مقالات

اعتصاب هفته تپه، دستاوردهای تاکنونی و چشم انداز پیروزی سیاوش دانشور

امروز جمعه ١٧ مرداد، کارگران هفت تپه ٥٥ روز است که در اعتصاب اند. در این مدت مسائل زیادی حول و حوش این اعتصاب طرح شد، توطئه های فراوانی علیه آن صورت گرفت و یک به یک شکست خورد، جلسات متعددی با و بدون حضور نمایندگان کارگران برگزار شد، وعده و تعهد داده شد و البته اجرا نشد، اما نهایتاً به نقطه ای رسیده است که پیروزی اعتصاب تقریباً مُسجل شده است.

یک نکته را باید از ابتدا گفت و از آن درس گرفت. کمتر از سه هفته از اعتصاب نگذشته بود که زمزمه های مختلفی برای پایان دادن به اعتصاب آغاز شد. این سخنان که بعضاً در قالب “توصیه های دوستانه و اظهار نگرانی” عنوان میشد در روزها و هفته های بعد شدت گرفت. محتوای بحث اینبود که “کارگران خسته شدند”، “نباید گذاشت کارگران در این هوای گرم فرسوده شوند”، “بهتر است امتیازی گرفت و اعتصاب را خاتمه داد تا کارگران برای دور بعد آماده شوند”، “همه خواستهای اعتصاب همیشه متحقق نمی شود” و “برخی خواستهای طرح شده از جمله نفی خصوصی سازی خصوصیت هفت تپه ای ندارند”. این جملات بی آزارند، در شرایطی میتوانند درست باشند و ظاهراً به نوعی تجربه اعتصابات کارگری متکی اند. اما حرف ناگفته اینست که اولا، برخی بجای کارگران هفت تپه خسته شده بودند و ثانیا، تلقی و اطلاع درستی از چند و چون اعتصاب نداشتند.

در جائی مثل ایران که کارفرمایان هیچوقت، بجز موارد نادری، حقوق دوران اعتصاب را نداده اند، ورود کارگر به اعتصاب همواره با حساب و کتاب است. اینکه کارگر چند روز میتواند این جیب و آن جیب کند، کی شروع کند و کی خاتمه دهد، چه مسائلی مطرح کند و کجا آگاهانه و بعد از گرفتن کدام مطالبات اعتصاب را تمام کند، در دوره اعتصاب جواب کدام مشکلات عملی و سازمانگرانه و سرکوبگرانه را بدهد و غیره، اینها جزو مفروضات اولیه اعتصابات کارگری برای رهبران عملی و سازماندهندگان اعتصاب بوده است. اما نسخه ای برای تمام فصول نداریم، اینطور نیست که گویا هر اعتصابی طبق یک جدول ریاضی قدم بقدم همین مسیر را می رود و جز این نمی شود! در هفت تپه کارگر چه اعتصاب را ادامه دهد و چه تمام کند از پرداخت حقوق خبری نیست. کارگران هفت تپه دستکم سالهاست که برای گرفتن حقوق معوق یک الی دو ماه باید مرتبا اعتصاب کنند. کارگری که دستکم سه ماه حقوق نگرفته و کارفرما پیشاپیش گفته که “حقوق برج یک را برج چهار میدهم و حقوقهای بعدی را شش ماه بعد”، در جائی که کارفرمایان فاسد و اختلاسگر در دادگاه هستند و پروژه خصوصی سازی با شکست مواجه شده است، این توصیه ها نه سنجیده است و نه در این مجتمع صنعتی مشخص موضوعیت دارد. همینطور سازماندهی اعتصاب بگونه ای بود که شرکت و مسائل اساسی و بخشهائی از کارگران در اعتصاب نبودند اما حامی اعتصاب بودند. کافی است به دستگیری چهار نفر از نمایندگان کارگران و خروش دو هزار نفری روز بعد آنان و یا آمدن سه نماینده مجلس به شوش و حضور گسترده کارگران اشاره کرد. مضافاً اینکه سوال محوری و مطالبه اصلی این اعتصاب نه برسر دستمزد و دفترچه بیمه بلکه برسر تعیین تکلیف آینده شرکت و نوع مالکیت و بازگشت کارگران اخراج شده به کار است. سیاست درست اینست که خود کارگران در مجمع عمومی شان تصمیم بگیرند که چه زمانی و تحت چه شرایطی اعتصاب را تمام کنند و طی دوره اعتصاب فعالانه از آنها حمایت کرد. تداوم اعتصاب با ویژگی های اوضاع مشخص هفت تپه، نه فقط ضروری بلکه درست ترین سیاست بود. شرایط کنکرتی وجود دارد که کارگران میتوانند خواستهائی را که دستکم از اعتصابات سال ٩٧ طرح کرده اند، اینبار متحقق کنند. مسئله کلیدی کنونی برسر بقای هفت تپه، تعطیل نشدن آن، سرنوشت ٥٠٠٠ کارگر و خانواده های آنان و بعبارتی شهر شوش و حومه است.

