کنگره چهارم حزب کنگره های حزب

کنگره ها //// کنگره چهارم حزب حکمتیست مصاحبه با رحمان حسین زاده دبیر کمیته مرکزی

کنگره چهارم حزب حکمتیست

مصاحبه با رحمان حسین زاده دبیر کمیته مرکزی

 

کمونیست هفتگی: کنگره چهارم حزب حکمتیست به پایان رسید. کنگره حول  مجموعه ای قطعنامه و قرار پیش رفت. کلا ارزیابی شما از کنگره چیست؟

رحمان حسین زاده: کنگره چهارم مقطع مهمی از کارکرد یک حزب سیاسی کمونیستی صاحب افق روشن و مصمم  را نشان داد. کنگره ای که از قبل اهداف تعریف شده و اسناد کارشده ای را در دستور کار داشت. جامعه و علاقمندان و همه شرکت کنندگان کنگره از آنها مطلع بودند. حول اسناد در دستور، رو باز و شفاف بحثهای مخالف و موافق جانبدار و پر حرارت در کنگره طرح شد. نهایتا کنگره با رای نمایندگان صاحب صلاحیتش تصمیمات سیاسی گرفت. بیشتر قطعنامه ها و قرار های مطرح شده در کنگره به تصویب رسیدند و مواردی هم به تصویب نرسیدند.اینجا بر خلاف سابقه جا افتاده و مزمن چپ سنتی  تبدیل مخالفتها و موافقتها به “خط کشیهای ایدئولوژیک” و “حفره های سیاسی لاینحل” جایی نداشت. بلکه حادترین جدلها به تصمیم تبدیل شدند. این پدیده یعنی سوخت و ساز موفق یک حزب سیاسی که متاسفانه در چپ و کمونیسم ایران تجربه آن بسیار نادر است.اولین دستاورد مهم این کنگره همین است.

موفقیت دیگر کنگره را درتثبیت خط سیاسی متمایز کمونیستی باید دید که در دل کشمکشهای حاد سیاسی جامعه ایران در یکسال و نیم گذشته حزب حکمتیست پرچمدار بی چون و چرای آن بود. یکسال و نیم قبل در آن فضای غبار آلود حول جدال دو جناح سبز و سیاه بورژوازی و جمهوری اسلامی، خیل جریانات راست و چپ بورژوایی در صف اپوزیسیون بار دیگر به راه افتادند تا نیروی کارگر و انسان معترض را به سیاهی لشگر بورژوازی تبدیل کنند. در این راه خالصانه در بارگاه سبز خدمت کردند و سهم گذاشتند. درمقابل آن روند ارتجاعی٬ حزب حکمتیست طبقه کارگر و مردم معترض را از پیوستن به صف ارتجاع برحذر داشت، در صف مقدم شکل دادن به جنبش مستقل و متمایز کارگری و آزادیخواهانه قرار گرفت.حاصل آن سیاست و صدای متفاوت و متعهد به منفعت طبقه کارگررا در مقطع کنگره و امروز قابل لمس می بینیم. در جنبش طبقه کارگر و فضای سیاست ایران سرها به طرف حزب حکمتیست بیشتر چرخیده است. صحت سیاستهای ما بیشتر اثبات شده است. به عنوان انعکاس محدودی از این واقعیت بزرگتر کم نبودند مهمانان و حتی نمایندگانی از کنگره که در اوایل آن رویدادها تردیدهای جدی در مورد سیاستهای ما ابراز میکردند و امروز در کنگره به همراه ما بر صحت آن سیاستها تاکید داشتند. کنگره این پیشروی سیاسی حزب را به رسمیت شناخت و آن را تثبیت کرد.

جنبه بسیار مهمتر کنگره ترسیم افق و چشم اندازسیاسی پایه ای طبقاتی و خط مشی سیاسی کمونیستی دخالت گردر مبارزات جاری و در جدالهای تعیین کننده صحنه سیاست ایران بود. از سخنرانی افتتاحیه کورش مدرسی و هر دو سخنرانی اختتامیه و مجموعه قطعنامه و قرارهایی  که تصویب شدند ، مجموعا تصویری از تمایزات پایه ای جنبش ما، افق وسیعتر حزب و دستور کارهای فوری و کارساز آینده  را به دست میدهند. به این ترتیب کنگره  نقش تعیین کننده حزب را در به میدان کشیدن جنبش کارگری کمونیستی به عنوان نیروی فعاله تغییر تناسب قوا به نفع کارگر و کمونیسم و رهایی انسان تاکید کرده است. توپ در زمین رهبری و صفوف حزب است و حال صورت مسئله خوب بازی کردن با آن است.

