حزب حکمتیست نیازی به بازنگری در سیاستهای رسمی اش ندارد
در حزب حکمتیست اتفاق مشابه آنچه در حزب کمونیست کارگری بعد از درگذشت منصور حکمت افتاد در جریان است. حدود۲ سال از کناره گیری کورش مدرسی از رهبری حزب میگذرد. در تمام این دو سال یک کشمکش دائمی از طرف بخشی از رهبری حزب که اکنون در هئات دائم دفتر سیاسی متشکل است، با خط رسمی حزب وجود داشته است. خط بازنگری این رفقا با تعرض به تصمیمات و مصوبه پلنوم ۱۵ حزب شروع شد که محصول مبارزه آگاهانه ما و جنبش کمونیستی و کارگری در مقطع انقلاب سبز در ایران بود. آغاز این تعرض همه جانبه محفلی، کمیته کردستان حزب بود. خط رسمی حزب در تمام طول ۷ سال از طرف هیچ رفیقی بطور جدی مورد بحث و بازنگری قرار نگرفت و امروز دیگر نه تنها ما بلکه از بیرون حزب هم شنیده میشود که رفقایی که بیل و کلنگ دست گرفته و تغییر ریل برای حزب را ضروری تشخیص داده اند هیچ جایی حتی یک مخالفت، یک سمینار، یک طرح و تصمیم برای تصویب در نهاد های حزب از آنها به چشم نخورده است. این رفقا بطور واقعی در تلاش دو ساله شان موفق به این کار نشدند که هیچ، تمام اقدامات محفلی علیه رهبری و سیاستهای تا کنونی حزب که کورش مدرسی ستون اصلی آن است بکار گرفتند اما ناکام ماندند. هر چند حزب را توانستند فلج کنند و وسیعا ابهام و ناروشنی خودشان را به حزب تزریق کنند. این رفقا در دو سال گذشته در رهبری حزب در اقلیت بودند و تمام این مدت سعی کردند تا از طریق ابزارهای تشکیلاتی دبیر کمیته مرکزی را از اقلیت بودن در هئیت دبیران نجات دهند و با یک جراحی تشکیلاتی بالاخره موفق به این کار شدند و در اولین روزهای پیروزی و اکثریت شدن در دفتر سیاسی، پلاتفرمشان را به تصویب ۶ نفر که هئیت دائم دفتر سیاسی (و نه رهبری مطلقه) بودند به حزب تحمیل کردند، بنام حزب منتشر کردند و حکمشان را صادر کردند و بقیه رهبری و کمیته های حزب را ناچار به فعالیت بر مبنای آن کردند. در دنیای واقعی و در سیاست این اقدام چیزی جز محفلیسم و ضدیت با تحزب نیست. اقدامی آمیخته با دیپلماسی در کریدور های حزب و زیر پا خالی کردن های حقیرانه و کاری که بر خلاف مصوبات و خط ۷ سال گذشته حزب حکمتیست نام دیگری نمیتوان بر آن گذاشت. امروز اگر رفقایی نمیتوانند در قضاوت شان این اتفاق را ببینند باید بیشتر تعمق کنند و این قضیه را که برای ما بعنوان بخشی از رهبری و کمیته و کادرهای حزب که بعنوان دفاع از خط رسمی حزب جلوی این حرکت را گرفته ایم و اجازه ندادیم و نخواهیم داد این خط و سیاستهایش دفن شوند برسمیت بشناسند. این معضل به هیچ عنوانی با برگزاری پلنوم کمیته مرکزی قابل پاسخگویی نیست. رفقایی که پلاتفرمشان را در هئات دائم دفتر سیاسی و توسط ۶ نفر به حزب تحمیل کردند همان موقع میتوانستند تصویب کنند که پلاتفرمشان را تا کنگره ۵ معلق اعلام میکنند. این کار را نکردند الان خواهان این اند که با برگزاری پلنوم کمیته مرکزی به مساله پلاتفرمشان رسیدگی کنند. کسی هم نمیپرسد که مگر پلنوم به این سند شما رای داده است که آنرا میخواهید به پلنوم برای تعیین تکلیف برگردانید؟! خودتان تصویب کردید خودتان هم آنرا معلق اعلام کنید! ما عین همین را به رفقا در جلسه دفتر سیاسی گفتیم. از طرف دیگر، رفقای رهبری دو حزب عراق و کردستان همین مساله معلق کردن پلاتفرم را بعنوان یکی از بند های پیشنهادی به این رفقا اعلان کردند اما دوباره قبول نکردند. باید پرسید اگر این پلاتفرم خط رسمی و سیاست های تاکنونی را مورد حمله قرار نداده است و نمیخواهد در آنها تغییر ریل ایجاد کند پس چرا اینهمه حیاتی شده است که قابل باز پس گیری نشد و این را از بیرون بسیار روشن همه دشمنان و مخالفین ما میتوانند تشخیص بدهند. باید پرسید اگر منفعت یک محفل بر حزب مقدم نیست پس چرا پس گرفتن این پلاتفرم مساله مرگ و زندگی برای این محفل شده است؟
همه درها و شانس هایی که به این رفقا داده شد را یکی پس از دیگری از دست دادند. بجای اینکه بحث شان را طرح کنند و آن را به کمیته های خود جهت تصویب ارایه دهند و نهایتا سندی از آن درست کنند و به کنگره تقدیم کنند فکر کردند که با میان بر زدن این پروسه قادر خواهند بود خط رسمی و سیاستهای مصوب حزب را دور بزنند. این اشتباهی است که این رفقا مرتکب شدند.
