رفیق عزیز اسعد کوشا،
بفرض تصور شما درست است. قبول، رفقای هیئت دائم سندی را تصویب کرده اند که مغایر سیاست رسمی حزب است! اما اَیا راه واکنش نشان دادن به این “تخلف”، کودتا بود؟ آیا اعضای این حزب آنقدر شعور سیاسی ندارند که مسئله این تخلف را از راههای قانونی و کانالهای حزبی با آنها را درمیان میگذاشتند؟ اگر مسئله این است، چرا بجای کودتا بحثی در دفاع از نظراتشان راه نیانداختند تا در پلنوم بعدی آنها را پاِئین بکشند؟ چرا بجای توسل به بسیچ اعضا، پناه به کودتا و فتوا بردند؟ آیا راه انداختن بحث سیاسی بر علیه هیِئت داِئم در درون یا حتی بیرون حزب درست بود، یا کودتا و فتوا؟ آیا براه انداختن یک بحث سیاسی سازنده تر بود یا به این وسیله چوب حراج زدن به اعتبار و سرمایه سیاسی و معنوی صدها کمونیست که خود را متعلق به این حزب میدانستند؟
دوست عزیز، باور کنید من تا قبل از این وقایعه هیچ اختلاف و ابهامی در مورد جهت گیری سیاسی این رفقا نداشتم. مطمئن هستم که اگر اصولی رفتار میکردند، اگر حرمت خودشان نگه میداشتند؛ اگر اعضای حزب را انسانهای با شعور سیاسی میپنداشتند وبحث هایشان شفاف از طریق مکانیزمهای مدنی پیش میبردند، کسان بیشتری با آنها هم سوئی سیاسی میکردند. اما اینها قربانی بی درایتی خود شدند.
اسعد جان! تشبیه کردن این واقعه با تصادف و درگیری دو نیرو که بایستی هر دوطرف سر میز مذاکره قرار گیرند بی مسما است. کاری که رفقای شورشی کرده اند شبیه یک گروگان گیری، یک عملیات راهزنانه و یا یاغی گری است. گروگان گرفته اند تا از رهبری قانوی حزب امتیاز بگیرند. این نمایش در یک حزب سیاسی بیش اندازه مضحک و بی مزه است. در صورت مذاکره و مصالح چگونه اعتماد کنم که فردا یک رسوائی دیگر را برای جنبش ببار نیاورند.
اولین کاری که رفقای کودتاچی لازم است بکنند این است که از حزب و اعضا فهیم و مسئول حزب بابت تمردشان ازموازین تعریف شده حزبی عذر خواهی بکنند. بیش از اندازه کافی به جنبش کمونیستی ضربه زده اند. با این فرهنگ سیاسی نهایتا ۱۰ نفر دورشان جمع نخواهد شد.
ارادتمند شما،
سعید کرامت
۱۰ ژانویه ۲۰۱۲
این نامه در جواب به مطلب مندرج در این صفحه نوشته شده است