کمونیست هفتگی: لبنان مجددا با انفجار توده ای برای سرنگونی نظام توافقی و قومی – مذهبی روبرو شده است. ارزیابی شما از این تحولات چیست؟
فاتح شیخ: ده روز است گفتن از لبنان بی اشک و خشم و حس درد عمیق ناممکن است. هنوز هم بیحد دشوار است. فرق است بین رزمندگان پیر و جوان که دلیرانه بیروت را میدان نبردهای بی امان کرده اند، با ناظران دورادور تراژدی انفجار بندر بیروت، ولو هر کس به میزان توانش شانه زیر بار این تراژدی سنگین داده و نگران آینده مبهم جامعه لبنان باشد.
“لبنانیزه شدن”! اصطلاحا بیان ناخوشایند تیره ترین سناریوی ویرانی یک جامعه و بدبختی شهروندان آن است. امروز لبنان لبنانیزه تر از همیشه است. در این اوضاع هیات حاکمه دشمن مردم، بر مردمی نارنجک اشک آور میباراند که خود اشکبار فاجعه انفجارند. انفجاری که محرومان جامعه را به نبرد آشتی ناپذیر تا برچیدن هیات حاکمه سراپا غارت و جنایت فراخوانده است. توده های فاجعه زده در اعتراضاتشان فریاد سر میدهند که انفجار خشم و انزجار آنها بسیار قویتر از انفجار چهار اوت بیروت خواهد بود. جوانان سینه عریان، حمله سرکوبگران را با حمله جواب میدهند. راکتهای تنیس را سلاح مقابله با نارنجک اندازهای دشمن کرده اند. راکت در دستی و دستکش ضخیم در دست دیگر، نارنجکها را برمیگیرند و به صف شلیک کنندگان بازپرتاب میکنند.
این تصویر صحنه های نبرد لبنان است. جامعه سرشار از یک همیاری وسیع مردمی برای تنظیف مناطق خسارت دیده است، همزمان درگیر یک تلاش بیتابانه برای برچیدن کل هیات حاکمه سکتی و جایگزینی آن با نظام سیاسی سکولار، غیرطائفی و مبتنی بر حقوق شهروندی است. درقطب مقابل هم عناصر متخاصم هیات حاکمه با کمک حامیان جهانی و منطقه ای درگیر مدیریت بحران حاصل از انفجار در مسیر منافع سکتی آتی شان هستند. در کوتاه مدت خواه ناخواه مدیریت بحران بر اوضاع سایه میاندازد، دامنه تاثیر اعتراضات پایین جامعه بر پروسه تغییر هیات حاکمه را محدود میکند. با اینحال فشار اعتراضات توده ای شماری از وزیران را در همان روزهای اول پس از انفجار به کناره گیری کشاند و حسن دیاب را واداشت که دوشنبه نهم اوت استعفای کل کابینه را اعلام کند. توده های خشمگین استعفای حسن دیاب و کابینه را کافی ندانستند، سه شنبه در راهپیمائی هفتمین روز انفجار با شعارهای رسا و روشن خواهان استعفای میشل عون و پارلمان و پایان دادن به سلطه حزب الله و نفوذ رژیم اسلامی ایران در لبنان شدند. پنجشنبه سیزده اوت نشست پارلمان به ریاست نبیه بری نتوانست به نقش کابینه حسن دیاب در انفجار رسیدگی کند. در عوض مقررات برقراری “وضع فوق العاده” به مدت دو هفته تا ٢٨ اوت و سپردن مسئولیت “امنیت” به ارتش را تایید کرد. در واکنش به این تصمیمات پارلمان، فعالین اعتراضات یک تحرک اعتراضی را برای روز شنبه پانزدهم اوت فراخوان داده اند.
کمونیست هفتگی: استعفای نخست وزیر و کنار رفتن دولت کنونی، آیا راهی برای سازش بین نیروهای هیئت حاکمه باز میکند؟ چرا؟
فاتح شیخ: به نظر نمیرسد میان عناصر هیات حاکمه کنونی سازشی صورت گیرد. حزب الله که قدرت مرکزی حاکم را در دست خود قبضه کرده است، از سر ناگزیری به یک عقب نشینی تاکتیکی تن داده و بیگمان برای جبران آن تلاش خواهد کرد. در واقع حزب الله از چهار ستون خیمه سلطه جنایتکارانه اش یعنی: نیروی مسلح، میشل عون رئیس جمهور، اکثریت پارلمان به ریاست نبیه بری و حسن دیاب + کابینه، ناگزیر شد، ارزانترین آنها را قربانی کند که حسن دیاب مزدور و کابینه بود. قصد دارد به قیمت آن و البته با تکیه به نیروی مسلح خود دیگر ستونهای خیمه قدرتش را نگاه دارد، همین ستون را هم با دادن امتیازاتی بازسازی کند. به علاوه حزب الله فعلا کنترل فرودگاه بیروت، بندرهای صیدا و صور و جغرافیای نفوذ سیاسی سکتی خود در جنوب لبنان را هم نگاه داشته است.
