محمد فتاحی در مطلبی تحت عنوان “تصاویری از اختلافات در حزب حکمتیست؟” اختلافات موجود در حزب حکمتیست را از زوایای گوناگون و از “دور” و “نزدیک” با دقت و وسواس “ایدئولوژیک” مورد نقد و بررسی قرار داده است،البته نه به عنوان کسی که در بطن قضیه و یکی از مسببین و سازندگان اصلی بحران بوده ،که این هم ناشی از عدم احساس مسئولیت ایشان در قبال حزب حکمتیست است به همین دلیل کنکاش وی خارج از بطن مسئله و با حفظ فاصله از آن صورت گرفته است!”خوشبختانه” فتاحی این بار در نقش دستیار منجی “تحزب کمونیستی” در میان طبقه کارگر ظاهر شده و در پایان غور و تفحص “ادیبانه اش” با تجویز تز معجزه آسای “جنبش کمیته های کمونیستی” مشکل تحزب کمونیستی در صفوف طبقه کارگر را به یک باره و برای همیشه حل کرده است!فتاحی در این مطلب بجای بررسی و تحلیل ریشه ای و پرداختن به عوامل واقعی اختلافات،رویاها و اوهام یک روشنفکر خرده بورژوای کمونیست را به نمایش گذاشته است.چه بسا طبق فتوای “رهبر معنوی “این محفل هر کسی که خود را کمونیست بداند و مانیفست را قبول داشته باشد،بدون شک کمونیست است!ناگفته پیداست فتاحی عزیز نه تنها مانیفست بلکه کلیه ی تزهای رهبر ایدئولوژیک خود را دربست قبول دارد!و این پایبندی را در یک ماه اخیر با “فریاد زنده باد کودتا”به ایشان و همه ی ما ثابت کرده است پس نمیتوان در کمونیست بودن ایشان شک کرد!
فتاحی در مطلب فوق “لطف” کرده و منتقدان سیاستهای پاسیو کورش مدرسی در درون حزب حکمتیست را در کنار “دشمنان” و “مخالفان” حزب،نظیر”کیهان” و “ناسیونالیستهای کرد” و حزب حمید تقوایی و کومه له زحمتکشان … قرار داده است. وی با تاسی از محفلی که بدان تعلق دارند در نوشته اش بارها ما را رفقای “خط بازنگری” خطاب کرده اند.جمع 4 نفره دفتر سیاسی پس از”شورش” علیه تحزب و حزبیت سیاسی در یک چشم بندی واقعی و در نهایت عوامفریبی اکثریت دفتر سیاسی و مخالفان خود را “خط بازنگری”نام نهاد. گویا جناح مخالف آنها که شامل اکثریت کمیته مرکزی می شود در واقع منتقد سیاستهای رسمی و مصوبات ارگانهای رهبری است.نامیدن اکثریت کمیته مرکزی به اسم ” خط بازنگری” همان اندازه غیر واقعی و خلاف واقع است که ادعای دفاع از سیاستهای رسمی (یا به قول جمع چهار نفره دفتر سیاسی”خط رسمی”) از طرف محفل کورش مدرسی در حزب حکمتیست.اشاره به این نکته لازم است که چیزی به اسم “خط رسمی” برای یک حزب سیاسی واقعی نیست و حقیقت ندارد،حزب حکمتیست مانند هر حزب سیاسی جدی ،حزب مصوبات و قرار و قطعنامه های مصوب است.هدف اقلیت دفتر سیاسی از طرح تز”خط رسمی” در واقع اسم رمزی برای “خط کورش مدرسی”و رسمیت دادن به این خط است. در این دیدگاه حزب حکمتیست نه یک حزب سیاسی مبتنی بر اسناد و مصوبات ارگانهای رهبری که آن هم نتیجه و حاصل بحث و جدل سیاسی رهبری و اعضای کمیته مرکزی بر سر مضمون و جهتگیریهای سیاسی و تحلیل و تبیین های مختلف در قالب قرار و قطعنامه ها است. بلکه یک فرقه ایدئولوژیک و سکت سیاسی بر مبنای رابطه ی مرید و مرادی است.آن گونه که نویسندگان و گویندگان این محفل می گویند،ظاهرا” کورش مدرسی در هفت،هشت سال گذشته در نقش قائد و رهبرایدئولوژیک هر سیاست و نظریه ای را که خواسته است در پلنومها و کنگره های حزب به تصویب رسانده است! و اعضای کمیته مرکزی تنها در تایید نظرات و اسناد پیشنهادی قائد سر جنبانده اند و لام تا کام سخنی نگفته اند و تنها کارشان دادن رای موافق و تایید کورش بوده است!این دوستان متاسفانه هنوز متوجه نیستند که با این تصویر قبل از هر چیز شان و شخصیت سیاسی خود را زیر سوال می برند.متوجه نیستند که دارند به وجدان سیاسی اعضای کمیته مرکزی و قبل از آنها به دیدگاه و جایگاه و شعور سیاسی خودشان توهین می کنند.هنوز درک نکرده اند که با اغراق در مورد نقش کورش مدرسی صحبتهای ما را در شیوه ی کار محفلی خود و تلاش در تحمیل”رهبر معنوی” به حزب تایید می کنند.
