مقالات

وضعیت بغرنج هفت تپه هشدار و خطای مهلک جاوید حکیمی

ما بارها و در نوشته های متعدد از پیچیدگی وضعیت هفت تپه صحبت کرده ایم و گفته ایم این وضعیت بغرنج نتیجه سیطره یک حکومت نامتعارف و قرون وسطایی بر حیات و ممات هشتاد میلیون انسان است. زالو از ابتدا برای غارت هفت تپه آمده بود و چون خلع گردید قصد ویران کردنش را دارد. سلب مالکیت از مالک شرکت، سنگ بسیار بزرگی بود که کارگران توانستند با تلاش هرکولی آن را از جای بردارند. جایی که صاحبان بانک ها و مدیران موسسات مالی، پول سپرده گذاران را روز روشن بالا می کشند و مال باختگان حتی نمی توانند به کارمند دون پایه آن نهادهای مالی تعرض کنند، هفت تپه ای ها به اتفاق، مالک یک مجتمع عظیم تولیدی را با خفت و خاری از شرکت اخراج کردند؛ این جلوه ای است از قدرت اجتماعی پرولتاریا. قابل پیش بینی بود فرصت طلبان برای سوار شدن بر موج و زالوی زخم خورده برای نابودی هفت تپه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد. هفت تپه سهل است سرمایه داران کل کشور عزیزشان را به تلی از خاک بدل می کنند اگر از ‌‌آنها  سلب مالکیت شود.

نمایندگان و پرچمداران خلع ید که در هفت تپه به “جریان بخشی” معروف شده اند درست از فردای جشن پیروزی تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته اند. مخالفان سرخ پوش و پادرهوای خلع ید و واضعان تز علی السویه بودن خصوصی-دولتی تحقیرشان می کنند و پیروزی شان را به حساب قوه قضاییه و دانشجویان عدالتخواه می نویسند. این چندان اهمیتی ندارد. زالوی زخمی اما قدرت اجتماعی دارد و برای تبدیل هفت تپه به زمینی لم یزرع عزم جزم کرده است. او به کمک عناصر خویش در ادارات مختلف، هفتاد درصد حقابه را کاهش داد و پرداخت حقوق ها را معلق کرد. می گوید بروید دستمزدتان را از جریان بخشی بگیرید. کنایه می زند که اینها می گفتند بعد از خلع ید هفت تپه گلستان می شود. جماعت بی شرم، اسماعیل بخشی را مسئول و مقصر وضعیت فلاکت بار شرکتی می دانند که حق ورود به آن را ندارد؛ فلاکتی کاملا تصنعی و طراحی شده توسط زالو. هفت تپه اکنون تشنه است و دارد می میرد، کارگران بشدت نگران امنیت شغلی خویش اند. اوضاع طوری شده که جلیل احمدی رئیس فعلی شورای اسلامی منحل شده، ادای لیدر اعتصاب در می آورد، برای رهبران واقعی کارگران رجز می خواند، و وارونه تر و مضحک تر از همه اینست که این نوع اعتصاب کارفرمائی-شورای اسلامی هوادارانی میان مدعیان چپ و طرفدار هفت تپه دارد!

خلع ید کنندگان اما همزمان باید برای نجات هفت تپه و  دفاع از حیثیت خویش بجنگند. اتهام ها کثیف و غیر قابل تصور است تا جایی که یوسف بهمنی رو به عوامل زالو فریاد می زند هر چه تاکنون نصیب من شده از آن شما. پانزده پرونده امنیتی را به تساوی میان خود تقسیم کنید. راستی که چه روزهای تلخ و سختی را می گذرانند هفت تپه ای ها. چپ پوپولیست هم قمه کشی علیه یاران بخشی را به کارگران رادیکال نسبت می دهد فقط برای آنکه کارگر چاقو خورده به قدر کافی سرنگونی طلب نبوده است. همان کسانی که نقش وکیل مدافع را برای دست راستی ترین شخصیت ها ایفا می کنند به کارگران که می رسد در قامت دادستان ظاهر می شوند. تازه طرف وقتی متوجه خطاو پرت بودن مفرط خود میشود، می نویسد کارگران درسهای خوبی از این واقعه گرفتند! بدینسان هفت تپه نقاب از چهره چپ پوپولیست برمی دارد.

