جامعه ایران درگیر نبردی سهمگین و نابرابر در منگنه دو ویروس است. اول پاندمی کرونا که بدلیل سیاستهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی، موج جدید آن رکورد زده و کل کشور را زمینگیر کرده است. سی استان در وضعیت قرمز قرار دارند و جاهائی مانند تهران به سمت وضعیت “خارج از کنترل” میرود. کرونا متاسفانه کرور کرور قربانی میگیرد و هزینه نجومی دارو و بیمارستان حتی امکان مراجعه به دکتر را برای تعداد زیادی غیر ممکن کرده است. دوم، ویروس حکومت اسلامی بعنوان عصاره ارتجاع سرمایه و استبداد که در باتلاق بحران اقتصادی دست و پا میزند، راهی برای خروج از بن بست های خرد کننده ندارد و اکنون به مرحله نفت در مقابل غذا رسیده است. اینروزها مرتبا خبر از کمبود نان و آرد، کمبود گاز و مایحتاج اولیه مردم است. این کمبود چه غیر واقعی و ناشی از احتکار باشد و چه واقعی و ناشی از ناتوانی حکومت در تامین حداقل ها؛ در هر حالت گرانی سرسام آور و بالا رفتن ساعتی قیمت کالاها، نفسِ بخش مهمی از جامعه از جمله مردم کارگر و زحمتکش را بریده است. تصور اشتباهی است که وخامت بحران اقتصادی با همین آهنگ جلو میرود و در هر مرحله به تعادل میرسد و جامعه به آن “عادت” می کند. این یک غیر ممکن است. همه پذیرفته اند که چشم انداز نزدیک پیش روی حکومت اسلامی یک تلاشی و اضمحلال تمام عیار اقتصادی است.
در آستانه سالروز خیزش انقلابی آبانماه نود و هشت هنوز آمار دقیقی از جانباختگان این خیزش، از تعداد و اسامی بازداشت شدگان و اسرا در دست نیست و هنوز زندانیانی تحت حکم اعدام قرار دارند. جامعه فعلاً در برزخ محدودیتهای پاندمی کرونا اسیر است اما دینامیزم جنبش آبان و اعتراض کارگری قویاً زنده است. تلاشهای سرکوبگرانه رژیم اسلامی، قرق نظامی محلات، احضارها و پرونده سازی ها، هنوز نتوانسته بر وحشت حکومت از تکرار آبان فائق آید. کرونا تاکنون تلفات سهمگینی از مردم محروم گرفته و بر عمل اعتراضی و اعتصابی محدودیت فراوان اعمال کرده است، اما برای جمهوری اسلامی فرصتی برای تنفس و تجدید قوا و برای سرمایه داران انگل امکانی برای مال اندوزی بیشتر بوده است. به جرات می توان گفت جمهوری اسلامی تنها حکومت در جهان است که دهها میلیون نفر را بدون کمترین حمایت معیشتی و بهداشتی و درمانی در جنگل بازار و بیزنس داروئی و پزشکی به حال خود رها کرده است. در ایران یک کشتار جمعی، یک نسل کشی، یک هولوکاست با بهانه پاندمی کرونا توسط جمهوری اسلامی در جریان است. علیرغم محدودیتها و نظر به اینکه بخش اعظم جامعه هیچ راهی برای تامین مایحتاج روزانه خود ندارند، ناچارند در وضعیت قرمز پاندمی کرونا کار کنند و برای پیگیری خواستهایشان اعتصاب و اجتماع کنند. در همین هفته در صنایع نفت و گاز، در پالایشگاههای عسلویه، در پالایشگاه لامرد، در هفت تپه، در شهرداریهای چند استان و مراکز مختلفی شاهد اعتراض و اعتصاب بودیم. خواستهائی که از جمله بر نفی چهارچوبهای موسوم به خصوصی سازی و قرادادهای موقت کار و تامین شرایط ایمن تر اقتصادی و شغلی و یا نقد کردن حقوقهای معوق تاکید دارد. بعبارت دیگر وضعیت عمومی جامعه و اقتصاد و سیاست، نفس زندگی و بقای جامعه، نمی تواند کم کم سقوط کند و هر بار در تعادل جدیدی عادی شود. امروز بر همه روشن است که این وضعیت قابل ادامه نیست و تغییر ضروری شده است.