محفل کورش مدرسی اکثریت دفتر سیاسی و کمیته مرکزی را “رفقای خط بازنگری” خطاب می کنند ادعایی که به هیچ وجه صحت ندارد و تنها بخشی از “شارلاتانیسم سیاسی” این جمع است.حداقل در یک سال گذشته که اختلافات علنی شده است همگان می دانند آنچه که این محفل قصد دارد به عنوان “خط رسمی” به اعضا و کادرهای حزب قالب کند در واقع بحثها و سیاستهای جدیدی است که هنوز در هیچ مرجع حزبی مورد تصویب قرار نگرفته است.واقعیت این است که کورش مدرسی پس از ناکامیش در تحمیل دیدگاههای جدید و سیاستهای راست روانه ای که ناشی از این تبیین ها بودند از رهبری حزب کناره گیری کرد.البته بیماری ایشان نیز مزید بر علت شد.بخشی از این سیاستها که این دوستان سعی در قالب کردن آن به عنوان “خط رسمی”به اعضا و کادرهای حزب دارند از محورهای مهم اختلافات درونی حزب هستند.
یکی از این موارد تز “متعارف شدن رژیم” است ومحفل کورش در یکسال گذشته با سفسطه تلاش کرده اند که از جواب دادن به آن خودداری کنند و با استفاده از عبارات دو پهلو از پاسخ دادن صریح به این سوال که آیا جمهوری اسلامی یک رژیم متعارف سرمایه داری است یانه ؟طفره می روند و در مقابل از وظایف کمونیستها در جامعه سرمایه داری بحث می کنند،می گویند مهم نیست رژیم متعارف باشد یا نه!کمونیستها باید کار و فعالیت روتین خود را انجام دهند.اما کیست نداند که کمونیستها تاکتیک و شیوه های مبارزاتی خود را اساسا بر تحلیل مشخصی که از اوضاع سیاسی جامعه دارند انتخاب می کنند درجامعه ای که اقتصاد متعارف سرمایه داری دارای کارکرد نرمال و به مانند سایر جوامع دارای ثبات سیاسی و اقتصادی است و درگیر بحران اقتصادی و مشروعیت سیاسی نیست نمی توان از شیوه ها و سبک کاری استفاده کرد که در جامعه ای بحران زده و فاقد ثبات سیاسی و اقتصاد ناکارآمد و نامتعارف است.جامعه ای که هر روزه در اثر بحران اقتصادی و ناکارایی سیستم،نهادهای اقتصادی و کارگاهها و کارخانه ها ورشکست شده و بر تعداد میلیونی کارگران بیکار اضافه می شود.جامعه ای که تورم و گرانی افسار گسیخته دمار از روزگار طبقه کارگر در آورده و سفره خالی وی را از همیشه خالیتر کرده است.جامعه ای که حداقل دستمزد کارگرش به اقرار خود سردمداران رژیم یک سوم متوسط هزینه های یک خانوار سه نفری است.در جامعه ای که طبقه کارگر از حق داشتن هرگونه تشکل کارگری محروم است حق اعتصاب ندارد و … یک حزب کمونیستی بدون تحلیل مشخص از اوضاع و در نظر گرفتن این پارامترها نمی تواند در امر سازماندهی و متشکل کردن طبقه کارگر نقش موثری داشته باشد.اتخاذ تاکتیک و انتخاب شیوه های مبارزاتی و سبک کار کمونیستی را نمی توان براساس توهم و تزهای روشنفکرانه خارج از دنیای واقعی انتخاب کرده و در دستور کار کمیته های حزبی گذاشت. در حالی که تاکتیک های مبارزاتی و انتخاب شیوه و سبک کار در احزاب کمونیست اساسا بر مبنای تحلیل مشخص از اوضاع مشخص صورت می گیرد و می تواند مبنای اتخاذ تاکتیکهای کاملا مغایر در دوره های گوناگون و متوالی باشد.گفتن این که احزاب چپ موجود سرمایه داری و طبقه کارگر را نمی شناسند و با مکانیسمهای مبارزاتی آن آشنا نیستند،از سوی کورش مدرسی سبب شد رهروان ایشان در رهبری حزب حکمتیست چندین سمینار و جلسه پالتاکی برگزار کنند و به خیال خودشان به این طیف از احزاب و کمونیستهایی که ظاهرا” سرمایه داری و طبقه کارگر را نمی شناسند،این بدیهیات را که منصور حکمت در سی و چند سال پیش گفته و نوشته است،دوباره ثابت کنند و عملا حزب را به بیراهه کشاندند.همین دوستان بودند که در نوشته ها و سخنانشان از عدم کارایی ادبیات و سیاستها و متد منصور حکمت صحبت کرده و ادعای ابتکار و نوآوری داشتند اما اکنون خود را سینه چاکان دفاع از حکمت نشان می دهند!
