اخیرا نکاتی ازمواضع سیاسی و رسمی ” خالد عزیزی دبیر کل حزب دمکرات کردستان ” در دنیای مجازی، با تاکید براینکه اگر “کمونیستها و سوسیالیستها در سال ۵۸ تندروی نمیکردند و بطور ناحق، باعث تقابل و طرد جریان مفتی زاده که کرد بود و کردایه تی میکرد در کرستان، نمی شدند . جامعه کردستان طبقاتی نیست. همه کردهستند و چون شاخه های و گرایشات متفاوت نماز خوان و نماز نخوان یک جنبش “، پخش شده است. که بطور واقعی تاکید مجددی است بر سیاست و پراتیک همیشگی حزب دمکرات کردستان ایران بعنوان حزب سیاسی جنبش بورژواناسیونالیستی کرد، از آغاز تشکیل و بویژه از انقلاب ۵۷ در طول حیات غیر انسانی جمهوری اسلامی میباشد. این خط و جهت سیاسی – پراتیکی عبدالرحمان قاسملوو کل جنبش ناسیونالیستی کرد با گرایشات متفاوت قومی – مذهبی اش، بوده و میباشدو تازگی ندارد. تکرار این مواضع وچنین جهت و سیاستی را باید در بطن شرایط سیاسی ایران و اعتراضات توده ای واجتماعی و موقعیت شکننده حکومت اسلامی دید که خواست سرنگونی اش در دستور جامعه قرار گرفته و جنبشهای راست و چپ در این سیر روند و پروسه با تعقیب اهداف سیاسی- طبقاتی و اجتماعی متفاوت در آن دخیل هستند و کشمکش وتقابل جدی سیاسی- طبقاتی را بر متن این تحولات ایجاد کرده است ، باید نگریست و مورد بررسی قرار داد. و اهداف ارتجاعی- طبقاتی آنرا افشاء و با برنامه و بطور هدفمند با بن بست روبر کرد. لازم است تاکید کنم و اینجا برای روشن کردن ماهیت حزب دمکرات و جنبش ناسیونالیسم کرد به فاکتهای تاریخی اشاره ای داشته باشم .
حزب دمکرات، همیشه مدافع سنتهای ارتجاعی در کردستان بوده است
حزب دمکرات به عنوان حزب جنبش ناسیونالیستی کرد، همیشه مبلغ، مروج و مدافع سنتهای ارتجاعی قومی – مذهبی و نابرابری سیاسی- اجتماعی و اقتصادی در کردستان بوده است. هیچگاه جنبشی پیشرونبوده است. بر سکولارسیم و مدرنیسم اجتماعی، جدائی مذهب از دولت، از آموزش و پرورش، مذهب چون امری خصوصی، حق و حقوق پایه ای انسانی – اجتماعی زنان و کودکان، در جامعه مورد نظرش تاکید نکرده است. برعکس، همیشه با ارتجاع همراه بوده است و برای متشکل کردن ارتجاع ” اتحادیه علمای اسلامی کرد ” را تشکیل داده، تبلیغ نموده و از آن دفاع کرده است. ازبدو آغاز انقلاب آزادیخواهانه سال ۵۷، ارتجاع قومی- مذهبی درکردستان، در قامت جریان مفتی زاده- مکتب قرآن و حزب دمکرات کردستان، تمام قد با ارتجاع اسلامی، در برابر اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه انقلابیون در سراسر ایران و کردستان قرار گرفتند. ازتلاشهای قاسملو،قبول خمینی بعنوان رهبر انقلاب و لبیک به خمینی در متینگ مشهور سال ۵۸ در مهاباد ، گردن نهادن به خودگردانی اسلامی، بشکست کشانیدن هیئت نمایندگی خلق کرد، پیشقراولی و اسکورت نیروهای ارتش از داخل شهرهای سنندج و مهاباد به پادگانها، همگام و همراه شد و در تداوم این سیاست برای مقبول شدن در بارگاه حکومت اسلامی ایران و کل ارتجاع منطقه، تحمیل جنگ سراسری و ضد کمونیستی به کومه له عمل کرد و در نهایت به باد دادن سر خود و شرفکندی و یارانشان بدست تروریستهای اسلامی بود. حزب دمکرات در چند سال اخیر نیزاز طریق مرکز همکاری احزاب کرد، باب مذاکره را با جمهوری اسلامی باز کردند آنهم در شرایطی که اکثریت مردم در ایران بطور صریح در اعتراضات توده ای، اجتماعی خود در دیماه ۹۶ سرنگونی حکومت اسلامی را در در دستور روز جامعه ایران قرار دادند.
