در حاشیه نغمه های کوروش مدرسی در” مناسک روزهای 18 و 19 فوریه 2012 “
– در روز 14 دسامبر 2011 گرایش آنارکوسندیکالیستی متشکل از ” اسد گلچنینی، آذر مدرسی، مظفر محمدی، خالد حاج محمدی و محمد فتاحی با سردمداری کوروش مدرسی و همراهی جمعی دیگر از اعضای کمیته مرکزی ” بر اساس برنامه از قبل طراحی شده که از لحاظ سایسی – تشکیلاتی طرحهایشان توسط ” گرایش کمونیسم کارگری منصور حکمت ” به شکست کشیده شده بود ، بازنده و در بن بست قرار گرفته بودند. از سر یاس وناامیدی و استیصال در رهبری حزب کمونیست کارگری حکمتیست ، طغیان نموده و دست به ” کودتا و شورش ” زدند.
– غملکرد برنامه ریزی شده این محفل در همان اوان با نیمچه تعرضی از طرف مدافعین حزب و حزبیت سیاسی کمونیستی بشکست کشانیده شد و آنان را در مخمصمه و بن بست بیشتری قرار داد.
– در ادامه این روند و برای لاپوشانی کردن کودتای شکست خورده شان، شاید بتوانند نیروهای هزیمت رفته شان را جمع آوری کنند. متوسل به حربه ای تحت عنوان نام بی مسمای ” کنگره اضطراری ” در روزهای 18- 19 ماه فوریه 2012، شدند. که در واقع مناسکی بیشتر نبود.
– در این مناسک کوروش مدرسی در سخنرانی اش چون یک سر خورده سیاسی و مستاصل و در بن بست قرار گرفته از لحاظ سیاسی- اجتماعی، از سر یاس و نا کامی زمین و زمان را بهم میدوزد. سر از پا نمی شناسد. به هر دری و ریسمانی متوسل و چنگ می اندازند. و تلاش میکند، ناکامی اش را بطور ویژه بر گردن آنعده از رفقایش که در آن نشست حضور دارند، بیاندازد. و مقصر و مجرم معرفی شان کند.
– کین توزانه بر علیه ( اعضای کمیته مرکزی منتخب کنگره چهارم که از کمونیستهای مشهور و از شریف ترین انسانها در ایران و منطقه میباشند. لا اقل هر کدام بیشتر از 30 سال است بعنوان کمونیست بر علیه هر گونه ارتجاع ملی- مذهبی و برای سرنگونی حکومت اسلامی و در دفاع از آزادی و برابری و برقراری نظام سوسیالیستی در جامعه ایران بطور متشکل و سازمانیافته ) تلاش میکنند. نفرت پراکنی میکند. و به نغمه سرائی تهمت آمیز یا در واقع به یاوه سرائی پرداخته است. تمامی این رفقا را بدور از هر گونه حقیقتی و انصافی و بی شرمانه به ” فساد سیاسی ” متهم میکند.
– اتهام ” فساد سیاسی ” زدن به اعضای کمیته مرکزی منتخب کنگره 4 حزب حکمتیست، جدا از هر دوری و نزدیکی سیاسی که با آنان دارم. یاوه ای بیش نیست وکاملا هذیان گوئی است از طرف یک سر خورده سیاسی و مستاصل. اتهامی بی پایه و اساس است. زیر پا نهادن حرمت و کرامت سیاسی، انسانی و اجتماعی این رفقا میباشد. زیرا کمونیست بودن و شریف بودن و جایگاه مبارزاتی تمامی این رفقا غیر قابل انکار و غیر قابل لاپوشانی میباشد. اتهام زدن کوروش مدرسی از سر کین و نفرت صرف میباشد. نخواهد توانست با جو سازی اتهامش را ببار برساند. اتهامش بر علیه این فعالین کمونیستی بذر پاشیدن در زمین شوره زار است! و باید چواب بگیرد. زیرا این انسانها در جنبش آزادیخواهی و کمونیستی کارگری شناخته شده تر از آنی هستند که فکر میکند. باید اطمینان داشته باشد اتهامش ببار نخواهد نشست بدین شیوه نخواهد توانست ناکامی و بن بست سیاسی اش را لاپوشانی کند. عدم توفیق یافتنش در مادیت بخشیدن به خط ” آنارکوسندیکالیستی اش ” در تقابل خط و جهت کمونیسم کارگری منصور حکمت در حزب حکمتیست را پنهان کند. از بد اقبالی اش برهنه تر و عریانتر از آنی است که خود فکر میکند. اتهامش قطعا مایه تمسخر است. این اتهام از طرف هرجریان سیاسی- کمونیستی و انسان آزاده و کمونیستی محکوم است. و باید محکوم شود.
