کنگره های حزب کنگره هفتم حزب

بیانیه کنگره هفتم حزب در باره موقعیت جنبش کارگری و سیاست حزب حکمتیست (مصوب کنگره هفتم حزب ، مهر ۱۳۹۴ – اکتبر ۲۰۱۵)

استبداد خشن و دیکتاتوری عریانی که بورژوازی و حکومت اسلامی علیه طبقه کارگر و جامعه سازمان داده است، انعکاس وحشت این طبقه از قدرت اجتماعی طبقه کارگر است. استبداد سیاسی در ایران نیاز سرمایه است و درهم شکستن استبداد سیاسی مستلزم درهم کوبیدن قدرت سیاسی و اقتصادی بورژوازی توسط جنبش طبقه کارگر است که منفعتی در تداوم وضع موجود ندارد. لذا موقعیت کارگر بعنوان یک طبقه اجتماعی در جامعه سرمایه داری بطور اعم و در کشورهائی مانند ایران بطور اخص، رابطه مستقیمی با نیاز تاریخی سرمایه به استبداد و دیکتاتوری دارد و دست بدست شدن قدرت سیاسی میان جناح های بورژوازی تغییری ماهوی در موقعیت اجتماعی طبقه کارگر ایجاد نمیکند.

۲- تناقضات بنیادی سرمایه داری بحران زده ایران، در متن تغییرات جهانی در مناسبات کار و سرمایه در چند دهه اخیر، ابعاد بیحقوقی طبقه کارگر را گسترده تر کرده است. جایگاه حقوقی و قانونی طبقه کارگر بمراتب بعقب رانده شده و از نظر اقتصادی به دستمزدهای نازل و زندگی چند بار زیر خط فقر رسمی محکوم شده است. تحولات در سازمان کار، میداندار شدن شبکه اختاپوسی شرکت های پیمانی، قوانین مترتب به شرایط کار و قراردادهای کار، تکه پاره کردن بخشهای مختلف طبقه کارگر از یک صنعت واحد تا کل جوارح تولید مادی و غیر مادی، در کنار سرکوب و اختناق و تشدید فقر و بیحقوقی، تحرک جنبش کارگری را بیش از پیش با موانع مختلف اقتصادی، سیاسی، حقوقی و امنیتی مواجه کرده است. گسترش وسیع ارتش بیکاری و تعطیلی مرتب مراکز کار، سونامی بیکاری پنج میلیون فارغ التحصیل که کاری برایشان وجود ندارد، سقوط مستمر دستمزدهای واقعی در کنار افزایش نرخ تورم و گرانی کالاهای اساسی، فقدان امنیت شغلی و تبدیل کار قراردادی و کوتاه مدت و عمدتا سفید امضا به نُرم خرید و فروش نیروی کار، سقوط استانداردهای ایمنی کار و تبدیل محیطهای کار به قتلگاه کارگران، افزایش ساعات کار و اضافه کاری اجباری، نپرداختن دستمزد کار انجام شده و چماق اخراج در مقابل هر اعتراض برحق کارگران، سیاست آگاهانه کارفرمایان و ایدئولوگهای حکومت اسلامی در دامن زدن به رقابت میان کارگران، وضعیت معیشتی و موقعیت اجتماعی و مبارزاتی طبقه کارگر را پیچیده تر کرده است. پیامدهای این وضعیت از جمله فروپاشی خانواده های کارگری، افزایش کار کودکان و پدیده کودکان کارتن خواب و خیابانی، گسترش اعتیاد و تن فروشی، افزایش خودکشی و افسردگی در متن فقر و فلاکت اقتصادی ای است که بورژوازی ایران به طبقه کارگر و مردم زحمتکش تحمیل کرده است.

