جامعه ایران بدون شک آبستن تحولات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی است. کاملن ملتهب و در حال غلیان است. اعتصاب و اعتراضات کارگری بطور متمرکز و سازمانیافته از هفت تپه، کل صنایع نفت و پتروشیمی ها، راه آهن ها، کنتر سازی، صنایع ماشین سازیهای اراک، شهرداریها، پرستاران و بازنشستگان و … علیرغم پراکندگی و عدم سازمانیافتگی و رهبری واحد، سراسر ایران را، فراگرفته است. تداوم خیزش و اعتراض توده ای- اجتماعی آبانماه 98 و متعاقب آن که سراسر ایران و از جمله کردستان را، فرا گرفته بود، همچنان، چون آتش زیر خاکستر درغلیان است. تمامی مولفه های ملموس نشان از دور تازه ای از تلاطم بنیادی عظیم اجتماعی میدهند که هر آن، میلیتانتر و رادیکالتر به هر شیوه ممکن، چون آتشفشان فوران و ابراز وجود علنی و اجتماعی کنند. زیرا، حکومت اسلامی طی مدت حاکمیت ننگین و استثمارگرانه اش، ارمغانی بجز ” به رسمیت نشناختن هر گونه حق و حقوق انسانی- اجتماعی، سرکوبگری، بگیر و ببند، زندانی کردن، شکنجه و کشت و کشتار فعالین کارگری- اجتماعی و آزادیخواه، به تباهی کشانیدن آن جامعه، دامن زدن به خشونتهای اجتماعی، فرهنگ مرد سالاری ضد زن، اوباشی گری و تروریسم اسلامی، حاشیه نشینی، اعتیاد و فقر و فلاکت، تن فروشی، کودکان کار و خیابانی، و بر اساس اعتراف خود مقامات و نهادهای حکومتی زیر فقر زندگی کردن 70 در صد جامعه و 25 درصد حاشیه نشینی مردم بدون داشتن ابتدائی ترین امکانات زیستی- معیشتی، بهداشتی و آموزشی. و … تصویریست که نشان میدهد که در دنیای واقعی، عملا تحمیل گرسنگی بر اکثریت مردم در ایران ” نداشته است. و … سیستم اقتصادی و زیر بناهایش ویران و از کار افتاده و در حال فروپاشی است. ادامه چنین موقعیتی ممکن نیست و هیچ راه گریزی جز سرنگون کردنش در پیش پای جامعه قرار ندارد! رژیم اسلامی هیچگونه راه بازگشتی بجز سرنگون شدنش را ندارد. بدون شک، این روند و پروسه ی ملموس سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران میباشد که در دستور جامعه قرار گرفته است. این وضعیت غیر قابل انکار، پایه های اساسی این رژیم هار و فوق ارتجاعی و در حال فروپاشی را، به لرزه درآورده است. پیام عملی اش را، سردمداران حکومت اسلامی و کل دارودسته اصلاح طلبان و مدافعین رنگا و رنگ بقاء آن و آنهائی که دم از ” خشونت گریزی ” میزنند، همچنین کلن جنبش های راست و چپ دخیل در این پروسه، بر اساس ریشه های عمیق سیاسی- اجتماعی نیز گرفته و برایشان ملموستر از گذشته گردیده است که اکثریت مردم ایران بدون اما و اگر، خواهان سرنگون شدنشان هستند.
اشاره کردم که، پیام روشن این اعتراضات قاطعانه، سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران است. نفس پیام را، سردمداران حکومت اسلامی و کل دارودسته اصلاح طلبان و مدافعین بقاء آن نیز گرفته اند. به همین خاطر حفظ موجودیت و بقاء حکومت دراولویتش قرار گرفته است. در این راستاست که، حافظان رنگا و رنگ قدرت سیاسی موجود، در مخالفت با اعتراضات کارگری، توده ای- اجتماعی جاری تحت عنوان ” خشونت گریزی- در واقع علیه سرنگونی انقلابی حکوت اسلامی و تغیرات اساسی مثبت در زندگی اکثریت مردم ” تلاش میکنند با تحمیل بدترین شرایط ممکن، چند صباحی دیگر به حاکمیت ضد انسانی شان ادامه بدهند. و تاکنون نیز سرکوبگران از هر گونه خشونت و کشتار ممکن دریغ نکرده اند و حتی ممکن است برای حفظ بقاء شان سناریوی سیاه را در صورت تند تر شدن اوضاع و رشد و گسترش رادیکالیسم سیاسی- اجتماعی و طبقاتی، در پروسه این روند، بر جامعه تحمیل کنند. زیرا ” سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی را باید تعریف کرد. استراتیژی آنرا روشن تر کرد. چون بدون برنامه ریزی، هدفمند که ستون فقرات اساسی آن طبقه کارگر سازمانیافته و آگاه و متشکل در پیوند ناگسستنی با جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبی در بعد اجتماعی و بدون رهبری سیاسی قطب کمونیستی و چپ، ممکن نیست. باید از اجنتاب ناپذیری سرنگونی طلبی صرف، حذر کرد. این بعد اساسی قضیه را لازم است، تامین کرد!
