مقالات

مفاخر مَسروقه و تحجّر فرهنگی سیاوش دانشور

“لباس فاخر من”، “فرهنگ من”، “کلّاش من (کفش نخی دست دوز و سنتی) قدیمی تر از فرهنگ ایران تو است” و سیلی از تعصب کور ناسیونالیستی و واپسگرا اینروزها روی صحنه آمدند تا عده ای احساس “هویت” و “شخصیت” کاذب کنند! اعتراض البته حق هر کسی است حتی اگر اعتراض نباشد. تبئین هویت و تعلق به هر خرافه ای حق هر کسی است حتی اگر با هر مدیوم و ارزش زمانه فاصله نوری داشته باشد. در این میان اما یک نکته گم و گور شد، این مفاخر تماماً مَسروقه است.

یک گوشه قابل روئیت تاریخ سلطه طبقاتی در ادوار مختلف، آثار بجا مانده است؛ کاخ ها، قصرها، کلیساهای سربه فلک کشیده، عجایب هفتگانه، جواهرات، اداوات جنگی، لباسها و ابزارهای کار است که بخشا امروز نمادها و اماکنی در شهرهای جهانند و بخشا در موزه ها جای گرفتند. تاریخ و فرهنگ و “هویت ملی” به روایت طبقات دارا؛ تاریخ امپراطورها، قیصرها، فرعون ها، خوانین، سرمایه داران، کشیش ها، خاخام ها و آخوندها است. ‌عمارت هائی که سَمبل قدرت و عظمتِ حاکمین است و بردگان اسیر و بیحقوق را منکوب و به وحشت می اندازد. درست همانطور که سرمایه هرچه قدرتمندتر میشود، بمثابه هیولای مخلوق کارگر، خود کارگر را به وحشت و تاسی وامیدارد؛ شکوه و بیرحمی حُکام و بارگاه هایشان موجب وحشتِ طبقاتِ تحتِ ستم و سازندگان آنها بوده است.

از کوروش و داریوش و بردیا تا فراعنه باستان، از تزار و کاترین و قیصر تا خوانین و شاهان و شیوخ و سرمایه داران، به اقتداری می نازند که مجموعه آن ساخت بشر و طبقات تحت ستم و بردگان ادوار مختلف بوده است. حتی آدمکشی و توسعه طلبی آنها بدون سربازان و جنگجویانی که باید طعمه میدان جنگ شوند میسر نبوده است. کدام بنای تاریخی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی را می شناسید که روی دوش انسان کارکن و منکوب شده بنا نشده باشد؟ راستی برای ساختن کلیسای رم و کلن و کاخ های سلطنتی و مساجد و کنیسه و کلیسا در عهد باستان تا به امروز، برای ساختن استادیومها و برج ها و آسمانخراشهای دوران مدرن چه تعداد جان شیفته از دست رفته اند؟ منشأ این جلّال و جَبَروت چه کسانی هستند تا عده ای طفیلی را بر تختِ قدرت و “افتخار ملی و میهنی” بنشاند؟ مجالس و لباسها و جواهراتی که زینت بخش مشتی مفتخور و آدمکش است، توسط چه کسانی ساخته و پرداخته شدند تا امروز وارثین آنها بر طبل افتخاراتِ تاریخی و فرهنگی و هویتی شان بکوبند؟

لباس فاخر از ابریشم و حریر و زربافت و فاستونی و بَرک و کشمیر تا چرم و برندهای امروز که در مَزن های کورپوریشن های بین المللی در بازار عرضه می شوند را چه کسانی ساخته اند و میسازند؟ بشر در هر دوره بنا به امکاناتش در تولید و بازتولید خویش از ابزارها و وسائلی بهره جسته است و نیازهای مادّی و معنوی اش از غذا و پوشاک و سرپناه تا ابزارهای زینتی و رفاهیات را خلق کرده است. دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی در هر دوره سرعتی تصاعدی به بازتولید جامعه و رفع نیازها داده است. از زمانی که جامعه به طبقات تقسیم شد و محصول مازاد بر نیاز توسط عده ای غارت و مبنای قدرت مافوق مردم و در تاریخ مدرن دولت شد، تبئین تاریخ و فرهنگ و اخلاق و ایدئولوژی نیز توسط همان طبقات حاکم رقم خورد. آنهائی که قدرت مادّی و اقتصادی را در کنترل خویش داشته اند، سلطه معنوی وفکری طبقه حاکم را نیز بر دوره خویش حاکم کرده اند.

