباتى رژيم اسلامى، بايد بعنوان يک اقدام زيانبار براى مردم ايران بدون هيچ ابهامى محکوم شود. وخامت بيشتر اوضاع اقتصادى مردم نتيجه محتوم اين سياست خواهد بود. برخلاف ادعاهاى رايج، تحريم تجارى از جانب آمريکا حتى اگر اروپا و ژاپن و ساير قطبهاى اقتصادى از آن تبعيت نکنند، تنگناهاى واقعى براى اقتصاد ايران ايجاد ميکند که قربانيان فورى آن نه رژيم اسلامى، بلکه توده وسيع مردم کارگر و کم درآمد در ايران خواهند بود .
اين تصور که اعمال فشار بر مردم و به استيصال کشيدن آنها گامى در جهت سرنگونى رژيم اسلامى است، تصورى بيمارگونه و ضد اجتماعى است که فقط در چهارچوب تفکر فرقه اى جريانات حاشيه جامعه نظير مجاهدين مى گنجد. و اين در شرايطى است که خود آمريکا نه فقط تغيير رژيم، بلکه حتى تغيير روش داخلى رژيم اسلامى در قبال مردم ايران را جزو اهداف سياست تحريم تجارى ذکر نکرده است.”
(منصور حکمت، “تحریم تجاری ایران”، ستون اول، انترناسیونال ۱۸، ژوئن ۱۹۹۵، بازچاپ در مجموعه آثار، جلد ۸، ص ۲۷۵ .(
چرا به حافظه ارجاع شده است؟
ارجاع اصغر کریمی به حافظه را نباید بعنوان اتکاء ایشان به سنت ها و اصول کمونیسم کارگری منصور حکمت فهمید. زیرا یکی از خصوصیات برجسته این سنت و منصور حکمت مدون بودن تمام اصول و نظرات سیاسی و تئوریک است. نمونه تحریم اقتصادی را در بالا برشمردیم. در جلسه مورد اشاره اصغر کریمی هر چه گذشته باشد، منصور حکمت در سال ۱۹۹۵ روشن و مستدل مخالفت پایه ای خویش را با تحریم اقتصادی بعنوان یک عمل ضد انسانی تدوین کرده است. این نوشته تا همین ۵- ۶ سال پیش بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر حزب برسمیت شناخته می شد و بدنبال آن در نوشته ای دیگر منصور حکمت سیاست تحریم اقتصادی را مترادف با کاربست سلاح کشتار جمعی قرار داده است.
بعلاوه، در سال ۲۰۰۵ قطعنامه ای توسط دفتر سیاسی وقت بتصویب رسید که بر همین اصل پای می فشارد. باید پرسید چرا اصغر کریمی در جلسه دفتر سیاسی در سال ۲۰۰۵ این خاطره را بیاد نداشت و از دفتر سیاسی نخواست که از محکومیت تحریم اقتصادی “اصل نسازند؟” ظاهرا حافظه ایشان با گذشت زمان قوی تر می شود. اصغر کریمی ترجیح می دهد که نه تنها موضع رسمی حزب در زمان حیات منصور حکمت را ندیده بگیرد، بلکه قطعنامه ای را که در سال ۲۰۰۵ در این حزب تصویب شد را نیز به یک کاغذ پاره بی خاصیت بدل کند.
زیرکی اصغر کریمی در نحوه ارائه خاطره اش از یک جلسه جالب توجه است. ایشان دارند از این خاطره گویی مشروعیتی برای دفاع حزبش از سیاست تحریم اقتصادی دست و پا می کند: “در این جلسه به آفریقای جنوبی زیاد پرداخته نشد و موضوع روی نفس سیاست تحریم اقتصادی متمرکز شد. منصور حکمت یکی دو سوال مطرح کرد و سپس از پیشنهاد من بطور قاطع حمایت کرد اما ملاحظات سیاسی مهمی را اضافه نمود. یکی اینکه در یک شرایط انقلابی ممکن است تحریم اقتصادی به سرنگونی سریعتر یک حکومت منجر شود و قابل دفاع است.”
در مورد صحت و سقم این خاطره بحثی را ضروری نمی دانیم. چراکه در بالا موضع مدون منصور حکمت درباره تحریم اقتصادی را نقل کردیم. اما شیوه بیان این خاطره قرار است منتقدین کمونیست سیاست راست و ضد انسانی این حزب در دفاع از تحریم اقتصادی را با اتکاء به اعتبار کمونیستی و انقلابی منصور حکمت قانع یا منکوب کند. از آنجایی که از زمان مرگ منصور حکمت، حمید تقوایی شرایط جامعه ایران را انقلابی و تحت حاکمیت چپ اعلام کرده است؛ خیزش عظیم مردم در دو سال پیش را “انقلاب ۸۸” نامیده است؛ و هنوز دارد از انقلاب شکسته نخورده ۸۸ سخن می گوید؛ لذا دفاع این حزب در چند سال اخیر از تحریم اقتصادی تروریسم دولتی، بسرکردگی آمریکا، طبق خاطره اصغر کریمی، نه تنها مجاز بلکه انقلابی و کمونیستی است. این اوج اپورتونیسم و استیصال رهبری این حزب در دفاع از سیاست ها و مواضع راست شان و تاکتیک های ائتلاف با جنبش ناسیونالیسم پرو غرب و ملی – اسلامی در دو سال اخیر است. تحت فشار نقد کمونیسم کارگری به راست روی های شرم آور این حزب، تئوری های من درآوردی پوپولیستی شان دیگر دردی را دوا نمی کند. باید به منصور حکمت رجوع کرد. به بیش از ده جلد قطور مباحث مدون او که نمی توان ارجاع داد، پس باید خواب نما شد و به خاطره گویی توسل جست. این علت اصلی داستان سرایی اصغر کریمی است .
