سیوان کریمی: اخیرا جمهوری اسلامی سریالهای مضحک تلویزیونی را علیه نیروهای اپوزیسیون در کردستان پخش کرده است. حزب حکمتیست طی اعلامیه ای این پرونده سازی شناخته شده را افشاء کرده و در آن اعلامیه تاکید شده که “جمهوری اسلامی صلاحیت قضاوت و زیر سئوال بردن هیچ نیروی اپوزیسیون و مخالف خود را ندارد”. دلایل این ادعای حزب حکمتیست چیست؟
رحمان حسین زاده: دلایل فراوانند. بر همگان در دنیا و بیش از هر جایی در خود ایران واضح است که جمهوری اسلامی، حکومت ۴۲ سال قتل عام و نسل کشی، زندان، شکنجه و اعدام صدها هزار نفره و بعلاوه؛ نمونه مجسم سربه نیست کردنِ خودی ترین عناصر منفور امثال رفسنجانی و احمد خمینی و مظهر تروریسم اسلامی در جهان و منطقه است. رژیم هولوکاست اسلامی به قول اعلامیه حزب که نوشته شده “شما مطلقا صلاحیت قضاوت و زیر سوال بردن هیچ نیروی مخالف و اپوزیسیون را ندارید”. با این کارنامه جنایات کسی به او حق قضاوت در مورد اپوزیسیون را نمیدهد. بگذارید مواردی از مقاطع جنایات این رژیم را از فردای بعد از انقلاب ۵۷ بیان کنیم. هنوز یک ماه از حاکمیت ننگین اسلامی نگذشته بود تعرض به حقوق زنان را با عنوان “یا روسری یا توسری” در روز جهانی زن، هشتم مارس (۱۷ اسفند) سال ۵۷ شروع کردند. در اواخر اسفند همانسال حمله به تحصن بیکاران در اصفهان و تهران را سازمان دادند. فضای آزاد و حاکمیت مردمی در کردستان را تحمل نکرده و جنگ خونین سنندج را بر مردم تحمیل کردند. دانشگاهها را بستد. جنگ علیه شوراهای مردم در ترکمن صحرا را سازمان دادند. ارتجاع مکتب قرآن و ته مانده های فئودالی را در کردستان به جان مردم انداختند. نهایتا در ۲۸ مرداد ۵۸ هجوم نظامی سراسری به فرمان خمینی جلاد به کردستان شروع شد. به همراه گسیل گله حزب الله، دادگاههای یک دقیقه ای خلخالی و اعدام جوانان راه اندازی شد. جنایات قارنا و قه لاتان و ایندرقاش جاری شد. اعدام دسته جمعی ۵۹ نفر را در مهاباد سازمان دادند. در سراسر ایران جانوران بسیج و حزب الله و سپاه پاسداران تازه سازماندهی شده را برای منکوب کردن آزادیخواهی و حق طلبی مردم انقلاب کرده سازمان دادند. در خرداد ۶۰ هزاران جوان را در مدتی کوتاه به قتل رساندند. برای تحمیل حاکمیت سیاه اسلامی، در آتش جنگ با دولت عراق دمیدند و به این بهانه علاوه بر به کشتن دادن دهها هزار انسان، در ابعاد میلیونی اسیر و مصدوم جنگی را تحویل جامعه دادند. هشت سال سوخت و ساز نرمال جامعه را فدای جنگ طلبی و “صدورانقلاب اسلامی” کردند. در پایان ناکامیشان با نوشیدن “جام زهر خمینی” و قبول شکست در جنگ، خمینی جلاد دستور قتل عام جمعی هزاران زندانی را در تابستان ۶۷ صادر کرد. تمامی سالهای تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی متکی بر قتل عام و زندان و اعدام، و آخرین موارد کشتار معترضین در دیماه ۹۶ و در آبانماه ۹۸ و قتل جمعی و عمدِ ١٦٧ مسافر امیدوار به زندگی در موشک زنی سپاه پاسداران به هواپیمای اوکرائینی را شاهد بودیم. در نتیجه جمهوری اسلامی مشابه فاشیسم هیتلری با پرونده سنگینی از جنون و جنایات و نسل کشی و اعدام مطلقا صلاحیت قضاوت و بررسی نیروهای اپوزیسیون از چپ و راست، مترقی و یا ارتجاعی را ندارد. تازه آنچه در همه این سالها دیده شده، هنوز تمامی ابعاد جنایات رژیم اسلامی نیست، در فردای سرنگونی این رژیم و علنی شدن تاریک خانه های این سیستم مخوف، جهان متوجه خواهد شد بر مردم ایران و حتی مردم منطقه طی حاکمیت جمهوری اسلامی چه گذشته است. آنوقت باید سران و کاربدستان جانی این سیستم درست مثل سران فاشیسم هیتلری و موسولینی به جرم جنایات علیه بشریت به سزای اعمال سبعانه شان برسند.