تداوم جنبش در بعد سراسری، در جامعه کردستان را باید تضمین کرد.
بمیدان آمدن وگسترش اعتراضات در شهرهای کردستان، همگام و همبسته با خیزش و اعتراض توده ای- اجتماعی جاری سراسری بر خلاف منادیان راست و محافظه کار تحت عنوان ” خشونت گریزی و گذار مسالمت آمیز- جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد ” از صروریات مبرم و اساسی است. این بعد اساسی را باید در سیر این تحولات تامین و تضمین کرد. و … در نتیجه وظیفه مردم وجوانان، فعالین جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب، محافل رهبران عملی کارگری – اجتماعی در کردستان است که از هم اکنون آگاه و هوشیار بوده، با دورنماو چشم انداز روشن. برای ایجاد همبستگی اجتماعی و سازماندهی با برنامه، هدفمند تلاش کنند. ارتجاع در هر شکل و رنگی و تحت هر عنوان و تلاشی برای گسستن اعتراضات را باید، افشاء و برای ایزوله کردنشان اقدام کنند. فضای آزادیخواهی تمامی محلات و جامعه را علیه آنها به هر شیوه ممکن، بسیج و گسترش بدهند. و … باید سریعا و بدون فوت وقت عمل کرد. زیرا، راه چاره اساسی برای خلاص شدن از این وضعیت تحمیل شده به اکثریت مردم زحمتکش در جامعه ایران، بجز همگامی و همبستگی سراسری برای سرنگونی بی اما و اگر، کلیت جمهوری اسلامی ممکن نیست!
سازماندهی محلات زیست ،مبرمیت پایه ای دارد!
اشاره کردم که پروسه سرنگونی رژیم اسلامی در دستور جامعه قرار گرفته است. این واقعیت را حکومت اسلامی میداند و دارد خود را آماده تقابل جدی می کند. تقابل و کشمکش جدی اجتماعی- طبقاتی هم اکنون در جریان است. جنبشهای راست و چپ تلاش میکنند مهر سیاسی- طبقاتی و اجتماعی خود را بر این روند بکوبند و جنبش جاری را در مسیر مورد نظر و برای متحقق نمودن آلترناتیو سیاسی- طبقاتی و اجتماعی خود رهنمون و رهبری و هدایت کنند. هرچند هنوز ” توده وسیعی از مردم بطور خاموش دارند عمل می کنند ولی بدون شک خواهان سرنگون شدن این رژیم و خلاص شدن از این وضعیت فلاکتبار تحمیل شده، هستند. بر این اساس ” جنبش کمونیستی و چپ ” وظیفه ای بسیار خطیر دارد و لازم است آگاهانه و با برنامه ریزی دقیق عمل کند، قطعا در تداوم خود آن اکثریت خاموش هم پا بمیدان خواهند، گذاشت. باید سازماندهی آین اکثریت خاموش را در محلات زیستشان را در اولویت گذاشت. زیرا محلات، محل زیست و چهارچوب اساسی چون چتری است، همچون محل کار کارگران که متمرکز هستند و از طریق مجامع عمومی تصمیماتشان را میگیرند و … این سقف که ساکنین آن، بطور حقیقی و حقوق زندگی میکنند. درد و رنج زندگی شان یکی است. همدیگررا می شناسند به همدیگر اعتماد میکنند. و … ممکن ترین راه و محل برای سازماندهی اعتراض توده ای- اجتماعی است. چون اعتراضات توده ای- اجتماعی از محلات سرچشمه میگیرد. و تلاش با برنامه از هم اکنون مبرمیت پایه ای دارد. چنین تلاشی مبنا و در راستای زمینه سازی ” ایجاد و سازماندهی شوراهای مسلح مردمی و تضمین کننده حاکمیت شورائی مردم ” . حاکم شدن مستقیم بر سرنوشت خویش میباشد. از هم اکنون برنامه ریزی و دست بکارباید شد. بنکه های محلات در شهرهای سنندج و … تجاربی غنی تاریخی- اجتماعی، در این رابطه میباشد. ارتجاع قومی- مذهبی نیز بر سازماندهی و کنترل محلات متمرکز است.