با این استانداردها و معیارهای دیگری که فرصت نیست به آن بپردازیم، کنگره ای موفق، پر دستاورد و امید بخش را برگزار کردیم.

 

کمونیست هفتگی: قطعنامه اوضاع سیاسی مصوب کنگره ٤ در ارزیابی از دوره گذشته و جدلهای جناحهای بورژوازی ایران بعد از انتخابات٬ بحث از تحمیل یک عقب گرد به جامعه میکند. اولا جدال بر سر چیست؟ و آینده این تخاصمات به چه می انجامد٬ دوما چرا عقب گرد؟ چه موئلفه هایی این عقب گرد را نشان میدهد؟

رحمان حسین زاده: جدال اینها از یک طرف برای نجات ارکان نظام سرمایه و نجات جمهوری اسلامی به عنوان دولت حافظ این نظام از بحران اقتصادی سیاسی سی ساله و چگونگی ادغامشان در کارکرد نظم جهانی سرمایه و از جانب دیگر بر سر چگونگی مقابله با طبقه کارگر و مردم معترض و تلاطمات سیاسی است که آنها راتهدید میکند. هر کدام برای حفظ “نظام” سیاستها و ترفندها و روشها و متحدین داخلی و خارجی متفاوت خود را دارند. آینده این تخاصمات پیچیدگیهای خود را دارد. در حال حاضر جناح حاکم خامنه ای – احمدی نژاد با در دست داشتن اهرمهای اصلی قدرت و سرکوب و با عوامفریبی پوپولیستی و ناسیونال اسلامی میدان مانوور جناح مقابل را به شدت محدود کرده است. در کوتاه مدت تغییر تناسب قوا به نفع دیگری ممکن به نظر نمی رسد. هر دو مواظبند در تقابل با هم تا آنجا پیش نروند که کل نظامشان با خطر غیر قابل برگشت روبرو شود. همواره جناح بندیهای جمهوری اسلامی و مورد اخیر جنبش سبز به عنوان سوپاپ اطمینان نظام عمل کرده اند. بر خلاف تبلیغات چپ بورژوایی جدال اینها سرسوزنی با منفعت طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی خوانایی ندارد، برعکس عقب گرد مورد اشاره شما را به ابعاد مختلف جنبش حق طلبانه و اعتراضی تحمیل کرده است.

میپرسید چرا عقب گرد؟ چون یکبار دیگر این یا آن جناح بورژوازی  نزد بخشی از کارگر و مردم معترض تطهیر شدند. بسیاری از نیروهای راست و چپ اپوزیسیون قبلا مدعی سرنگونی رژیم به جنبش سبز پیوستند  و تلاش برای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی در بهترین حالت به پایین کشیدن احمدی نژاد و محدود کردن ولایت فقیه محدود شده است. چون تلاش برای بهبود زندگی و تامین معیشت بخشا تحت تاثیر ترفند “مستضعف پناهی و سهم عدالت و صدقه” احمدی نژاد عقب گرد به خود دید. چون مبارزه برابری طلبانه جنبش زنان و خلاصی فرهنگی زیر جنبش فمینیست اسلامی امید بسته به “خانم رهنورد” عقب گرد را متحمل شد. چون با تحرک جنبش سبز”تحکیم وحدت” منزوی شده بار دیگر در دانشگاه صحنه گردان میشود و بر بطن سرکوب دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، تحرک دانشجویی را پشت سر جنبش سبز بسیج میکند، همه این موارد یعنی تحمیل عقب نشینی به عرصه های مختلف مبارزات حق طلبانه جاری و زیان دیدن صف کارگر و آزادیخواهی جامعه در این کشمکش .

