سعید آرمان: نیشکر هفت تپه هنوز مرکز پرتپش اعتراضات کارگری است. فراخوان به تجمع در تهران توسط کارگران هفت و اسماعیل بخشی با حمایت روبرو شد. حزب حکمتیست از این حرکت حمایت کرد. این حرکت چه اهمیتی داشت؟
رحمان حسین زاده: اهمیت بسیار زیادی داشت. به این دلایل:
الف- یک ابتکار مبارزاتی خلاقانه در مقابل دشمن طبقاتی و طرف مقابل بود. حاصل اعتصاب و اعتراضات گسترده کارگران هفت تپه و حامیانش، در کشمکشهای حقوقی-قانونی هم بازتاب پیدا کرده است. جلسه “هیئت داوری” برای بررسی این موضوع در دادگستری تهران تشکیل شد. جلسه هیئت داوری اگر مثلا در همان شوش برگزار میشد، هزاران نفر از کارگران هفت تپه و خانواده های کارگری و مردم منطقه مقابلش تجمع میکردند و به اجتماع بزرگ کارگری تبدیل میشد. کارگران مبارز هفت تپه و اسماعیل بخشی اما نظاره گر نبودند و مبتکرانه فراخوان تجمع اعتراضی در تهران را به حامیان هفت تپه دادند. در پیشبرد مبارزات کارگری و توده ای نفس ابتکارات خلاقانه و به موقع بسیار مهم است و این فراخوان نمونه ای از این ابتکارات بود.
ب- بعد از اعتصاب و اعتراضات پرجمعیت دوره اخیر، ابتکار خلاقانه زنده نگه داشتن تحرک مبارزاتی و اراده مبارزاتی و به تاثیر از آن حفظ اتحاد و همبستگی کارگران مبارز هفت تپه مهم است و به نظرم کارگران هوشیار و موثر در مبارزه هفت تپه به شیوه های مختلف تاکنون این سرزندگی مبارزاتی را این دوره حفظ و تداوم بخشیده اند. فراخوان به تجمع اعتراضی با شعار “خلع ید یک کلام والسلام” این اهمیت مبارزاتی را داشت که خیلیها یا متوجه اش نیستند و یا به عمد میخواهند آن را تخطئه کنند.
ج- یک دستاورد مهم دیگر اینکه صدا و اراده مبارزه یک مرکز کارگری هر چند مهم از جنوب ایران، به قلب کشور، به پایتخت کشانده شد. به اعتراض فراکارخانه ای و حتی فرا استانی تبدیل شد. این تجربه گام مهمی در راستای سراسری کردن واقعی و زمینی مبارزات کارگری و توده ای است. در تهران و در غیاب حضور کارگران هفت تپه اما در پیوستگی با اعتراض و بلند کردن خواسته آنها بخشی از کارگران، دانشجویان، بازنشستگان، همگامی مبارزاتی خود را با کارگران هفت تپه بیش از پیش محکمتر کردند. این تجربه و دستاور مهمی در مسیر ایجاد همبستگی سراسری مبارزاتی کارگری و تغییر جدی تر تناسب قوای مبارزاتی در این دوران است.
د- و بالاخره برجسته شدن فراخوان یک رهبری کارگری رادیکال و شناخته شده چون اسماعیل بخشی یک جنبه مهم دیگر این تجربه است. رهبری کارگری از جنوب ایران فراخوان میدهد، در سطح جنبش کارگری، در داخل و خارج از آن حمایت میشود و مشخصا در مرکز ایران به تحرک و تجمع اعتراضی منجر میشود. این تجربه مهمی است. کاش فعالین و رهبران شناخته شده و مبارز دیگر در جنبش کارگری در حمایت از این اقدام پیامهای فردی خود را منتشر میکردند. جنبش کارگری برای پیروزی به هزاران رهبر شناخته شده و رادیکال و مدعی اداره شورایی همانند اسماعیل بخشی، در مقابل خیل سران مرتجع هیئت حاکمه بورژوایی احتیاج دارد.