سیوان کریمی: جمهوری اسلامی چرا در این مقطع و با چه هدفی اینکار را کرده است؟
رحمان حسین زاده: اینکه چرا در این مقطع دست به اینکار زده اند، چون در بدترین دوران حیات عمر ننگین نظام اسلامی هستند. براستی خامنه ای و دیگر سران جمهوری اسلامی کابوس مرگ نظامشان را می بینند. فاجعه کرونا در یکسال اخیر برای جمهوری اسلامی، فرصتی شد، تا اعتراضات گسترده و تعیین کننده مشابه آبانماه ۹۸ ادامه پیدا نکند. این دوره به اتمام میرسد. باردیگر نشانه سربرآوردن قدرتمندتر جنبش کارگری و توده ای و دیگر اعتراضات بخشهای اردوی کار و حقوق بگیران و مردم حق طلب به وضوع خود را نشان میدهد. اعتراضات موفق و سراسری هفتم بهمن بازنشستگان و فراخوان مجدد آنها در چند روز آتی در ۲۶ بهمن تنها یک نمونه است. میدانند اوضاع سخت معیشتی و گرسنگی و زندگی زیر خط فقر و عدم تامین امکانات پزشکی و سلامتی برای اکثریت عظیم شهروندان جامعه به نقطه غیرقابل تحمل و انفجاری رسیده است. اعتراضات گسترده و سراسری و تعیین کننده در کمین حاکمیت جمهوری اسلامی نشسته است. جمهوری اسلامی پاسخی برای حل معضلات عمیق اقتصادی گریبانگیر مردم، تامین معیشت و سلامت و امکانات اولیه زندگی میلیونها انسان ندارد. میدانند با اراده کارگر و مردم به میدان آمده و هرچه جلوتر میرویم، خودآگاهتر، سازمانیافته تر و متحدتر، سرنگونی جمهوری اسلامی نزدیک است. برای مقابله با این اوضاع ابزار سرکوب که تازه مثل گذشته کارایی ندارد و در کنارش انواع ترفندها و همین سناریوسازیها و نمایشهای تلویزیونی رسوا شده را علم کرده اند. طبق محاسبات استیصال آمیز خود، هدف از قبل ناکامشان اینست که به نسل جوان و مردمی که در تاریخ یک دهه اول عمر جمهوری اسلامی زندگی نکرده اند، بگویند، رژیمشان با چه نوع “اپوزیسیونی” و به زعمشان با چه “موانعی” روبرو بوده است. کورخوانده اند، نسل جوان و مردم به آسانی به روایت واقعی از تحولات مقطع انقلاب ۵۷ و سالهای بعد آن دسترسی دارند. این جعل بافیهای رژیم شناخته شده و رسوا است. به خیال خامشان میخواهند نسبت به متشکل و متحزب شدن و به صف اپوزیسیون پیوستن، به ویژه اپوزیسیون چپ و کمونیست ناامیدی اشاعه دهند. اولین بارشان نیست به چنین اقدامات مذبوحانه دست میزنند و آنچه دیده اند، گسترش اعتراض و نفرت از جمهوری اسلامی بوده است. این “سریال سازیهای جعلی” دقیقا از سر زبونی و جبونی است و انعکاس پریشان حالی سران جمهوری اسلامی است.