نکته دیگر ارزیابی کورش مدرسی از انتخابات در ایران است که در مطلبی با عنوان “انقلاب در خاورمیانه و تاثیر آن بر ایران،” انتخابات در ایران را مشابه انتخابات ترکیه و کشورهای اروپایی ارزیابی می کند! که از نظر من رد کردن این ادعا به هیچ برهان و استدلال نیازی ندارد.بحث تشکل یابی کارگران و دفاع از گرایش سندیکالیستی و سندیکا سازی و نفی جنبش مجامع عمومی و شورا ها و منتسب کردن آن به کمونیسم بورژوایی از سیاستهایی است که کاملا با سیاستهای رسمی حزب مغایرت دارد و فتاحی و دوستان دیگری از این محفل در دفاع از سندیکا سازی و نفی جنبش شورایی قلم زده اند.مدافعان “خط به اصطلاح رسمی” به سیاست حذف یارانه ها سمپاتی نشان داده و در مواردی هر چند در لفافه از آن دفاع کرده اند. در زمینه سبک کاری ترویج و تبلیغ “جنبش کمیته های کمونیستی” را بجای سند کمیته های کمونیستی در دستور کمیته سازمانده قرار داده و در نشریات رسمی حزب بصورت غیر قانونی در یکسال گذشته بارها آن را منتشر کرده اند که به همین خاطر چندین بار از طرف بخشی از رهبری مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفته اند.تقویت گرایش “کارگر گرایی” در بین این محفل در سطح رهبری حزب از موارد دیگری است که به وضوح تا هم اکنون به چشم میخورد.تمامی این سیاستهای ضد حکمتی نتیجه تبیین و بحثهای راست روانه “رهبر ایدئولوژیک” جمع 4 نفره بویژه پس از خروج ایشان از رهبری حزب است که تا کنون در هیچ ارگانی تصویب نشده است و اقلیت دفتر سیاسی تلاش دارد آن را با وارونه کردن حقایق به عنوان سیاستهای رسمی حزب به صفوف حزب تحمیل کند.
محمد فتاحی ادعا میکند آنها خواسته اند کمیته کردستان را در داخل ایجاد کنند! و رهبری کمیته کردستان مانع و مخالف بوده و نگذاشته است! این عبارات بیشتر به یک “جوک” شباهت دارد و بسیار ساده لوحانه است.فتاحی ظاهرا فراموش کرده است که به مدت دو سال اختیارات کمیته کردستان در زمینه سازماندهی تشکیلات در شهرهای کردستان به کمیته سازمانده واگذار شده بود و پلنوم 22 با توجه به عدم موفقیت و ناکامی کمیته سازمانده در قبال وظایف و مسئولیتهای محوله تصمیم گرفت این اختیارات را به کمیته کردستان بازگرداند.من به عنوان عضو کمیته سازمانده طی نامه ای تصویر واقعی کار و فعالیت کمیته سازمانده و کارنامه اعضای آن را به پلنوم 22 ارائه دادم.گفتن این مسئله که محفل کورش و ایشان خواسته اند کمیته کردستان را در داخل سازمان دهند و کمیته کردستانیها مانع شده اند عاری از حقیقت و تنها آژیتاسیون علیه اکثریت کمیته مرکزی و منحرف کردن اذهان عمومی از علل واقعی اختلافها و بحران موجود و حواله دادن آن به ناکجا آباد است.فتاحی با علم کردن این ادعاها تنها سعی دارد از شکست و بن بستی که این محفل به لحاظ سیاسی به آن گرفتار شده اند فرار کند و در این میان دیواری کوتاهتر از دیوار کمیته کردستان پیدا نکرده است. فتاحی عزیز شما و دوستانتان بیشتر از دو سال زمان داشتید اما نشان دادید این کاره نیستید و اساسا هدفتان نه ساختن حزب بلکه ویران کردن آن بوده و هست.
