دولتهای اروپای واحد بعد از مسدود کردن دارائیهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی، خرید نفت و فروش طلا به این دولت را تحریم کردند و تاریخ شروع آن را نیز اعلام کرده اند.
تحریمهای دول غرب و ادامه آن، واضح است که تجارت خارجی را که بخش اساسی و مهم اقتصاد ایران را تشکیل میدهد با مشکل روبرو کرده و همچنین باعث تعطیل شدن کارخانجات و دیگر مراکز کاری خواهد شد. اینکه دولت و سرمایه داران و کارفرمایان با مشکل دسترسی به ارزهای معتبر بین المللی روبرو بوده و با ادامه این تحریمها نیز بیشتر از قبل روبرو خواهند شد، و یا روی آوری به خرید این ارزها و اشیاء قیمتی باعث پائین آمدن نرخ ریال “پول ملی” خواهد شد، مشکل مشاورین اقتصادی سرمایه داری ایران است، مساله و مشکل طبقه کارگر در ایران نیست. مشکل و مساله طبقه کارگر و خانواده های کارگری در ایران فشار مضاعف این تحریمها یر زندگی روزانه آنان و فرزندانشان است.
پائین آمدن میزان فروش نفت هم که منبع اصلی درآمد دولت اسلامی را تشکیل میدهد باز هم واضح است که مشکل تجارت خارجی ایران را تشدید کرده و لذا بر وخامت اقتصاد در بحران جمهوری اسلامی خواهد افزود. دولت و سرمایه داران و کارفرمایان در تقابل با این وضعیت مطابق معمول برای گذراندن وخامت اقتصادی خود بر دوش طبقه کارگر و دیگر مردم محروم و کم درآمد وارد عمل میشوند. این را طبقه کارگر جهانی حداقل در این دوره از شروع بحران جهانی سرمایه از نیمه دوم سال 2008 تاکنون شاهد بوده و شاهد است. تشدید کار، منجمد کردن دستمزدها، زدن بیمه های اجتماعی و رفاهی و دیگر دستاوردهای طبقه کارگر بیانگر این تلاش سبعانه دول بورژوازی و سرمایه داران در کشورهای سرمایه داری متروپل در یورش به معیشت روزانه طبقه کارگر است؛ طوریکه فقر در پایتخت های کشورهای متروپل از سر و کول جامعه بالا میرود.
جمهوری اسلامی و اقتصاد سرمایه داری ایران نیز از این قاعده نه تنها مستثنی نیست که اساس آن بر استثمار نیروی کار ارزان به کمک سرکوب عریان جامعه و لذا شکستن کمر طبقه کارگر و دیگر مردم محروم زیر فقر و فلاکت مداوم، پایه ریزی شده است. افزایش اخراج و بیکار سازیها، 330000 تومان حداقل دستمزد کارگر درایران، تازه رسمی و اعلام شده آن(چیزی در حدود 150 دلار در ماه)، عدم برخوداری هر فرد آماده به کار از هر نوع بیمه بیکاری ای در مقابل فشار فقر و فلاکت موجود نمونه هایی از یورش دولت و سرمایه داران در ایران به زندگی کل طبقه کارگر در ایران است. بعلاوه افزایش تحریمها بر اقتصاد جمهوری اسلامی، در تشدید فقر و فلاکت این طبقه، در افزایش اخراج و بیکار سازیها و در کل در وخامت هرچه بیشتر زندگی خانواده های کارگری ضرب میشود. دولت و سرمایه داران و کارفرمایان میدانند که چگونه کسری سود خود را با بالابردن قمیت ها و فشار هرچه بیشتر بر زندگی خانواده های کارگری تامین کنند.
جنگ کنونی آمریکا و دول غربی، فعلا در شکل اقتصادی آن، با جمهوری اسلامی در شکل گسترش تحریمهای اقتصادی، بر سر حفظ سلطه اقتصادی غرب بر خاورمیانه در مقابل رقبای جدید جهانی بویژه چین است. “اسلام خوش خیم” آن چیزی است که فعلا دول غربی و آمریکا با استفاده از خیزشهای انقلابی و سرنگونی حکومتهای استبدادی میخواهند ساختار سیاسی کشورهای منطقه را با آن آرایش دهند.
دول اروپائی بویژه با کنار رفتن آمریکا در نقش درجه اول اقتصاد در جهان و بحران اقتصادی که خود این کشورها را فراگرفته است، حفظ سلطه اقتصادی و نظامی خود را بر خاورمیانه و از این طریق بر جهان از هر زمانی برای خود حیانی تر می بینند. دخالت سریع نظامی ناتو در لیبی نمونه ای از این فرصت طلبی آنها بود. تشدید تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی در این راستاست.
هیولای جمهوری اسلامی با ادعای “سرکردگی” قطب بورژوا اسلامی تروریستی در منطقه و خارج از آن هنوز هم در این چهارچوب مکان امپراتوری شر را برای آمریکا و دول غرب دارد. دول غرب و آمریکا با گسترش تحریمهای اقتصادی خود میخواهند یا حکومت اسلامی را به زانو در بیاورند و یا با کشاندن آن به ماجراجویی، راه را برای دخالت نظامی در ایران هموار کنند.
وخامت اقتصادی بیشتر در اقتصاد سرمایه داری ایران که در بحرانی مزمن بسر می برد، اما مانند بحران در کشورهای سرمایه داری متروپل نیست. با توجه به اینکه ظرفیت و امکان آن را دارد که به تشدید بحران سیاسی در ایران منجر شود، میتواند جمهوری اسلامی را سریعا متزلزل کند. و این آن خطری است که سران جمهوری اسلامی را بشدت نگران کرده است. شتاب سران حکومت اسلامی برای رفتن به سر میز مذاکره بر سر مساله هسته ای، نشانه این هراس است. محدود کردن انتقال قدرت میان جناحهای درون جمهوری اسلامی به “خودیهای خاص” در انتخابات پیش روی مجلس اسلامی بدین منظور است. تلاش سران این حکومت برای جلوگیری از هر تنشی در جریان این “انتخابات” به این هدف است.
طبقه کارگر در ایران باید با هوشیاری کامل مراقب این وضعیت باشد. درک این مساله برای طبقه کارگر در شکل دادن به سرنوشت و آینده سیاسی جامعه ایران مهم است. طبقه کارگر در ایران در عین حال که باید از فضایی که حکومت اسلامی و احزاب و سازمانهای بورژوا و مشاورین اقتصادی سرمایه داری ایران برای تشدید استثمار این طبقه ایجاد میکنند از حق و حقوق خود، از دستمزدها و آزادی تشکل و از بیمه بیکاری برای هر فرد آماده به کار کوتاه نیاید، لازم است که از تشدید بحران سیاسی در جمهوری اسلامی به نفع اتحاد طبقاتی خود بهره برداری کرده و از آن بعنوان اهرمی برای به کرسی نشاندن خواستهای خود و جدا کردن صفوف خود از احزاب و جریانات بورژوا در تحولات سیاسی ایران استفاده کند. کل فضای تحریم اقتصادی و فضای جنگی طرفین در خدمت عقیم کردن مبارزه این طبقه و دیگر توده مردم آزادیخواه علیه حکومت اسلامی است.
26 ژانویه 2012
منتشر شده در کمونیست هفتگی 114