رفیق ثریا شهابی!
جوابیه ات به درخواست اکثریت اعضا و علی البدلهای کمیته مرکزی برای برگزاری پلنوم فوق العاده را دریافت کردم. باور کن، باورم نمیشد ثریا شهابی در موقعیت دبیر کمیته مرکزی این قدر اکثریت اعضای هم کمیته ای خود را دست کم بگیرد و از آنها بعنوان افراد ناآگاه و فریب خورده و آلت دست هیئت دائم و غیره قلمداد کند!؟
رفیق ثریا! من افتخار عضویت در کمیته مرکزی حزب را نداشته ام. اما بعنوان یک فعال حزبی که ادعائی بجز تعلق خاطر به آرمانهای نظام انسانی سوسیالیسی را ندارم فکر میکنم جواب تو به درخواست اکثریت اعضای کمیته مرکزی شایسته یک دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیستی نیست و تعجب میکنم که رفیق رزمنده ای مانند تو در مقابل رفقای هم کمیته ایش اینقدر خودخواه و مغرور و در عین حال تحقیر کننده و حق بجانب باشد!؟
ثریا جان، نگرانیم از این است که اگر بجای دبیر کمیته مرکزی رئیس جمهور دولت سوسیالیستی میبودی و از طرف اکثریت نمایندگان شوراهای سراسری با سئوال و بازخواست روبرو میشدی، راستی عکس العمل شما چی میتوانست باشد؟ آیا بدنبال کشف توطه های گوناگون نمیگشتی؟
نمیخواهم بند، بند جوابیه تو را نقد کنم، باور کن قابل نقد است، سطحی است، بی ربط است و بشدت جانبدارانه و عصبی است. جواب شما به هر چی شبیه است، بجز جواب کسی که از لحاظ سازمانی در ” جایگاه رهبری حزب کمونیستی ” شفاف قرار گرفته است، به رفقای کمونیست خود است.
ثریا جان، نقد من از سر کینه و جهت حمایت از هیئت دائم نیست، هرتوافقی هم صورت بگیرد بدلیل موقعیت تشکیلاتیم شامل حال من نخواهد شد. درنتیجه نقد من را جهت تضعیف جناح خود ندان و موضعیگیری تو را بعنوان یک رهبر حزب کمونیستی و من هم بعنوان یک کادر و فعال کمونیست ارزیابی کن که میخواهد حزب را با انتقاد و حمایت از ارائه راه حل درست از این بحران نجات دهد. من هم حزبم را یک پارچه نیاز دارم و تو هم دبیر حزبم هستی برایت احترام دارم اما تو اشتباه میکنی آگاهانه و یا نا آگاهانه منافع طبقاتی تحزب را نمایندگی نمیکنی، بر اساس مصلحت به چنین موضعی افتاده ای ونمیخواهی حزب را از این وضعیت نجات دهی، مشغول رای شماری پلنوم میشوی و نتیجه را برای کنگره خطرناک ارزیابی میکنی!؟ رفیق ثریا عزیز، باور کن معادلاتت و معیارهایت روانکاوانه و غلط است، شیطان سازی خیالی میکنی و زمینی نیست.
بحث بر سر اختلاف سیاسی و بعضا وجود گرایشات متفاوت نیست، بحث بر سر حقوق، قانون و مقررات است. من عضو دفتر سیاسی خلعیت شده از سوی اقلیت نیستم اما برای یک لحظه فکر کن تو صبح از خواب بیدار میشوی میبینی از سر کار و فعالیتت اخراج شده ای، راستی چه احساسی میتواند داشته باشی؟ تسلیم میشوی که مستحق این وضعیت بودی؟
اکثریت دفتر سیاسی و هئیت دائم متهم به تجدید نظر از خط رسمی حزب شده اند و پلاتفرم خود را میخواستد عملی کنند، راستی این رفقا که غیرتشان گل کرده چند بار بحث انتقادی از پلاتفرم دفتر سیاسی را به اطلاع تشکیلاتهای حزب رسانده اند؟ کدام سمینار، کدام بحث انتقادی جهت هشدار به هیئت دائم انجام گرفت که ما درجریان نیستیم؟
رفیق ثریا! میدانم تو بیشتر از من با منصور حکمت از نزدیک کار کرده ای، اما باور کن نه حرکت رفقای اقلیت دفتر سیاسی در عملیات شبانه برای تصرف اموال، وبسایت حزب و نه حمایت رفیق کورش مدرسی از حرکت ضد حزبی آنها و نه جوابیه تو به اکثریت اعضای کمیته مرکزی در راستای متد منصور حکمت نیست.
این موضعگری هرچه باشد اما با کمونیزم منصورحکمت بیگانه است!
راستی هیچ فکر کردی چرا منصور حکمت در سال 1990 حزب کمونیست و کومله را تصرف نکرد؟ توانش را نداشت؟ قدرت اداره اش را نداشت؟ بنظر من منصور حکمت آن سنت را نداشت و اساسا این سنت فرقه های بی ربط به جامعه است. نه سنت یک جریان کمونیستی کارگری!
بنظر من این متد و این سنت کنگره را هم قبول ندارد، کافیست در کنگره هم اقلیت بشود. بطور یقین زیر همه چیز میزند و از کنگره هم بیرون میرود، به خودخواهیش، به ادبیات و فرهنگ سیاسیش نگاه کنید. این متد کم تحمل بی ظرفیت و بشدت عصبی و در عین حال بی مسئولیت است. علت عدم پیوند این گرایش با سوخت و ساز جامعه است و نماینده هیچ جنبش اجتماعی هم در درون جامعه نیست اما ظرفیت ضربه زدن به تحزب کمونیستی را دارد.
بنظرم جناح مقابل هم بعد از کنگره 4 تحزب کمونیستی کارگری را نمایندگی نکرده این موضوع احتیاج به ارزیابی گسترده تری دارد که در حوصله این مطلب نیست و به زمان مناسبتری موکول میکنم. همینجا باید بر این نکته تاکید کنم که با ارزیابی رفیق ریبوار احمد در مورد عملکر هیئت دائم و اکثریت دفتر سیاسی موافقم.
رفیق ثریا! در زمان پایان این مطلب نامه تهدید به استعفا از دبیر کمیته مرکزی را دریافت کردم نوشته ای بین “وجدان و پست دبیری” اولی را انتخاب کردی. شما آزادی هر گونه تفسیری برای تصمیمت بنویسی اما اجازه بده من هم بردداشت خودم را داشته باشم: بنظرم انتخاب تو بین “انحلال طلبی و تحزب کمونیستی” بود که تو اولی را انتخاب کردی که متاسفم.
منصور حکمت سلاح اصلیش، قلم و قدرت کلامش با متدولوژی مارکسیستی بود.
کاش کمی از او میآموختیم.
رضا کمانگر
5 ژانویه 2012