نگاهی گذرا و موجز بر رویدادهای اخیر
– آنچه روشن و غیر قابل انکار می باشد. در رهبری حزب حکمتیست اختلافات سیاسی جدی وجود داشت. که در نشستهای رسمی ارگانهای رهبری کنگره ها، پلنومها و سمینارات مرکزی بر این اختلافات تاکید میشد و مورد مناقشه بود. میتوان به آرشیو اسناد و نشریات حزبی مراجعه نمود تا ریشه ها و زمینه های آنرا متوجه شد. اما، به وجود این اختلافات همچون حزبی سیاسی که در سطح رهبری آن طبیعی است، نگریسته می شد. زیرا در هر حزب سیاسی چپ یا راست اگر بخواهد در ابعاد احتماعی از روانگاه خود چیزی را تغییر بدهد، قطعا اختلافات سیاسی وجود دارد و اگر نه باشد، غیر طبیعی است!
– بر این اساس به اختلافات سیاسی در رهبری حزب بعنوان مسئله ای عادی برخورد میشد. چونکه بنوعی هنوز سایه روشنی هائی وجود داشت و بعنوان اینکه اختلافات پایه هایش در یک جنبش میباشد، نگریسته می شد. و در نهایت اگر لازم بود نکته ای به تصویب برسد، به رای گذاشته می شد و بر اساس موازین حزبی قواعد بازی رعایت می شد. و در انتخابات برای در دست گرفتن سکان رهبری نیز خود نمائی میکرد.که در واقع اختلافات در حزب حکمتیست سیاسی بود و یروزتشکیلاتی هم بدنبال داشت.
– جوانه های یک گرایش غیر کمونیستی کارگری مقهور شده از طرف کوروش مدرسی بطورمنسجم و سیتماتیکی که در مغایرت با اصول مبانی نظری و سیاسی که حزب بر آن بنیاد نهاده شده بود، بخصوص ( بعد از اتنخاب احمدی نژاد اینکه حکومت اسلامی متعارف شده و به ارگان سیاسی بورژوازی ایران مبدل شده است، مردم دیگر سرنگونی نمی خواهند، و کارگر کارگری و کارگر پناهی، تقدس بخشیدن صرف به کارگر، مبدل کردن طبقه کارگر چون طبقه ای اجتماعی به صنف و دامن زدن به کمونیسم شورائی تحت لوای جنبش کمیته های کمونیستی و فراموش نمودن حزبیت سیاسی کمونیستی و … اخیرا نیز با ارائه دادن تزهای جدید که انقلاب 57 در ایران را اسلامی قلمداد میکند. و… خود نمائی میکرد *) هر چند آن نظرات هرگز نتواست به نظرات رسمی حزب مبدل شود. که بر خلاف جهت و مصوبات سیاسی و بخصوص یک دنیای بهتر برنامه حزب میباشد، بشیوه خزنده و عملیات پارتیزانی تلاشی بود برای شکل دادن به جریان آنارکو سندیکالیستی و غوغا سالاری، و استنتاجات سیاسی- عملی خاص کردن از آنها. و تعییر استراتژی سیاسی حزب بر آن مبنا. تا بنوعی ” استراتژی تمکین را بجای استراتژی تخریب حکومت اسلامی و بنوعی سازش و آشتی مابین رفرم و انقلاب ” را جایگزین و به حزب و جنبش کمونیستی کارگری حقنه کند، حزب را بعنوان ابزار مادیت بخشیدن به این سیاستهای مخرب تسخیر کند. که خوشبختانه در همان ابتدای سر برآوردن این گرایش غیر کمونیستی کارگری در حزب توسط گرایش کمونیستی کارگری بشیوه سیاسی از آن جلوگیری بعمل آمد و با مانع جدی و اساسی برخورد نمود.
