اگر دو صفت بتوان یافت که به بهترین شکلی رژیم اسلامی را توضیح می دهد، دزد و جنایتکار است. آیا دزد و جنایتکار نامیدن جمهوری اسلامی توسل به صفات پوپولیستی برای سرمایه داری نخواندن این نظام است؟ بهیچوجه. سرمایه داری در بهترین شکل و با حساب کتاب ترین فرم نظامی است که با استثمار (لفظ علمی چاپیدن) طبقه کارگر، در یک سو ثروت های کلان و در سویی دیگر فقر و بدبختی انباشت می کند. این قانونمندی سرمایه داری است. اما در کشورهای مختلف، با توجه به نوع دولت، گرایش سیاسی و ایدئولوژیک معین تر و سابقه قدرت یابی آن میزان فساد، دزدی، سرکوب و جنایت تفاوت می کند. بطور نمونه میزان فساد و اختلاس در کشورهای تحت حاکمیت دموکراسی در اروپا با دولت دیکتاتوری در چین یا دولت های دیکتاتوری با سیاست و ایدئولوژی دست راستی فاشیستی مانند برزیل، فیلیپین یا ایران متفاوت است.
در ایران یک مشت دزد سر گردنه و چاقوکش و شکنجه گر بر کشور حکم می رانند. میزان دزدی و فساد در جامعه غیرقابل محاسبه و نجومی است. فرار کلان دزدها به خارج، به کانادا، مالزی، اندونزی، استرالیا و غیره یک رویداد معمولی است. طی دو سال گذشته بدنبال خیزش توده ای و اوجگیری مبارزات طبقه کارگر فرارها پر سر و صداتر و علنی شد. بعضا این فراریان در مرزها یا در کشورهای مرزی شناسایی و دستگیر شدند. چه بلایی سر دلارها و شمش های طلایی که به تاراج برده بودند، آمده، کس نمی داند. اخبار از چندین نمونه بازداشت و مصادره کامیونهای پر از مواد مخدر که توسط سپاه به خارج کشور قاچاق شده اند، حکایت می کند.
اما مدتیست که اخباری مبنی بر محاکمه تعدادی دزد و خاطی فساد اقتصادی شایع شده است. طی همین هفته گذشته خبر حکم اعدام برای یک زن و شوهر بنام های نجوا لاشیدایی و وحید بهزادی بجرم “اخلال کلان در بازار ارز و پیش خرید ٦٧٠٠ خودرو، ٢٤ هزار و ٧٠٠ سکه و ١٠٠ کیلو طلا” صادر شده است. در رابطه با همین پرونده دو تن از مدیریت سابق و رئیس کل حراست سایپا و همچنین دو تن از نمایندگان مجلس به چند سال حبس محکوم شده اند. اسماعیلی سخنگوی قوۀ قضاییه اعلام کرده “در مبارزه با مفاسد اقتصادی به هیچ عنوان کوتاهی نمی کنیم!”
در پرونده فساد اقتصادی دیگری امید اسد بیگی، مهرزاد رستمی و مجتبی کمال زاده بجرم قاچاق ارز و معامله غیر قانونی ارز تحت محاکمه هستند. فقط یک جرم آنها فروش ٦٠٠ میلیون دلار ارز دولتی در بازار آزاد و به نرخ آزاد است. اینها همچنین متهم اند که با پرداخت رشوه و سند سازی قصد فرار از اتهامات وارده را داشته اند. اسد بیگی به یمن مبارزات وسیع و قهرمانانه کارگران نیشکر هفت تپه شخص مشهوری شده است. در یکی دو سال اخیر، هفت تپه بویژه صاحب دو شخصیت مشهور، یکی بشدت محبوب و خوشنام، اسماعیل بخشی و دیگری بشدت منفور و بدنام اسد بیگی شده است. این دزد و شیاد ماه ها از پرداخت حقوق کارگران طفره می رفت و در همان حال مشغول دزدی و دریافت ارز دولتی برای نیشکر هفت تپه و فروش آن در بازار آزاد بود. البته نباید فراموش شود که اسد بیگی از نور چشمی های حکومتی و از جمله آقا زاده هاست.
پرونده دیگری که در همین هفته رسانه ای شد دستگیری شهروز سخنوری معروف به آلکس سر دسته باند قاچاق دختران ایرانی به کشوهای همجوار و فروش آنها در بازار سکس است. این جنایتکار هر ماه نزدیک ٤٠٠ میلیون تومان از این شغل شریف درآمد داشته است. در بازجویی وی اسامی چندین مقام بالای نظام و سپاه را افشاء نموده است.
اینها فقط سه پرونده در سه چهار روز اخیر است. ارقام نجومی آن را در نظر بگیرید. تمام این پرونده ها مربوط به مقامات رژیم است و اینها تازه مشتی از خروار است. با نگاه به همین سه پرونده ظرف سه روز می توان به یک تخمین از ابعاد نجومی و غیرقابل تصور دزدی و جنایت ارازل و اوباش نظام دست یافت. این دزدان سرگردنه ظرف چهل و یک سال اخیر چه میزان از ثروت مردم را به جیب زده اند. چگونه ٨٠ درصد یک جامعه ٨٠ میلیونی را به خاک سیاه نشانده اند و روزگارشان را با فقر و فلاکت، سرکوب و جنایت، اعتیاد و فحشاء سیاه کرده اند.