سیوان کریمی: مقاطع مهمی از مبارزه آزادیخواهانه مردم به ابتکار کمونیستها در جامعه کردستان ثبت شده، که جمهوری اسلامی علیه آن پرونده سازی میکند. خود شما در بطن این مبارزه و تاریخ حضور داشته اید، برای اطلاع بیشتر نسل جوان، به طور فشرده مقاطع مهم آن تاریخ مبارزاتی را یادآوری کنید؟
رحمان حسین زاده: ابتدا تاکید کنم تاریخ مبارزه رادیکال، انقلابی و کمونیستی در جامعه کردستان بسیار غنی است و به نوشتن کتابها احتیاج هست. خوشبختانه در این مورد کتاب با ارزشی منتشر شده به نام “تاریخ زنده کردستان، چپ و ناسیونالیسم” اثر رفیق حسین مرادبیگی (حمه سور) از رهبران وقت کومه له و حزب کمونیست ایران و اکنون از چهره های شناخته شده حزب ما، اولین فرمانده نظامی سراسری آنوقت نیروی پیشمرگ کومه له در جنگ مقاومت علیه جمهوری اسلامی و ارتجاع در کردستان بود. این کتاب در سایتها قابل دسترس است و به زودی هم قرار است توسط رفیق حمه سور مجددا آپ دیت و باز نشر شود. علاقمندان را به مطالعه آن کتاب فرامیخوانم. اما در اینجا من میتوانم رئوس وار به مقاطع مهمی از مبارزات ما کمونیستها که جمهوری اسلامی قصد وارونه گویی آن را دارد، اشاره بکنم. بهمن ماه ۱۳۵۷ سراسر ایران شور انقلاب بود. قیام ۲۲ بهمن به عمر رژیم سلطنت پایان داد. از همان روز خمینی و دارودسته اش که به قدرت رسیده بودند، خطاب به مردم انقلاب کرده، اعلام نمودند، به خانه هایتان برگردید و کار تمام است!؟ در صورتیکه انقلاب اوج گرفته و تعمیق میشد. کارگران، نسل جوان، مردم حق طلب خواستار اجرا و تحقق، آزادی، رفاه و سعادت و زندگی بهتری بودند، که برایش انقلاب کرده بودند. ضد انقلاب اسلامی به قدرت رسیده، تحول انقلابی را تمام شده، اعلام کرد و اتفاقا ماموریت اصلی اش یعنی سد کردن و سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و چپ گرایانه در حال گسترش را شروع کرد. در تهران و در سطح سراسری ضد انقلاب اسلامی دست بالا پیدا کرده بود، هر چند تا خرداد ۶۰ وقت طلبید، تا به طور اساسی شرایط انقلابی را سرکوب و پایان دهد. اما در شهرهای کردستان از همان فردای ۲۲ بهمن انقلاب تداوم پیدا کرد. بی دلیل نیست در همین سناریو سازی جعلی گفته اند، از “۲۳ بهمن کردستان را ناامن کردند”!؟ باید پرسید، ناامنی برای کی و چه جریانی؟ معلوم بود، با تداوم انقلاب و رویدادهای انقلابی در کردستان اوضاع برای ضد انقلاب اسلامی تازه بقدرت رسیده، ناامن شد. دارودسته های مزدور خمینی چون مکتب قرآن و مفتی زاده ای ها و صفدری نماینده مستقیم رژیم و … با موج انقلابی مردم روبرو شده و اوضاع را بر خود ناامن میدیدند. اما شاهدان زنده آن دوران هنوز فراوانند تا روایت کنند از ۲۲ بهمن ۵۷ تا بیست و هشتم مرداد ۵۸ که خمینی جلاد دستور هجوم نظامی به کردستان را صادر کرد، در شهرهای کردستان اراده انقلابی