کوروش مدرسی حزب سیاسی کمونیستی احتیاج ندارد.
– در این الدرم بلدرم و درافشانی کردنهایش جدا از ظاهر شدن چون یک سرخورده سیاسی، بطور مشخص همچون گرایش سندیکالیستی که بر علیه حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر می باشد، بر حزب و حزبیت سیاسی کمونیستی خط بطلان میکشد. به هرج و مرج طلبی دامن میزند. سر خط همان کمونیسم شورائی که مبنای تئوریش جنبش کمیته های کمونیستی و بنوعی ” پوپولیسم و همه با هم، آشتی گرایشات در جنبش چپ و کمونیستی کارگری و دامن زدن به رفرمیسم اقتصادی و بس “، را به نمایش میگذارد.
– همان اوان قیل و قال کردنش، ما چوب کبریت سوخته ای را که با آن خانه را به آتش کشیده بود از جیبش در آورده ایم. بعنوان محرک و طراح اصلی کودتا به جامعه معرفی اش کرده ایم. حساب خود را از وی و گرایش سندیکالیستی که بدان مشرف شده و میخواهد همچون نظریه پرداز و فعالش ظاهر بشود. جدا کرده ایم. جوابش را داده ایم. بر ما خرجی نیست. ” هر چند از شور بختی اش صندلی این موقعیت هم از قبل ترها اشغال شده است “. در هر صورت مشکل ایشان هست..
– ما حساب خود را از همدیگر جدا کرده ایم. در این رابطه هیج کدام از طرفین ذره ای شک و تردید نداریم. به دو جنبش سیاسی- طبقاتی با اهدافی اجتماعی متفاوت تعلق داریم. هدف اصلی خنجرکین و نفرت از نیام بر کشیده شده توسط کوروش مدرسی بر علیه آنعده از رفقای کمیته مرکزی منتخب کنگره چهارم و تمامی کسانی است که در آن نشست حضوردارند. دارد ناکامی سیاسی خود را به پای آنان می نویسد. به تمامی شرکت کنندگان برای گرفتن زهر چشم و مرعوب کردنشان، در قبال جهت گیری سیاسی کنونی اش و زمزمه هر گونه مخالفتی در آتیه، اخطار، زمینه چینی، تهدید وتحریک میکند. که لازم است از هم اکنون سکوت پیشه کنند. به همین خاطر است این چنین حقیقت روشن را فدای سیاست مغرضانه اش میکند و این رفقا را بدور از هر حقیقتی در نهایت بی انصافی متهم میکند. آنان را له و لورده میکند، قربانی اغراض شخصی و ناکامی های سیاسی اش می کند.
چند توصیه به کوروش مدرسی
– کوروش عزیز، ترفند هایت شناخته شده است. نمی توانید با تلاش و تحریک، شانتاژ کردن و ترور شخصیت رفقای سابق و بویژه کنونی ات، دامن کبریائی ات را ازآن اعمال شیرین ضد حزبی و انحلال طلبانه و ناکامی و بن بست سیاسی و موقعیت مستاصل آمیزی که بدان دچار شده اید، برهانید و لاپوشانی کنید.
– از آن موقعیت که داشتید متاسفانه به اینجا رسیدید. جای خوشحالی نیست. میتوانستید با وقار، مؤدبانه و متانت شخصی، سیاسی و اجتماعی بدون متهم کردن رفقایت با حفظ و داشتن ذره ای انصاف، نقل مکان سیاسی- اجتماعی بنمائید و فعال سیاسی جنبش سندیکالیستی بشوید! بخود اعتماد داشته باش، ریسمانی را که با آن به ظاهر خود را به منصور حکمت آویزان کرده اید، پاره و خودت را خلاص کن. صراحتان آنرا رو به جامعه اعلام کن. باور کن این از هر لحاظ برات ارزشمندتر است.