۳- اما گستراندن چتر اختناق و تحمیل موقعیت بردگی مطلق به طبقه کارگر، اگرچه شرایط مبارزه کارگری را با موانع زیاد و پیچیده روبرو میکند اما مطلقا نتوانسته است رؤیای بورژوازی مرتجع اسلامی برای احیأ “بهشت سرمایه داری” مبتنی بر کار ارزان و کارگر خاموش را متحقق کند. حکومت اسلامی نه فقط نتوانسته است مقاومت و اعتراض و اعتصاب کارگری را خاموش کند بلکه با گسترش خودآگاهی و انتقاد اجتماعی کارگر به وضع موجود و با گسترش مبارزات اردوی کار علیه فقر و تبعیض روبرو شده است. یک مشخصه جدید جنبش کارگری، عروج اعتصابات و اعتراضات توده ای و بزرگ و در مدت زمان نسبتا طولانی است. اعتصابات کارگران صنایع پتروشیمی، اعتصاب گسترده و شکوهمند کارگران معدن چادرملو، اعتصاب و اجتماعات توده ای کارگران معدن بافق، اعتراض وسیع کارگران ایران خودرو از آن جمله اند. بعلاوه، اعتصابات سراسری پرستاران، اعتراضات سراسری و پیشرو معلمان از نمونه های برجسته این دوره جدید کشمکش و روریائی اردوی کار در ایران با کارفرمایان و حکومت فاسد و ضد کارگری جمهوری اسلامی است. در این اعتراضات کارگران عمدتا به مجمع عمومی و سنت مبارزاتی عمل مستقیم کارگری متکی بوده اند.

۴- صورت مسئله تاکتیکی و بلافصل فعالین و رهبران جنبش کارگری و بویژه گرایش رادیکال و سوسیالیست درون طبقه کارگر، مقابله با تعرض معیشتی و سیاسی، تلاش برای بهبود شرایط کار و زندگی و شکستن دیوار اختناق و تغییر تناسب قوای موجود است. دور جدید مبارزه توده ای کارگری هنوز موجب تغییر تناسب قوا و ترک برداشتن دیوار اختناق نشده است و هنوز مانع متشکل شدن و متشکل ماندن کارگر در ایران قدرتمندتر از نیروی اعتراضی کارگران است. تردیدی نیست که تغییر جدی و حتی دوفاکتوی تناسب قوای سیاسی مستلزم تغییراتی در فضای ماکروی سیاست در ایران است. با اینحال، تمام مسئله اینست که در هر تلاقی سیاسی، طبقه کارگر و گرایش رادیکال و کمونیست آن به اندازه کافی استخوانبندی تشکیلاتی و آمادگی عملی برای دخالت بلافصل و موثر برای بدست گرفتن ابتکار عمل سیاسی را داشته باشد. ایجاد این آمادگی در گرو پُر کردن خلأ تشکلهای توده ای و حزبی طبقه کارگر در متن مبارزه جاری و کشمکش سیاسی و طبقاتی برای بهبود و تغییر وضع موجود است.

۵- ایجاد تشکلهای توده ای کارگری، از محلی تا سراسری، امر خود کارگران است. تشکلهای توده ای کارگری اساسا باید در محیط کار و زیست کارگران ایجاد شود. ایجاد تشکل کارگری مستلزم هیچ اجازه دولت و قانون و طبقه سرمایه دار نیست و باید توسط کارگران به حکومت و کارفرمایان تحمیل شود. حزب کمونیست کارگری – حکمتیست از هر تلاش طبقه کارگر که اتحاد طبقاتی کارگران و صف مستقل کارگری را در مقابل جمهوری اسلامی و جریانات و جنبشهای طبقات حاکم و دارا تقویت کند، قاطعانه حمایت میکند و راسا برای این امر میکوشد. در شرایط امروز ایران، راه موثر و مطلوب و ممکن، اتکا به اراده و نیروی مستقیم و مستمر کارگران در امر خویش یعنی مجمع عمومی و سنت شورائی کارگری است. مجمع عمومی منظم و سازمانیافته شورای دائر است و رکن اساسی شورای کارگری مجمع عمومی کارگران است. یک جنبش مجمع عمومی کارگری قدرتمند در مراکز کار، شرط واقعی و ضروری ایجاد تشکل توده ای منطقه ای و سراسری کارگری است. حزب حکمتیست و کارگران کمونیست و پیشرو برای بمیدان آوردن قدرتمند سنت مجمع عمومی و شورائی و عمل مستقیم کارگری تلاش میکنند.