جنبش ناسیونالیستی در کردستان ایران به مثابه جنبش سیاسی بورژوازی کرد با بخش های مختلف آن احزاب سیاسی –مرکز همکاری احزاب کرد مستقر در کردستان عراق، فراکسیون نمایندگان کرد زبان در مجلس شورای اسلامی و اصلاح طلبان کرد در کنار سنت و فرهنگ و عادات ناسیونالیستی- جریان مفتی زاده ایها، سلفی های، و اصلاح طلبان کرد، موجود در جامعه “اجزاء سیاسی- اجتماعی جنبش ناسیونالیستی کرد” میباشند. ناسیونالیسم جنبشی فعال در مناطق کرد نشین ،با سوار شدن بر وجوه و اشکال ستم ملی” در جهت اهداف سیاسی – طبقاتی خود می کوشد پایه اجتماعی خود را گسترش دهد و در معادلات سیاسی کنونی و آتی، در جهت اهداف ارتجاعیش به بازی گرفته شود.
نگاهی به پیشینه جریان مفتی زاده ایها و اصلاح طلبان کرد
در جریان خیزش توده های مردم درانقلاب ۵۷ در جامعه کردستان نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه ، نقش اساسی و رهبری کننده را داشتند. جریان ارتجاع اسلامی تسنن “مکتب قرآن مفتی زاده و تشیع طرفدار خمینی ” در حاشیه قرار داشتند. حضور ملموس نیروهای چپ وکمونیست پس از سرنگونی استبداد سلطنتی و فقدان پایگاه اجتماعی جریان اسلامی تازه به قدرت رسیده در ایران یکی از عوامل وجود آزاد یهای بی قید و شرط سیاسی در کردستان بود. عیلرغم تمامی تلاشهای ارتجاع قومی- مذهبی در هیئت ” حزب دموکرات کردستان ایران و جریان مفتی زاده ، برای زد و بند کردن و به سازش رسیدن با رژیم نوپای اسلامی ” جامعه بدنبال سیاستهای چپ و آزادیخواهانه کشیده می شد. کوهی از اسناد غیر قابل انکار در رابطه با شرایط سیاسی- اجتماعی و امنیتی آن روز جامعه کردستان ثابت میکنند که بر سراسر کردستان فضای آزاد سیاسی و امنیت و آسایش حاکم بود و احزاب سیاسی ار جمله، حزب دمکرات و مفتی زاده ایها، در آزادی بی قید و شرط فعالیت می کردند. جامعه توسط شوراها و ارگانهای مردمی اداره می شد. مفاهیم و مطالباتی چون “آزادی- برابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی مطرح و در سرلوحه خواسته های مردم بود. این وضعیت قطعا، برای رژیم سیاسی که ماموریت اصلی او سرکوب انقلاب و مطالبات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، مردم بود، غیر قابل تحمل بود. مرکز ثقل این وضعیت در تداوم و در دفاع از دستاوردهای انقلاب، عملا جامعه کردستان و بطور ویژه شهر سنندج بود. به همین خاطر در جریان رقابت و درگیری مسلحانه مابین دو جریان “ارتجاعی طرفداران مفتی زاده و صفدری ” در شهر سنندج ،حکومت اسلامی برای سرکوب فضای آزادیخواهانه ، فرصت را غنیمت شمرد شهرسنندج توسط ارتش به توپ و خمپاره بسته شد و واقعه نوروز خونین۵۸ را با کشتار و زخمی کردن صدها نفردر شهر سنندج و متعاقب آن فاجعه ۲۳ تیر را به مردم شهر مریوان، تحمیل کردند.
در جریان یورش سرکوبگران اسلامی در ۲۸ مرداد ۵۸و ناچار شدن انقلابیون به بیرون از رفتن از شهرها و شکل گیری مبارزه مسلحانه تحت عنوان ” جنبش مقاومت کرد” جریان مفتی زاده ایها بعنوان پیشقراولان یورش گران اسلامی قرار گرفتند در اذیت و آزار، دستگیری و زندانی کردن و اعدام آزادیخواهان، دوش بدوش سرکوبگران از هیچگونه تلاشی دریغ نکردند. اعمال ضد انسانی شان، بر خلاف تصور وارونه خالد عزیزی، مورد نفرت مردم قرار داشت. به همین خاطر بعد از شکست سرکوبگران اسلامی و پیام تقیه خمینی به مردم کردستان، بازگشت و تسخیر شهر سنندج از طرف انقلابیون، جریان مفتی زاده که مورد نفرت بودند، به شهرهای کرمانشاه و همدان و بیچار، متواری شدند. احمد مفتی زاده در بیانیه ای ۸ماده ای، عمق کینه و نفرت اسلامی خود را از هرگونه آزادیخواهی و حق و حق طلبی مردم کردستان بیان و به جامعه اعلان جنگ داد .