وضعیتی که در حزب حکمتیست بوجود آمده است است فارغ از تمام زمینه ها و پروسه ایجاد اختلاف و تنشهای درونی که به اینجا رسیده است، از منظرهای مختلف مورد توجه، بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. از طیف وسیعی از کادر و اعضای حزب گرفته تا احزاب هم جنبشی و دوستان و هواخواهان حزب که نگران سرنوشت حزب بودند راجع به اختلاف و بویژه نسبت به نحوه برخورد دو جناح در پیشبردن پروسه اختلافات اظهار نظر کرده و نقد خود را ارائه داده اند.
من در این بخش وارد این بحث نخواهم شد چون در مقاله دیگری تحت عنوان ” با بالهای شکسته، در آرزوی پرواز ” ارزیابی خودم را از نحوه برخورد جناحها به اختلافات و سرنوشت حزب بیان داشته ام.
در این میان طبعا مخالفین و دشمنان حزب حکمتیست در بعد وسیعی از سخنگویان رژیم اسلامی در تریبون روزنامه کیهان گرفته تا گروههای حقیر ناسیونالیست و چپ نماهای مستاصل و حتی برخی افراد سیاسی به بن بست رسیده فرصت را غنیمت شمرده و با کمک گیری از کینه های قدیمی حملات هیستریک خود را به حزب حکمتیست، پایه های فکری و رهبران آن آغاز کرده اند. که البته این عکس العمل ها بهیچ وجه دور از انتظار نبود.
در این میان اما، دخالت و اظهارنظر اپورتونیستی کسانی چون علی جوادی و اصغر کریمی جایگاه ویژه ای دارد. که در اینجا من نه به همه جوانب اظهارات این آقایان و نه به نکات متفاوت نوشته هایشان، بلکه به جوهر اصلی کینه اینان که از یک عرق مشترک سرچشمه میگیرد می پردازم. کینه علی جوادی و یارانش در احتمال انشعاب در حزب حکمتیست نه از سر نگرانی در تضعیف جنبش کمونیستی آن، بلکه از شعف و شادی درتضعیف حزب حکمتیست و بویژه در راه انداختن یک کمپین تازه تعفن و لجن پراکنی بویژه بر علیه کورش مدرسی که از زمان جدائی از حزب کمونیست کارگری سابق بعنوان پرچمدار خط حکمت و در راس رهبران سازمانده حزب حکمتیست بود می باشد.
آقای جوادی فراموش کرده است که در زمان ایجاد حزب حکمتیست ایشان در تلاش مذبوحانه اش در همکاری با یاران قبلی در حزب سابق تا کمپین جعلی چون اتهام سازشکاری، حجاریانی و این تیپ اظهارات بی مایه ظاهر شدند، دیری نپائید که خود نیز همقطاران را رها کردند. حزب حکمتیست از زمان تاسیس خود تا مقطع کنگره چهار در سال گذشته که کورش مدرسی را در رهبری سیاسی و تئوریک خود داشت بدون تردید در صحنه سیاسی و جنبش کمونیستی ایران اثراتی آنچنان شکوهمند و افتخار آمیز بجای گذاشته است که برگشت ناپذیراست.
اگر در حال حاضر و در دل تحولات فعلی این حزب منشعب و یا حتی منحل هم شود، تاریخ جنبش کمونیستی این پیشرویها را به نام کمونیسم کارگری و طبقه کارگر ایران ثبت خواهد کرد.
اتخاذ سیاستهای متمایز از چپ سنتی، در مورد نقد جنبشهای ارتجاعی ناسیونالیستی، سیاست پرولتری در برخورد به مقوله جنگ و نقد سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا در مقابل ایران و همزمان ارائه پلاتفرم مقابله با شرایط جنگی، ایجاد و توسعه تحزب کمونیستی در ایران، تقویت و حمایت فعال از حرکتهای کارگری و دفاع از رهبران کارگری، تشکیل گارد آزادی، افشای سیاست سرکوب سیاسی و اقتصادی به بهانه اتمی، تاثیر گذاری بر جنبش کارگری و دانشجوئی و اتخاذ سیاست منحصر بفرد در نقد و افشای جنبش سبز در تقابل با تمام جریانات راست و چپ در این رابطه، از جمله بخشهائی از اقدامات جاودان این حزب است که با اذعان دوست و دشمن آنرا نمیتوان انکار کرد.
