دو هفته پیش روحانی در یک جلسۀ داخلی حکومتی گفت: “حتی اگر دو سه میلیون هم بمیرند، اقتصاد باید راه بیافتند” چون بیکاری مثل “یک بمب ساعتی” به انفجار عظیم اجتماعی – سیاسی منجر خواهد شد. چند روز بعد اعلام کردند که نماز جمعه ها در نزدیک به دویست شهر دوباره راه خواهند افتاد؛ دو رو پیش خامنه ای سخنرانی کرد، یک مشت دروغ و چرب زبانی آخوندی تحویل کارگران داد؛ یک چاقوی دولبه نثار کارگران کرد: از یک سو مثلا از کارگان تعریف و تمجید کرد که همیشه اولین قشری بودند که از “انقلاب اسلامی” حمایت کرده اند و سپس به صحرای کربلای جهش اقتصادی زد. یعنی هم سعی کرد دلشان را بدست بیاورد و هم کوشید شرایط را برای تحمیل یک بیگاری بمراتب شدید تر آماده کند.
در این میان محجوب این مهره اصلی حکومت اسلامی درون کارگران یک نامه باصطلاح اعتراضی به مصوبه افزایش دستمزد تنظیم کرد که به کمک عناصر خانه کارگر، این بازوی جمهوری اسلامی درون کارگران، و تعدادی توده ای – اکثریتی و “چپ های قانونی” در عمل مدافع رژیم، به جمع آوری امضاء مشغول شدند.
پس از آن خبری را با آب و تاب درباره درآوردن دو چشم یک زن که فی الحال به ده سال زندان بخاطر اسید پاشی به صورت شوهرش محکوم شده بعنوان قصاص اسلامی که همه باید از آن بیاموزند منتشر کردند.
این رویدادهای مدیریت شده از نوع اسلامی طی چند هفته اخیر است. پشت این اخبار و تصمیمات چه حقیقتی خوابیده است؟ جمهوری اسلامی در هراس از شورش طبقه کارگر و مردم فقر زده و بجان رسیده می کوشد خود را قدر قدرت نشان دهد و با ایجاد هراس در دل مردم جا پای خود را محکم کند. از یک سو مقداری دروغ بشیوه اسلامی آخوندی تحویل کارگران می دهند؛ به کمک بازوی سرکوب شان در میان طبقه کارگر، خانه کارگر، و جریانات توده ایستی – اکثریتی رئیسی جلاد را بعنوان حامی کارگران در بوق و کرنا می کنند؛ از سوی دیگر با تمام قوا یورش می آورند.
نماز جمعه یعنی “ما هستیم و قدرتمندیم!” قصاص اسلامی برای هراس انداختن در دل میلیون ها انسان است و اعلام اینکه رژیم اسلامی یک قدم از سرکوب و کشتار و جنایت عقب ننشسته است و با تمام قوا سرکوب می کند و از حاکمیت خود با چنگ و دندان دفاع می کند. وگرنه چه ضرورتی دارد که در این شرایط بحران کرونا و فقر و گرسنگی یک پرونده قدیمی را بیرون بکشند و تصمیم به اجرای قصاص اسلامی بگیرند؛ بویژه در مورد یک زنی که در واکنش به ستم های شوهرش به او اسید پاشیده است؛ خودشان خوب می دانند که مساله زن و ستمکشی زن در جامعه و در عرصه بین المللی با چه عکس العمل تندی مواجه می شود؛ آیا عقلشان کم است؟ آیا فقط از عشق به اسلام چنین تصمیمی گرفته اند؟ آیا دعواهای جناحی چنین تصمیمی را واجب کرده است؟
خیر! هیچیک از این دلایل موجب اتخاذ چنین تصمیمی نشده است. اتفاقا عقل شان خوب می رسد و در مورد حفظ حکومت به هر قیمت و دزدی و چپاول و جنایت هیچ اختلاف جناحی با یکدیگر ندارند. آگاهانه دارند هیاهو سالاری می کنند. با یک تیر دو نشان می زنند. توجه ها را به قصاص یک زن ستمدیده جلب می کنند تا بتوانند امور مهمترشان را پیش ببرند و در عین حال از جامعه زهر چشم بگیرند. این تصمیم یک تصمیم کاملا حساب شده سیاسی است؛ یک تاکتیک سیاسی – ایدئولوژیک حساب شده است.
در پس این تهاجمات و چرب زبانی برای کارگر، از جمله تکرار اراجیف چهل سال پیش: که “محمد دست کارگر را بوسیده است” یک تلاش مذبوحانه برای راه اندازی اقتصاد بحران زده به قیمت کشتار چند میلیون کارگر خوابیده است. اما آگاهند که قادر نیستند با این اراجیف طبقه کارگر را به بیگاری و بردگی بکشند، لذا چماق سرکوب را با وقاحت کامل در هوا می چرخانند. فرار بجلو و هیاهو سالاری سیاست شناخته شده جمهوری اسلامی است. این سیاست تاکنون جمهوری اسلامی را از سقوط و سرنگونی نجات داده است.
باید این رژیم را به زیر کشید. از لاعلاجی نباید تسلیم عوامفریبی ها و تلاش های مذبوحانه از نوع خانه کارگری و توده ایستی شد. این رژیم جز جنایت و دزدی هیچ زبان دیگری سرش نمی شود. از هر روزنه ای دارند می چاپند. حتی در این شرایط سخت و وخیم که مردم با گرسنگی دست به گریبان اند در روز روشن یک میلیارد یورو گم می شود و احدی به روی خود نمی آورد. تنها راه سرنگونی این نظام است.
تا زمانی که این رژیم بر جامعه حکومت می کند مردم یک نفس راحت نخواهند کشید و یک شب خواب خوش نخواهند داشت. این واقعیت امروز برای اکثریت جامعه روشن شده است. تحکیم صفوف مان، افزایش همبستگی و سازمانیابی تنها راه مقابله با این نظام است. برای حفظ خود و فرزندانمان باید صفوف مان را فشرده تر سازیم و برای مقابله با کلیه تمهیدات این نظام بسیج و آماده شویم. سرنگونی و بدست گرفتن قدرت بدست خود تنها پاسخ تمام دردهای لاعلاج اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مان است. مبارزه برای ایجاد شوراهایمان را باید در راس فعالیت هایمان قرار دهیم. جمهوری اسلامی نخواهد توانست در مقابل طبقه کارگر آگاه و متشکل دوام آورد. مصون داشتن صفوف مان از پراکندگی و فشرده کردن صفوف مان درون تشکلات واقعی مان، شوراها، راهی موثر و کارا در مقابله با جمهوری اسلامی است.*
.