مخالفین خط رسمی و داستان کودتا
تصویر بسیار جالب و دیدنی از بیرون در مورد اختلافات در حزب حکمتیست وجود دارد. تقریبا همه چپ های طرفدار جنبش سبز، همه جریانات ضد کمونیستی و ناسیونالیستی که در تلاش بی وقفه علیه موجودیت ما هستند، مدافع پیگیر مجازات و اخراج “کودتاچی ها” شده اند. کودتاچی ها از نظر همه آنها جمع دفتر سیاسی حزب است که جلوی متلاشی شدن حزب را گرفت. از این زاویه است که اینها عمیقا ما را مورد نفرت قرار داده اند و با کینه ای هزار بار شتری تر از گذشته به ما حمله میکنند. ارزوی این طیف، دفن سیاستهایی بوده که کورش مدرسی در راس آن قرار داشته است. و امروز شاد و خندان از اینکه بالاخره از درون حزب هم این سیاستها مورد “تعرض جدی” قرار گرفت. بسیار تاسف بار است که همه ازبیرون این مسله را بسیار شفاف و روشن می بینند و رفقای طرفدار پلاتفرم چشم خود را بر این واقعیت بسته اند. تاسف بار است برای حزب ما که نتواند همه دشمنان و مخالفین قسم خورده اش را ناکام بگذارد. اما طیف وسیعی از رهبری، کمیته ها و کادرها و دوستداران حزب، دفاع از حزب را ممکن کردند. این هنوز کافی نیست و باید بتوانیم بیشترین رفقا را متقاعد کنیم و حزب را از این تعرض همه جانبه نجات بدهیم. تا زمانی که خط رسمی حزب از طرف جریان بازنگری در کنگره حزب تغییر نکرده است حزب روی همان سیاستهای مصوب و رسمی زنده است و به کار خود ادامه خواهد داد.
دو نوع انقلابیگری، دو سنت با پلاتفرم های متفاوت
چرا حزب حکمتیست از نظر رفقای هئات دائم نیاز به تغییر در سیاست های اساسی دارد، چرا به نظر این رفقا باید روی خط حکمت برگردد! چرا از نظر این رفقا حزب باید “تغییر ریل” بدهد و “دگرگونیهای اساسی” بکند. جواب بروشنی این است که حزب حکمتیست هم بطور واقعی متشکل از سنت ها و انقلابیون کمونیستی است که انقلاب و قیام و دگرگونیهای اجتماعی متفاوتی را دنبال میکنند. نمونه هایی هست که میتوانند این را بهتر نشان دهند مثلا یکی با جنبش سبز و قیام مردم تحت رهبری بورژوا ها به هیجان میاید و کفش و کلاه میکند که در آن با همه توان و تا آخرین قطره خون شرکت کند و حتی تا هم اکنون هم که دو سال از آن اتفاق میگذرد یک انتقاد جدی به افکار و عملکردش ندارد و در حزب هم واقعا از گل بیشتر نشنیده است و پله به پله مراجع بالای حزب را هم طی کرده است و میکند. کارگر کمونیست و مشغله های او برای یک لحظه افکارش را نمیتواند تحت تاثیر قرار بدهد، یکی هم در جریان قیام و انقلابات شمال آفریقا کفش و کلاه میکند و در انتظار انقلاب در ایران نشسته است و انقلاب را در راه رسیدن به ایران هم می بیند. بدون اینکه نیاز نظام حاکم سرمایه داری در ایران و ملزومات پرولتاریا برای انقلاب کارگری را ببینید و در فکر ایجاد ملزوماتش باشد به آرامی همراه با دوران های انقلابی امروز به حرارات و کشمکش های دوران های انتخاباتی در ایران لیز میخورد. اینها نظرات واقعی هستند و در حزب دنبال هم نظر و هم رای خود می گردند. داستان اختلافات در حزب حکمتیست جدال و کشمکش این نوع انقلابیگری و اکسیونیسم ناشی از آن با سنت و سیاست های کمونیستی و پرولتری است. سنت آکسیونیستی و انقلابیگری خرده بورژوایی که تقریبا سر تا پای کل چپ و کمونیستهای ایران را گرفته است و یکی از سنت های موجود در حزب ما است. مهمتر از شخصیت ها، این سنت ها و سیاست هاست که همیشه در میان ما برای