کنگره چهارم حزب حکمتیست و رژه مغبونین
آذر مدرسی
کنگره چهار حزب حکمتیست عکس العمل هایی را در جریانات چپ ایجاد کرد. این کنگره در پایان یک زمین لرزه سیاسی عظیم در ایران، که کل صحنه سیاست و صفبندی ها را در جامعه تغییر داد، برگزارشد. یکسال و نیم گذشته حزب حکمتیست تنها حزب سیاسی در جامعه ایران بود که بدون یکذره تخفیف در مقابل کل ارتجاع بورژوازی در پوزیسیون و اپوزیسیون ایستاد و طبیعی بود که مورد حمله همه جریاناتی که به نام چپ و کمونیسم آشکارا یا خجولانه به جنبش سبز پیوستند قرار بگیرد و قرار گرفت. راست روی و پاسفیسم و ارتداد، کمترین چیزی بود که طی یکسال و نیم گذشته از طرف جریانات چپ و فعال جنبش سبز به حزب حکمتیست گفته شد.
ظاهرا برگزاری کنگره چهار حزب در دل این چپ امیدی را بوجود آورده بود. امید به شکل گیری قیامی علیه خط کمونیستی حاکم بر حزب، امید به فتح حزب حکمتیست توسط انقلابیون سبز یا محافل حاشیه ای، امید به منزوی شدن خط کمونیستی و صاحبان این خط و بویژه کورش مدرسی در این حزب. از قبل از کنگره تلاش برای متحقق شدن این سناریو شروع شده بود. “جسورترین” شان به کادرهای حزب حکمتیست فراخوان دادند که از حزب حکمتیست جدا شوند و به محفل چهار نفره شان که هیچوقت پنج نفر نمیشوند بپیوندند.
اما سناریوی دوستان درست از آب در نیامد. امیدشان به فتح حزب حکمتیست توسط سبز، امید به شکل گرفتن یک جناح سبز البته “کمونیستی و چپ”، در حزب حکمتیست و فشار به خط حاکم و … درست از آب در نیامد. بد شانسی شان هم این بود که کنگره علنی بود و نمیشد گفت پشت درهای بسته صدای “حق طلبی سبز” را در کنگره شان خفه کرده اند. تائید سیاستهای تاکنونی و دفاع جانانه از آنها، هم جهتی و هم خطی کل نمایندگان کنگره در ادامه این جدال را همه میهمانان حاضر در کنگره دیدند و حتی مخالفین ما در کنگره از این درجه تاکید ما بر درستی سیاستهای تاکنونی ابراز تاسف کردند. اینها در کمال ناباوری دیدند که حتی زمانیکه کورش مدرسی، که سیبل و هدف همه حملات سیاسی و غیرسیاسی این جریانات بود، کسی که بدون حمله شخصی به او و بدون شانتاژ کردن علیه او، قلم هیچکدام از “متفکرینشان” به کار نمی افتاد، در تهیه اسناد سیاسی کنگره و در مباحث داغ کنگره مطلقا دخالتی نداشت، کنگره چه در مباحث و چه در اسناد تصویب شده اش همان خط کمونیستی را ادامه داد.
تمام پروپاگاندهای این جریانات قبل از کنگره، شایعه پراکنی هائی که کرده بودند که حزب حکمتیست در درون بحران دارد، “فلانی” با کورش اختلاف دارد، یک رگه انتقادی به “سیاستهای پاسفیستی” حزب اعتراض دارد، و در کنگره قرار است “پرچم پرافتخار سبز” عروج کند، یکروزه دود شد و هوا رفت. هیچ بمب سبزی در این کنگره منفجر نشد. هیچ فشاری از جانب انقلابیون سبز در این کنگره حس نشد. پروژه انقلاب سبز را دنیای بیرون کنگره، دنیای واقعی از درون پوسانده و پوچ کرده بود. تاکید مجدد بر حقانیت خط سیاسی حزب، این بار بعلاوه به اتکا واقعیات عینی، نقطه قدرت کنگره چهار حزب بود. در حالیکه میلیونها متوهم از “برکات احتمالی” سبز نا امید شده و دل کنده اند، و طیف وسیعی به حکمتیست ها و حقانیت آنها بذل توجه نشان میدهند، غافله عقب ماندگان دنیای حاشیه سیاست، که مدعی رهبری انقلاب مردم هم هستند، ، هنوز در رویاهای طلایی انقلاب سبز، به خود مشغول، از نتایج کنگره ما، ظاهرا غافلگیر شدند. اینها سرخورده و “یکه خورده” از پوچی سناریوی شان، پس از کنگره دوباره دست به قلم، و متعجب از اینکه حکمتیست ها باز هم همان سیاستها را تائید میکنند، موج جدیدی از فحاشی علیه حزب حکمتیست براه انداخته اند. گویا ما مقصر به هم خوردن سناریوی آنها هستیم.