 

کمونیست هفتگی: بحث از این است که اصلاح طلبی جمهوری اسلامی یک بار دیگر حول جنبش سبز شکل گرفت. اینکه جنبش سبز جنبشی در چهارچوب جمهوری اسلامی است امری روشن است٬ اما با چه استدلالی طیف وسیعی از مخالفین رژیم به عنوان جنبش اصلاح طلبی نام برده میشوند٬ در شرایطی که بخش زیادی از آنها هم اکنون خواهان کنار گذاشتن دولت حاکم هستند؟

رحمان حسین زاده: به قول جمله آخر سئوال ” بخش زیادی از آنها هم اکنون خواهان کنار گذاشتن دولت حاکم هستند” و این چیزی نیست جز قبول پلاتفرم اصلی کروبی و موسوی که خواهان کنار گذاشتن دولت حاکم احمدی نژاد و نشستن خودشان به جایش هستند.  اینها با اینکار اتفاقا میخواهند کلیت رژیم و نظام را نجات دهند. حواریون دور و نزدیک جنبش سبزهم در همین مدار اصلاح طلبی سبز قالب خورده اند. بخش عمده اپوزیسیون پرو سبزی قید سرنگونی جمهوری اسلامی را زده اند و به تعدیل از درون رضایت داده اند. بخشی از چپ و کمونیسم بورژوایی حاضر در مدار سبز عاشق انقلاب همگانی، تمام “انقلابیگرش” در “انقلاب مخملی سبز” هضم شده است. میخواهم تاکید کنم این مخالفین بدلی رژیم، منفعت مشترک جنبشی و سیاسی قوی با جنبش سبزدارند و دنبالچه اصلاح طلبی سبزهستند.

 

کمونیست هفتگی: در کل مباحثات حزب و از جمله در همین قطعنامه بحث از خط متمایز حزب حکمتیست است٬ چرا این همه روی تمایز کوبیده میشود٬ در شرایطی که بخش زیادی از مردم روی اشتراکات احزاب اپوزیسیون انگشت میگذارند یا دوست دارند اشتراکات برجسته شود؟

رحمان حسین زاده: تاکید ما تنها محدود بر خط سیاسی متمایز نیست، به علاوه بر ایجاد صف اجتماعی و جنبشی متمایز است. دلیل این تاکیدات روشن است. جنبش طبقه کارگرایران در طول تاریخ پر تپش و مبارزاتی خود از نداشتن خط سیاسی و صف متمایزی که بی اما و اگر و در تقابل  با جنبش های بورژوایی این طبقه را نمایندگی کند، رنج برده است. مقاطع تاریخی متعددی بوده است که اگر طبقه کارگر دارای حزب کمونیستی روشن بین و تامین کننده پرچم و صف سیاسی متفاوت کارگران میبود، میتوانست تناسب قوا را به شدت به نفع کارگر و آزادیخواهی و رهایی جامعه تغییر دهد و چه بسا مواردی جدال قدرت سیاسی را به نفع طبقه کارگر فیصله دهد. از جمله در وقایع سالهای ١٣٣٢ و یا در مقطع انقلاب ٥٧ به عنوان مساعدترین فرصت به نظرم وجود پرچم سیاسی متفاوت و حزب کمونیستی طبقه کارگر در انقلاب میتوانست، حتی جدال قدرت را به نفع طبقه کارگر و کمونیسم فیصله دهد. در همین وقایع یکسال و نیم اخیرموسوم به جنبش سبز وجود چنین صفی به شدت موقعیت جنبش طبقه کارگر و آزادیخواهی را محکم میکرد. در مبارزات جاری کارگری و برای فایق آمدن بر پراکندگی صفوف طبقه کارگر و مبارزاتش و ایجاد اتحاد و تشکل و تحزب به هم بافنده بخش سوسیالیست و پیشرو طبقه کارگر با بی تابی و عجله باید این خط و صف اجتماعی متمایز را تامین کنیم.

رواج وحدت طلبی در اذهان عمومی و یا “مردم” در بهترین حالت توهمی بیش نیست. این جزو آن خرافه هایی است که طبقه حاکمه در خدمت منافع خود و بسیج کردن نیروی عمومی  پشت سر حاکمیت بورژوایی خود اذهان طبقه کارگر را با آن مسموم میکند. میخواهند واقعیت طبقاتی جامعه و تفاوت منافع صفوف مردم را پرده پوشی کنند، با این ترفند میخواهند هیچگاه طبقه کارگر صف متفاوت خود را شکل ندهد تا همواره به عنوان بخشی از “مردم” زیر سیطره حاکمیت بورژوازی دست و پا بزند. متاسفانه بخش وسیعی از نیروی جنبش و طبقه ما این خرافه “وحدت طلبی” دروغین را قبول کرده اند. ما با تاکیدمان بر صف متمایز کارگری کمونیستی در واقع فراخوان میدهیم که این خرافه را  باید دور ریخت و جنبش و سیاست و تحزب متمایز کمونیستی طبقه کارگر را باید شکل داد.

