اسناد پايه اي حزب

مباحثات؛ چهارده دسامبر روز بی ارزش کردن ارگانهای ساختاری سازمان حزب – عبدالله محمود

پاسخی کوتاه به رفیق اسد گلچینی

رفیق اسد گلچینی در پاسخ به مطلب من تحت عنوان ” سخنی چند در رابطه با بحران درونی حزب حکمتیست و برخوردهای نادرست”مطلبی نوشته است.پاسخ رفیق اسد میتواند محمل بحثهای بسیاری باشد،اما من میخواهم خیلی کوتاه به چند ملاحظه ایشان جواب داده و چند سوال را از ایشان مطرح کنم.

شکی در این نیست،که پای بندی به موازین و اصول سازمانی یعنی حفظ و حراست از ساختار سازمانی و دفاع از حزب، با ویران شدن اینها در حزب سیاسی،حزب از حزب بودن ساقط می شود.
من معتقدم هر کس و جناح و حزب و حتی حکومتی هم که به صورت مداوم بحث نیاز به قانون،موازین،مصوبات و… را مطرح می کند،این نشانه عدم پایبندی آنها به موازین است، و تمایل سطحی خود به آن نشان میدهد یا راهی است برای پنهان کردن عدم پایبندی به آنها.و گرنه،اگر اینها حفظ شده و مورد احترام هستند،گفتن همیشگی آن نه لازم است و نه برای کسی مسئله ای جدی است.

با اینکه من طرفدار این هستم که هر گونه بحث و اختلاف درون حزبی”به شرطی که لطمات امنیتی در بر نداشته باشد” و در ارتباط با جامعه و جنبشهای اجتماعی باشد،علنی بوده و جامعه با آن آشنا شود تا آنها در موردش قضاوت کنند.اما بحث اختلاف سیاسی اگر ارتباطی به جامعه نداشته باشد علنی کردن و یا نکردن آن هیچ کمکی نمی کند.من معتقدم دلیل اصلی اختلافات درونی حزب کمونیست کارگری – حکمتیست علیرغم وجود دهها سند و پلاتفرم سیاسی و موضع گیری بر سر رویدادها وپاسخ به سوالاتی در ایران و منطقه و جهان،در درجه اول محصول جدایی و دوری این حزب از کشمکش های اصلی در درون جامعه و جنبش طبقاتی و اجتماعی است.هم اکنون به لطف ! شرایط تحمیلی به این حزب بحثها علنی شده و می شود،سوال این است در چه سطحی این به مسئله طبقه کارگر و جامعه تبدیل شده است؟ برای همین میتوانیم به سادگی بگوییم کشمکش درونی حزب حکمتیست ربطی به جامعه و بخصوص به طبقه کارگر ندارد.پس علنی کردن و نکردن این بحثها مسئله جامعه و طبقه کارگر نیست.اگر حزب حکمتیست نه با برنامه،با عملکرد  بخشی از حزب اجتماعی بزرگی بود که در جامعه در جدال با بورژوازی و دولت و نیروهای آن حضور داشت ،و با مبارزه و تلاش طبقه کارگر چفت بود،نمی شد این گونه به آسانی آن را به هم ریخت و اهداف انسانی و اجتماعی آن را به بازی گرفت.

تا جایی که به تصویب سند “پلاتفرم سیاسی،عملی هیئت دائم” برمی گردد،من با صراحت گفته ام و دوباره می کنم،اگر این سند خیلی هم قانونی باشد،اما به دلیل اینکه اولا” سند سیاسی مهمی است،دوما” موافقت اکثریت قریب به اتفاق را نداشته است،یا بخشی از کادرهای رهبری با آن اختلاف داشته اند،تصویب آن نه درست بود و نه بجا بود.اما رفیق اسد عزیز … آیا رفتاری نادرست،یا پایمال کردن موازین حزبی!،جوابش این است که شما در پیش گرفتید؟ آیا چندین راه حزبی و درست و اصولی در برابرتان نبود…تا از پایمال کردن موازین جلوگیری کنید!و از تغییر ریلی که از آن بحث می کنید جلوگیری کنید… ؟

رفیق عزیز… در یک حزب سیاسی میشود پایمال کردن موازین حزبی،تصویب پلاتفرم و طرح مخالف با حزب،در پیش گرفتن سیاست و موضع نادرست و بیجا،روی دهد،اما اینها یک حزب سیاسی را ویران نمی کند و راه سد کردن آن با قانون داخلی حزب ضمانت شده است.اما پریدن از روی سر تمام ارگانهای منتخب و ارگانهای رهبری حزب و قرار غیر قانونی اعلام کردنشان به این شیوه غیر قانونی است،حزب را با تمام سیاستها و مصوبات رسمی و با همه ی قوانین،با خوب و بد آن،به کاریکاتور تبدیل می کند…چیزی که دور نیست روی دهد؟

آنچه رفقایی مثل شما به آن دست بردید و پشتیبانی رفیق کورش از این اقدام،هرگز قابل انتظار نبود.غیرحزبی و نارفیقانه و نامتمدنانه بود…این اقدام شما حزب را به این درد دچار کرد،نه تصویب سند غیرقانونی و خلاف موازین حزبی.اگر قرار باشد در مقابل نقض سازمانی یا تلاش خط و خطوط درون حزبی برای تغییر سند و سیاست حزب،بلایی این گونه بر سر حزب بیاید،اکنون دنیا به نمایش انشعاب احزاب و دورانداختن اصول حزبیت و بی ارزش کردن فعالیت حزبی تبدیل می شد.

