کورش مدرسي
کنگره “بهترين زمانه”، کنگره اميد
سخنراني اختتاميه کنگره دوم حزب حکمتيست
در ابتداي کنگره گفتم ديکنز “داستان دو شهر” خود را با اين جملات شروع ميکند که:
“بهترين زمانه بود و بدترين زمانه بود.
عصر خرد بود و عصر حماقت بود.
دوران اعتقاد بود و دوران بي اعتقادي بود.
فصل نور بود، فصل تاريکي بود،
بهار اميد بود، زمستان ياس بود.
همه چيز را داشتيم و هيچ چيز را نداشتيم.
همه مستقيم به بهشت ميرفتيم. همه مستقيم به طرف ديگر ميرفتيم،
و خلاصه دوراني بود بسيار شبيه به دوران ما.”
گفتم از ما ميپرسند اين کنگره، کنگره کدام دوران، کنگره کدام شهر است؟ کنگره پاسخ به کدام سوالات است؟ کنگره خم شدن به روي کدام مسائل است؟ کنگره کدام مشغله ها ست؟
آيا با تاريخي که چپ ايران دارد، اين کنگره فضاي مجازي و سوالات و مشغله هاي موهومي لشکر مشهور به “چپ” را در مقابل خود قرار ميدهد يا کنگره سوالات واقعي انسانهاي واقعي است که نگران امروز و آينده خود هستند؟
آيا کنگره، کنگره طبقه کارگري است که در آستانه نابودي قرار گرفته است، آيا کنگره، کنگره بشريتي است که با مخاطره نابودي چند صد ساله روبروست؟ آيا کنگره سوالات، ترس ها و اميد هاي دنياي واقعي انسانها است؟
کنگره ما با اين دو انتخاب روبرو بود. ميبايست تصميم بگيرد کنگره کدام دوران، کنگره کدام شهر است؟
در افتتاحيه دعوت کردم که اگر ترديدي داريد چند روز را به کنگره فرصت بدهيد، با ما همراه باشيد تا خود ببيند که اين کنگره، کنگره کدام را دوران و کنگره کدام شهر است.
امروز، شش روز بعد از شروع کنگره هيچ ترديدي در مورد انتخابي که اين کنگره کرد نيست. امروز، در پايان مباحثات داغ، پر حرارت و صميمانه بهترين کمونيست ها، اگر کسي سر را به عقب برگرداند، اگر هر عضو حزب از نماينده تشکيلات خود جوياي موضوع کنگره شود، تنها ليست مفاد دستور کنگره گوياي راهي است که کنگره دوم حزب حکمتيست در پيش گرفت.
نمايندگان کنگره گزارشي را دريافت کردند که نشان داد که اين حزب علاوه بر قدرت، نفوذ، قابليت و صلابت شناخته شده اي که در کردستان از آن برخوردار است و با آن تداعي ميشود، امروزه به همت فعاليت بهترين کمونيست هاي ايران در داخل کشور از مشهد تا تهران، از رشت و تبريز تا شيراز و اصفهان و از بندر عباس تا اروميه واقعيتي کمونيستي از همان جنس و به همان قدرت و صلابت را نمايندگي ميکند. واقعيتي که غير قابل انکار است. همه واقعيت طپش اين قلب سرخ در ايران را ميبينند. همه دارند اين واقعيت را نظاره ميکنند. همه اذعان دارند که اگر اميدي باشد به همين قلب سرخي است که در سينه کميته هاي کمونيستي و فعالين و رهبران کمونيست اين حزب ميطپد. اي کاش ميشد گزارش فعاليت و موجوديت حزب در داخل کشور را علني منتشر کرد، ايکاش ميشد نمايندگان تشکيلات هاي حزب در داخل کشور از بانه و بوکان تا سنندج و مشهد و تهران در اين کنگره شرکت کنند تا همه ميديدند اين حزب چه واقعيت عظيم، چه واقعيت عزيز و چه حقيقت کمونيستي را نمايندگي ميکند.
متاسفانه اين گزارش را نميتوان منتشر کرد و آن نمايندگان هم نتوانستند در اين کنگره شرکت کنند. اما هر نماينده اي که به محل فعاليت خود باز ميگردد ميتواند تعريف کند که چگونه حزب اش به واقعيت بزرگي در سراسر ايران تبديل شده است. اين نماينده ميتواند بازگو کند که در شهرهاي متعدد ايران و در خارج کردستان، کميته هاي کمونيستي فعال هستند که خود نه يک واحد محلي که هر کدام کل حزب را منعکس ميکنند. اگر ما هم نباشيم آنها اين حزب را با همه ابعادش ادامه خواهند داد. اين حزب تنها جريان کمونيستي در ايران است که گل داده است، محصول داده است. گسترش حزب ما در ايران واقعيت شورانگيزي است که در چهل پنجاه سال اخير کمونيسم ايران بي نظير است. چقدر جاي نمايندگان تشکيلات هاي حزب در داخل کشور در اين کنگره خالي بود.