سعید آرمان: این حرکت با نقدها و مخالفتهایی هم روبروشد. استدلال مخالفین چیست؟ نظر شما را بدانیم؟
رحمان حسین زاده: برخوردهای متفاوتی در مقابل این حرکت مبارزاتی مطرح شد. اینجا لازمه بین نقد، مخالفت و دشمنی با این حرکت کارگری تفاوت قائل شد. مواردی نقد و ابهام و سئوال وجود داشته و مطرح شده است. به نظرم در برخورد به یک حرکت مبارزاتی طرح نقد و سئوال و حتی ابهام، به شرطی که سالم طرح شوند، ایرادی ندارد. پاسخ هفت بندی کارگران هفت تپه نشان میدهد، که گوش شنوا از جانب آنها وجود داشته و به همین دلیل پاسخ روشنگری را منتشر کردند. تا کید کنم پاسخ هفت بندی کارگران هفت تپه بسیار کمک کننده است و ما را از توضیحات بیشتر معاف میکند. با این وجود مواردی مخالفت هم وجود داشته و این هم با دشمنی کردن فرق زیادی دارد. اینجا به تک تک مخالفتها نمیتوانیم بپردازیم. یک مورد این بوده که چرا فراخوان اعتراض در تهران را یک نفر که منظورشان اسماعیل بخشی است مطرح کرده، توضیحات کارگران هفت تپه نشان میدهد که اولا ابتدا فراخوان جمعی صادر شده و ثانیا هشتک و شعار و فراخوان به درست توسط اسماعیل بخشی هم داده شده و حرکت را تقویت کرده است. در پاسخ سئوال قبلی در مورد ضرورت پیامهای فردی رهبران کارگری توضیح دادم و آن را تکرار نمیکنم. در نتیجه خود این نوع ایرادگیری که چرا رهبر و فعال کارگری پیام میدهد؟ خود نگرش غلط و جای نقد است.
مورد دیگر این نقد مطرح شده، که گویا کارگران هفت تپه “به دام کشمکش جناحهای جمهوری اسلامی افتاده و در راستای اهداف جناح طرفدار بخش دولتی حرکت کنند”. این مورد البته برخورد دقیق میخواهد، اما دوباره تاکید میکنم توضیحات کارگران هفت تپه در این مورد هم روشنگر و نشان میدهد این خود آگاهی طبقاتی هست که توهمی نسبت به بخش دولتی ایجاد نشود. به ویژه ما با پتانسیل رادیکال در مبارزات کارگران هفت تپه آشناهستیم، که به دام اهداف جناحهای جمهوری اسلامی نیفتند.
و نهایتا علاوه بر دشمنی جمهوری اسلامی و عوامل اسد بیگی، مواردی دشمنی و از جمله یک مورد شناخته شده از جانب فرد بد نامی مانند رضا رخشان دوباره علیه مبارزه کارگران مطرح شده است. سابقه این فرد در همسویی با نهادها و ترفندهای رژیمی در میان کارگران لازم به توضیح نیست. حتی کاراکترمنفی و پرووکاتوری او علیه کارگران مبارز و نیروهای چپ هم عیان است. اما آنچه این بار از او دیده شد، جهل و عقب ماندگی و نگرش مردسالارانه و ضد زن و لمپنی بود که علیه کارگران و نیروهای چپ از خود نشان داد. من دشمنی او با کارگران و این عقب ماندگی و مردسالاری و لمپنیسم را نقد کردم. قبل از شروع مصاحبه مان دیدم پاسخی به نقد من نوشته و اذعان کرده که اشتباه کرده و گویا فایل صوتی اش را عوض کرده، حال در هر پروسه ای به این اشتباه پی برده مثبت است، اما در ادامه با همان فرهنگ عقب مانده و لمپنی، با فرهنگ اسلامی، هیچ مرز اخلافی را رعایت نکرده و انواع دروغ و اتهامات را نسبت به حزب حکمتیست و من سرهم بندی کرده و این تاکیدی است بر اینکه اذعان به اشتباهش بیشتر مصلحتی و کمتر از روی متقاعد شدن آگاهانه است. نشان میدهد در دشمنی با کارگران و حمایت از کارفرمای هفت تپه برای وی یک انتخاب آگاهانه است.