خود نیرو گرفته است. حزب حکمتیست هر چه جلوتر آمده و بطور واقعی مانند موجود زنده و سیاسی تعلق خودش وخودآگاهیش را به جنبش کمونیستی و طبقه کارگر بیشتر و بیشتر نشان داده است و سنت خرده بورژایی و اکسیونیستی مدام به این خط البته “گاه آشکار و گاه پنهان” و البته باز هم بدون سند و مصوبه تعرض کرده است. کنگره سوم حزب حکمتیست را کسانی که در آن شرکت داشتند به یاد دارند و اسناد آن هم خوشبختانه در آرشیو این حزب هست که قادر شد به بهترین شکل این دو سنت را در کنار هم برجسته کند و جهت گیری عمیقا کارگری و کمونیستی این حزب را تاکید کند و فراخوان به قدم برداشتن در این جهت داد.
داستان زندگی ما در حزب حکمتیست بی شباهت به اختلافات “کمیته مرکزی اتحادیه کمونیستها” نیست که بعد از بقدرت رسیدن لوئی ناپلئون در فرانسه ، در میان شخصیت ها و تشکل های انقلابی آلمان رخ داد و اینها انقلاب قریب الوقوع در المان را ارزیابی میکردند و متناسب با ان خود را برای شرکت در این انقلاب اماده میکردند.اختلافات در میان اتحادیه و انجمنهایش جاری شد و مارکس در برابر فراکسیون ویلیش – شاپر که تاکتیک های ماجراجویانه و سکتاریستی را در مقابل اتحادیه کمونیستها و انجمن هایش قرار میداد چنین عنوان میکند که:
” در آخرین مباحثه ای که بر سر مساله “موضع پرولتاریای المان در انقلاب آینده” صورت گرفت، اعضای اقلیت کمیته مرکزی نظریاتی ابراز کردند که در تضاد مستقیم با اخرین خطابیه این کمیته و حتی “مانیفست” می باشند. بجای بینش جهانی “مانیفست” بینش ملی پیشه وران آلمانی مورد مداهنه قرار گرفت. بینش ایده الیستی، جایگزین بینش ماتریالیستی “مانیفست” گشت و انقلاب بجای آن که محصول مناسبات واقعی قلمداد شود، به اعمال اراده تقلیل یافت، در حالی که ما به کارگران میگوییم: شما باید ۱۰، ۲۰، ۵۰ سال جنگ داخلی را پشت سر بگذارید تا بتوانید مناسبات را تغییر بدهید و بتوانید خود را قادر به حکومت سازید، آنها در مقابل می گویند: ما باید بلافاصله به حکومت برسیم و یا در غیر این صورت باید دست از فعالیت برداریم. همانطور که دمکرات ها، واژه “خلق” را بکار میبرند، اکنون واژه “پرولتاریا” صرفا به عنوان عبارت پردازی بکار برده میشود. برای آن که باور موثر شود.در آن صورت مجبور خواهیم بود که تمام خرده بورژواها را به عنوان پرولتاریا معرفی کنیم و بنابراین در عمل نماینده خرده بورژواها خواهیم بود و نه پرولتر ها. بجای رشد انقلاب واقعی مجبور خواهیم بود، که به تکه کلام های انقلابی بپردازیم. این بحث سرانجام ثابت کرد، که چه اختلافات اصولی در پس منازعات شخصی نهفته اند و اکنون وقت آن رسیده است تا اقدامی به عمل آید”
داستان اختلافات در حزب حکمتیست خارج از تقابل این دو سیاست با سنت هایشان نیست. پلاتفرم حزب در پلنوم ۱۵ تماما سیاستها و جهت گیرهای کمونیستی و کارگری و معطوف به جنبش کارگری دارد، از این زوایه به تحولات سیاسی و فعالیت همه بخشهای حزب از تبلیغ تا سازماندهی و کردستان و خارج کشور میپردازد و انتقال و توجه حزب به ایجاد حزب داخل کشوری برای ایجاد ملزومات انقلاب کارگری و دخالت صف آگاه و مستقل طبقه کارگر در هر تحولی را مد نظر دارد. جایگاه این پلاتفرم در ادامه و هم جهت با سیاستهای ۷ ساله در حزب حکمتیست و ادامه منطقی ان است در حالی که پلاتفرم هئات دائم در تقابل با این پلاتفرم، اساسا نطفه هایش را شکل داد و بازگشت