قطب چپ وظیفه ای بسیار خطیر دارد.
به خطیر بودن و مصافهای جدی پیش رو که در جامعه ایران وجود دارد، اشاره کرده ام که برای تمامی فعالین کمونیستی کارگری و چپ ملموس هست. در کردستان محافل رهبران عملی کارگری و آزادیخواه وجود دارد و تا کنون نقش سیاسی- اجتماعی خود را به هر شیوه ممکن، در مقاطع متفاوت ایفاء کرده اند. اما شرایط پیچیده و مصافهای جدی که پیشرو میباشند، برای تقابل، آمادگی از پیش لازم است. جدا از بهم بافته شدن، محافل رهبران عملی کارگری و اجتماعی چون شبکه ای سراسری برای سازماندهی اکثریت ساکنین محلات و بر اساس آن، فراهم کردن زمینه سازماندهی و تشکیل شوراهای کارگری و مردمی را برای کنترل محل های کاری و زندگی، فراهم کند. تا بتوان با آمادگی کامل در بزنگاه سیاسی- اجتماعی تعیین کننده تحت هدایت قطب کمونیستی و چپ، بموقع و بدون فوت وقت اعمال اراده مستقیم مردم را از طریق مکانیزم شوراها برای حاکمیت مردمی. برای اداره جامعه، مادیت بخشید و اجازه نداد دستاوردهای مردم زحمتکش به یغما برود. نباید اجازه داد ارتجاع بشیوه دیگر اینبار در قبای قومی- و بویژه در کردستان درقامت کردایتی خود را تحمیل کند. تحولات جامعه باید تحت هژمونی سیاسی – اجتماعی و هدایت گری قطب کمونیستی و چپ. پیش برود. بدون شک، سرنگونی حکومت اسلامی یک امر مهم و اولویت مبارزاتی است. در این راستا نباید از هیچگونه تلاش سازمانیافته و هدفمند، دریغ نمود.نفرت بی حد و مرز از رژیم اسلامی وجود دارد. اما، این نفرت نباید صرفا به سرنگونی حکومت اسلامی ترجمان شود. گام اساسی بعدی و سیستم حکومتی جایگزین را نباید فراموش کرد.ازهم اکنون باید با برنامه، هدفمند، سازمانیافته و با دورنمای روشن حرکت کرد. جامعه را مطلع و برای انتخاب واقعی که منافعشان تامین شود، آماده و سازماندهی کرد.
در خاتمه برای تقابل جدی و اساسی برای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و تقابل با جنبش ناسیونالیسم کرد. برنامه های ارائه داده شده شان برای تحمیل حاکمیت مسلحانه خود و تامین منافع طبقاتی . سیاسی- اجتماعی شان و زد و بند از بالا با جنبش راست و بورژوائی در بعد سراسری و بازی با سرنوشت مردم در کردستان بعد از حکومت اسلامی، سازماندهی سراسری در ابعاد وسیع درجامعه کردستان ضرورتی مبرم است. وظیفه رهبران عملی کارگری، کمونیست، و جنبشهای توده ای اجتماعی این است که برای مرتبط شدن و ایجاد شبکه سازماندهی وسیع این محافل حول ” پلاتفرمی مشخص بابرنامه حاکمیت شورائی مردم در کردستان ” تحت هژمونی سیاسی – اجتماعی و هدایت گری قطب کمونیستی و چپ.، برای مادیت بخشیدن به حاکمیت مستقیم مردم بر اساس شوراهای مسلح مردمی، اقدام کنند. زیرا مصافهای جدی در تقابل با ارتجاع حاکم و قومی مذهبی در پیش است. از امروز آگاهانه و با برنامه، باید وارد عمل شد. فردا دیر است. تا بتوان پیروزی را تضمین نمود!
پیش بسوی سازماندهی محلات. زنده باد حاکمیت شورائی مردم!
اسماعیل ویسی- 6 شهریور 1399 – 28 اوت 2020 – esmail.waisi@gmai