سعید آرمان: شما هم اشاره کردید، بخشی از مخالفین میگویند، کارگران هفت تپه فقط علیه بخش خصوصی اند و طرفدار مالکیت دولتی. در صورتی که هر دو سیستم مالکیت استثمارگرند و به حال کارگر فرق نمیکند. مخالفان چقدر در این ا دعا محق اند و نظر شما چیست؟
رحمان حسین زاده: با نگاهی به پاسخ هفت بندی کارگران هفت تپه و مهمتر با مروری بر سابقه مبارزات همین دوساله اخیر هفت تپه متوجه میشویم که مخالفان در این ادعا محق نیستند. تجربه مبارزاتی هفت تپه و توضیحات کنونی شان آن درجه از خود آگاهی طبقاتی را نشان میدهد که از زبان بخش پیشرو و رادیکال مبارزات کارگری هفت تپه توهمی نسبت به ماهیت استثمارگرانه بخش دولتی بیان نشده است. اما چرا کارگران هفت تپه و حتی بسیاری از مراکز کارگری مهم در این مقطع عمدتا علیه بخش خصوصی و با شعار خلع ید آن به میدان آمده اند، به این دلیل ساده که مستقیما با این بخش سرمایه داری ایران دست و پنجه نرم میکنند. افسار گسیختگی بخش خصوصی در سراسر جهان و به ویژه در ایران هیچ مرزی نمیشناسد. در نتیجه کارگران به عنوان تاکتیک مشخص در این شرایط مشخص میخواهند دست این بخش سرمایه را از سر خود کوتاه کنند. یک مرکز کارگری به تنهایی که زورش نمیرسد کل سیستم استثمار گر سرمایه را برچیند، فعلا میخواهند این بخش را خلع ید کنند و اگر موفق شوند لطمه بزرگی به کل کاپیتالیسم ایران میزنند و بعدا قدرتمندتر در مقابل بخش دولتی هم میتوانند به مبارزه ادامه دهند. به علاوه بحث نظارت کارگری بر مالکیت دولتی را مطرح میکنند و این به معنای اینست در راستای منافع کارگران، میخواهند محدودیتهای جدی بر مدیریت و مالک بعدی بگذارند. طبعا بر این مسئله مجددا باید تاکید کرد، که کارگرا ن در عین مبارزه بی امان برای خلع ید بخش خصوصی درمورد ماهیت استثمارگرانه و سرمایه دارانه بخش دولتی مداوما آگاهگری طبقاتی داشته باشند و نگذارند در میان کارگران کوچکترین توهمی نسبت به این بخش ایجاد شود.
سعید آرمان: دوجناح جمهوری اسلامی، یکی طرفدار بخش خصوصی و دیگری بخش دولتی در اتفاقات و از جمله در هفت تپه دخالت دارند، یک نگرانی اینست، اعتراضات کارگران در جهت اهداف یکی از این جناحها کانالیزه شود. چه تضمینی هست که این اتفاق نیفتد؟
رحمان حسین زاده: این نگرانی به کارگران و به همه ما این هشدار را میدهد که با حساسیت بالا به توطئه گریها و ترفندهای جناحهای جمهوری اسلای باید برخورد کرد. کارگران و کل جنبشهای اعتراضی میدانند، جمهوری اسلامی نه تنها سرکوبگر و مستبد، بلکه سیستم پیچیده و مخوف و پر از ترفند و تطمیع و مانورهای ضدانسانی است. یک جنبه مهم اینست تاکنون در هفت تپه علیرغم انواع ترفندها و حتی مواردی بروز روشهای مورد نظر این یا آن جناح، اما نتوانسته اند موفق شوند و این نشانه هوشیاری بالا در صفوف هدایتگران مبارزات برحق در هفت تپه است و اطمینان دهی خوبی است. یک نکته را هم تاکید کنم، اینطوری نیست که گویا جناحی طرفدار بخش خصوصی و دیگری نه! این تصویر غلطی است. هر دو جناح تاکید دارند، که در قانون اساسی رژیمشان بخش خصوصی و خصوصی سازی مصوب است. مالکیت خصوصی در نظامشان مقدس است. مسئله اینست دو جناح اختلاف سیاسی و جنگ قدرت خود را در این عرصه و در مورد نحوه اداره مراکز کارگری در این قالب و پوشش عوامفریبانه مطرح میکنند. و نهایتا تضمین اینکه کارگران به دام ترفندهای جناحهای جمهوری اسلامی نیفتند، در چند مسئله است. آگاهی طبقاتی، تشخیص ماهیت ضد کارگری طرحها و پروژه های جناحها، تعیین تاکتیک و اقدامات کارگری و روش مبارزاتی متحد کننده و درست در مقابل مانورهای آنها، مهمتر حفظ اتحاد کارگری و اتکا به تشکل کارگری به عنوان مظهر اراده عمل مستقیم کارگری که در مجامع عمومی و شوراها تجلی پیدا کند. تحرک رادیکال کارگری سالهای اخیر در جهت اداره شورایی و یا طرح نظارت کارگری بر سوخت و ساز نیشکر هفت تپه نشان میدهد طرحهای جناحهای جمهوری اسلامی خنثی شده و باز هم میتواند خنثی شود.