– پس بر این اساس طغیان و متوسل شدن به کودتا و شورش این ” جریان راست آنارکو سندیکالیستی و غوغا سالار توسط آن محفل با رهبری کوروش مدرسی در 14 دسامبر 2011 در رهبری حزب حکمتیست ” آنی و از روی احساسات صرف نبود. بلکه نتیجه بن بست و استیصال سیاسی- تشکیلاتی این گرایش، و کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند بود. هر چند کودتایشان با یک تلنگر کوچک از طرف مدافعین حزبیت سیاسی کمونیستی به شکست کشانیده شد و مواجه با دیوار سنگی نمودند.
– در نتیجه، اختلافات در رهبری حزب کمونیست کارگری حکمتیست، اساسا سیاسی بود که بطور طبیعی بروزتشکیلاتی نیز پیدا کرد. و در هر مرحله ای این جریان از کنگره 4 ببعد که بنوعی اوج بروزجهت سیاسی شان بود، تلاشش برای تصرف سکان رهبری حزب در هر مقطعی با شکست منجر شده بود به سیم آخر زد و از سر استیصال تمامی قوانین و موازین حزبیت را زیر پا نهاده، طغیان نمودند ومتوسل به عمل ضد حزبی و انحلال طلبانه و متعاقبا دیگر اعمال نافرجام شدند.
– پلاتفرم سیاسی- عملی هیئت دائم مصوب دفتر سیاسی حزب در 11 دسامبر 2011، در دست این محفل، مستمسکی بیش نبوده و نیست. و اگر کسی میخواهد بطور منصفانه و واقعبینانه اختلافات و عملکردها را در دوره اخیر در رهبری حزب حکمتیست مورد بررسی و تحقیق قرار بدهد. باید از این زاویه بنگرد و زمینه های سیاسی- اجتماعی سر بر آوردن این اختلافات را مورد کنکاش جدی قرار بدهد. زیرا ریشه ها و زمینه های سیاسی- اجتماعی این اختلافات بر خلاف تصور عده ای و تصویری که این جریان ارائه میدهد، زمینه اجتماعی دارد. ریشه در موقعیت سیاسی- اجتماعی و جناحهای موجود در حکومت اسلامی در ایران دارد.
– از لحاظ سیاسی، حزبی و پراتیکی در ابعاد اجتماعی، پلاتفرم سیاسی عملی مصوب دفتر سیاسی در 11 دسامبر 2011، لب کلام را بطور فرموله شده، بدست داده است. بر اساس مبانی کمونیسم کارگری و دخالتگرانه منصور حکمت و تمامی مبانی پایه ای مصوب کنفرانس اول کادرها ۲۰ شهريور ۱۳۸۳ – ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۴ می باشد که حزب بر آن اساس تشکیل شده است و تقابلی است عملی در برابر این سیاست و جهت آنارکوسندیکالیستی و غوغا سالاری، که خواهد توانست سیاست و پراتیک حزب را بر سر ریل واقعی خود باز گرداند. کاملا مورد تائید من میباشد و کنگره آتی ” کنگره 5 ” هم لازم است این جهت سیاسی- عملی رابا تاکید بر اهمیت و ضرورت تحکیم و نهادینه شدن حزب و حزبیت سیاسی کمونیستی مورد تاکید و ثصویب قرار بدهد. عملکر آن محفل به سردمداری کوروش مدرسی را محکوم کند. گرد و خاک آن بحرانی را که به حزب تحمیل و خساراتی را وارد نمودند، از خود بتکاند نقطه پایانی بر آن دوره بنهد و حزب را عملا رو به آینده رهنمون و سوق دهد. تا با پشت سر گذاشتن آن دوره بر پراتیک کمونیستی کارگری خود خم شود تا خسارات ناشی از آن عملکرد ضد حزبی را جبران کند و اعتماد متزلزل شده را به حزب باز گرداند و حزب را در ابعاد احتماعی در جایگاه واقعی خود قرار بدهد.