اگر بیانیه روز چهاردهم دسامبر شما نبود،حزب با سند بد،با نقض موازین حزبی،با خط سیاسی جداگانه،با کشمکش حزبی و درونی خود…روی پای خود بود.از نقض موازین انتقاد می شد،حزب به راهی دیگر کشانده می شود.اما با تلاش برای انشعاب حزب این چهارجوب هم نمی ماند،با شقه شدن حزب جایگاهی برای بازخواست و قضاوت،برای پیگیری شکایات،نقض موازین … نمی ماند.شما همه درهای حزبیت را بستید،چهارچوب حزب را ویران کردید،با این توجیه که سندی بصورت غیر قانونی تصویب شده است… خودتان و نه یک ارگان رسمی قضاوت کردید و اعلام کردید غیر قانونی است و خودتان هم قرار تنبیه قانون شکنان را مهر کردید و سپس با پریدن از روی اصول و ارگانهای حزبی اعلام کردید حزب تمام شد … و خودتان را وارث این حزب اعلام کردید…این  برخورد را چگونه توجیه می کنید ؟

من اطلاع دارم و میدانم در حزب حکمتیست بیشتر از یک سال و نیم است بر سر چندین مسئله اختلاف سیاسی هست،به همین دلیل،شک ندارم که اختلافات نه روز یازدهم ماه که سند پلاتفرم هیئت دائم در آن روز تصویب شده و نه روز چهاردهم ماه که بیانیه شما در آن روز منتشر شده است،شروع نمی شود،اما چهاردهم ماه با این بیانیه که منتشر کردید،14/12/2011 را به روز و ماه بی ارزش کردن تمام اصول و نهادهای قانونی و ارگانهای ساختاری سازمان حزب حکمتیست …تبدیل کردید،این اقدام شما توجیه بردار نیست.

رفیق اسد در بخش دیگری از مطلبش می گوید ( …کنگره چهارم حزب حکمتیست به این کمیته مرکزی و دفتر سیاسی اش اجازه نداده است بروند و “دگرگونیهای اساسی” و تغییر ریل” در سیاستهای حزب ایجاد کنند”بسیار خوب من می پرسم اگر به قول شما هیئت دائم دفتر سیاسی در جمع شش نفره متخب دفتر سیاسی می خواهند آنچه در کنگره نتوانستند در جلسات دفتر سیاسی،انجام دهند و تا کنگره بعدی منتظر نمی مانند…من در مقابل می پرسم در زمانی که بیانیه ی خود شما مالامال از دعوت به پایبندی به مصوبات حزبی،موازین حزبی،سند و قرار سازمانی است…دلیل آن چیست که شما هیچ کدام از این کانالهای سازمانی را در پیش نگرفتید تا از “دگرگونیهای اساسی” و “تغییر ریل” جلوگیری کنید؟مگر نمی شد درخواست جلسه اضطراری دفتر سیاسی را بکنید؟نمی شد پلنوم فوق العاده را درخواست کرد؟ تا برسد به تشکیل فراکسیون در چهارچوب برنامه و استراتژی اجتماعی و اعلام شده حزب به مثابه سازمانی رسمی، حزبی با هدف دفاع از سیاستهای مصوب و خط رسمی حزب،یا حتی تغییر و بردن حزب به مسیری که می خواستید ؟رفیق عزیز اینها همه راههای اصولی و همزمان به رسمیت شناخته شده حزبی بودند،سوال این است که چرا شما این راه حزبی و قانونی را در پیش نگرفتید؟ سوگند خوردن به قوانین،که به آنها پایبند بودید…کسی را قانونی و رسمی نمی کند.

