مقالات

پاندميك ويروس كرونا و دوراهی نظم نوين جهانی قسمت سوم جمال كمانگر

پاندمیک و بیکاری عظیم!
نظام سرمایه داری در ١٢٠ سال اخیر همواره بحرانهای ادواری که ناشی از گرایش نزولی نرخ سود سرمایه بوده است را از سر گذارنده است. این بحرانها و مکانیسم بازسازی سرمایه به تشدید رقابتهای امپریالیستی برای تصرف بازارهای کار و کالا، به جنگهای جهانی و جنگهای منطقه ای در جهان منجر شده است و جان دهها میلیون نفر از مردم بیدفاع را گرفته است. اما سرمایه داری در غیاب یک نیروی متشکل، کمونیست و فعال و با اشتها برای کسب قدرت سیاسی در سطح جهانی، بحرانهای اقتصادی را به فرصتی برای استثمار و خانه خرابی بیشتر مردم کارگر و زحمتکش تبدیل کرده است.

بحران اقتصادی ناشی از پاندمی کرونا اما از جنس بحرانهای قبلی نظام سرمایه داری نیست و نتایج و عواقب آن هنوز بدرستی روشن نیست. نظام سرمایه داری هنوز از بحران مالی ٢٠٠٨ تماماً قد راست نکرده بود که با مسئله کرونا با بحرانی به مراتب عمیق تر مواجه شده است. جهانی شدن سرمایه داری و تحولات تکنولوژیک در دهه دوم قرن بیست و یکم بسیاری از ناممکن ها را ممکن کرده است و موجب دگرگونی عظیمی در حوزه های اقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعی شده است. ظاهرا انقلاب انفورماتیک، سرعت و گستردگی دسترسی افراد به اطلاعات را بیش از هر زمانی ممکن کرده است اما درعین حال چهارچوبی جدید به نظم اقتصادی حاکم داده است که بیشترین محدودیتها را به انسان قرن بیست و یکم تحمیل میکند. ترس از مرگ و بیماری ناشی از کرونا حبس خانگی را تقریبا به کل جمعیت جهان تحمیل کرده است. میلیونها مغازه کوچک، رستوران، کافی شاپ، سینما و کتابفروشی و قلمروهای فرهنگی و ورزشی و خدماتی را تعطیل کرده است. تنها صنعت توریسم در جهان صدها میلیون نفر که در بخشهای مختلف حمل و نقل هوایی، دریایی و جاده ای و ریلی به کار مشغول بوده اند را بیکار و خانه نشین کرده است.

قطعا بحران ناشی از پاندمیی کرونا دیر یا زود به پایان میرسد. اما سئوال اصلی این است که چه تعداد از کارگرانی که در این مدت بیکار شده اند دوباره به سرکار خود باز خواهند گشت؟ در بخش دوم این سلسله مقالات اشاره شد که ١٦ درصد از شرکتهای آمریکایی معروف به “زامبی کمپانی” هستند و بدون قرض بیشتر حتی قادر به پرداخت سود بدیهی هایشان نیستند. تردیدی نیست که دولتها از این فرصت برای تعطیلی و اخراج کارگران این نوع کمپانیها استفاده خواهند کرد. فقط در هند بالغ بر ١٠٠ میلیون کارگر روزمزد و فقیر و بدون هیچ حمایتی به خانه هایشان فرستاده شده اند. پاندمید کرونا تاکنون بیکاری عظیمی بوجود آورده است. پیش بینی میشود که در آمریکا تا ماه ژوئن بالغ بر ٢٥ درصد از نیروی کار بیکار خواهند شد و این موج جدید بیکاری کشورهای درحال توسعه و فقیر را با بحران جدی تری مواجه خواهد کرد.

قبل از پاندمی کرونا ارزهای دیجیتالی و اعتباری رفته رفته جای پول فیزیکی را گرفته بودند. اسکانس و سکه به وسیله انتقال ویروس تبدیل شده اند! دولت چین بلافاصله اسکانس ها و سکه ها را جمع آوری و نابود کرد و مردم را تشویق به استفاده از کارتهای اعتباری و بانکی برای خرید آنلاین کرده اند. این مدل کمابیش در تمام کشورها به کار گرفته شده است. پاندمی کرونا آخرین مقاومتها در مقابل سرمایه داری دیجیتالیزه شده و خرید و فروش آنلاین را درهم شکسته است. برنده این وضعیت شرکتهای عظیمی مثل “آمازون “، “علی بابا” و “والمارت” هستند که صدها هزار راننده و کارگر استخدام کرده اند. روابط اجتماعی در حین و بعد از کرونا به سمت ایزوله شدن بیشتر در واحدهای کوچکتر شده، سوق داده میشود. اینها صرفا وجوهی از تاثیرات این بحران است.