اکثریت عظیم جامعه در قالب شوراها و تشکلها و جمعیتها و انواع نهادها و اقدامات و تحرک انقلابی، و گسترش سیاست چپ و رادیکال تداوم پیدا کرد. در این فاصله آزادترین و امن ترین شرایط برای شهروندان جامعه حاکم بود. بی دلیل نبود، که شعار “کردستان، سنگر انقلاب” در سراسر ایران شنیده میشد. جمهوری اسلامی این اوضاع را میدید و در همان بهمن و اسفند ۵۷ توطئه گریها علیه تحولات انقلابی در کردستان را شروع کرد. تحمیل جنگ نوروز خونین سنندج به مردم از مهمترین این اقدامات ضد مردمی جمهوری اسلامی بود. در این جنگ بود، که رفیق جانباخته صدیق کمانگر هدایت و مقاومت نظامی و انقلابی مردم شهر سنندج را به عهده گرفت و عاقبت جمهوری اسلامی سرش به سنگ خورد و با اعزام هیات حکومتی از بالاترین مقاماتش مجبور به مذاکره و سازش با صدیق کمانگر و همرزمانش و نمایندگان مردم سنندج شد. تن به اداره شورایی منتخب مردم شهر سنندج دادند. در تداوم این فضای انقلابی در دوازدهم فرودین ۱۳۵۸ جانیان به قدرت رسیده، مضحکه رفراندم “آری یا نه” به جمهوری اسلامی را برپا کردند که در آن رویداد مهم مردم کردستان و نیروهای سیاسی دخیل در صحنه با نقش هدایت گر و موثر کمونیستها به رفراندوم جمهوری اسلامی “نه” گفتند. خمینی و اطرافیانش بیش از پیش متوجه شدند، در کردستان سرشان به سنگ خورده است. در نتیجه بیش از قبل به بسیج ارتجاع مذهبی نوع مکتب قرآن و ته مانده های ارتجاع فئودالی و سنتی علیه مردم و نیروهای چپ و کمونیست عمدتا متشکل در جمعیتها و تشکلهای کارگری و توده ای پرداختند. در آن دوره مبارزات کارگری و توده ای در قالب اعتصابات و تحصنها و راهپیمایی ها، سازمانیافته در شوراها و اتحادیه و کانونهای کارگری و توده ای وسیعا تجربه شد. از جمله در یک مورد مبارزه بیکاران در همه شهرها منجر به گرفتن وام بیکاری برای همه کارگران بیکار در کردستان شد. زنان و تشکلهای آنها هر چند هنوز نارسا اما برای اولین بار به صحنه مبارزات متشکل پا گذاشتند. روحیه همنوع دوستی و اتحاد و همبستگی در میان مردم وسیعا تجربه شد. مبارزات زحمتکشان روستا و دهقانان علیه بازمانده ارتجاع فئودالی مورد حمایت جمهوری اسلامی از سومابرادوست تا اطراف مهاباد و پیرانشهر و سردشت و کرفتوی سقز و کامیاران و برجسته تر در مریوان با حمایت و هدایت فعالین و نیروی چپ و کمونیست متشکل در جمعیت ها که بعدا عمدتا در کومه له چپ و کمونیست، سازمان پیدا کرد، در جریان بود و موفقیتهای مهمی را کسب کرد. وقایع مهمی چون مبارزه مردم مریوان برای جلوگیری از حاکم شدن پاسداران در ۲۳ تیر و بعد کوچ تاریخی شهر مریوان با رهبری زنده یاد فواد مصطفی سلطانی و کمونیستهایی چون فاتح شیخ، عبدالله دارابی و صالح سرداری و همایون گدازگر که اکنون در حزب حکمتیست تلاش مبارزاتی خود را ادمه میدهند و دیگر شخصیتهای