نامه اقلیت دفتر سیاسی حزب حکمتیست در مورد استعفای چند نفر از کادر های حزب و اظهار تاسف و نگرانی آنها به این استعفاها با عملکرد اخیر این ر فقا در تناقض کامل و نشانه یک معامله گری آشکار است.
چه کسی میتواند اظهار نگرانی و تاسف اقلیت دفتر سیاسی را جدی بگیرد در حالی که خودشان در اوج بی مسئولیتی و اقدامی بی سابقه حزب را با تمام کادرها و اعضایش تا آستانه متلاشی شدن بردند؟ کسانی که با یک حرکت حساب شده ضد حزبی، حزب را به این روز انداختند چرا برای استعفای چند رفیق اشک تمساح می ریزند.
اینجا حقیقت دوباره پایمال می شود جمع اقلیت دفتر سیاسی غصه رفتن و استعفای کسی را ندارند همانطور که شکستن کل حزب برایشان مهم نبود. این نامه های پر از سوز و گداز و این تاسف خوردنهای فرصت طلبانه در مورد رفقای مستعفی قرار است به کمپین انتخاباتی آنها کمک کند. کمپینی که به وسیله آن میخواهند افرادی را به جمع مناسک غیر قانونی ای بکشانند که بر آن اسم کنگره گذاشته اند.
الحق جوابیه مظفر محمدی به کمک جمع همفکرانش رسیده است و هواداران دروغین دفاع از حزبیت به خوبی از آن استفاده کرده اند. جدی گرفتن ژست دلسوزی و تاسف برای رفقای مستعفی از طرف کسانی که با طرح برنامه ریزی شده قبلی صدها کادر و عضو این حزب را در مقابل هم قرار داده اند و علیه قانونیت حزب کودتا کرده اند نه جای سوال که جای تعجب است!
اما جوابیه رفیق مظفر حاوی یکی دو نکته است که باید به آن پرداخت، اول اینکه مظفر با گفتن اینکه “در داخل حزب عده ای علیه کورش مدرسی بد و بیراه میگویند” خواسته یا ناخواسته میخواهد وجود اختلاف نظرهای سیاسی و تشکیلاتی در حزب را درز بگیرد و عملا مخالفان خود را با این پیشداوری غیر واقعی و اخلاقی از ادامه مخالفت سیاسی با رفیق کورش برحذر دارد. این شیوه عقب مانده از مبارزه سیاسی که در آن رهبران تا ابد پاک و منزه و غیرقابل انتقادند، غیر سیاسی و مردود است. با این اتهامات غیر واقعی نمی توان جلوی اظهار نظر کسی را گرفت. کسی در نقش کورش در دوره ای در حزب حکمتیست شک ندارد . اما در دنیای واقعی چیزی که مظفر به آن “جنبش من” می گوید نا متعین و تفسیر بردار است و اتفاقا بخش مهمی از دعوا برسر آن است. زندگی و مبارزه هم مثل هرچیز دیگر در تغییر و دگرگونی است، آن را نمی توان ازلی و ابدی قلمداد کرد.، رهبران هم همینطور. و اینجاست که به تغییراتی میرسیم که طی دو سه سال گذشته در نظرات کورش و مظفر و رفقای دیگری بروز کرده است. تغییراتی که ربطی به آن گذشته درخشان جنبش ما ندارد. گرایش کارگری کارگری و جنبش کمیته های کمونیستی ارزیابی نفی گرایانه از حزب حکمتیست و این ادعا که سرسوزنی به جامعه ربط ندارد و یک لیست دیگر از سیاستهایی که این روزها مکررا به آنها اشاره میشود از این قبیل اند . اینها نه ادامه کمونیسم کارگری و منصور حکمت که نقطه مقابل آنند. اینها با هیچ توجیهی به بحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه وصل نمی شوند. چرا این اظهار مخالفتهای سیاسی را به عنوان “بد و بیراه عده ای در داخل حزب علیه کورش مدرسی” قلمداد می کنید؟
در دنیای سیاست و مبارزه سیاسی کسی به کسی بدهکار نیست، هرکس مسئول رفتار و کردار خود است. با این حال اگر صحبت بر سر بدهکاری است بعد از کودتای جمع اقلیت دفتر سیاسی علیه حزب و پشتیبانی سریع و برنامه ریزی شده کورش مدرسی از آن، این حزبیت کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست است که از کوروش به خاطر این رفتار ضد حزبی طلبکار است . و بازهم اگر حرف بر سر بدهکاریست این کادرها و اعضای حزب حکمتیست هستند که یک دفاع محکم در مقابل دفن کردن سیاستها و تئوریهای شاخص کمونیسم کارگری به منصور حکمت بدهکارند.
و بلاخره نکته آخر در مورد برخورد مظفر به پلنوم پیش ر وی (فوق العاده) حزب است. ابتدا موافقت خود را با پلنوم اعلام کرد و لی بعدا از شرکت در آن خودداری نمود. بهانه ظاهرا عدم شرکت طرف مقابل بود . یعنی دفاع از حزب و حزبیت اما “مشروط”. اگر قرار بود طرف مقابل حزبیت را رعایت کنند و در پلنوم شرکت کنند دیگر احتیاجی به پادرمیانی یا جانفشانی کسی نبود، اتفاقا دفاع از حزبیت بخصوص در چنین شرایطی لازم و حیاتی است. شرایطی که در آن عده ای علیه حزب ایستاده اند . ولی در اینجا هم مظفر نسبیت سیاسی و مصلحت همفکران خود را بر دفاع از حزبیت ترجیح می دهد. این بهانه که گویا اکثریت دفتر سیاسی در پلنوم میخواهد سیاستهای دیگری را تصویب کند پوچ و غیب گویی است. مظفر یا رفقای دیگر میتوانستند با شرکت در پلنوم و آوردن طرح و نظرات و پیشنهادات خود لااقل از این تجمع قانونی و حزبی برای حل مشکلات و بحران کنونی استفاده کنند. در پلنوم و تجمع قانونی حزبی همه چیز ممکن است، از سازش و اتحاد تا انشعاب و جدایی متمدنانه.
همایون گدازگر
20 ژانویه 2011