۶- تحزب کمونیستی یک رکن حیاتی تشکل طبقه کارگر و یک شرط اساسی تامین استقلال سیاسی طبقه کارگر در متن کشمکش سیاسی و طبقاتی جاری است. سیاستهائی که بعناوین مختلف کارگران را از کمونیسم و تحزب کمونیستی دور میکنند، گرایشات راست و ناسیونالیستی و رفرمیستی که کارگران را به حمایت از این یا آن جناح طبقه حاکم فرامیخوانند، در تحلیل نهائی جنبش کارگری را در مقابل احزاب و جنبشهای طبقات دارا خلع سلاح میکنند. فلاکت اقتصادی بحدی عیان است و اعتراض کارگران علیه آن بحدی برحق است که جناحهای مختلف بورژوازی در حکومت و در اپوزیسیون را واداشته است که در پوشش کارگر نوازی و کارگر گرائی قلابی، برای جلب کارگران به سمت افق ارتجاعی و ضد کارگری خود تلاش کنند. حزب حکمتیست باید این تلاشها را افشا و منزوی کند. در هر تحول و تلاطم سیاسی سرنوشت ساز، کارگر بدون کمونیسم و کمونیسم بدون کارگر بجائی نمیرسد. کارگران کمونیست و گرایش رادیکال و سوسیالیست طبقه، ضروری است خلأ حضور مستقیم و مستمر افق و سیاست و سازمان کمونیستی را در جدال و کشمکش سیاسی جاری پُر کنند. سلولها و آرایش های حزبی کارگران کمونیست باید در متن شبکه های محافل کارگری و مبارزات جاری کارگران و مردم زحمتکش برای بهبود و تغییر اوضاع موجود شکل بگیرند و فعالیت کنند. حزب کمونیستی کارگری باید در مغز استخوان جامعه و جنبشهای اعتراضی حضور داشته باشد و افق و انتقاد کمونیستی را در فضای سیاسی و عمل اعتراضی تامین کند. تحزب کمونیستی نه فقط شرط بمیدان آوردن طبقه کارگر تحت پرچم مستقل و سوسیالیستی خویش بلکه شرط تحکیم و بازتولید سنت مبارزاتی رادیکال و اجتماعی در جنبش آزادیخواهانه کارگری است.

۷- جامعه ایران بعد از توافق هسته ای آبستن کشمکشهای سیاسی تُند است و بسرعت افقهای چپ و راست برای تعیین تکلیف با وضع موجود به مرکز سیاست رانده میشود. یک قلمرو تعیین کننده کشمکش سیاسی و طبقاتی در ایران، تقابل کارگران و مردم زحمتکش با فقر و تبعیض و اختناق سیاسی است. شرط پیروزی جنبش طبقه کارگر در این جدال اینست که اولا، بطور متشکل، سازمانیافته و هدفمند، بعنوان یک آلترناتیو سیاسی و اجتماعی و جنبشی برای آزادی جامعه بمیدان بیاید. ثانیا، بعنوان تنها قطب سياسى مبشر يک جامعه آزاد، برابر و مرفه در ايران معرفه و شناخته شود. ثالثا، سازمانده و رهبر هر پتانسیل اعتراضی پیشرو و ضد تبعیض علیه اختناق و نظم موجود باشد. جنبش کمونيسم کارگرى و حزب حکمتیست در این کشمکش برای سازماندهی طبقه کارگر در تحولات جارى و آتى ايران تلاش میکند و این پتانسیل را دارد که اکثريت مردم را در يک قیام توده اى براى آزادى و برابرى و رفاه رهبرى و زمینەهای انقلاب کارگری در ایران را فراهم کند. کنگره هفتم حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، طبقه کارگر و کارگران کمونیست و سوسیالیست را به تلاش و متشکل شدن حول این افق و سیاست در تحولات جاری ایران فرامیخواند!