کمونیست حاضر در صحنه کنونی مبارزه جزو برگه های تاریخی مبارزات آن دوره اند. واقعیت اینست تا قبل از ۲۸ مرداد ۵۸ فضای شهرهای کردستان شور مبارزه و بیشترین آزادی و امنیت و قدم به قدم تقویت جنبش و نیروی چپ و کمونیست را تجربه میکرد. جمهوری اسلامی و سرکرده اش خمینی جنایتکار این شرایط را تحمل نکرد و دستور هجوم نظامی به مردم کردستان را صادر کرد. برای مقابله با لشکرکشی نظامی رژیم نقطه عطف مبارزاتی مهمی رقم خورد. زمینه مقاومت و مبارزه سیاسی، توده ای و نظامی علیه حکومت اسلامی تازه بقدرت رسیده در کردستان وجود داشت. این مبارزه رهبری رادیکال و چپ را میطلبید. آن مقطع تاریخی فرا رسید که رهبری وقت کومه له، کسانی مثل فواد مصطفی سلطانی، دکتر جعفر شفیعی و شعیب زکریایی و حسین مرادبیگی (حمه سور)، عبدالله مهتدی (که متاسفانه اکنون به مسیر دیگری راه کج کرده)، ابراهیم علیزاده، ایرج فرزاد، ساعد وطندوست، و شخصیت برجسته ای چون صدیق کمانگر، تصمیم به تامین رهبری سیاسی و نظامی جنبش مقاومت بگیرند. آنها با انتشار بیانیه “خلق کرد در بوته آزمایش” پایه گذار جنبش مقاومت مردم کردستان در مقابل جمهوری اسلامی شدند. تصمیم کمونیستها آن مقطع به فاکتور مهمی تبدیل شد، تا حتی حزب متزلزل و امید بسته به ساخت و پاخت با حکومت مرکزی، مثل حزب دمکرات کردستان ایران عملا به جنبش مقاومت بپیوندد. به این ترتیب مردم در کردستان در مقابل جمهوری اسلامی با همه ابتکار قد علم کردند. کمتر از سه ماه جمهوری اسلامی سرش به سنگ خورد و شکست سختی را تقبل کرد و همان خمینی دستوردهنده هجوم نظامی، پیام قبول شکست و عقب نشینی را در آبانماه ۵۸ صادر کرد. مذاکرات دولت و هیئت نمایندگی خلق کرد متشکل از نیروهای سیاسی حاضر در صحنه کردستان شروع شد. به مدت قابل توجهی همه شهر و روستاهای کردستان همچون منطقه آزاد توسط خود مردم و نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی اداره شد. در همان دوره که جمهوری اسلامی به مانوّر مذاکره پناه آورده بود، از توطئه گریها و تجهیز مجدد نیروی سرکوبگرش برای هجوم مجدد کوتاهی نمیکرد. تحصن بزرگ و توده ای شهر سنندج در زمستان ۵۸ و شکل گیری بنکه ها و شوراهای مردم در آن مقطع از تجارب غنی و مهم آن دوره بود. بعد از نوروز سال ۵۹ جمهوری اسلامی حمله نظامی از جمله از جنوب کردستان را مجددا شروع کرد. مقاومتهای حماسی در کامیاران و به ویژه جنگ مقاومت ۲۴ روزه سنندج و بعدا سقز و بانه و جاده ها و مسیرهای محوری، در مهاباد و سردشت و بانه و مریوان دوره پر از درس و تجربه غنی مقاومت و مبارزه مردم کردستان است. بعد از تصرف شهرها توسط ارتش و سپاه پاسداران، به مدت نزدیک به سه سال بخش زیادی از مناطق روستایی، همچون منطقه آزاد، عرصه نبرد و مبارزه علیه جمهوری اسلامی و ارتجاع بود. در همه این دوران آنچه رشد و گسترش