ارتجاع حاکم نیز در فکر باز سازی نیروهایش بود و طی ماههای آخر سال ۱۳۵۸دولت وقت از طریق هوائی شروع به تقویت تسلیحاتی، تدارکاتی و لجستیکی نیروهایش درپادگانها و دیگرمراکز استقرار نیروهای مسلح نمود.در تماس مداوم با مرتجعین محلی و لمپن های وابسته به احمد مفتی زاده ، طرفداران و همکاران رژیم اسلامی که ازکردستان فرار کرده و در شهرهای کرمانشاه، همدان و بیجار اقامت داشتند بود. همزمان شروع به تسلیح وسازماندهی نیروی مزدور و سازماندهی ” پیشمرگان مسلمان کرد ” که اصلاح طلبان کرد نوه و نبیره آنان هستند، نمود. مرتجعینی که در پیشاپیش نیروهای مسلح حکومت اسلامی حرکت می کردند و در تصرف مناطق پایگاهی و کشتار مبارزین و تلاش برای تثبیت سیاسی رژیم اسلامی در کردستان نقش مهمی را ایفاء نمودند. و … جریان مفتی زاده اگر در شرایط کنونی به کارهای خیریه و سایر اموری از این قبیل بدلیل فلاکت تحمیل شده به مردم، روی آورده اند، صرفا صوری و برای یار گیری و بدست آوردن وجهه و اعتبار اجتماعی است. زیرا خود بدان واقفند که در جامعه کردستان فاقد هرگونه اعتبار و جایگاه اجتماعی هستند. اینها مدافعین جهل و خرافه وسنت و فرهنگ ارتجاعی در جامعه کردستان در تقابل با آزادیخواهی و برابری طلبی، در دوره مورد اشاره خالد عزیزی و امروز نیز می باشندو باید افشا و منزوی شوند.
کردستان جامعه ای طبقاتی است!
جنبش ناسیونالیستی کرد و بویژه خالد عزیزی میدانند که کردستان جامعه ای طبقاتی است. تضاد اصلی در آن جامعه مانند همه جوامع سرمایه داری، تضاد مابین کار و سرمایه ودو طبقه اصلی کارگرو سرمایه داراست و حزب دمکران دومی را نمایندگی می کندُ و همچنین جنبش چپ و کمونیستی و برابری طلبی و مدرنیسم اجتماعی، جنبشی زنده، فعال و پایه عمیق اجتماعی دارد که در معادلات سیاسی جامعه کردستان غیر قابل حذف هست. از این منظر است که ناسیونالیسم و ارتجاع در جامعه کردستان به تکاپوی بسیج ارتجاع قومی – مذهبی، افتاده است که اهداف طبقاتی- اجتماعی اش را متحقق کند!
زیرا جامعه ایران آبستن تحولات سیاسی و سرنگونی رژیم اسلامی در دستور جامعه قرارگرفته است. جنبشهای چپ و راست در بعد سراسری و در کردستان نیز، با تعقیب استراتیژی سیاسی- طبقاتی و اجتماعی خود در آن دخیل هستند و تلاش میکنند مهر خود را در جهت متحقق شدن اهدافشان بر آن بکوبند و جنبش جاری را درمسیر دلخواه خود، جهت و سوق بدهند.
قطب کمونیستی و چپ وظیفه خطیری دارد.
در بطن شرایط جاری در ایران بدون شک، جنبش های چپ و راست در کردستان که در وجود احزاب سیاسی ابراز وجود می کنند هر کدام تاثیر گذاری خود را دارندو در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی در تقابل هم قرار خواهند گرفت. این تقابل جدی است و هر کدام تلاش میکنند اهداف و برنامه و آرمان خودرا الگوی مردم در تحولات پیش رو قرار دهند. جنبش چپ وکمونیستی در تحولات سیاسی جامعه کردستان، وظیفه ای بسیارسنگین به عهده دارد.باید پذیرفت که با آمادگی وبا تقویت جنبش چپ و آزادیخواهی و با عملکرد مسئولانه دگر باره اجازه نداد که جنبش ناسیونالیستی و ارتجاع مذهبی دست بالا را پیدا کنند.
در خاتمه لازم است تاکید کنم که برای تقابل جدی و اساسی برای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و تقابل با جنبش ناسیونالیسم کرد و زد و بند از بالا و بازی با سرنوشت مردم در کردستان ، سازماندهی سراسری در ابعاد اجتماعی درجامعه کردستان مبرم و ضروری است. وظیفه رهبران عملی کارگری، کمونیست، و جنبشهای توده ای اجتماعی ا است که برای مرتبط شدن و ایجاد شبکه سازماندهی وسیع این محافل حول ” پلاتفرمی مشخص یابرنامه حاکمیت مردم در کردستان ” تحت هژمونی سیاسی – اجتماعی و هدایت گری قطب کمونیستی و چپ.، برای مادیت بخشیدن به حاکمیت مردم بر اساس شوراهای مردمی، اقدام کنند. این شرایط را باید جدی گرفت
اسماعیل ویسی- 5 خرداد 1399