 

کمونیست هفتگی:حزب حکمتیست در همین سند اعلام میکند که جدال اصلی در جامعه جدال طبقه کارگر و بخشهای مختلف بورژوائی است٬اولا جایگاه این جدال اصلی را توضیح دهید و دوما جایگاه مبارزه اقشار دیگر که مخالف جمهوری اسلامی هستند، چگونه است؟

رحمان حسین زاده:پشت جدالها و کشمکشهای سیاسی اجتماعی منافع مادی و زمینی طبقات و اقشار مختلف خوابیده است. حتی آنزمان که لایه های مختلف بورژوازی هم در مقابل هم قرار گرفته اند، از جمله مورد یکسال و نیم اخیر همین دینامیسم را باید دید. اما جدال بخشهای مختلف بورژوازی و حتی دست به دست شدن قدرت در میان آنها که به طور مداوم در دنیای امروز شاهد آنیم،  هنوز در چارچوب منفعتهای طبقاتی و سیاسی طبقه بورژوا و در راستای سود آوری سرمایه و انقیاد و استثمار طبقه کارگر است. آن جدال اصلی  که میتواند منجر به رهایی طبقه کارگر و لاجرم رهایی کل بشریت از ستم و استثمار و تبعیض و نابرابری شود، جدال بین طبقه کارگر و طبقه بورژوا و همه شاخه های آن است. جدال کار و سرمایه پایه ای ترین و قطبی ترین سطح مبارزه برای تعیین تکلیف نهایی سرنوشت جامعه به نفع یکی از این دو طبقه اجتماعی است. قطعنامه در پرتو کشمشهای جناحهای بورژوایی ایران و توهماتی که حول این یا آن یکی بوجود آمد، این واقعیت پایه ای جدال طبقاتی را دوباره تاکید میکند. مهمتر این حقیقت را برجسته میکند که علیرغم شکاف جناحهای بورژوازی بر خلاف پروپاگاند چپ بورژوایی ، بورژوازی دمکرات و غیر دمکرات، خوش خیم وبد خیم ، جناحی نزدیکتر به طبقه کارگر را نداریم. صرفنظر از برخوردهای فرصت طلبانه مقطعی و تاکتیکی آنها به طبقه کارگر، بورژوا بورژوا است و حرکت آن تابع تامین بهترین شرایط برای کسب سود و سرمایه و بر این اساس استثمار طبقه کارگر است. از مانیفست کمونیست تا به امروز ادبیات کمونیستی این حقیقت انکار ناپذیر و اثبات شده اجتماعی را تاکید کرده اند. اما در دوره اخیر و به ویژه به همت کمونیسم بورژوایی ماهیت قابل دفاع و مردمی و خوب برای  جناحی از بورژوازی اختراع شد و تلاش کردند آن را به جامعه و طبقه کارگر حقنه کنند.  قطعنامه علیه این ترفند و تردستی بورژوازی و جناح چپ آن سد بسته است.

وقتی ما از جدال اصلی بین طبقه کارگر و شاخه های مختلف بورژوازی صحت میکنیم، به معنای آن نیست که صف آرایی مبارزاتی را “شیر یا  خطی و سیاه یا سفید” فقط محدود به طبقه کارگر و بورژوازی می بینیم. ناهنجاریها و زشتی های حاکمیت سرمایه و جمهوری اسلامی در ایران چنان ابعاد وسیع و متنوعی را دارد که علاوه بر طبقه کارگر بخشهای وسیعی از اقشار معترض به وضع موجود  و حق طلب صف مبارزاتی متنوعی را شکل داده اند. مبارزه برای برابری زن و مرد، علیه حجاب و پوشش اسلامی و برای خلاصی فرهنگی ، برای آزادیهای سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی، برای سکولاریسم، علیه فضای بسته اسلامی و تضییقات روزمره  و …همه عرصه های مهمی از مبارزه حق طلبانه برای تغییر وضعیت موجود و علیه جمهوری اسلامی و در دستور کار طبقه کارگر و حزب کمونیستی آن است. لازمست حزب حکمتیست با حضور فعال مهر کمونیستی خود را بر این مبارزات بکوبد و این پتانسیل مبارزاتی را در چارچوب جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه کانالیزه کند.