جدا از انفجار عظیم بندر بیروت که حزب الله با عناد آشکار مدعی است که در آن دخالت نداشته، دادگاه لاهه که سالهاست محاکمه متهمان به ترور رفیق حریری در فوریه ٢٠٠٥را پیش میبرد، اخیرا اعلام کرده بود که روز هفت اوت رای خود را ارائه میکند اما به احترام قربانیان انفجار چهارم اوت بندر بیروت، روز ارائه رای را به هجدهم اوت تغییر داد. نظر به این فاکتورها عقب نشینی تاکتیکی برای حزب الله ناگزیر بود و البته پیامدهای بحران فعلی قطعا با این مانور محدود نخواهد شد. ماهها قبل از آن انفجار، مشخصا از هفده اکتبر ٢٠١٩، در خیزش توده ای پرشکوه و دامنه داری که در بیروت و دیگر شهرهای لبنان برپا شده بود، محرومان اعماق جامعه و پیشاپیش آنها نسل جوان تحصیلکرده که داغ بیکاری بر زندگیشان زده اند، خواست “اسقاط نظام طائفی” را فریاد زده بودند که ستون اصلی آن حزب الله بود و شعار “کلش یعنی کلش” (همه یعنی همه) مکمل آن بود که پایین جامعه خواهان پایان دادن به نظام طائفی است. انفجار بیروت انرژی انفجاری انزجار و عصیان توده های بپاخاسته لبنان علیه کل هیات حاکمه را هزاران برابر کرده است. نه حزب الله و نه بقیه ترکیبات این نظام راه فراری ندارند. در عین حال راه سازشی هم به رویشان باز نیست چراکه پشت هر بخش از آنها قدرتهای جهانی و دولتهای رقیب منطقه جدال قدرت چندجانبه شان را در جغرافیای محدود اما حساس لبنان پیش میبرند. علاوه بر اینها باید تاکید کرد که هیچیک از این دارودسته ها و حامیانشان و کل مجموعه آنها پاسخ راهگشایی برای بحران مرکب کنونی لبنان ندارند که حول آن بتوانند به سازش برسند.
هدف مشترکشان بازسازی سرمایه داری چند لایه بحرانزده ای است که خود این دارودسته و حامیان جهانی و منطقه ای آنها طی سالها مشکلات آن را مضاعف و لاینحل کرده اند. جامعه لبنان نیاز به بازسازی سوسیالیستی دارد که قطعا برافکندن هیات حاکمه کنونی لبنان یکی از ملزومات حرکت در مسیر آن است. بحثی که بررسی آن به فرصت دیکر و مجال بیشتری فراتر از این گفتگو نیاز دارد.
کمونیست هفتگی: نظر به خواست مردم برای سرنگونی کل نظام کنونی و اعتراضات اکتبر ٢٠١٩علیه فقر و بیکاری، خیزش گسترده کنونی و بحران شدید در دولت، آینده لبنان به کجا میرود؟
فاتح شیخ: “بحران شدید در دولت” بیان نارسایی است، خصلت نمای اوضاع کنونی لبنان و بحران امروز آن نیست. بحران جاری لبنان بسیار فراتر از بحران دولت آن است. نه تنها مرکب تر و چندجانبه تر است، به جغرافیای کشوری لبنان هم محدود نیست. کشمکش قدرتهای جهانی مشخصا تلاش مشترک فرانسه و آمریکا در برابر نفوذ رقبایشان به موازات جدال دولتهای منطقه مشخصا رژیم اسلامی ایران، عربستان، ترکیه و قطر برای ترسیم ترکیب سیاسی و سلطه مالی بانکی در جغرافیای “کشور” لبنان هم اکنون به جریان افتاده و با شتاب و ابعاد بیسابقه ادامه دارد.