رفیق اسد در بخش دیگری از نوشته اش میگوید”… یکبار دیگر دو سیستم در سازماندهی و فعالیت حزبی مورد بازبینی و کشف مجدد قرار گرفت. حزب حکمتیست یکی از آنها را با خودآگاهی بیشتری باید انتخاب کند. سازمان حزب بر اساس مصوبات و تصمیم ارگانها کار میکند و یا تصمیم افراد و مصلحت های فردی؟” من بجای جواب دادن، دوباره می پرسم بایکوت کردن جلسه دفتر سیاسی مخالف این بند سازمانی نیست که میگوید”بایکوت کردن فعالیت در ارگانهای حزبی به مانند شیوه ای از اعلام نارضایتی اقدامی ضدحزبی و انحلال طلبانه است.فراخوان و تشویق به بایکوت کردن جلسات و نشست ارگانها و فعالیت روتین و رسمی و مصوبات حزب از طرف هر فرد و جمعی اقدامی ضد حزبی و ناروا است” چرا بایکوت کردید؟ کجای آن قانونی است ؟همچنین می پرسم بعد از آن، راهی که در پیش گرفتید،حزبی و طبق قرار و مصوبات حزبی بود؟

کدام بند از اصول سازمانی و سندی است که بگوید اگر موازین را نقض کردند،اگر برای تغییر سیاستهای حزب تلاش شد… برای “تغییر ریل” تلاش شد … پریدن از روی سر ارگانها و موازین حزبی مجاز است ؟رفیق اسد در بخش دیگری از نوشته اش مرا به طرفداری از هیئت دائم متهم می کند و می گوید ” رفیق عبدالله محمود متاسفانه برای تکمیل سناریوی دفاع از اقدامات هیات دائم ، ارگانها، کمیته ها و تصمیمات آنها را در اختلافات اخیر نه تنها برسمیت نمیشناسد بلکه بنا به موضعگیری اش آنها  را غارتگر مینامد.”دوباره من بجای پاسخ،می پرسم،آیا ارگان و کمیته منتخب رسمی است یا این که چند رفیقی بدون انتخاب و خارج از ارگانهای حزبی،خود شان به خودشان رسمیت می دهند و خودشان به خود صلاحیت می دهند و خارج از قوانین حزبی و اصول سازمانی نام ارگان حزبی را بر خود می گذارند؟ در تاریخ کدام احزاب سیاسی دنیا این چنین چیزی روی داده است؟

تا جایی که بحث غارتگری است،من می پرسم،انتشار نشریه کمونیست هفتگی در زمانی که حزب به صورت رسمی این نشریه را دارد و در ارگانی رسمی تصمیم گرفته است،چگونه امکان دارد از سوی شما هم با همان نام و آرم و تاریخ اما با محتوی و مضمون متفاوت منتشر شود؟ شما اسم این کار را چه می گذارید؟ در برابر فردی که بیرون از حزب نظاره گر است چگونه جواب می دهید؟از ورای قرار و مسئولیت حزبی و ارگانهای حزبی،اقدام به تماس با شرکتها را برای دست یابی به کد سایتها و اداره کردن آنها،تا پیوستن خزانه داری حزب به شما، که فاقد شناسنامه قانونی و حزبی برای به رسمیت شناخته شدن هستید،چه می نامید؟من پاسخ به این سوالات را برای به خود شما بجا واگذار می کنم.

دوباره در این مورد که من از هیئت دائم طرفداری می کنم،انتخاب دلبخواهی شما است،من به غیر از دفاع از موازین و اصول سازمانی و مصوبات حزبی و ارگانهای آن و حزب حکمتیست …که آن را راه درست و واقعا بی طرفانه می دانم،هیچ انتخاب دیگری ندارم،این برخورد من طرفداری محسوب شود یا نه مشکلی ندارم،من با کسی تعارف سیاسی  ندارم و نمی خواهم از طریق نگه داشتن بالانس در مواضع جلوی دلخوریها را بگیرم یا بجای گفتن چیزهای که درست می دانم سکوت کنم.تنها این برخورد را در راستای دفاع از یکپارچگی حزب و احترام به سیاست و مصوبات آن می دانم…

در خاتمه میخواهم به چند نکته اشاره کنم که شاید در چهارچوب پاسخ به مطلب شما نگُنجد،اما پاسخی است به شیوه و برخوردهای نادرستی که متاسفانه از طرف برخی از رفقا اتخاذ شده است.من به همان اندازه که نگران وضعیت ناخواسته ی درون حزب حکمتیست هستم به همان اندازه هم نگران موارد زیر هستم :

1-    بکار گرفتن فرهنگ و کلمات نا شایست،غیر سیاسی در مقابل یکدیگر در اختلافات درونی و سیاسی
2-    در پیش گرفتن راه توجیهات نادرست،بیان نکردن واقعیتها،برای حقانیت بخشیدن به مواضع و دیدگاه سیاسی
3-    بیشتر از اینها چیزی که مرا بسیار ناراحت می کند،استفاده از گفته های سربسته است،که رفقایی در میان این وضعیت ناخواسته و نگران کننده که بر سر حزب آمده و تحمیل شده است،آشکارا می گویند حزب قویتری درست می کنیم.این در حالی است که این به معنای تحقق تکه تکه کردن حزب حکمتیست و پافشاری بر ویران کردن دائمی حزب است،همزمان این خلاف تمام فراخوانهایی است که می گویند اتفاقات درونی حزب حکمتیست،تلخ و ناخوشایند و جای تاسف است.

عبدالله محمود
19/۱/۲۰۱۲