فتاحی زیرکانه تصمیم کمیته مرکزی و پلنوم 22 را تخطئه می کند و آن را به رسمیت نمی شناسد.نسبیت سیاسی به ایشان حکم می کند در مواردی که تصور می کند مصوبات به نفع او و محفل متبوعشان است از آن دفاع کند اما در سایر موارد می خواهد با ایجاد شبهه و تردید مصوبات پلنوم را زیر سوال ببرد.پلنوم 15 و پلنوم 22 هر دو جلسه رسمی و قانونی اعضای کمیته مرکزی بوده اند و به لحاظ قانونی و مصوبات هیچکدام بر دیگری برتری ندارد اما چرا تصمیمات پلنوم 15 قانونی و رسمی است اما مصوبات پلنوم 22برای این دوستان رسمیت ندارد؟ چرا تصورشان این است که اعضای کمیته مرکزی اشتباه کرده اند؟فتاحی تصویب قرار بازگرداندن اختیارات سازماندهی در شهرهای کردستان را به کمیته کردستان “کشتی گرفتن این بلوک با جهتگیریهای حزب برای ایجاد تحزب درداخل کشور” می نامد.ظاهرا ایشان و رهبر معنویشان عقل کل هستند و به همین دلیل برای تصمیم اکثریت کمیته مرکزی که از رهبران و کمونیستهای با سابقه و قدیمی ایران و کردستان هستند ارزشی قائل نیستند.آنها هستند که تشخیص میدهند چی درست است و چی درست نیست،یک “حق به جانبی ایدئولوژیک” تمام عیار. البته نباید از حق گذشت اگر این دوستان خود را عقل کل نمی دانستند و برای تصمیمات و دیدگاههای رفقایشان در رهبری حزب ارزشی قایل بودند هیچ وقت دست به “کودتا”ی تشکیلاتی نمی زدند و قبل از این عمل ضد حزبی با فراخوان پلنوم فوق العاده به پلنوم آتی حزب اعتماد می کردند اما بدلیل منیت و غرور و تکبر بیجایی که مشخصه “روشنفکران مارکسیست” غیر اجتماعی است خود راسا با “اقدامی انقلابی” مشکل را حل کردند.(فتاحی در 12 دسامبر بر ضرورت اقدام انقلابی در برابر قانون شکنی هیئت دائم تاکید می کردند).
فتاحی در ادامه به وضوح نشان می دهد که همچون سایر اعضای این محفل خط قرمزشان شخص “کورش مدرسی” است و مشکل واقعی ایشان عبور بخشی از رهبری از این خط به اصطلاح قرمز است.فتاحی کورش را نماد “خط رسمی” حزب عنوان می کند و مخالفانشان را به بی خطی متهم می کند.من در اینجا صراحتا عنوان می کنم من “خط کورش” را چه به عنوان “خط رسمی حزب” و چه به عنوان “یک خط سیاسی مستقل” خارج از حزب به رسمیت نمی شناسم.اگر منظور ایشان از داشتن خط ،اعلام بیعت و پایبندی به نظرات “رهبر معنوی” است ایشان درست می گوید ما خط نداریم و کاملا بی خطیم.
بحث حزب خارج کشوری و داخل کشوری امتدا بحثهایی است که اساسا از طرف فعالین حزب و کمونیستهای منفرد در داخل کشور در سال هشتاد و پنج و هشتاد وشش مطرح گردید و به هیچ وجه بحث تازه ای نیست این مبحث هم به مانند بقیه تزها و نظرات جدید کورش از اشخاص و محافل دیگری به عاریت گرفته شده است و به افراد دیگری متعلق است.تنها نکته جالب آن تغییر صد و هشتاد درجه ای در نظریات کورش مدرسی و محفل وی در این رابطه است.این دوستان تصور میکنند با بحث ” جنبش کمیته های کمونیستی” (که در اوایل امسال توسط من و رفقایی از رهبری حزب مورد نقد و بررسی قرار گرفت وتضاد و تقابل آن با سند کمیته های کمونیستی مصوب حزب و ادبیات منصور حکمت در این زمینه نشان داده شد) می توانند در اتحاد با چپ غیر کارگری وکمونیسم بورژایی حزب کمونیستی را در داخل سازمان دهند!بر همین اساس گام برداشتن در اتحاد با کمونیسم بورژوایی را “ساختن حزب در داخل” نام نهاده اند.صرفنظر از خیال بافی و توهمات خرده بورژوایی این نظریه ها، این رفقا که خارج از پرنسیبهای سیاسی و موازین حزب حداقل در یکسال گذشته “در حالی که بر صندلی راحتیشان لم داده بودند” و مشغول امر خطیر ایجاد حزب در داخل بر مبنای بحثهای کورش و بر مبنای طرح “جنبش کمیته های کمونیستی” ایشان بودند خوب است به ما و کمونیستها بگویند در این مدت چه گلی بر سر حزب حکمتیست و جنبش کمونیسم کارگری زده اند؟کارنامه فعالیتشان در این دوره چه بوده است؟البته خود فتاحی بهتر از هر کسی میداند که من در جریان جزئیات کارها و مجاهدات ایشان و سایر اعضای این محفل در کمیته سازمانده هستم و از این کارنامه آگاهی کامل دارم،بد نیست از زبان خودشان برای اعضا و کادرهای حزب توضیح دهند که در ایجاد ساختمان حزب خیالیشان در این دو سال تا چه اندازه پیشرفت داشته اند،البته منهای مصاحبه “مجله آرش” با رهبران اتحاد با چپ غیرکارگری و کمونیسم بورژوایی.