در کنگره از زبان ميهمانان شرکت کننده از حزب کمونيست کارگري عراق شنيديم که خط ما، سنت کمونيستي اي که ما گوشه اي از آن هستيم، قوي يا ضعيف، امروزه در دل جامعه پر تحول عراق دهها هزار نفر را تحت تاثير قرار ميدهد. همه کساني که تحت پوشش کنگره آزادي عراق هستند، همه کساني که تحت پوشش تشکل هاي مختلف “اتحاد شوراها و سنديکاها و تشکل هاي کارگري عراق” هستند، همه کساني که تحت پوشش سازمان آزادي زن در عراق قرار ميگيرند، همه کساني که مستقيما تحت پوشش حزب کمونيست کارگري عراق هستند همگي با هم توده بسيار وسيعي را شکل ميدهند. در کنگره شنيديم که اين خط با همه سايه روشن هايش يک واقعيت بزرگ در دل جامعه عراق است و اگر اميدي به آينده بشريت و اميدي به نوري در انتهاي تونل دهشتناک عراق هست، جز اين جريان نيست. هيچ نجات دهنده و قهرماني در کار نيست، همه اميدها به فعاليني است که اين خط دست شان را در دست هم گذاشته است.
دستور جلسه کنگره گويا است. بحث در مورد اوضاع سياسي ايران به بررسي تحولات امروزه در آن جامعه پرداخت. تمرکز بحث بر اين بود که سنت هاي سياسي کجا ايستاده اند، سياست هاي ما کدام است.
تدابير ما در مقابل امکان حمله نظامي آمريکا به ايران بخش ديگر مباحث کنگره بود. به راستي چند حزب را سراغ داريد که امروز نشسته باشد و با آن دقتي که کنگره به آن مشغول گرديد به اين موضوع پرداخته باشد؟ همه جريانات سياسي ديگر، در بهترين حالت، منتظرند جنگ آغاز شود، تا ببينند چه ميشود تا بعد تازه تصميم بگيرند! من در صحنه سياسي ايران، از چپ تا راست، حزبي را سراغ ندارم که لااقل تلاش کند، ذهن خود را در مقابل اين خطر عظيم که در کمين جامعه ايران نشسته است مشغول کند. ادعا نميکنم که ما جواب همه سوال ها را داريم اما، ادعا ميکنم که در تلاش يافتن پاسخ براي آنها هستيم. همين کافي است که تمايز ما با ساير جريانات را به نمايش بگذارد.
اگر به چند روز گذشته نگاه کنيم، هر کدام از مباحث کنگره، از بحث در مورد گارد آزادي تا مبحث کميته هاي کمونيستي و از بحث در مورد جنبش کارگري تا مصاف هاي سازماني حزب حکمتيست و فعاليت کمونيست ها در عراق هر کدام نشانگر نشستي است که در آن شرکت کنندگان همه چيز مشغله شان بود جز آنچه که مجموعه چپ سنتي، فرقه اي، اينترنتي در بيرون ما با آن دست به گريبان است. کمونيست هايي در اين چند روز در مباحثات شرکت کردند و ميکروفون در اختيار گرفتند که بودن در کنار آنها و شريک شدن در مشغله هاي شان باعث افتخار هر کس است.
تشخيص سوال و تلاش براي يافتن جواب هميشه نيمي از پيدا کردن راه حل است. براي کسي که اصولا نه سوالي دارد و نه تلاشي را لازم ميداند راهي رو به جلو وجود ندارد. آنچه اين کنگره به آن مشغول شد چيزي بيش از تلاش صرف بود و براي هر کس که مباحثات کنگره را از مرور کند شريک شدن در تلاش اين انسانها را شايسته افتخار خواهد يافت.
به ما ايراد گرفته ميشد که چرا کنگره بسته است. اي کاش همه کساني که به کنگره ما ايراد ميگرفتند، دعوت ما را براي شرکت در کنگره قبول ميکردند و اينجا در جمع ما و مباحثات ما شرکت ميکردند. آنوقت مطمئن هستم که تفاوت ميان يک فرماليسم نمايشي و سازماني با يک کنگره و تجمع و رايزني کمونيست هائي که مساله تشنه راه حل هستند را ميديدند.
بنظر من اين کنگره بسيار موفقي بود. کنگره نقطه شروع بسيار موفقي براي کار آينده ما است. بعد از اين کنگره يک دنيا کار در مقابل ماست. فکر ميکنم کنگره انرژي بسيار زيادي را آزاد کرد. زماني که بحث ها، روحيه و فضاي کنگره به حزب و به جامعه منتقل شود، انرژي بسيار بيشتري را آزاد خواهد کرد، خوشبيني را دامن خواهد زد و در مقابل دنياي ياس و نااميدي گسترده در فضاي سياسي ايران، اين کنگره مبين اميد خواهد بود.
اين کنگره، کنگره عقل و درايت بود. در يک لحظه از آن يک سر سوزن راه براي خود فريبي و ياس و عقب ماندن از واقعيت هاي جامعه باز نبود. به اين کنگره بايد افتخار کرد. براي تان آرزوي پيروزي دارم و به اميد ديدار در کنگره بعد.