درآمد جهانشمول پایه!Universal Basic Income
قبل از بحران کرونا، بیکاری در جهان انبوه و گسترده بود و امواج جدید بیکاری در کشورهای مختلف زندگی صدها میلیون نفر از کارگران و خانواده هایشان را تهدید میکرد. با پیشرفت تکنولوژی و به کارگیری “هوش مصنوعی” و “کامپیوترهای آلگوریتم” و آنچه به اتوماسیون معروف است، تعداد بیشتری از کارگران کارشان را از دست میدهند. پروسه بیکاری با سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت است و سرمایه داری برای کالاهایش نیازمند یافتن خریدار است. مارکس در مانیفست کمونیست ١٧٢ سال پیش وضعیت امروز رابطه نیروی کار با رشد ماشینها را این گونه پیشبینی کرده است: “بر اثر توسعه استعمال ماشين و تقسيم کار، کار پرولتاريا هر گونه جنبه مستقلانه خود را از دست داده و در نتيجه لطف کار نيز براى کارگر از بين رفته است. کارگر به زائده ساده ماشين مبدل ميگردد و از وى فقط ساده ترين و يکنواخت ترين شيوه هايى را ميخواهند که آسانتر از همه فرا گرفته ميشود. بدين جهت مصارفى که براى کارگر ميشود تنها منحصر ميگردد به تهيه وسائل معيشتى که براى حفظ خودش و بقاء نسلش ضرورى است. و بهاى يک کالا، و از آنجمله کار مساوى با مصارف توليد آنست. به همان نسبت که بر نامطبوعى کار افزوده ميشود، به همان نسبت نيز مزد کاهش ميپذيرد. حتى از اين هم بالاتر؛ به همان نسبت که استعمال ماشين و تقسيم کار توسعه مييابد، به همان نسبت نيز بر کميّت کار افزوده ميگردد، خواه بحساب ازدياد ساعات کار و خواه در نتيجه افزايش کميّت کار لازم در يک مدت زمان معين و يا در نتيجه تسريع حرکت ماشين و غيره.”

شیوه برخورد با نیروی کار مازاد طبقه کارگر یا همان ارتش بیکاری همواره مورد توجه “مصلحین” نظام سرمایه داری قرار گرفته است. تاریخ آن به قرن ١٦ میلادی برمیگردد که برای اولین بار توسط “توماس موری” انگلیسی مسئله تامین درآمد ثابت برای تمام آحاد جامعه توسط دولت را مطرح کرد. یکی از رهبران انقلاب کبیر فرانسه بنام “مارکوس دی کوندرست” نیز ایده بیمه های اجتماعی برای از کاهش نابرابری، ناامنی و فقر را طرح کرده بود. اما بعدها این خواست در قرون ١٩ و ٢٠ با مبارزات جنبش کارگری در سراسر جهان بطور جدی گره خورد و طی مبارزات کارگری پرداخت بیمه بیکاری بعنوان بخشی از قوانین کشورهای صنعتی و پیشرفته به سرمایه داری تحمیل شد.

بنظر طرح پرداخت “درآمد جهانشمول پایه” به تمام آحاد جامعه، در شرایطی که کار مناسب و درخور توجهی وجود ندارد، گامی فراتر از بیمه بیکاری محسوب میشود. چرا که بیمه بیکاری همواره شامل بخشهائی از مردم کارکن و محرومان نمیشود. اخیرا کشورهای مختلف سرمایه داری این مسئله را به طرق گوناگون طرح کرده اند. در جریان بحران کرونا اکثر کشورهای صنعتی بخشی از معیشت مردم را هرچند موقت پرداخت میکنند. اسپانیا اولین کشور اروپایی است که قانون پرداخت “درآمد جهانشمول پایه” را تصویب کرده است. دولت فنلاند آزمایشی به مدت یکسال آنرا اجرا کرد و دولت سویس قبل از بحران کرونا آنرا به رفراندوم گذاشت که رای نیاورد.

پرداخت درآمد جهانشمول پایه توسط دولتها نه در شرایط بحران، بلکه بعد از آن هم، چنانچه جوابگوی حداقل نیازهای اقتصادی و رفاهی باشد، میتواند آزادی عمل بیشتری به طبقه کارگر برای رهایی از ناامنی شغلی و بیکاری بدهد. هرچند تا عملی شدن این خواسته فاصله زیادی وجود دارد اما طبقه کارگر اعم از بیکار و شاغل نمیتواند ترس همیشگی از بیکاری و ناامنی مطلق اقتصادی را نسل اندر نسل روی سرشان حفظ کنند. شکوفایی خلاقیتهای طبقه کارگر و آحاد جامعه در گرو تامین معیشت و درآمد مکفی و جوابگوی یک زندگی امروزی است. امری که کارگران در چهارچوب همین نظام همواره برای آن جنگیده اند.

در قسمت چهارم این مطلب به بهداشت همگانی و امنیت غذایی خواهم پرداخت.

ادامه دارد…..