بعبارتی کل دستاوردهای تاریخ تولید نیازهای بشری حاصل کار انسان و طبقه کارکن در هر دوره است که تحت مناسبات خاصی در هر دوره به جیب طبقات حاکم رفته است. کل این مفاخر مسروقه است و حاصل کار کسانی است که در زمانه خود کمترین بهره ای از آن نبرده اند. همانطور که امروز کارگر بنگلادشی و هندی و چینی با حقوقهای یک و دو دلاری در روز از محصولاتی که برای شرکتهای بزرگ تولید میکند؛ بهره ای نمی برد، انسان کارکن در اعصار پیشین نیز بطریق اولی در شرابط بمراتب وخیم تری زیسته است.

حال عده ای متعصب و خشک اندیش که برحسب تصادف در این یا آن گوشه کره خاکی چشم به جهان گشوده اند، و لذا داغ لعنت این دین یا آن قوم و ملیت بر پیشانی آنها خورده است، حَبِّ فرهنگ و تاریخ طبقات دارا و عشایر و قبایل عهد عتیق را قورت داده اند، جنجالی حول “توهین به لباس و هویت و فرهنگ من” راه انداخته اند که براستی شرم آور و دون شأن هر کسی است که برای خود و حقیقت تاریخی احترام قائل است. به ناسیونالیستهای مرتجع که روزی پرو ترامپ اند و روزی پرو جمهوری اسلامی اند حَرّجی نیست. معلوم نیست چرا عده ای که به ناسلامتی خود را چپ می دانند تلاش میکنند برای کلاش و لباس و فرنجی “تاریخ انقلابی” بتراشند و آنرا در چهارچوب دفاع از مبارزه برای رفع ستم ملی تبئین کنند! اینها نشان میدهد که فقط یک خراش کافی است، یک موج کاذب راه انداختن کفایت میکند تا هر پوسته نازک شبه انقلابیگری و چپ بریزد و لخت و عور چهره ارتجاع ناسیونالیستی را برملا کنند. این دفاع از تحجر و واپسگرائی است، راستی چرا بجای جین و کت و شلوار جُبّه قاجار و عبا و نعلین نمی پوشید؟ مگر نه اینست که این پوشش ها جزو همان “فرهنگ و هویت” ادعائی است؟

نکته مهمتر اینست که این کمپین مجازی و ارتجاعی “توهین به لباس من” و “مقدسات” تراشی از حاصل تولید کارگر نساجی در جامعه سرمایه داری، سیاسی است. جامعه با هزار درد بی درمان روبرو است. ناسیونالیسم در بن بستی لاعلاج قرار دارد و شکست ترامپ آنها را به عزای عمومی نشانده است. کل آرزوها و امیال ضد انسانی شان موقتاً و تا اطلاع ثانوی فروریخته است. یک فرافکنی لازم است، یک خودنمائی و جست و خیز ارتجاعی ضروری شده است. پیشگامان آن نیز عوامل حکومتی “کرد” و بقول ناسیونالیست ها همان “جاش ها”ی حکومتی اند. ارکستری ناهنجار راه می افتد که قاتلینی چون نماینده مهاباد و مزدوران صدا و سیما در صف اول آن و ناسیونالیست های ورشکسته اپوزیسیون سربازان و سلحشوران مجازی آنند. در این میان عده ای چپ نمای ماهیتا راست کوکاکولایشان را دیدند و شیرجه زدند تا از غافله عقب نمانند. براستی این صحنه ها برای کارگر مبارز در هفت تپه و فولاد و پتروشیمی، برای بازنشستگانی فقر زده ای که بجای پالتو پتو دورخودشان می پیچند، برای مردم فقر زده ای که در غم یک وعده غذای مُحقر از بوق سگ تا شب میدوند، چه معنی ای دارد؟ میگویند هر مورد ناخواسته و بی ربطی بالاخره خواصی هم دارد، دستکم تجربه حسی و امیال پایدارتر افراد را به تحرک وامیدارد. در این میان پارازیتِ “توهین به لباس من” از عده ای پرده برداری کرد که چه ظرفیتهای مخرب و خطرناکی میتوانند داشته باشند.

و بالاخره این “مقدس” سازی و ایجاد مرزهای ممنوعه، دین و ایدئولوژی ناسیونالیسم و برملاکننده ظرفیتهای فاشیستی نهفته در آنست. تعصبات کوری که حاضر است مخالف با لباس و کفش دوره عتیق تا چه رسد به مقابله با عقاید و ریاست در فلان دهات و پاسگاه را، با گلوله جواب دهد. دوزنده و بافنده و خیاط و کارگر نساج در تاریخ تولید این مفاخر بی تقصیر است. آنچه می بینیم شمه ای از تداوم ارتجاع تاریخ بعبارتی دیگر است. این یک واپسگرائی بی پرده است که اگر بخواهد منسجم باشد، باید تا دوره عتیق جلو برود. مگر نه اینکه اصالت هرچه قدیمی تر باشد نسخه بیشتر مطابق اصل میشود؟

٢١ ژانویه ٢٠٢١