یکی از این مغبون شدگان محسن ابراهیمی، و نوشته اش در مورد کنگره ما است.
محسن ابراهیمی در کنار تکرار تز “مهم نبودن و بی ریشه و پایه بودن” این حزب، دون کیشوت وار سناریوی جدیدی خلق میکند. حزب حکمتیست بر مبنای نفرت از حزب متبوع ایشان تشکیل شده و سال گذشته این نفرت را به نفرت از “انقلاب” ارتقا داده است! واقعا باید به محسن ابراهیمی برای ارائه یک چنین تبیین و تز مارکسیستی جایزه متفکرترین تئوریسین قرن حاضر را داد. البته خود محسن ابراهیمی زیاد به این تز مشعشع پایبند نمی ماند و سراغ ریشه “راست روی” ما میرود و به هر ریسمان و خس و خاشاک و فرمولبندی پاخورده ای چون، “ائتلاف با حجاریان”، “سوسیالیسم مردم را میرماند” و کلمات و جملات حرامی که سالها با آن شانتاژ کردند، عده ای را حول آن تحریک کردند و سازمان دادند، دست میبرد و سپس چند صفحه را با آژیتاسیون بی مایه و سطحی در مدح جنبش سبز و جنبش جاری و انقلاب سبز انسانی، سیاه میکند.
باید به آقای ابراهیمی گفت کسی که در خانه شیشه ای نشسته بهتر است سنگ پرانی را کنار بگذارد. شما بهتر است فکری به حال حزب تان بکنید که میزان دنباله روی و حمایتش از انواع تحرکات ارتجاعی و فاشیستی، از حد خارج شده است. به خاطرتان بیاورم که شما از دعوت به قیام هخا، از جنبش الاهواز، از جریان فاشیستی پژاک، از تحرک فاشیستهای ترک در آذربایجان و بالاخره در کنار گنجی و حجاریان از جنبش سبز و موسوی حمایت کردید و لیدر حزبتان با احیا تزهای عقب مانده ” تضاد عمده و غیرعمده” مائو، رسما اعلام فرموده اند که “موسوی اپوزیسیون جمهوری اسلامی است و فعلا با او جنگی ندارد”، که “در دولت دوره انقلابی ما، سرکوب ضد انقلاب مجاز نیست چون درک ما از جایگاه انسان رشد کرده است”، به خاطرتان بیاورم که در آخرین کنگره تان در دل سبز شدنتان، با خانه تکانی کامل کوچکترین اثری از افکار و سیاست سوسیالیستی و حتی ضد مذهبی را، به نفع اهداف زمینی تر و جنبشی تر خود، در سیاست رسمی حزبتان باقی نگذاشتید و شعار کمونیستی انقلاب سوسیالیستی و حکومت کارگری را به “انقلاب انسانی برای حکومت انسانی” تغییر دادید و التبه همه این حمایتها با حکم جنبش توده ای، اعتراض مردمی، انقلاب اخیر، مشروع شده است.
در همین دوره ما به دفاع از ابتدائی ترین اصول کمونیستی و کارگری پرداختیم٬ تلاش کردیم نشان دهیم انقلاب همگانی و علی العموم نه فقط پوچ که عوامفریبی آشکار به نام کمونیسم است. تلاش کردیم انقلاب کارگری را، به عنوان استراتژی کمونیستها با اتکا به همه تئوریهای مارکس٬ لنین و منصور حکمت، یک بار دیگر در دل این تحولات معنی کنیم.