سعید آرمان: به عنوان سئوال آخر در بحثهایت اشاره ای هم شد، کارگران از نظارت کارگری در نیشکر هفت تپه صحبت میکنند، چرا مستقیم تر مساله کنترل کارگری برجسته نیست، و ضمنا اگر صحبت پایانی دارید، بشنویم؟
رحمان حسین زاده: به نظرم کارگران هفت تپه هوشیارانه و با تشخیص تناسب قوای مشخص این مقطع، نظارت کارگری را مطرح میکنند و نه کنترل کارگری. این را تاکید کنم نظارت کارگری و کنترل کارگری با دیوار چین از هم جدا نمیشوند. نظارت کارگری راه صاف کن و تسهیل کننده رسیدن به کنترل کارگری هم هست و شواهد نشان میدهد، مبارزات کارگری در این مسیر پیش میرود. اما بحث دو نحوه عمل مستقیم کارگری در دو تناسب قوای متفاوت است. در تناسب قوای کنونی نظارت کارگری عملی و قابل اجرا است. کارگران حق دارند و باید نظارت بر کل سوخت و ساز مرکزی کارگری و در این مورد هفت تپه داشته باشند. نظارت بر نحوه اداره و کارکرد مدیریت و دفتر و دستک و دخل و خرج آن، پروژه ها و سود و زیان کارخانه و … را دشته باشند و این کمک میکند به اعمال اراده کارگران و اعمال محدودیت بر کارکرد مالکیت و مدیریت کارخانه و در راستای منفعت کارگران است. کنترل کارگری فراتر از نظارت کارگری است. یعنی روش و شیوه ای که کل تولید و توزیع و بستن قرادادها و تامین مواداولیه و پرداخت حقوق کارگران و استخدام و تضمین کارایی تولیدی و طرف شدن با موسسات و دولت مربوطه مستقیما در کنترل خود کارگران و تحت مدیریت آنها است. در نتیجه کنترل کارگری به تناسب قوای مساعدتر در جنبش کارگری و حتی در جنبش اعتراضی توده ای نیازمند است. معمولا در شرایط ضعف بسیار بیشتر دولتهای مرکزی، در شرایطی که به آن تناسب قوای دو گانه و غیره گفته میشود، سیاست کنترل کارگری بیشتر قابل عملی است. آنوقت دولت مرکزی چنان ضعیف شده که نه در یک مرکز بلکه در دهها مرکز کارگری بزرگ، کنترل کارگری اعمال میشود. علاوه بر مراکز کارگری، در دانشگاهها، در جنبشهای اجتماعی دیگر، در محلات شهرها، کنترل از دست دولت مرکزی خارج میشود. قدرت کارگری و مردمی از پایین شکل میگیرد، قدرت دوگانه و چند گانه بروز پیدا میکند. به نظرم روند به طرف رسیدن به مقطعی است که کنترل کارگری به واقعیت عملی تبدیل شود. باید با دقت آن مقطع را شناخت و اجرایی اش کرد.
به عنوان حرف آخر، واضح است مبارزات کارگران هفت تپه به قلب پرشور و تپنده مبارزات کارگری ایران تبدیل شده است. دستاوردهای درخشانی داشته است. علاوه بر دوره های اعتصابات و اعتراضات پرشور در هفت تپه و شوش، استمرار و تداوم سرزندگی جنبش اعتراض کارگری هفت تپه با ابتکارات و خلاقیتهای رهبران و پیشروان آن تاکنون خیلی اهمیت دارد. فراخوان اخیر به اعتراض در تهران نمونه برجسته ای از ابتکار و خلاقیت کارگری بود. اکنون و در ادامه امیدوارم شاهد شکل گیری مجامع عمومی منظم و سازمانیافته در بخشهای مختلف نیشکر هفت تپه باشیم. به این معنا امید اینست، تشکل شورایی و اداره شورایی آن طور که قبلا فراخوانش را دادند، به واقعیت عملی تبدیل شود. به علاوه با هوشیاری لازمست ترفندهای جناحهای جمهوری اسلامی شناسایی و خنثی شوند. در خاتمه خواست خلع ید بخش خصوصی، خواست برحق است و امیدوارم به تحقق آن نائل آیند. ضمنا با توجه به حساسیتی که در این رابطه هست و مباحثی که موجود است، انتظار از فعالین و رهبران پیشرو کارگری هفت تپه است، اولا بر نظارت کارگری تاکید اساسی خود را تا مرحله اجرایی کردن داشته باشند و به علاوه با آگاهگری و روشن بینی تضمین کنند در میان توده کارگر توهمی نسبت به ماهیت استثمارگرانه، بخش دولتی و مالکیت دولتی در هفت تپه و یا هر مرکز کارگری دیگر ایجاد نشود. به فعالین و رهبران سازنده پیشرویهای جنبش کارگری و مبارزات کارگری هفت تپه دست مریزاد میگویم.
***