بدنبال خیزش انقلابی دیماه ٩٦ مسئله سازمان در سطوح مختلف قویاً مطرح شد و عطف توجه به تشکیل نهادهای انقلابی، کمیته های رهبری، کمیته های کارگری در محلات قوت گرفت. خیزش انقلابی آبانماه ٩٨ که بر تقابل با حکومت در محلات و صدها منطقه و محلات شهرهای ایران متمرکز بود، سازمان متناسب با تقابل این نبردها را برجسته تر کرد و همزمان در شهرها و محلاتی تجاربی بدست داد. آن سازمان که این پتانسیل را دارد که توده معترض کارگر و زحمتکش و آزادیخواه را در این نبردها و قیامها و اعمال کنترلها بسیج کند و متحدانه به صحنه بیاورد، حتی اگر نامش شورا نباشد، اشکالی از سُنت عمل مستقیم توده ای و کارگری است و ناچار است در تناسب قوای مساعدتر بعنوان شورا و ارگان اعمال اراده جمعی، ارگان اعمال قدرت و ارگان حاکمیت دوفاکتو ارتقا یابد.
خواست شوراها میانِ کارگران زبانه میکشد. سُنت شورائی و مجمع عمومی، سُنت اعمال اراده مُستقیم و مُستمر تودهای، سُنت عملِ مستقیم کارگری، در میان طبقه کارگر جهانی و طبقه کارگر ایران ریشه دارد و از تاریخ و تجاربِ مشخصی برخوردار است. شورا سُنت مبارزاتی گرایش رادیکال و سوسیالیست و کمونیست طبقه کارگر است. اما خواست شوراها و ایجاد و اعلام شورا در اوضاع سیاسی مشخص امروز ایران، همینطور قناعتِ گستردهتری در میان گرایشات سوسیالیستی برسر ضرورت اعلام و برپائی شوراها، بیانگر تحولی در جنبش کارگری ایران بطور اخص و تحولی در مبارزه تودهای و انقلابی جاری علیه وضع موجود، بطور اعم است.
جنبشِ شورائی کارگری یک رُکن اساسی آلترناتیو سوسیالیستی طبقه کارگر است. باید با مسئولیت و حساسیت به رُشد و قوام این جنبش کمک کرد و برای تقویت آن کوشید. یک اشتباه و چپ روی میتواند این باشد که خواستِ ایجادِ شوراها را در مقابلِ سازمانهای سندیکائی مستقل موجود بگذارد. جنبش شورائی از هر ذره تشکل و دستاورد مبارزه کارگری نه فقط حمایت میکند بلکه راساً درگیر مبارزه در کارخانهها و مراکز کارگری برای تحقق همین خواستها و فراتر رفتن از آنست. ساختار شوراها، برخلاف سندیکاها، مُبتنی بر اتحاد رشتهای نیست بلکه شوراها میتوانند در سطح منطقه تشکلهای مختلف را بخود وصل و وحدت کارگری و طبقاتی را تقویت کنند. منشأ نیاز به شورا در شرایط امروز پاسخ به نیازهای سراسریتری است که تناسب قوای سیاسی کنونی الزامی کرده است. مهمترین و مبرمترین مسئله امروز ایجاد سازمانهای تودهای و کارگری و ارگانهای اعمال قدرت در تمام سطوح است. این نیاز پیشروی کارگر و امر مبارزه تودهای برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. راه افتادن جنبش شورائی را باید آغازی بر تشدید قطببندی اردوی طبقه کارگر ایران و اردوی بورژوائی، اردوی پرولتاریای انقلابی با حاکمیت جمهوری اسلامی و دولت سرمایه داران تلقی کرد.
چرا شوراها، چرا امروز؟
اول، وضعیتِ حاد بحران رژیم اسلامی و دورنمای فلاکتِ اقتصادی بیشتر، ضرورت دخالتِ کارگر در تحولات سیاسی را بیش از پیش مطرح میکند. بعبارت دیگر، جامعه کارگران را فرامیخواند. سرها به سمت کارگران برگشته است و اعتصابات و اعتراضات قدرتمندشان به اعلام شورا منجر شده است. سُنت مجمع عمومی به یک رکن ثابت مبارزات کارگری بدل شده است و در یکسال گذشته کمتر اعتراض و اعتصاب کارگری میتوان یافت که به مجمع عمومی متکی نبوده باشد. مضافاً اینکه امروز پیشروان کارگری سُنت مجمع عمومی و اقدام برای تشکیل مجمع عمومی را دریچهای برای ایجاد گسترده شوراها و سازمانهای فابریکی و منطقهای و سراسری کارگران میدانند. ضرورت مجمع عمومی و شورا بیش از هر زمان در میان کارگران مطرح است. رادیکالیسم اجتماعی در جامعه و مشخصا گرایش رادیکال در درون طبقه، تلاش وسیعتر برای ایجاد شوراها و متکی شدن به مجمع عمومی را الزامی کرده است.
اولین شرط دخالت کارگر در صحنه سیاسی بعنوان یک طبقه و یک طرف درگیر، ابراز وجود بعنوان رهبر آزادی جامعه است. جنبشی که راه حل دارد، حرف دارد و تداوم این وضعیت را نمیپذیرد. اهمیت اساسی هر حرکت و اعتراض کارگری درخود و منحصر به خواستهای معوق مطرح شده نیست، بلکه و بناچار گوشه ای از حرکتِ رادیکال وسیع تر در جامعه، حرکتی برای تعیین تکلیف با مُسببان مشقاتِ کنونی کارگران و اکثریتِ مردم زحمتکش و تعیین تکلیف با نظام سرمایه داری است. شورای کارگران نیشکر هفت تپه سرکوب شد اما پرچم شورا و اداره شورائی را بر تارک سیاست ایران کوبید. ضرورتِ ایجاد شورا در فولاد اهواز و امروز بسیاری صنایع دیگر، صرفا آغازی برای یک جنبش شورائی – کارگری، جنبش برپائی شوراها در کارخانه و مراکز کار، محلات، دانشگاهها و هر گوشه جامعه، با پرچم و راه حلِ آزادیخواهی کارگری است.