 

کمونیست هفتگی: در این مباحث و در سند اولویتها از عروج طبقه کارگر در این اوضاع صحبت میشود، پیش شرطهای عروج آن کدامند؟جدالهای اصلی که در مقابل طبقه کارگر و کمونیسم و حزب حکمتیست است کدامها هستند و چه آینده ای ترسیم میکنید؟

رحمان حسین زاده : اگر بخواهم مهمترین پیش شرط عروج طبقه کارگر به مثابه نیروی تغییر دهنده و تحول بخش اجتماعی را برجسته کنم ، اساسا قدعلم کردن حزب کمونیستی ذینفوذ و عجین شده در مبارزات جاری طبقه کارگر و نماینده آگاه طبقه کارگر در جدالهای سیاسی را تاکید میکنم. طبقه کارگر به سیاست و سازمان و نیرویی احتیاج دارد که مبارزات جاری و اقتصادی را هدایت و متحد کند. نبرد کنان و گام به گام اتحاد و تشکل و انسجام درونی طبقه کارگررا محکم کند. محمل دست در دست هم گذاشتن رهبران کارگری و کارگران کمونیست باشد. با اعتماد بنفس متکی به موقعیت محکم خود در میان طبقه کارگر صدای رسای این طبقه در جدالهای سیاسی جامعه  باشد. اما حزب کمونیستی که بخواهد چنین موقعیت رهبری کننده را در جنبش طبقه کارگر و لاجرم در جنبش برای آزادی وبرابری داشته باشد، دقیقا باید مصافهای تعیین کننده هر مقطع را بشناسد و جوابگوی آن باشد. آن مصافهای اصلی که در این دوره در مقابل جنبش و حزب ما قرارگرفته است، به موجزترین شیوه در سند اولویتهای حزب حکمتیست تعیین شده و به تصویب کنگره رسیده است. اینجا بر محورهایی از آن تاکید میکنم .

حضور فعال و رادیکال در جدالهای اصلی سیاسی – اجتماعی ایران از مهمترین مصافهای ما است. حزب حکمتیست میتواند و باید حضور موثر سیاست کمونیستی را نه تنها در جنبش طبقه کارگر به عنوان ستون فقرات کار ما به علاوه در عرصه ها و کانونهای مهم و مبارزه از جمله در جنبش برابری طلبانه زنان، در محیط دانشگاه و احیای تحرک آزادیخواهی  و برابری طلبی، در خارج کشور و در کردستان و احیای موقعیت محکم کمونیستها به عنوان جریان موثر در تغییر تناسب قوا به نفع کارگر و کمونیسم، تضمین کند. با کانالیزه کردن پتانسیل بخشهای مختلف اعتراض انقلابی، جمهوری اسلامی و حاکمیت بورژوازی را در تنگنا قرار دهد و تقویت مداوم پرچم انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی را تضمین کند.

– یک مصاف جدی، زنده و خلاق نگه داشتن نقد کمونیستی و پرچم دفاع از مارکسیسم است که کار ویژه و مضاعفی از رهبری حزب میطلبد. در همین راستا نقد و افشای پیگیر افکار و سیاست و خرافات دایما تولید شده توسط بورژوازی یک شرط اساسی پیشروی کمونیسم طبقه کارگراست.

– تقابل با جنبش سبز و افشای پرچم ارتجاعی و بورژوایی این جنبش،  نقد گرایشات بورژوایی در جنبش طبقه کارگر و نقد و افشای کمونیسم بورژوایی از مصافهای دیگر ما است.

– نهایتا قابل انتخاب کردن حزب به عنوان یک حزب سیاسی در دسترس در مبارزات جاری اقتصادی و محیط های کارگری و به ویژه در مراکز صنعتی بزرگ و کلیدی طبقه کارگر ایران از دیگر مصافهای تعیین کننده ما است.