اگر قبول کنیم که وضعیت کنونی قابل ادامه نیست، آنوقت تلاش در بالا و پائین برای تغییر به سوال روز جامعه بدل میشود. جمهوری اسلامی برای بقای خود با استفاده از شکافها و رقابت قدرتهای جهانی، تکیه بر تروریسم و باجگیری، تشدید فقر و دامن زدن به استیصال مردم، تلاش میکند هرچند موقت راه برون رفتی بیابد. کشمکش اینروزهای دو جناح برسر ضرورت مذاکره با آمریکا و امید بستن به نتیجه انتخابات آمریکا، دخالت خامنه ای و سرجای خود نشاندن “ترسوها”، نشان میدهد که خود حکومتی ها هم امیدی به ادامه وضعیت در شکل کنونی ندارند. جمهوری اسلامی تلاش دارد جامعه را در منگنه فقر و فلاکت، بیماری، بیکاری، پانیک کمبود و گرانی به استیصال بکشاند تا به کم رضایت دهد. مشخصه کنونی جامعه ایران اما عنصر استیصال نیست، بلکه امید برای تغییر و عبور از جمهوری اسلامی است. خط تحمیل استیصال در برزخ کنونی تنها سیاست جمهوری اسلامی نیست بلکه اپوزیسیون راست نیز همین سیاست را دنبال می کند. پائین آوردن توقعات مردم، تحمیل یک تغییر در بالا، سرهم کردن یک دولت انتقالی متشکل از بخشهائی از حکومت و حاشیه حکومت و اپوزیسیون بورژوائی، یک تلاش در جریان برای عبور از بحران است. تلاشهای اپوزیسیون راست با عنوان “مدیریت دوره گذار” و “گذار از جمهوری اسلامی” گوشه ای از این سیاست است. اخباری از دعوت به جلسه با عناصر و نمایندگان جریانات اپوزیسیون راست ایران در آمریکا پخش شده است. امروز این تلاشها هدفش اعمال فشار به جمهوری اسلامی برای مذاکره و توافق در منطقه است اما با تشدید بیشتر بحران میتواند به پروژه ای مورد حمایت علنی آمریکا و دولتهای غربی بدل شود.
مسیر دیگر و تنها راه واقعی ادامه خیزش آبان برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. پاسخ به سیاست تحمیل استیصال، برافراشتن پرچم امید به امکانپذیری یک آینده بهتر است. پاسخ ایجاد زمینه برای عروج نیروهای ضد جامعه و دست راستی برای بازسازی و تداوم وضع موجود، تغییر رادیکال و ریشه ای نظم کنونی است. پاسخ شورشهای کور علیه گرانی و فقر، تامین پرچم سیاسی و مبارزاتی کارگری برای هدف قرار دادن مسببین و بانیان فقر و فلاکت و استثمار و استبداد است. پاسخ آلترناتیو سازی دست راستی، عروج کارگر و کمونیسم با پرچم رهائی همه جانبه سوسیالیستی جامعه است.
خیرشهای دیماه نود و شش و آبان نود و هشت، جنبشی علیه فقر و گرسنگی و حکومت اسلامی بعنوان مسبب و بانی این مشقات بود. یکسال بعد از خیزش آبانماه این شرایط بمراتب وخیم تر شده و پاندمی کرونا و پیامدهای اقتصادی آن اوضاع را بحرانی تر از هر زمانی کرده است. مردم نان ميخواهند، مسکن ميخواهند، آموزش ميخواهند، درمان ميخواهند، حرمت و امنيت ميخواهند. حکومت فقر تحميل ميکند، گرسنگى را تشديد ميکند، شليک ميکند، بى حرمتى و بيحقوقى را تجويز ميکند، خيابان خوابى و بردگى و کلیه فروشی را موعظه ميکند. این جدال ادامه دارد. جمهورى اسلامى با سياست گرانی نان و تحمیل فقر شدید به اکثریت جامعه به جنگ آخر آمده است، در این جنگ میتواند و باید زمین بخورد و تومارش برچیده شود.
چه باید کرد!
