حدود دو سال پیش این مقاله را در افشای رضا رخشان این نماینده کارفرما و حکومت در میان کارگران نوشتم. با اعتراض از بخشی از چپ روبرو شدم که تذکر می دادند او از فعالین کارگری است؛ دربارۀ گرایشات درون جنبش کارگری نصحیت شنیدم. خود رضا رخشان یک نوشته شنیع و لمپنی در پاسخ نوشت. اعلام کردم که او باند سیاهی است و هیچ ربطی به گرایشات مختلف درون طبقه کارگر ندارد. او در زمره خانه کارگری هاست. مزدور و مواجب بگیر حکومت و کارفرما است. در زمان احمدی نژاد نیز در افشای او قلم زده بودم و با واکنش های مشابه ای روبرو شدم. اما دو سه روز پیش سندیکای نیشکر هفت تپه این فرد را افشاء کرد و جایگاه او را روشن نمود. کمونیسم کارگری ضمن دفاع سرسخت از مبارزات طبقه کارگر، حمایت بیدریغ از گرایش رادیکال سوسیالیست در میان طبقه، درک و احترام به مبارزین و رهبران صالح طبقه به هیچ مزدوری که بعنوان کارگر درون طبقه نفوذ کرده است باج نمی دهد. برای تقویت مبارزات کارگری و تحکیم وحدت صفوف طبقه این باند سیاهی ها را باید افشاء کرد.
پروندۀ رضا رخشان در همکاری با رژیم اسلامی معرف خاص و عام است*. این آدم یک ذره آبرو در میان کارگران هفت تپه برایش باقی نمانده است؛ بهمین خاطر است که حتی در خدمت فعالیت های ضد کارگریش نیز نتوانست یک روز در اعتصاب شکوهمند یکماهه هفت تپه آفتابی شود. بجای آن به مجمع عمومی دولتی شرکت واحد رفت و با کارگزاران رژیمی عکس گرفت. دفاع این فرد از احمدی نژاد و جناح “رهبر” برای همه روشن و آشکار است. فحاشی به کمونیست ها و فعالین کارگری نیز یک نقطه تاریک دیگر در پرونده سیاه او است.
دیروز بمحض پخش مصاحبۀ شاهد علوی با یکی از خویشاوندان اسماعیل بخشی، رضا رخشان در مقام روابط عمومی دوفاکتوی سازمان اطلاعات فاکت های این مصاحبه را بالکل انکار کرد: “حقیقت چیست؟ حقیقت اینست که آقای بخشی نه در حصر خانگی بسر می برند و حالشون هم خیلی خوب بود که خدایا شکر. اما در مورد اخراج ایشان بهیچ عنوان اخراج نیستند و طبق اخبار هفت تپه حتا بدستور مهندس کاظمی روزهای بازداشتی، حضور از کار گرفته اند و الحمدالله مشکل شغلی ندارند و هیچ شماره حسابی هم مسدود نشده است و مثل بقیه کارگران حقوقشان را گرفته اند!”
لازم نیست در این نوشته خیلی دقیق شویم و کنکاش کنیم؛ یک نگاه به نثر، لحن و موضوع آن شان نزول آنرا نشان می دهد. یک رهبر کارگری را از میان تظاهرات دستگیر کرده اند؛ مدت ٢٥ روز بدون هیچ خبری در زندان نگه داشته اند؛ حتی وکیلش از حال او بیخبر بوده است؛ خبر از شکنجۀ شدید و بستری شدنش در بیمارستان انتشار یافته است؛ زیر فشار کارگران هفت تپه، کارگران فولاد، دوستدارانش، نیروهای کارگری، آزادیخواه و کمونیست از زندان آزادش کرده اند. از زمانی که آزاد شده احدی از او خبر ندارد؛ یکی از خویشاوندانش در مصاحبه ای از شکنجۀ شدید او می گوید و اینکه حالش خوب نیست، اخراجش کرده اند؛ حساب بانکیش را مسدود کرده اند و او پول ندارد که حتی دکتر برود؛ آنوقت آین آقای رخشان کیست و چه مقامی دارد که تمام این مسائل را تکذیب می کند؟ خیلی جالب است وقتی از شکنجۀ شدید اسماعیل بخشی خبر آمد، بی بی سی آنرا تکذیب کرد؛ حالا که یکی از خویشاوندان اسماعیل از حال و روز او خبر می دهد، آقای رضا رخشان تکذیب می کند. خوش بحال جمهوری اسلامی که اینقدر هوادار دلسوز دارد!!
این اطلاعیۀ رضا رخشان عین اطلاعیه مطبوعاتی سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی است. پس از مقداری افشاگری از رسانه های آمریکایی که از طرح ترامپ دفاع می کنند و هشدار به کارگران که فریب اینها را نخورید، فاکت های مصاحبه در مورد وضعیت اسماعیل بخشی را تکذیب می کند! معلوم نیست ایشان اطلاعاتش را از کجا می گیرد؟ اینکه کارفرما حتی روزهای بازداشتش را بعنوان روز کار رد کرده است را ایشان از کجا خبر دارد؟ سر پیاز است یا ته پیاز؟ یک دوره ای “نمایندۀ” سندیکا بوده است و از آن تاریخ که کارگران کوشیدند اوضاع را بدست خود بگیرند، ایشان از مقامش خلع شده است. تازه در کمال وقاحت بدون اجازۀ وی عکسی هم که مدعی است شب قبل از او گرفته شده را نیز منتشر می کند که بگوید حالش خوب خوب است.
از این متن کمیک و از نقش مفلوک یک کارگزار رژیم، بویژه در این شرایط متلاطم و آبرو باختگی رژیم که بگذریم، این اطلاعیه که سریع السیر منتشر شده است یک حقیقت انکار ناپذیر را برملا می کند: رژیم اسلامی از اسماعیل بخشی وحشت دارد، چرا که اسماعیل در قلب کارگران و در راس جنبش کارگری جای دارد؛ جمهوری اسلامی از قدرت طبقه کارگر بر خود می لرزد. میداند که عمرش سر آمده و آگاه است که این طبقۀ کارگر است که آنرا به زیر خواهد کشید و عمر منحوسش را پایان می بخشد. ترس و وحشت را در تمام وجناتش می شود دید. حملات و تهاجمات حساب شده اخیر از وحشت مرگ است، نه از موضع قدرت.
* البته هواداران اتحادیه آزاد اعتصاب شکن از رضا رخشان بعنوان یک فعال کارگری سخن می گویند! و او را همراه کسانی که به سابقۀ فعالیت خویش در شورای اسلامی افتخار می کنند، در کنار رهبر خوشنام و محبوب کارگری اسماعیل بخشی قرار می دهند. در این دنیای وانفسای وارونه ظاهرا هر مرزی از بین رفته است