به سنت های چپ بی ربط به کمونیزم کارگری است. منبع تغذیه اش نه کوهی از بحث و سیاست و جهت های موجود در حزب حکمتیست بلکه اعلام مبهم بازگشت به خط منصور حکمت و در تقابل با سیاستهای رسمی حزب است. پلاتفرمی که جهت های سیاسی هئات دائم دفتر سیاسی است دقیقا و تماما از زاویه رفقایی است که برای انقلاب مورد نظر و دخالت در تحولات سیاسی امروز نیازی به سازماندهی و اتحاد درون طبقه کارگر و کمیته های کمونیستی و تشکل های توده ای کارگری آنها ندارند، شعار”عروج حزب” را بعنوان راه حل در سازماندهی کارگران و به جای آن که بسیار شبیه به آن چیزی است که در بیرون ما و احزاب دیگر تحت نام کمونیسم کارگری دنبال میکنند را دنبال میکنند. افق و عمل پیشنهادی این پلاتفرم را نوع فعالیتهای اکسیونیستی و معطوف به گسترش واهی تشکیلات در خارج کشور برای تاثیر گذاری قاطع بر داخل کشور و گسترش کمیته های کردستان و ایجاد سازمان جوانان و صدور انقلاب به داخل را دنبال کردن، تشکیل میدهد. رویداد های داخلی و بین المللی در مورد ایران و انقلابات و تحولات شمال افریقا و خاورمیانه و فعالیت آکسیونیستی خرده بورژوایی که در بیرون از ما بسیار موجود است بخش دیگری از این پلاتفرم است و قطب نمای این پلاتفرم رفقای ما را اینها تعیین میکند. همانطور که گفته شد در صورت تبدیل شدن این پلاتفرم به سیاست و خط حزب حکمتیست، حزب ما هم مانند بخش اعظم چپ در ایران با سرعتی خیره کننده که هم اکنون علامت هایش بروز کرده است به حزبی بی خاصیت برای طبقه کارگر و کمونیسم کارگری تبدیل خواهد کرد. پشیمان شدن از اینکه چرا در جنبش سبز فعال نبودیم! پشیمان شدن از اینکه چرا هر روز و هر مناسبت را به پله ای از اکسیون و تظاهرات تبدیل نکردیم و پشیمان از اینکه چرا اول ماه مه ها و ۸ مارس ها با کل جریان خود فریب و کارگر فریب چپ همراه نمیشویم و بجای کار واقعی کمونیستی و کارگری مانند آنها جست و خیز کنیم! چنین پلاتفرمی نه کمیته های کمونیستی مشغله و مساله اش است و نه گارد ازادی که آن را به دسته های مسلح و نیمه مسلحی تبدیل کرده که از نیروهای ناسیونالیست و عملکرد نیروهای مسلحشان بسیار عقب تر است. داستان زندگی که قرار است این پلاتفرم و این سیاستها به خورد حزب حکمتیست بدهد و از مجراهایی که برای آن دنبال رای جمع کردن هستند همین است. راه حل این رفقا و حزب حکمتیست برای بیرون اوردن از این بحران، کنگره ای است که بتواند بر سیاستهای تاکنونی حزب حکمتیست مهر تائید یا باطل بزند. راه میان بری وجود ندارد. کنگره ۴ رهبری و سیاستهایش را تعیین کرد که حزب را برای این تصمیمات و فعالیتها و اقدامات رهبری کنند، این قطار در نیمه راه متوقف شده است و در حال تلاشی شدن بود. اکنون باید حزب و صاحبین صاحب صلاحیت اش که تصمیم نگرفتند حزب را تغییر ریل دهند باید در تدارک هرچه سریعتر کنگره ۵ باشند. برای این منظور نمایندگان کنگره ۴ که همه دارای اعتبار نامه و قانونی هستند و در فضای اختلافات کنونی انتخاب نشده اند، میتوانند و دارای این صلاحیت هستند که مسیر حزب را تعیین کنند. این نکته بدیهی را هم همه میدانیم که در فضای کنونی و مناسبات کنونی در حزب نمیتواند حوزه انتخاباتی دائر کرد! کنگره باید به این وضعیت خاتمه بدهد و همه بتوانیم در یک حزب متحد و کمونیستی و واقعا کارگری به جنگ مان با نظام سرمایه داری و حکومت اسلامی اش در ایران ادامه دهیم.