ارجاع به خاطرات، زیر پا گذاشتن اسناد و مصوبات
این اولین بار نیست که این حزب چنین روشهایی را بکار می بندد. تعویض استراتژی حزب از انقلاب کارگری به “انقلاب انسانی” و حکومت کارگری به “حکومت انسانی” توسط لیدر حزب طی یک برنامه تلویزیونی و سپس تحت فشار نقد ما، تصویب قطعنامه ای در این رابطه در کنگره ۶ یک نمونه بسیار روشن از بی اعتنایی مطلق این رهبری به اصول پایه ای کمونیسم کارگری است. باید پرسید آیا اصغر کریمی جلسه دیگری را سراغ ندارد که منصور حکمت در تائید سخنان اصغر کریمی از مطلوبیت انقلاب و حکومت انسانی سخن گفته باشد؟!
نمونه دیگر، دفاع این حزب از بیانیه حقوق بشر است. این بیانیه به روشنی توسط کمونیسم کارگری نقد شده است. دفاع صریح این بیانیه از مالکیت خصوصی بعنوان یک حق پایه ای، برای کمونیسم کارگری ماهیت جنگ سردی، ضد کمونیستی و بورژوایی آنرا برملا می کند. تفکیک خط کمونیسم کارگری از دفاعیات بورژوایی “حقوق بشر” برای کمونیسم کارگری بسیار مهم است. منصور حکمت در چندین مورد و در جلسات متفاوت از کادرها خواسته بود که دقیقا بمنظور جلوگیری از چنین سوءتفاهمی، از لفظ حقوق بشر استفاده نکنند و لفظ حقوق انسانی را بکار ببندند. آیا این تاکیدات از حافظه اصغر کریمی پاک شده است؟
دفاع قاطع کمونیسم کارگری و منصور حکمت از تشکیل دو کشور مستقل و متساوی الحقوق فلسطین و اسرائیل و تاکید بر حل مساله فلسطین در این چهارچوب یکی از اصول مهم سیاسی حزب تا زمان لیدر شیپ حمید تقوایی بود. این اصل مهم و مدون حزب و تمام استدلالات و دفاعیات منصور حکمت از این موضع چه در اسناد و چه در جلسات تشکیلاتی و سیاسی نیز از حافظه نه تنها اصغر کریمی، بلکه کل رهبری این حزب پاک شده است. اصغر کریمی کوشیده است با ارجاع به حافظه، منصور حکمت را نیز در راست روی حزبش شریک کند. باید بگوییم که ممکن است این حزب در اتخاذ هر موضع راست، ضد کمونیستی و ضد انسانی مخیر باشد؛ اما بهیچوجه اجازه ندارد اعتبار منصور حکمت را وجه المصالحه این سیاستها قرار دهد. ما اجازه نخواهیم داد .
ارجاع به منصور حکمت چرا ضروری شده است؟
اما چرا پس از نزدیک به ده سال بی اعتنایی سیاسی و تئوریک به منصور حکمت؛ پس از آنکه در مقابل مباحث ما در ۶ سال پیش که اعلام می کردیم، رهبری حزب دارد از منصور حکمت عبور می کند، ما را اسیر در گذشته می نامیدند و لزوم “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” روز را طرح می کردند؛ پس از آنکه برنامه و اصول سازمانی حزب و کلیه قطعنامه ها و مصوبات حزب را در صندوقخانه ای بایگانی کردند و حتی برای گردگیری نیز در آنرا باز نکردند؛ بناگهان در پاسخ به نقد ما یاد منصور حکمت افتاده اند و می کوشند با ارجاع به او سیاست راستشان را توجیه کنند؟ چرا دیگر آن اعتماد به نفس را در خود نمی یابند که به اسم خود و با اتکاء به تئوری های کهنه پوپولیستی شان از این سیاست دفاع کنند؟ آنها را چه می شود؟
مدتی است که نقد به راست روی حزب در درون حزب هم آغاز شده است. آن دسته از کادرهای حزب که هنوز به کمونیسم کارگری وفادارند و از این رهبری پاسخ قانع کننده ای در قبال سیاست ها و تاکتیک های راست، بویژه در دو سال اخیر، دریافت نکرده اند، از حزب فاصله گرفته اند، استعفاء کرده اند و بعضا علنا این سیاست ها را نقد کرده اند. رهبری حزب موقعیت خود را بویژه در شرایط حاضر ضربه پذیر می بیند. لذا تنها راه خلاصی را در ارجاع به منصور حکمت دیده است. اما وضع آنقدر پس است که در دفاع از راست روی هایشان به یک نوشته و مصوبه او هم نمی توانند رجوع کنند. ظاهرا خاطرات تنها راه است.
راست روی این حزب دیگر مزمن شده است. پراگماتیسم اپورتونیستی به روش حاکم آنها بدل شده است. هیاهوهای پوچ و پوپولیستی شان موضوع مضحکه خاص و عام است. باید اسمی برای خود انتخاب کنند که با “سرود ای ایران”، پرچم سفید و بیانیه حقوق بشر خوانایی داشته باشد. خدا عاقبتشان را بخیر کند! *
ژانویه ٢٠١٢