پیدا میکرد، بالا رفتن خود آگاهی سیاسی و مبارزاتی در میان مردم به ویژه کارگران و مردم زحمتکش کردستان به دلیل حضور موثر کمونیستها به خود آگاهی طبقاتی بالایی دست پیدا کردند. حاصل آن در سازمانیابی و متشکل شدن متنوع کارگران و به ویژه در مراسمهای پرشکوه ماه مه سالهای ۶۶، ۶۷ ، ۶۸ سنندج در اوج استبداد و سرکوب و جاری بودن جنگ ایران و عراق و در اعتصابات وسیع کوره پزخانه ها با نقش محوری کارگران آگاه و سوسیالیست بود. بی دلیل نبود کمونیسم و حزب کمونیست ایران و سازمان کردستانش (کومه له) در آندوره با استقبال و رشد چشمگیری در مبارزه کارگری و توده ای روبرو شد. عکس العمل جمهوری اسلامی حتی در همین سناریو سازیهای جعلی نسبت به حضور کمونیستها در جامعه کردستان در واقع اعتراف به وزن و قدرت جنبش کمونیستی و کارگری و احزاب چپ و کمونیست از جمله حزب حکمتیست در کردستان است. سریال سازی جعلی جمهوری اسلامی در واقع نقطه ضعف جمهوری است و این درماندگی او را به فرصت تشدید تضعیف و سرنگونی رژیم باید تبدیل کرد.
سیوان کریمی: حزب حکمتیست در تقابل با این پرونده سازی جعلی جمهوری اسلامی چکار میکند؟ انتظار شما از مردم و اپوزیسیون سرنگونی طلب جمهوری اسلامی در این رابطه چیست؟
رحمان حسین زاده: حزب ما با اطلاع از ماجرا اولین جریان سیاسی بود، طی اعلامیه ای رئوس سیاست روشنی در جهت خنثی کردن اهداف رژیم و نحوه مقابله موثر مردم و نیروهای اپوزیسیون اعم از چپ یا راست را منتشر کرد. این اعلامیه کمک کرد، در این رویداد جهت درستی برای مقابله با جمهوری اسلامی جا بیفتد. براساس جهت سیاسی اعلامیه حزب، تعدادی ار کادرهای رهبری حزب که خود جزو سازندگان تاریخ مبارزه رادیکال و کمونیستی در کردستان هستند، به افشای این ترفند جمهوری اسلامی پرداخته اند. هدف ما اینست اولا مشت محکمی به دهن جمهوری اسلامی کوبیده شود و همانطور که در اعلامیه تاکید شده، به جمهوری اسلامی بگوییم ساکت شو و شما حق هیچ نوع قضاوتی را در مورد اپوزیسیون و مخالفان خود را ندارید. جمهوری اسلامی میخواهد تاریخ پر افتخار مبارزه انقلابی رادیکال مردم کردستان و مشخصا تاریخ مبارزه ما کمونیستها و نیروهای چپ و کمونیست در آن جامعه را وارونه کند. ما نه تنها نمیگذاریم به این هدف برسد، مهمتر رهبران و شخصیتهای حزب حکمتیست که از رهبران و سازندگان مبارزه رادیکال و سوسیالیستی جامعه کردستان بوده و هستیم، آن تاریخ واقعی و برحق مبارزاتی را بازگو میکنیم و در دسترس جامعه و نسل جوان قرار میدهیم. همین مصاحبه کنونی بخشی از این تلاش است. به علاوه تاکنون رفقا عبدالله دارابی و همایون گدازگر و صالح سرداری طی میزگردی به روایت تاریخ واقعی رویدادهایی که در مستندهای جمهوری اسلامی مورد تعرض قرار گرفته اند، پرداخته و این رفقا و کادرهای دیگر حزب این کار را ادامه میدهند.