فتاحی میگوید” به یمن اقدام بلوک خط بازنگری، عملا پروسه انشعاب به پایان خود نزدیک و آغاز پایان بحران شروع شده است. در این پروسه حزب ما لطمه جدی خورده است.”اما ایشان در این مورد شکسته نفسی می کنند و از نقش موثر خود به عنوان یکی از مجریان کودتا آن گونه که خود نوشتند:” در حالیکه بر صندلی راحتی لم داده ام، علاقمندم با صدایی بلند داد بزنم زنده باد کودتا!” چیزی نمی گوید نه دوست عزیز شما و 4 رفیق دیگرتان در دفتر سیاسی “افتخار”بحران سازی و انشعاب را قبلا به نام خود ثبت کرده اید.سهم شما 5 نفر و کورش مدرسی در تحمیل این بحران به حزب حکمتیست از هر کس دیگری بیشتر است!
فتاحی با جعل حقایق ادعا میکند که ” بخش قابل توجهی از کادر رهبری حزب”همراه آنها هستند و می نویسد این طیف و “خط روشنی” (خط کورش) که “از روز اول” داشته اند “ترکیبی بدست میدهد که برای پیشبرد نقشه و جهت ما تماما و بطور قطع امید بخش است.”ابتدا از این بخش قابل توجه شروع کنیم از 4 کمیته اصلی و دفتر سیاسی که مجموعا” 53 عضو دارد 14 نفرشان با محفل “کورش مدرسی” و کودتا چیان همراه شده اند.که البته چند نفرشان در میانه راه از این محفل کناره گیری کرده و از عضویت در حزب استعفا دادند.اما در مورد “خط روشن” که همان “خط کورش” است باید گفت آینده ی این محفل چیزی بیشتر از وضعیت کنونی محفل بهمن شفیق و ایرج آذرین- رضا مقدم نیست.این محفل با این خط و خطوط سیاسی و سیاستهای پاسیو اساسا نیازی به حزب ندارد،خودشان آشکارا گفته اند این حزب ربطی به طبقه کارگر ندارد و باید حزب را در داخل کشور سازمان داد!گفته اند که حزب حکمتیست باید نقش “روشنفکران عمیقا مارکسیست” را ایفا کند که عبارت است از بردن آگاهی به درون طبقه کارگر، که البته آن هم از روی همان “صندلیهای راحتی” و در جلسات پالتاکی امکان پذیر است و نیازی به سازمان و حزب ندارد. این دوستان مدتها است در رویاها و در عالم خیال “برای پایان دادن به نبود تحزب کمونیستی در صفوف طبقه کارگر”عزمشان را جزم کرده اند.کودتای تشکیلاتی و اقدام ضد حزبی علیه رهبری منتخب پلنوم و مصادره انقلابی اموال حزب نتیجه و نمود عینی این سیاستهای راست روانه است.اما این دوستان باید بدانند کادرها و اعضای حزب حکمتیست و اکثریت کمیته مرکزی به آنها اجازه نمی دهد این حزب را منحل کنند ما با قدرت و صلابت همچنانکه تا کنون در مقابل سیاستهای پاسیو و اقدامات ضد حزبی آنان ایستاده ایم همانگونه از موجودیت و تاریخ پرافتخار آن که نتیجه پایبندی و تداوم سیاستها و متد منصور حکمت است دفاع خواهیم کرد.
2012-01-27
7 بهمن ماه 1390