چند توصیه به رفقای کمیته مرکزی ” محفل کوروش مدرسی ”
– رفقا، با همدیگر بدون شک و تردید اختلاف جدی سیاسی داریم. برتمامی جریانات سیاسی کمونیستی و چپ و بویژه بر هیچکداممان هم پوشیده نیست. هر کدام آگاهانه انتخاب سیاسی کرده ایم. داریم راه و جهت جداگانه ای را میرویم. اما عیلرغم وجود اختلاف سیاسی مان، بدون شک شما از فعالین کمونیست شناخته شده و شریف ترین انسانها در جامعه ایران هستید. سه دهه است که با تمامی توان در دفاع و برای مادیت بخشیدن به برابری واقعی انسانها تلاش میکنید.شما ها از لحاظ سیاسی فاسد نیستید!. این اتهام سنگین و بدور از حقیقت را همراه شارلاتانیسم بازیهای کوروش مدرسی، که میخواهد شخصیت تان را ترور کند،اسنیصال و ناکامی سیاستهایش را به پای شما بنویسد و مقصر قلمدادتان کند، با در نظر گرفتن هم جهتی سیاسیتان با وی، قبول نکنید. او میخواهد بر لبانتان برای آتیه در مخالفت کردن با سیاستهایش مهر سکوت بنهد. هدف اصلی اتهامش شما هستید. بر علیه اتهام دور از حقیقتش اعتراض کنید. این اتهام را نپذیرید. از شخصیت سیاسی- اجتماعی خودتان دفاع کنید. زیرا تنها جرم نابخشودنی شما از طرف ایشان، این است که نتوانستید، سیاستهایش را در حزب رسمیت بدهید. هر چند تلاش نمودید، اما موفق نشدید.
توضیح:
– در رویدادهای اخیر در تقابل با اعمال ضد حزبی و انحلال طلبانه کوروش مدرسی و محفل همراهش، عده ای از رفقا و دوستان برای اثبات عملکرد ضد حزبی اخیر کوروش به نوشته هایش در دفاع از موازین حزب و حزبیت در تقابل اعمال ضد حزبی حمید تقوائی در جریان رویدادهای سال 2004 که منجر به جدائی ما حکمتیستها از حزب کمونیست کارگری ایران شد، اشاره میکنند. عملکرد کوروش و فاکتهای منتسب به ایشان در آندوره غیر قابل انکار میباشد. زیرا اساس و پایه آن جدائی قبل از هر چیز در دفاع از سنت حزب و حزبیت و موازین مصوب در آن حزب و تحکیم حزبیت بود، که از طرف جریان چپ سنتی که حمید تقوائی سمبل آن بود و بشیوه قلدر منشانه عملا زیر پا نهاده و بر باد داده میشد. و ما از این روانگاه در تقابلش قرار گرفتیم و از آن حزب جدا شدیم. اختلافات سیاسی، در آن جدائی فاکتور تعیین کننده نبود. زیرا کسانی که از آن حزب جدا شدند و حزب حکمتیست را تشکیل دادیم، جدی تر و عمیق تراز حمید تقوائی با تزهای کوروش مدرسی در پلنوم 16 مخالفت کرده و مورد نقد قرار دادیم. و …
– کوروش مدرسی بحق در آن دوران و اوایل تشکیل حزب حکمتیست، همچنان بطور جدی در تحکیم بخشیدن به سنت حزب و حزبیت و نهادینه کردن آن در کنار کلیه رفقا به هر شیوه ممکن تلاش می نمود. که قابل ارج میباشد! اما، چرا اکنون کوروش مدرسی به همان نقطه ای که حمید تقوائی آغاز نمود، برگشته است ؟ جای شگفتی نیست. خیلی روشن است. آنموقع ایشان چون فعال جنبش سیاسی کمونیستی کارگری بود و برای مادیت بخشیدن به اهداف سیاسی – طبقاتی در دستور حزب قطعا به حزب سیاسی کمونیستی با ضبط و ربط چون ابزاری کارا و برنده و پیشبرنده در جریان مبارزه احتیاج داشت. و به همین خاطر تنها راه اسا سی تلاش در این جهت بود. ولی اکنون از لحاظ سیاسی- اجتماعی و جنبشی نقل مکان کرده است. و میخواهد فعال جنبش سندیکالیستی باشد. جنبشی که تاریخا در ضدیت با سنت حزب و حزبیت سیاسی کمونیستی کارگری قرار داشته است. به حزب احتیاج ندارد. صرفا به مبارزات اقتصادی طبقه کارگر در چهار چوب اتحادیه های صنفی اکتفا کرده است. در جلوگیری از سیاسی شدن مبارزات طبقه کارگر تلاش نموده است. برای چفت شدن هر چه بیشتر با این جنبش لازم است که عملا قید حزب و حزبیت را هم بزند. کاری که بطور طبیعی در تقویت این حهت انجام داد. همین و بس. نه اینکه آن گذشته و اسناد مدون را فراموش کرده باشد!
اسماعیل ویسی