اما چه شده است که به یکباره حکومت بفکر “مفاسد اقتصادی” افتاده است و قسم می خورد که “هیچگونه کوتاهی نخواهد کرد؟” نه این دزدی ها پدیده جدیدی است و نه دست داشتن مقامات بالای حکومتی در آنها. پاسخ به این سوال را نه در حکومت، بلکه در جبهه مقابل، در جامعه باید جستجو کرد. خیزش عظیم مردم، اعتراضات وسیع کارگری و توده ای، کوتاه نیامدن فعالین کارگری و اجتماعی علیرغم دستگیری های گسترده و شکنجه و احکام زندان و ادامه اعتراضات علیرغم کشتار وسیع و وحشیانه آبانماه دلیل این عقب نشینی رژیم است. جمهوری اسلامی مجبور شده است تا عناصر دست چندم دزدان را دستگیر و محاکمه کند. هنوز سر دسته دزدان، خامنه ای و خانواده اش، و سایر گردن کلفت های سپاه و دولت در قدرت لم داده اند. عین دستگیری و محاکمه باندهای مافیایی در آمریکا است. دست چندمی ها را می گیرند و محاکمه و زندانی می کنند و رئیس روسا با مشارکت مقامات بالای حکومتی راست راست راه می روند. به این معنا آسمان همه جا یک رنگ است.
اما جالب اینجاست که این پرونده های فساد اقتصادی نتوانسته تکانی در جامعه ایجاد کند. یکی از این نوع محاکمات ده سال پیش سر و صدای بسیاری براه می انداخت اما در شرایط حاضر آب از آب تکان نخورده است. بقول ضرب المثل انگلیسی این “زیادی کم و زیادی دیر است!” مردم به کمتر از سرنگونی رژیم رضایت نمی دهند. زیرا هیچیک از این محاکمات ذره ای تغییر در وضعیت واقعی ایجاد نمی کند. ذره ای فقر و فلاکت را کاهش نمی دهد؛ ذره ای سرکوب را کم نمی کند؛ ذره ای زندگی را آسوده تر نمی سازد. کار از این کارها گذشته است. هزار پرونده دزدی دیگر هم تشکیل دهند مردم از کنارش عبور می کنند و آنرا صرفا سند دیگری برای ضرورت سرنگونی رژیم در نظر می گیرند. رژیمی که این چنین تا گردن در دزدی و فساد دست و پا می زند قابل اصلاح نیست، باید برود. این آن نتیجه ای است که جامعه از این محاکمات می گیرد.
محاکمه اسد بیگی بویژه تلاشی برای آرام کردن طبقه کارگر علی العموم و کارگران هفت تپه علی الخصوص است. مبارزه کارگران هفت تپه برای بیرون کردن اسدبیگی به سرکوب شان منجر شد؛ و حالا که نمایندگان و رهبران کارگری یا در زندان اند و یا در اسارت خانگی قرار دارند، اسدبیگی را بجرم دزدی محاکمه می کنند. امیدشان اینست که این محاکمه کارگران هفت تپه را آرام کند و به شوراهای اسلامی رضایت دهند و کارگران هپکو و آذر آب هم امیدوار شوند که اوضاع تغییر خواهد کرد. اما کور خوانده اند. مردم این رژیم را بهتر از این می شناسند که چنین ترفندهایی به نجاتش کمک کند.
ضرب المثل دیگری هست که وصف حال این رژیم در شرایط کنونی است: اسب ها در سربالایی همدیگر را گاز می گیرند. و این دقیقا وضعیت این حکومت است. مردم حمله ور شده اند و رژیم برای دفاع از موجودیتش تعدادی را قربانی می کند. وضعیت مشابهی را در روزهای آخرین رژیم سابق مشاهده کردیم. در آن زمان هم بجان یکدیگر افتادند؛ همدیگر را افشاء کردند؛ بجرم فساد مالی تعدادی از کار بدستان را به زندان انداختند. این داستان تازگی ندارد. حکومت های استبدادی در مواجهه با حملات مردم و در مقابل تلاش مردم برای به زیر کشیدنشان تعدادی از خودی های ناقابل را قربانی می کنند و کله گنده ها را فراری می دهند. تاریخ تکرار می شود.
در این شرایط که رژیم اسلامی در حال ترمیم تصویر خویش است باید ضربات محکمتری را بر سر آن فرود آورد؛ باید سازمانیافته تر و متحد تر به رژیم یورش آوریم. ما نیاز به تشکلات پایه ای خویش، شوراها داریم. با سازماندهی شورایی خویش اوضاع را بدست خود بگیریم و این رژیم دزد و جنایتکار را به زیر کشیم. تنها راه مقابله با دزدی و فساد و جنایت حکومتی، سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک جامعه آزاد، برابر و مرفه است. *