دوم، خاصیتِ جنبش شورائی اینست که امروز میتواند ابزار قدرت و مبارزه و وحدتِ کارگران و سازماندهی اعتصاب و مجمع عمومی برای دخالت توده وسیع کارگران باشد، و فردا اُرگان کنترل کارگری بر تولید و توزیع، اُرگان حاکمیت و دولت انقلابی کارگری باشد. حرفِ جنبش شورائی کارگری بسیار ساده و در عین حال عمیق است: ما کارگران هر روز این جهان را میسازیم، چرخهایش را بکار میاندازیم، با کار جمعی ثروت انبوه و نیازهای جامعه را تولید میکنیم، اما خودمان از آن بی بهرهایم. ما کارگران میخواهیم آزادی و برابری و خوشبختی را همگانی کنیم. ما کارگران میگوئیم: این جامعه روی دوش کار ما میگردد، خودمان هم میتوانیم ادارهاش کنیم و به مشقات نظم کنونی پایان دهیم.
سوم، جنبش شورائی از همان ابتدا آلترناتیو مردم کارگر و زحمتکش در مقابل راه حلها و آلترناتیوهای طبقات دارا و بورژوازی است. طبقات دارا، اعم از حکومتی و اپوزیسیونی، مستقل از اینکه چه اسمی دارند و اختلافاتِ درون طبقاتیشان کدام است، در حفظ و بقای اساس نظام سرمایه داری و بازسازی آن ذینفعاند. همه جناحها و جنبشهای بورژوائی در تداوم مالکیت خصوصی بر وسائل کار و تولید، در بقای مناسباتِ مبتنی بر بردگی مزدی و تداوم مشقات کارگران اشتراک دارند. آنها در چپترین حالت “انقلاب سیاسی” میخواهند. کارگران اما برای “انقلاب اجتماعی” آمدهاند. کارگران دقیقا با آنچه که آنها میخواهند نگاهدارند و مرمّت کنند، تقابل دارند و میخواهند کُلیّتِ آنرا درهم بکوبند و جامعه را براساس اولویت آزادی و رفاه همگان سازمان دهند.
چهارم، شوراها در محل کار و کارخانهها اُرگان تشکل تودهای کارگران، اُرگان بیرون راندن و الغای نهادهای پلیسی و سرکوب بورژوازی، اُرگان دخالت در امر تولید و قوانین و مقررات در کارخانه و اُرگان کنترل کارگریاند. شوراها اُرگان سازماندهی بریگادِ کارگری برای دفاع از تشکل و قدرتِ کارگراناند. شوراها سازمانِ کُنترل بر تولید و توزیع نیازهای جامعه و پایههای اساسی قدرتِ حکومتِ کارگریاند. شوراها اُرگان اساسی حاکمیت طبقه کارگر، اُرگان قدرتِ سوسیالیستی بعنوان نظمِ نوینِ کارگریاند. حکومت کارگری و جمهوری سوسیالیستی، حکومتِ حزب یا حکومتِ احزاب نیست، حکومتِ شوراها است. شوراها در فردای انقلاب پیروزمند کارگری بر بورژوازی سازمانِ حکومتی اداره جامعهاند.
اپوزیسیون بورژوائی با دریوزگی از کاخ سفید و آلترناتیوسازی دست راستی، تلاش میکند قدرت را با بند و بست دست بدست کند، اساسِ ماشینِ دولتی بورژوائی را نگاهدارد و در فردای سرنگونی علیه طبقه کارگر و اردوی انقلابی بکار گیرد. ما کمونیستهای کارگری و جنبش شورائی کارگری میخواهیم از حاکمیت و سلطه سیاسی و اقتصادی بورژوازی خلعید کنیم و قدرتی آلترناتیو را جایگزین کنیم. اُردوی چپ جامعه، اُردوئی که به راه حلی علیه تمامیتِ کاپیتالیسم چشم دوخته است، میتوانند و باید صف وسیع فعالین جنبش شورائی امروز باشند. نهادها و اُرگانهائی که از سُنت عمل مستقیم و رادیکال کارگری سر بر میکنند و توانائی و قابلیت و ظرفیت آنرا دارند که در مقیاس جامعه عملِ رادیکالِ مبارزاتی را سازمان دهند. شوراها باید به صفِ نه قاطع به کلّیتِ جمهوری اسلامی، نه قاطع به کلیت استبداد و استثمار، صف انقلابیون و آزادیخواهان در مقابل صفِ ارتجاع بورژوائی و گذشته پرستی بدل شود.
امروز امر هر کمونیست و سوسیالیست و آزادیخواه و انقلابی است که فعال ایجاد و گسترش شوراها شود. شوراها را همه جا برپا کنیم. همه جا مجمع عمومی کارگری را به سنت تحرک و اعتراض کارگری بدل کنیم. همه جا نهادهای انقلابی و کمیتههای کارخانه را ایجاد کنید. زنده باد اِعمالِ قدرتِ و اِعمالِ اراده توده ای و کارگری! زنده باد حاکمیتِ انقلابی سوسیالیستی و کارگری!