پنجشنبه سیزده اوت دیوید هیل معاون وزیر خارجه آمریکا در بیروت بود و با رئیس جمهور میشل عون، رئیس پارلمان نبیه بری و نخست وزیر مستعفی حسن دیاب دیدار کرد. گرچه ماموریت مشخص او در این سفر تلاش میانجیگرانه میان لبنان و اسرائیل برای ترسیم مرز دریائی است، بیشک پیام دولت آمریکا درباره بحران کنونی را هم به آنها رسانده است. همان روز وزیر دفاع فرانسه برای یک سفر دو روزه وارد بیروت شد تا برنامه دولتش پیرامون این بحران را پیش ببرد. دولت فرانسه با همپیمانی دولت آمریکا فرمان تغییرات دوره آتی در هیات حاکمه لبنان را هم اکنون به دست گرفته اند. تردیدی نیست که رژیم اسلامی ایران هم یک بازیگر اصلی دیگر ترسیم آینده سیاسی لبنان است و دولتهای ترکیه و عربستان و قطر هم در این پروسه تاثیر مستقیم دارند.
در آخر این گفتگو لازم میدانم به ویژگی اقتصاد لبنان بر متن ژئوپلیتک آن در خاورمیانه که دروازه پروسه مدیریت بحران کنونی از آن تاثیر میگیرد اشاره کنم:
شهرت موقعیت لبنان همچون “سویس خاورمیانه” و پایتخت آن بیروت همچون “ژنو خاورمیانه” به نظام بانکی لبنان و بانکهای عامل در بیروت برمیگردد. همچنانکه سویس و ژنو تاریخا مرکز بانکی مورد اعتماد سرمایه مالی جهانی و اروپایی بوده است، لبنان و بیروت هم مرکز بانکی سرمایه مالی کشورهای نفتی خاورمیانه و به میزان معینی هم سرمایه خارج این منطقه بوده است. این مکان اقتصادی ویژه لبنان و بیروت برای سرمایه مالی امروز به بورژوازی و دولتهای آمریکا و فرانسه و همچنین به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول (آی. ام. اف.IMF) امکان میدهد که زمام مدیریت بحران حاصل از انفجار بیروت و مشخصا پروسه بازسازی دوره کنونی را در لبنان به دست بگیرند. از این پس همه موسسات حاکمیت بورژوایی در لبنان ناگزیرند از این تابعیت مالی تبعیت کنند. این واقعیت زیربنایی “وضع موجود” (status quo) لبنان، مادام مناسبات سرمایه دارانه بر جامعه لبنان حاکم است، نه تنها حرف آخر را میزند بلکه متکلم اول و آخر نظام بانکی و فعل و انفعالات اقتصاد آن جامعه است.
بورژوازی و خرده بورژوازی لبنان در موقعیت پیمانکار و ریزه خوار و زیردست سرمایه جهانی و همچنین سرمایه مالی عربستان و امارات و قطر، بخشی از سود حاصل از استثمار کار ارزان را در پروسه بازسازی دوره بعد از انفجار به جیب میزنند و شکرگزار خواهند بود. دسته جمعی هم در تلاشند تا طبقه کارگر را (اعم از محلی، مصری، سودانی و …) در اجبار به تحمل موقعیت فروش کار ارزان و محرومیت از حقوق کارگری نگهدارند، لشکر گسترده بیکاران که اکثرا نسل جوان تحصیلکرده هستند را هم با هدف تضمین بازتولید موقعیت فرودست طبقه کارگر تا حد امکان گسترش دهند یا در سطح مطلوب حفظ کنند.
در این میان بیشترین سودبران شبکه های نوع پیمانکار پیرامون (buffer zone) حزب الله و آن قشر از خرده بورژوازی هستند که در اصطلاح جامعه شناسی آکادمیک بورژوایی زیر کاتگوری “نخبگان”، “الیت” و “طبقه متوسط” جامعه لبنان (اشخاصی مانند حسن دیاب) طبقه بندی میشوند.
تحولات لبنان بحرانزده به میزان زیادی با موقعیت منطقه ای رژیم اسلامی حاکم بر ایران ارتباط متقابل دارد و از این زاویه هم شایسته توجه فعالان کارگر و کمونیست جامعه ایران خواهد بود. باید آن را با تیزبینی جانبدارانه پیگیری کرد.
١٣/٨/٢٠٢٠
***