ضمنا در اعلامیه حزب آمده و اینجا هم مطرح میکنیم، که لازم است نیروهای اپوزیسیون اعم از چپ یا راست، آنهایی که با تعبیر خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی فعالیت دارند، میخواهیم در این ماجرای مشخص فوکوس خود را بر تعرض به جمهوری اسلامی بگذارند. بگذار عکس العمل محکم اپوزیسیون، جمهوری اسلامی را بیشتر رسوا کند.
تا آنجا به جامعه و مردم مربوط است، ما مطمئن هستیم بخش وسیع مردم ارزشی برای این سناریوهای آبروباخته جمهوری اسلامی قائل نیستند و آن را به ریشخند میگیرند. با این وجود فراخوان ما به مردم اینست این سریال سازی مشمئز کننده را بعنوان ضعف و استیصال جمهوری اسلامی و بعنوان شکنندگی دشمن نگاه کنند. علاوه بر اعتراض محکم و اعلام نفرت و انزجار از کارناوال پوچ رژیم، درعین حال ضعف و استیصال جمهوری اسلامی را به اراده و نیروی متحد وسازمانیافته برای سرنگونی سریعتر جمهوری اسلامی تبدیل کنیم. موقعیتی است همه دست در دست هم این فرصت را هم به گردآوری نیروی بیشتر برای جارو کردن قطعی جمهوری اسلامی تبدیل کنیم.
سیوان کریمی: به عنوان سئوال آخر بخشی از صحبتهای خود شما و فعالین کمونیسم کارگری و حتی فعالین سیاسی دیگر در این سریالهای مضحک جمهوری اسلامی پخش شد، عده ای این را به دست گرفته و آن را نشانه “همسویی با جمهوری اسلامی” معرفی کرده اند، اولا هدفشان از این ادعاها چیست و ثانیا پاسخ شما چیست؟
رحمان حسین زاده: بگذار تاکید کنم کاش کسانی که خود را فعال سیاسی و ضد رژیم میدانند، صرفنظر از هر گرایشی که دارند و با وجود خصومتی که با کمونیستها و حزب حکمتیست دارند، از آن درجه از عقل سلیم، درایت سیاسی بهره مند بودند، که متوجه باشند، در این ماجرا لازم است ترفند جمهوری اسلامی علیه اپوزیسیون را رسوا کنند. اگر به این شیوه عمل میکردند، اکنون در این مصاحبه مجبور نبودیم به فضا سازی پوچ آنها بپردازیم. مساله اینست بخشی از ناسیونالیستهای کرد و مشخصا سمپاتها و فعالین سازمان زحمتکشان تحت مسئولیت عبدالله مهتدی، به جای جمهوری اسلامی یکبار دیگر خصومتشان را علیه کمونیسم کارگری و مشخصا حزب حکمتیست و شخصیتهایش بیان کردند.