نتیجه وعده های تاکنونی
تا به موضوع دستمزدهای معوق و تمدید دفترچه های بیمه مربوط می شود، جلسه اواسط تیر ماه وزارت تعاون که بدون حضور نمایندگان کارگران صورت گرفت، از نماینده قوه قضائیه تا کارفرما و مسئولین و نمایندگان نهادهای دولتی دیگر از جمله تامین اجتماعی، دستجمعی تعهد دادند که دستمزدها را تماما و حداکثر تا دهم مرداد ماه پرداخت و دفترچه های بیمه را تا آخر سال جاری تمدید می کنند. امروز ١٧ مرداد است و هیچکدام از این تعهدها و وعده ها تحقق نیافته است. روز شنبه ١١ مرداد، در ۴٨ مین روز اعتصاب، هیئتی سه نفره از مجلس اسلامی برای “بررسی مشکلات کارگران” به شوش آمد و مقابل فرمانداری کارگران با شعار “مرگ بر اسد بیگ”، “خوزستان بیچاره مسئول خوب نداره”، “نه رستمی نه بیگی، شرکت بشه دولتی” از آنها استقبال کردند. در اینروز جلسه ای در فرمانداری با حضور تعدادی از نمایندگان و کارگران هفت تپه برای اولین بار صورت گرفت. در جلسات قبلی شورای اسلامی را شرکت می دادند و تظاهر به بی اعتنائی به اعتصاب و نمایندگان واقعی کارگران می کردند. در این جلسه اعلام شد که کارگران را به جلسه کمیسیون اصل نود مجلس دعوت می کنند و مسائل را یک به یک حل می کنند.

جلسه تهران و نتایج آن
روز چهارشنبه ١٥ مرداد در تهران جلسه کمیسیون اصل نود مجلس با حضور ده نفر از نمایندگان کارگران برگزار شد. حاصل این جلسه نیز یک مشت وعده است از جمله: اول، بیمه ها تا آخر مرداد ماه پرداخت و دفترچه های بیمه تا آخر سال تمدید میشود. دوم، حقوق های معوق سه ماه گذشته یعنی اردیبهشت و خرداد و تیر را پرداخت و بودجه ای برای آن اختصاص میدهند. سوم، کارگران اخراجی را به کار برمیگردانند. چهارم، خصوصی سازی تاکنونی مسیر درستی نداشته است، اسدبیگی ها “اهلیت” نداشته اند، مالکیت آنها سلب و بجای آنها کارفرمائی “با اهلیت” را تعیین می کنند.

آنچه که در تهران گفته شده هنوز مشتی وعده است اما یک پیروزی برای اعتصاب محسوب می شود. اگر کارگران به توصیه های نادقیق توجه می کردند، همین دستاورد را هم کسب نمی کردند. اگر همه این وعده ها از جمله پرداخت حقوق ها، تمدید دفترچه های بیمه، بازگشت کارگران اخراجی به کار صورت گیرد، اینها اولاً حاصل استقامت و اعتراض کارگران است و ثانیاً هیچ تاجی برسر مجلسی ها نمی گذارد. اینها حق ندارند تحت عنوان “بررسی مسائل کارگران” و تحقق دو سه خواست بدیهی مانور بدهند و سر کارگران منت بگذارند. تا امروز دولت و مجموعه حاکمیت و مقامات استان خوزستان علیه کارگران و کنار کارفرماها ایستاده اند. اسماعیل بخشی و محمد خنیفر و دیگر کارگران اخراجی بجز خواستهای برحق کارگران چیزی نگفته بودند که با پرونده سازی و امنیتی کردن اعتراض و اعتصاب آنها را زندانی و اخراج کردند. نپرداختن حقوق ها، عدم تمدید دفترچه های بیمه، محکوم کردن کارگران و خانواده هایشان به گرسنگی و بیماری و بیکاری و حمایت از کارفرمای فاسد و اختلاسگر، اقدامی ضد کارگری و آگاهانه بوده است. همه دست شان در یک کاسه بوده و یک به یک در گرفتن رشوه سهیم بوده اند. اینها اعمال جنایتکارانه در حق کودکان و خانواده های کارگری است که باید مُسببین آن خسارت می پرداختند. بازگشت به کار کارگران اخراجی، پرداخت تمام و کمال حقوق هایشان، عذرخواهی از کارگران بدلیل اذیت و آزار و تعهد به عدم تکرار چنین اقداماتی، جزو وظایف آنهاست. اینها بارها وعده دادند و زیرش زدند، پرداخت برخی از مطالبات معوق کارگران بعد از قریب دو ماه اعتصاب وظیفه و تعهدی است که تاکنون مرتباً آنرا نقض کرده اند.