سوال کلیدی و عمومی جامعه مواجهه با فقر و شرایط وخیم کنونی و پس زدن اختناق اسلامی است. جنبش طبقه کارگر تنها جنبش پر سر و صدا با تحرک اعتصابی و مبارزاتی قابل توجه در صحنه سیاست ایران است. ما در مقابل سياست تحمیل استیصال به جامعه و اتميزه کردن آحاد طبقه کارگر و ايجاد رقابت کاذب بين مردم کارگر و زحمتکش، سياست همبستگى انسانی و همسرنوشتی طبقاتى را قرار میدهیم. ما در مقابل جست و خیز ارتجاعی اپوزیسیون بورژوائی، آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی را طرح میکنیم. ما در مقابل دست بدست شدن قدرت دولتی، پرچم برپائی و اعمال قدرت شوراها را می گذاریم؛ نه خدا، نه شاه، نه پارلمان، تمام قدرت بدست شوراها! ما در مقابل سیاست میلیتاریزه کردن محلات برای سرکوب و ممانعت از خیزش توده ای، سیاست آزادی محلات از عناصر جمهوری اسلامی، سازماندهی مقابله با نیروهای گشت حکومتی در محلات، تنگ کردن فضا بر آنان و گوشمالی سرکوبگران را می گذاریم. ما برای اجتناب از نتایج شورش کور و تبدیل پتانسیل اعتراضی جاری به یک جنبش خودآگاه، برافراشتن پرچمی کارگری عليه فقر و فلاکت و دست بردن به ابتکارات کارگری و توده اى را طرح میکنیم.
یک مسئله اساسی دیگر بیکاری است. بیکاری گسترده بعد از پاندمی کرونا و بیکارسازی وسیع تر آنچه که نیروی مازاد در صنایع کلیدی نام گرفته در راهست. صنایع نفت و گاز، ماشین سازی ها و قطعه سازیها بدلیل بحران آماده بیکارسازی نیروی مازاد هستند. در مقابل بيکارسازى و تعطيلى کارخانه و اخراج بايد سد محکمى بست. بیکاران بخشی از طبقه کارگر هستند که با هزینه بخش شاغل زندگی میکنند اما بورژوازی از بیکاری گسترده در خدمت تفرقه و گسترش رقابت در صفوف طبقه کارگر، پائین نگهداشتن دستمزدها و کاهش کل هزینه بازتولید طبقه کارگر بهره میجوید. بیکاری امر “بیکاران” نیست، امر طبقه کارگر است و امروز بیش از هز زمان “اتحاد کار علیه بیکاری” و تشکیل سازمانهای محلی و منطقه ای از جمله شورای بیکاران ضروری است.
تجارب دوره اخیر اعتصابات و تاکتیکهای اعمال شده، بر ضرورت بدست گرفتن قویتر و نقشه مندتر اهرم اعتصاب و اعتراض در مراکز کارگرى تاکید میکند. بخش پيشرو طبقه کارگر در مراکز مهم صنعتى ميتواند گلوى رژيم اسلامى را بگيرد و بعنوان سخنگو و نماینده تامین معیشت و سلامت برای کل جامعه قد علم کند. همبستگى طبقاتى در ايندوره يک سلاح مهم در تقابل با سياستهاى ناسيوناليستى و تفرقه گرايانه است. اکثریت عظیمی فقر و فلاکت نميخواهند، گرسنگی و اختناق نميخواهند، حکومت اسلامی نمیخواهند. معیشت مناسب، بهداشت و درمان و سلامتی، مسکن و رفاه، حق همگانی است. همه بايد بتوانند زندگى کنند، هيچ دولتى حق ندارد نان و زندگى مردم را گرو بگيرد.
در آستانه سالروز خیزش آبان نود و هشت، یاد جانباختگان این نبردهای قهرمانانه را گرامی بداریم. برای آزادی اسرایمان در زندانها تلاش کنیم. کرونا میرود اما نبرد برسر زندگی و آینده می ماند و مانند رود جاری زندگی ادامه دارد. در سالروز خیزش انقلابی آبان، نیرویمان را متشکل و متحد کنیم و برای پاسخ به وضعیت ناپایدار کنونی و نبردهای جدید آماده شویم. یاد عزیزان جانباخته آبانماه گرامی است!
سردبیر.
٢٣ اکتبر ٢٠٢٠