هشدار و خطای مهلک

تحت تاثیر قیل و قال مضحکه انتخابات، به نظر می رسد افرادی از یاران خلع ید کننده بدور از چشم همرزمانشان ساز دیگری را کوک کرده اند. حضور تلفنی مسلم چشمه خاور در تریبون انتخاباتی جلیلی که توسط عدالتخواهان بسیجی راه افتاده بود، اظهارات بشدت نسنجیده و نادرست و ضد هفت تپه وی از مخاطرات دیگری سخن میگوید. کارگران هفت تپه در برخورد به این سواستفاده سیاسی عدالتخواهان و این خطای مهلکچشمه خاور، برخوردی سنجیده و قاطع و روشنگر داشتند. آنها برخلاف قاضی القضات های خودگمارده فورا حکم صادر نمی کنند، از شیوه کار و روابط این و آن بیشتر اطلاع دارند، نمی خواهند به حکومتی ها کادر تقدیم کنند و راه برگشت از خطا را باز گذاشتند و درعین حال اتمام حجت کردند. جریانی و کسانی که بخواهند از روی سر و دوش هفت تپه ای ها بالا برود تا ثمره تلاش و مبارزه حماسی خود و رفقایشان را به حساب نظام و گروه و جناحی از آن بگذارد، خودکشی سیاسی کرده است و عاقبتی جز رخشان و نیکوفرد نخواهد داشت. جای تاسف بسیار است، اما مبارزه کارگری و نبرد طبقاتی لحظات و اوضاع متضاد و متناقض زیاد دارد. اگر فرض بگیریم که این برخورد “تاکتیک” است، حتی موقتی است و نه نهائی، فقط تیر زدن به پای خویش و تیر زدن به شقیقه هفت تپه است.‌ تاکتیک باشد نمی گیرد چرا که مقامات ذره ای تعهد ندارند تا به قول و قرارهای بین خودشان عمل نمایند، عمل به وعده هایشان در قبال کارگر پیشکش.

و هشدار ما اینست که جریان عدالتخواهی که امروز در هیئت رئیس جمهوری قاتل بیشتر وارد صحنه میشود، بدنبال “نمایندگان کارگری” خویش در صنایعی باشد که تاکنون اینها توانسته اند افرادی را در تورشان بیاندازند. برخی از فعالین ممکن است این توضیح یا تصویر را بدهند که از آنها استفاده می کنند اما در واقع برعکس است و این آنها هستند که شرافت سیاسی و مبارزات کارگران هفت تپه را لگدمال و وسیله رسیدن به مقام و منصب خویش می کنند. اما اگر پشت این تحرکات تصمیم یا اراده ای آگاهانه باشد، که هزار بار ما هم امیدواریم نباشد، آنوقت تبدیل شدن به اعضای جدید شورای اسلامی و یا نهاد “کارگری” عدالتخواهان در هفت تپه تنها تف سربالاست. تردیدی نیست در هفت تپه این نوع سیاستها جائی پیدا نمیکند. این راه را دیگران رفته اند. بخشی از اعضای هیئت مدیره سابق سندیکای نیشکر هفت تپه این راه را در خدمت رستمی و اسدبیگی رفتند و امروز بجز بدنامی و نفرت چیزی ندارند. حیف است کسانی که میان کارگران ارج و قربی دارند، تاکنون زحمت کشیدند و هزینه دادند، وارد این محاسبات شوند. اما اگر شدند باید بدانند برخورد قاطع و بدون تخفیف با آنها صورت میگیرد. چنانکه گفتیم برخلاف پوپولیست ها ما دادستان هیچ کارگری نخواهیم شد، حکم قلع و قمع و تقاضای اشد مجازات برایشان نمی کنیم، رفیقانه میگوئیم این راه که میروی بدون بازگشت است، با حرمت و تاریخ خودت و رفقایت بازی نکن، اما اگر رفتی دیگر باید عواقب و مسئولیت عملت را بپذیری.

٢٨ خرداد ١٤٠٠