آقای جوادی، مگر تاثیر مستقیم و بازتاب برخی از این سیاستها نبود که سه سال قبل حزب شما را وادار کرد تا علیرغم نیت درونی اتان در حزب حکمتیست را برای اجازه ورود به آن بزنید؟ شما دیگر امروز اگر قطره ای از عرق شرم بر پیشانی اتان باقی نمانده، لااقل تا این اندازه هم پررو ظاهر نشوید. شاید شما فراموشکار تشریف دارید ولی صفوف حزب حکمتیست امروزاز بالا تا پائین اگر در غم خود غرق است با اینحال حافظه آنرا از دست نداده است تا دغل دوستان را باز بشناسد.
و اما آقای کریمی هم به سبک همیشگی و با ادعاهای مختص به حزبشان از در فرصت طلبی وارد شده و وجود اختلاف در حزب حکمتیست را وسیله ای برای ابراز جربزه تلقی کرده و اظهار افاده هائی نموده است که بمانند دیگر تحلیل و خوش بینی های خیالی اشان مترصد است تا بلکه از این آب گل آلود ماهی بگیرد!
اصغر عزیز، شما با هر تبینی، مجازید که حزب حکمتیست و اختلاف و کشمکشهای درونی آنرا تحلیل و تفسیر کنید ولی دیگر در قامت رهنمود دهنده به کادرها و صفوف حزب و رجوع دادن آنها به سیاست منحط حزبتان بیش از حد زیاده روی می کنید و این پوست بزرگتر از جسه اتان به نظر می آید. تعمیق شکاف بینش و تفاوتهای سیاسی و طبقاتی در هشت سال گذشته و از مقطع جدائی حکمتیسم از شما چنان شفاف و مشهود است که آگر همین امروز حزب حکمتیست منحل هم اعلام شود، تردید دارم که حتی یک نفر هم که بوئی از تعلق به کمونیسم کارگری برده باشد به شما نیم نگاهی بیفکند!
تنزل سیاسی و فاصله طبقاتی شما از منافع کارگران چنان عیان است که در زمان کوتاه و با سرعت سرسام آور از خیل وسیعی از چپ بورژوائی سبقت گرفته اید.
لازم به ذکرلیست بلند بالائی از انکشافات سیاسی شما در چند سال گذشته نیست، اشاره ای موجز به آخرین پکیج تبحر سیاسی اتان در دنباله روی از جنبش سبز و ایفای نقش طفیلی، در این خیمه شب بازی بیان بارز سقوط شما نه تنها در جبهه بورژوازی، بلکه در آغوش گرم سبز اسلامی نیز بود. طنز تلخ ماجرا اینجاست که بعد از شکست مفتضحانه جنبش سبز و اعتراف بخشهای وسیع این جنبش به آن، شما کماکان روی واژه “انقلاب” و خودتان را بعنوان رزمندگان آن و لابد در مباحث خود فاتحین آن نیز به حساب می آورید!
شما با صیانتی که در این ماجرا از خود نشان دادید، دور از انتظار نیست که در خلوت خودتان برای تجلیل از روزهای تاریخی و خاطره انگیز این “انقلاب” سبز، یعنی روزهای تاسوعا، عاشورا و قدس جشن گرفته، و از همدیگر با حلوا و شله زرد پذیرائی کنید. بعید نیست که این روزهای افتخار آمیز را در تقویم حزبتان ثبت کرده باشید.
لذا علی جوادی، اصغر کریمی و یارانشان خوب است بدانند که کادرها و اعضای حزب حکمتیست آموخته ها و تجارب متفاوت اندوخته اند، واین مانع از عقبگرد و انتخاب انحرافی برایشان خواهد بود. لطفا بساط لجن پراکنی و تورهای پاره و فرسوده اتان را جای دیگری پهن کنید، دراین شکار چیزی نصیبتان نخواهد شد.
کادرها و اعضای حزب حکمتیست علیرغم همه تلاطم فعلی با چشمان باز انتخاب خود را خواهند نمود. آینده مبین حقایق خواهد بود.
علی عبدالی
22 ژانویه 2012