حزب ابزار پیشبرد مبارزه برای تحقق بخشیدن به اهداف سیاسی- طبقاتی است.
مارکس میگوید ” فلاسفه تا کنون دنیا را تفسیر کرده اند، در صورتیکه حرف بر سر تغییر آن است “
همچنانکه در بند 1 اصول سازمانی آمده است:
١- حزب کمونيست کارگرى – حکمتيست يک سازمان انقلابى مارکسيستى است که براى متشکل کردن و هدايت طبقه کارگر براى تحقق انقلاب کمونيستى تشکيل شده است. اهداف حزب کمونيست کارگرى-حکمتيست در برنامه اين حزب بيان شده است.
– یر اساس گفته مارکس و بند1 اصول سازمانی، کاملا روشن است که حزب حکمتیست برای ایجاد تغییرات اساسی در جامعه و زندگی روزمره توده های مردم که نابودی نظام تولیدی اجتماعی سرمایه داریست تشکیل شده است. ما نظاره کنندگان تاریخ که شاهد رویدادها و حوادث اجتماعی باشد، نیستیم. تصمیم و تلاش ما آگاهانه با اهدافی روشن سیاسی- طبقاتی است و دخیل و دست اندر کار در روند مادیت بخشیدن به این تغییرات اساسی هسیتم. و به همین خاطر حزب کمونیست کارگری حکمتیست را تشکیل داده ایم. حزبی است سیاسی که با رعایت تمامی قوانین و موازین آن خواهد توانست آن ابزارمؤثر برای دستیابی به اهداف طبقاتی تعریف شده اش باشد.
– بدون تئوری انقلابی عمل انقلابی ممکن نیست. این کاملا درست است و لازم است اضافه کرد که عمل انقلابی تنها توسط حزب سیاسی در ابعا اجتماعی قابل تحقق می باشد و بدون داشتن این ابزار با انسجام سیاسی و همنظری و تشکیلاتی و عملکرد مکانیزمهایش بطور یکپارچه و در سطح بالائی، آن عمل انقلابی تحقق نخواهد یافت. میتوان به نمونه های تاریخی اشاره کرد. انقلاب اکتبر بدون وجود و رهبری لنین و حزب بلشویک که حزبی سیاسی کمونیستی کارگری بود به آن نتیجه تمی رسید. بالعکس آن در اتقلاب 57 در ایران و انقلاب اخیر مردم در مصر ” کمونیسم و طبقه کارگر حضور مؤثر و فعال و نقش سرنوشت ساز داشت، اما حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر غایب بود، چه عوارض منفی ای ببار آورده است. غیر قابل انکار میباشد. و …
– بر اساس این ضرورت عینی تاریخی در برابر عمل ضد حزبی و انحلال طلبانه محفل کوروش مدرسی، بر قوانین و موازین حزبی و بر سنت حزب و حزبیت سیاسی کمونیستی چون مؤلفه ای اساسی تاکید، پافشاری و دفاع می نمودیم. نه جاروب کردن اختلافات سیاسی به زیر فرش. چون مفسر و مبصر تاریخ نیستیم بلکه جزء سازندگان آگاه آن هستیم و میخواهیم با در دست داشتن این ابزار توده های میلیونی را بسیج و سازماندهی کنیم و اهداف تعریف شده سیاسی- طبقاتی مان مندرج در ” یک دنیای بهتر، برنامه حزب ” را تحقق بخشیم.
– پافشاری و دفاع ما بر سنت و تحکیم حزب و حزبیت سیاسی کمونیستی و تلاش برای نهادینه کردن آن عملی تاریخی- طبقاتی است وقطعا جنبش سیاسی کمونیستی کارگری بر این تلاش ارج خواهد نهاد .
25 فوریه 2012
اسماعیل ویسی
* میتوان به نوشته های کوروش مدرسی در سایت شخصی اش مراجعه نمود تا متوجه صحت این احکام شد.