 

کمونیست هقتگی : شما هم در اسناد کنگره و هم در بحثتان به تحزب و اهمیت آن اشاره میکنید٬ چرا تحزب اینقدر در دیدگاه شما و در مباحثات این دوره برجسته شده است؟

رحمان حسین زاده: در سئوالات قبلی هم اشاره کردم به این دلیل ، چون طبقه کارگر به دلیل نداشتن حزب کمونیستی سیاسی توده ای علیرغم همه جانفشانیها هنوز زیر سیطره بورژوازی کمر خم کرده است. تغییر این وضعیت بدون نقش رهبری کننده حزب کمونیستی در راس طبقه کارگر ممکن نیست.  تحزب کمونیستی تجسم آگاهی طبقاتی کارگر، تجسم اتحاد و تشکل رهبران کمونیست و پیشروترین بخش طبقه کارگر، تجسم به هم بافتن و همگام کردن بخشهای مختلف جنبش اعتراضی طبقه کارگر و تجسم به میدان کشیدن نیروی فعاله انسان کارگر برای تغییر است. تحزب کمونیستی مهمترین اهرم طبقه کارگر برای ایفای نقش در جدالهای سیاسی و تعیین تکلیف قدرت سیاسی به نفع طبقه کارگر و رهایی جامعه است.انقلاب کارگری اکتبر چنین حزبی و پرچم متمایز لنینی را داشت، به همین دلیل توانست آن انقلاب عظیم را به سرانجام برساند. طبقه کارگر ایران هم چنین حزبی را نیاز دارد.

طبقه کارگر در دفاع از معیشت و زندگی خود مبارزات گسترده و اما پراکنده ای دارد، اینجا حزب کمونیستی لازم است این مبارزات را به هم ببافد. تحولات و تلاطمات سیاسی جدی در ایران در راه است حزب کمونیستی با تصویر بالا لازم است که در جدالهای بعدی طبقه کارگر را نمایندگی کند، به این دلایل بر نقش حزب کمونیستی پافشاری میکنیم. حزب حکمتیست باید چنین جایگاهی و چنین نقشی را پیدا کند. ما مصمیم این را متحقق کنیم.

 

کمونیست هفتگی : کورش مدرسی در این دوره در رهبری حزب نیست. نبودن آن در رهبری، حزب را با چه مسائلی روبرو میکند. و حزب حکمتیست چگونه میخواهد با این پدیده برخورد کند؟

رحمان حسین زاده: نقش بسیار تعیین کننده و رهبری کننده کورش مدرسی را در حزب حکمتیست همگان اعم از موافق و مخالف این حزب به خوبی میدانند و لازم به توضیح زیاد نیست. کورش مدرسی در ایجاد حزب، در تدوین تئوری و سیاست مارکسیستی حزب، در ارائه چشم انداز و تصویر سیاسی ماکروی حزب، درترجمه تئوری و سیاستهای تدوین شده  به نقشه های پراتیکی برای رهبری و بخشهای مختلف حزبی و در ترسیم سیمای سیاسی متمایز کمونیسم و حزب ما  و در تقابل با بورژوازی و کمونیستهای بورژوایی نقش بلا منازعی داشته و دارد. واضح است عدم حضور او در رهبری حزب در همه این قلمروها خلاء به جای میگذارد. سطح دیگری از سئوالات و مسائل روی میز رهبری فعلی حزب قرار میگیرد. رهبری حزب با این واقعیت روبرو است که به مثابه حزب سیاسی باید در این عرصه ها جواب داشته باشد. این مصافی که جلو رهبری حزب است. تدارک سیاسی کنگره اخیر تجربه موفقی از تلاش برای جوابگویی  به مصافهای پیش روی حزب بود که در اسناد مصوب کنگره و برگزاری موفق آن خود را نشان داد. حزب حکمتیست و رهبری آن را دارای ظرفیت جوابگویی به مسائل پیشارویش می بینم  و خوشبینم . این را هم اضافه کنم خود رفیق کورش اعلام کرده که در دوره آینده به بسیاری از مسائل گرهی جنبش کمونیستی و طبقه کارگر می پردازد. قطعا رهبری حزب حکمتیست با اشتیاق و علاقه این مباحث را میشنود و آنجا که لازم باشد بر اساس آن سیاست تدوین میکند. این بعد مسئله هم بسیار مهم و تعیین کننده است.

***