تعیین تکلیف آینده شرکت
مهمترین خواست کارگران رفتن اسدبیگی و تیم مدیرانش، الغای خصوصی سازی در هفت تپه و دولتی شدن شرکت با نظارت کامل کارگران است. در این مورد معین جلسه تهران در ١٥ مرداد نه فقط سکوت کرده بلکه تلاش دارد همین مسیر تاکنونی را برود. اسدبیگی را برمیدارند و اسدبیگی دیگری از جناح مقابل یا سپاه می آورند، یعنی همین داستان ادامه دارد. کارگران یکبار در هفت تپه شرکتهای پیمانی را بیرون کردند اما اسدبیگی و مدیرانش با اجاره دادنها و فروش اموال محتوای همین سیاستها را پیش برده اند. کارفرمای خصوصی جدید مجدداً با تغییر کاربری شرکت، با تعدیل نیروها، سیاستهای تاکنونی را ادامه خواهد داد. آنچه که در جزئیات گفته شده، از جمله سپردن مسئله مهمی مانند کشت زمین ها به استاندار، یعنی فردی که کارگران بارها در اعتراضاتشان شعار “مرگ بر استاندار” و “استاندار حیا کن خوزستان را رها کن” را سر داده اند، کسی که در فساد اسدبیگی شریک بوده است، یعنی احیای وضعیت سابق. کارگران زیر بار این سیاست نمی روند.

دستاوردهای اعتصاب و افق پیروزی
قریب دو ماه اعتصاب دوره اخیر با انواع تهدید و تحریک و توطئه همراه بود و هر قدم اینها با اتحاد کارگران شکست خورد. کارگران توانستند با اتکا به مجمع عمومی و خرد جمعی مانع انشقاق شوند، وحدت کارگری را حفظ و تقویت کنند، بخشهای وسیع تری را به اعتصاب بکشانند، حمایت کارگری و مردمی را در سطح کشور و خوزستان و شهر شوش جلب کنند، سنتهای رادیکال مبارزاتی را در جنبش کارگری بیش از پیش جابیاندازند، با استقامت و تداوم اعتصاب سکوت حکومتی ها را بشکنند، شورای اسلامی مزدور کارفرما و اداره کار را به حاشیه برانند، نمایندگان خود را تحمیل کنند، برای ایجاد شورای کارخانه قدم بردارند، وادارشان کنند که مطالبات معوق اعم از حقوق و بیمه و مزایا را برسمیت بشناسند و دستکم در حد وعده تاکنونی تحمیل و متحقق کنند. به این معنا اعتصاب هفت تپه پیروزی های معین و مهمی بدست آورده است. اعتراض و اعتصاب در دفاع از نمایندگان کارگران در دور قبل موجب شد که کارگران زندانی را آزاد کنند و اکنون بپذیرند که به کار بازگردند. اگر مجدداً زیر اینها بزنند، کل هفت تپه و شهر شوش و حومه را علیه خودشان بسیج میکنند. همینطور شروع اعتصابات کارگری در صنایع مهم نفت و گاز و پتروشیمی نیروی جدیدی به اعتصاب هفت تپه و حقانیت آن داده است. هفت تپه راه نشان داد.

کارگران هشیارند و اهداف مانورهای حکومتی را می شناسند. به کارفرمای جدید بخش خصوصی تن نمی دهند و چنانچه روی این مسئله یعنی آوردن کارفرمای جدیدی اصرار کنند، اعتصاب و تعرض کارگران در اشکال کیفی تر و جدیدتری ادامه خواهد داشت. کارگران موفق شدند که با اعتراض مستقل و فشار مبارزه بخشی از حقوق هایشان را کسب کنند، از اسدبیگی خلع ید کنند، اما نکته کانونی اعتصاب یعنی سرنوشت آتی شرکت و مسئله خصوصی یا دولتی شدن با نظارت کارگران، هنوز کشمکشی است که ادامه دارد. پایان این اعتصاب معین در گرو حل شدن این مسئله اساسی است.

٧ اوت ٢٠٢٠