ما حق داریم بگوئیم “هیچ گاه همچون ایندوره نقش و جایگاه سیاست های ضد کارگری این جریانات چنین آشکار، خود را به نمایش نگذاشته بود. تحمیل چنین عقبگردی به جنبش آزادیخواهانه و عدالتجویانه مردم، بدون حضور فعال و تلاش این جریانات ممکن نبود!” ( قطعنامه اوضاع سیاسی- مصوب کنگره چهار حزب) ما حق داریم بگوئیم یکی از اولویتهای این حزب ” نقد و افشای کمونیسم بورژوایی در همه عرصه و بویژه سیاستهای ایندوره این جنبش، بعنوان سیاستهای ضد کارگری و ارتجاعی” است. ( سند اولوینها- مصوب کنگره چهار حزب)
شاید آقای ابراهیمی اشتباه نمی کند که نفرت این حزب و کنگره اش، از بورژوازی و تلاشش برای افشا و مقابله جدی با هر جریانی که به نام چپ و کمونیسم طبقه کارگر و مردم آزادیخواه را به سیاهی لشگر بورژوازی تبدیل میکند را به نفرت به خود و حزب متبوعش ترجمه کند. اما آقای ابراهیمی! جایگاه و صفی که حزب شما به آن متعلق است را نه ما، که سیاستهای راست تاکنونی شما تعیین کرده. شما آگاهانه، با چشمان باز و با تئوریهای ضد مارکسیستی رهبریتان، به حمایت از هر تحرک ارتجاعی پرداختید. چرا از ما و جنبش کمونیستهائی که رسالت خود را نه حمایت از بورژوازی، که دفاع و نمایندگی کردن رادیکالیسم کارگری میدانند عصبانی میشود؟
کنگره چهار حزب حکمتیست کنگره نفرت از کل بورژوازی راست و چپ آن، کنگره تلاش برای شکل دان به یک صف مستقل کمونیستی کارگری در مقابل کل بورژوازی بود. اینرا نه فقط در سخنرانی افتتاحیه و اختتامیه بلکه در همه اسناد، در همه مباحث، از سند اوضاع سیاسی، سند حمایت از منشور مطالباتی کارگران، سند حمایت از دانشجویان کمونیست در دانشگاهها، تا سند دفاع از جنبش رادیکال حق زن علیه کل عقب نشینهائی که به آن تحمیل شده، از قرار در تائید سیاستهای دوره گذشته و سند آنچه باید آموخت که دقیقا به سیاست ما در مقابل انقلاب و “جنبش رای من را پس بگیر” شما بعد از انتخابات بر میگردد، و سند اولویتهای حزب که مبنای پراتیک این دوره خواهد بود٬ تا در رگ و پوست این حزب و کنگره آن میشود دید. اگر حزب شما شامل این نفرت میشود، ما مقصر نیستیم. داستان عشق و نفرت هم در عالم سیاسی کمی بیش از حد رمانتیک است. بحث سیاسی تان را بکنید، از سیاست هایتان و جهت گیریهای تاکنونی تان دفاع کنید.
اما باید بر سینه محسن ابراهیمی و همه کسانیکه دست به قلم میبرند و تلاش میکنند “مبارزه سیاسی” علنی و آشکار کنند، در مقایسه با شیوه های عشیره ای “مبارزه سیاسی”٬”حزب کمونیست ایران” نشان طلا نصب کرد.
“حزب کمونیست ایران” سنت ویژه ای در مبارزه سیاسی دارد. این ها هیچگاه علنا حرفی نمیزنند، مگر مجبورشان کنید! که التبه آنجا هم با زرنگی خاصی تلاش میکنند که “جا خالی بدهند” و از زیر آن شانه خالی کنند. شایعه پراکنی در عقب مانده ترین محافل سنت “مبارزه سیاسی” این حزب است. پیشتر در ماجرای حمله جمهوری اسلامی به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و تعرض نئوتوده ایست ها، در محافل فعالانه به شایعه پراکنی دست زدند. در ماجرای توطئه مشترک جمهوری اسلامی و اینترپل، فعالینشان در محافل موزیانه و پنهانی، دست اندرکار جمع آوری “شواهد” رو نشده دادگستری سنندج شدند. گفتند اینطورها هم نیست! این توطئه نیست! اینها “حتما کاری کرده اند که جمهوری اسلامی محکومشان کرده”! شیوه ای “ایلیاتی”، مذبذب، و جبونی در مبارزه سیاسی، که اموراتش نه با جدل علنی و باز، اقناع و استدلال، که با تحریک و تحمیق میگذرد.
این حزب در مورد کنگره چهارم حزب ما، هم همچون سنت همیشگی اش، دست به شایعه پراکنی هائی زده است، و اینکه “حزب از نظر سیاسی به بن بست رسیده و در نتیجه کورش کنار رفته است” ، یا “کورش را کنار گذاشتند” و …. . . خطاب ما به این حزب چند جمله زیر است: شاید در سنت احزاب ناسیونالیست کرد و عشیره ای شایعه پراکنی هم روشی در مبارزه سیاسی است، اما در میان جریانات چپ و کمونیست این روشها فقط کم مایگی یک حزب و رهبری اش را میرساند. تاریخ مصرف این سنت نه تنها در میان جریانات سیاسی کمونیستی٬ بلکه در میان احزاب سیاسی جدی٬ در میان انسانها کمی متمدن مدتها است تمام شده است. این سنت قبل از اثبات هر حقیقتی٬ بیان عقب ماندگی صاحبان آن است٬ ما که آرزو داشتیم این جریان هم متناسب با دنیای متمدن کمی رشد میکرد٬ و به جای شب نامه پخش کردن با جسارت حرف خود را میزد و خود را در قبال سیاستهای خود مسئول میدانست. اما متاسفانه به کرات ثابت شده است که چنین انتظاری از این حزب اضافی است.
کنگره حزب حکمتیست و عکس العملهای حول آن گوشه ای از جدالی است که کمونیسم پرولتری با همه انواع جریانات غیر کمونیستی و غیر کارگری پیش روی خود دارد. ما در کنگره اعلام کردیم که با آغوش باز به استقبال این جدال میرویم و آنرا یکی از پیش شرطهای شکل دادن به یک صف مستقل کمونیستی- کارگری روشن بین و مارکسیستی میدانیم.