هدفشان اینست در مقابل نقد و بیان عقیده و آگاهگری رادیکال و کمونیستی در قبال سیاست و کارکرد نیروهای سیاسی و اساسا نیروهای ناسیونالیست مانع و محدودیت ایجاد کنند. اگر دقت کنید، اینها از موضع راست گرایانه و ارتجاعی خود به هیچ درجه از نقد و اعتراض به جریانات چپ و مترقی و کمونیست اعتراضی ندارند. اما از همان موضع عقبمانده و شرمگینانه، نقد و آگاهگری از ناسیونالیسم و فدرالیسم و اَعمال سازمان متبوعشان به ویژه از جانب ما کمونیستها را قلمرو ممنوعه میدانند و ترمز بریده به کمونیستهای کارگری و حزب حکمتیست اتهامات سخیف میزنند. از آنها باید پرسید در همان سریال سازی کذایی جمهوری اسلامی بیشتر از سخنان ما کمونیستهای کارگری، سخنان فعالین سیاسی و هنری و نویسنده و ژورنالیست غیر کمونیست کارگری و عمدتا ناسیونالیست را چگونه توضیح میدهند؟ به سبک جمهوری اسلامی اینها هم وارونه سازی میکنند. در کجای دنیا این را تجربه نکردیم، که دولتهای حاکم، نه فقط در جوامع استبداد زده، در همین کشورهای اروپایی هم دولتها برای مخالفین و اپوزیسیون خود پرونده سازی و پاپوش دوزی میکنند. اپوزیسیون به آنها جواب میدهد و مردم “سینه زنی” و تحریک تعصبات و ردیف کردن اتهامات بی پایه علیه نیروی اپوزیسیون را به تمسخر میگیرند. واقعیت دیگر اینست، سیاستها و کارکرد جریانات ناسیونالیست و مشخصا جریان فدرالیست عبدالله مهتدی چنان مشمئز کننده و غیر قابل دفاع است، که آگاهگری و افشاگری ما کمونیستها “دکان عقب مانده سیاسی شان” را به شدت لرزانده است. از ادامه این آگاهگریها نگرانند و میخواهند با فضا سازی مانع درست کنند. همین جا تاکید میکنم این ترفندها نمیتواند مانع ادامه نقد و آگاهگری کمونیستی ما شود. نمیتواند مانعی در مقابل آزادی بی قید و شرط سیاسی باشد که چند دهه است برای تثبیت آن در فضای سیاسی مبارزه کرده ایم. شخصا به تک تک جملات و کلمات و نقدهایی که در چند دهه اخیر از درون حزب کمونیست ایران و کومه له و تاکنون علیه گرایشات و جریانات راست و ناسیونالیست و مشخصا سازمان بدنام و بدسابقه و ارتجاعی تحت مسئولیت عبدالله مهتدی گفتم و نوشتم افتخار میکنم. فراتر از آن از همه نقدها و ادبیات چپ و سوسیالیستی از مقطع کنگره دوم کومه له به بعد که گرایش چپ و مارکسیست انقلابی درون کومه له و حزب کمونیست ایران به ویژه در یکدهه اول مبارزه با سرمایه و جمهوری اسلامی بیان و تدوین شده و به صف متمایز جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در صحنه سیاست کردستان شکل داد و از جمله بخش معینی از آن در دهه شصت شمسی توسط شخص عبدالله مهتدی پشیمان از آن دوره نوشته شده، دفاع میکنم. ما سازنگان تاریخ مبارزه انقلابی و کمونیستی بعد از انقلاب ۵۷ که اسکلت اصلی آن اکنون در حزب حکمتیست فعالیت داریم، در مقابل جمهوری اسلامی و جریانات ارتجاعی و عقبمانده ناسیونالیست از تک تک مقاطع افتخار آمیز مبارزه کمونیستی آندوره تاکنون دفاع میکنیم. جمهوری اسلامی و مزدوران سریال سازش گویا در این سناریوها میخواهند روایت جعلی وقایع مهمی چون کوچ مریوان و جنگ سنندج و از عملکرد انقلابی شخصیتهای رهبر این وقایع چون زنده یادان فواد مصطفی سلطانی و صدیق کمانگر ارائه دهند، به آنها گوشزد میکنیم، کور خوانده اند، ما همرزمان آنها درهمان وقایع اکنون در رهبری حزب حکمتیست روایت واقعی آن مبارزات درخشان را مجددا بیان میکنیم. جانیان جمهوری اسلامی به خود جرئت داده اند روایت وارونه از جانباختن عزیزانمان در گردان شوان پخش کنند. به آنها میگوییم شما که بازماندگان اسیر گردان شوان را در شکنجه گاهها و زندانهای شهر سنندج به قتل رساندید، حق صحبت در مورد آنها را ندارید. ما تضمین کرده و میکنیم به جمهوری اسلامی و ارتجاع اجازه نمیدهیم به تاریخ مبارزه کمونیستی چند نسل از کمونیستها در ایران و کردستان خدشه ای وارد کنند.