مصاحبه ها

در باره اوضاع سیاسی ایران با هیئت اجرائی حزب

کمونیست هفتگی: مشخصه دولت رئیسی در جمهوری اسلامی چیست و قرار است این دولت کدام مسئله از جمهوری اسلامی و جامعه ایران را حل کند؟ کارنامه تاکنونی اش چه میگوید؟

سیاوش دانشور: جمهوری اسلامی با دولت هر جناح و یا ترکیب ائتلافی باندهای درون حکومتی، هنوز جمهوری اسلامی است و دستور کارش حفظ نظام و سازماندهی استثمار خشن نیروی کار ارزان و تحمیل استبداد و سرکوب است. دولت رئیسی به این معنا تمایزی با دولتهای دیگر جمهوری اسلامی ندارد، همه شان در حق کارگران و مردم جنایتهای هولناک مرتکب شده اند. اینها از ابتدا زیر پرچم خمینی تا امروز زیر پرچم خامنه ای در تقابل با مردم و حفظ نظام یکدست بوده اند. اما جمهوری اسلامی با رئیسی و فرماندهان سپاه بیان یک آرایش جدید حکومتی در مقابل یک جامعه آبستن تحول انقلابی است. خامنه ای ناچار شده خشن ترین و جنایتکارترین عواملش را در ارگانهای حکومتی بگمارد تا به آخرین جنگ مرگ و بقای نظام اسلامی برود. این موقعیت جمهوری اسلامی حاصل تحولات عمیق جامعه، خیزشهای توده ای و انقلابی و امواج اعتصابات شکوهمند کارگری، بعد از عبور قطعی جامعه از بازی دو جناح و دست بکار شدن مستقیم برای بزیر کشیدن حکومت است. حکومتهای استبدادی در دوره های بحران و تلاطم، فشرده و چکیده نظام را در هیئت حکومت نظامی و قوانین ویژه و مشت آهنین جلو صحنه میگذارند. جمهوری اسلامی هم جنایتکارترین عناصر حاکمیت جنایتکارش را جلو صحنه آورده تا بشیوه آبان و خوزستان و اصفهان در مقابل کارگران و مردم بجان آمده بایستد.

آیا این سیاست جواب میدهد؟ آیا میتواند مردم را ساکت یا خانه نشین کند؟ تجربه خونین آبان نشان داد که نفرت جامعه عظیم تر و هولناک تر از آنست که حتی با کشتار مهیب مهار شود. آندوره گذشته است. ماشین و نیروی سرکوب هنوز قدرت آدمکشی دارد اما بنظر در محاسبات مردم معترض دیگر جای زیادی ندارد. کسی مرعوب هیبت قاتلین آبان و سرنگونی هواپیمای مسافربری و دهها و صدها جنایت در چهارگوشه کشور نشده و به تناوب و مستمر با تظاهراتهای توده ای و اعتصابات بزرگ کارگری روبرو هستید. سرکوب خشن در خوزستان و اصفهان حتی یک هفته جامعه را ساکت نکرد و در خود فرو نبرد. زمانی که سیاست سرکوب خشن میتوانست برای دوره قابل پیش بینی نظام را مستقر کند، سپری شده است. آنچه اتفاقا باید بیشتر با آن روبرو شد، اینست که همراه با ترک خوردن و سیر فروپاشی نظام، ماشین سرکوب آن بعنوان صف اول بیشتر ترک برمیدارد و ساده تر مضمحل میشود. همین امروز در نبردهای خیابانی در بسیاری موارد با تهاجم مردم متواری میشوند.

نکته مهمتر اینست که دولت رئیسی دولت تشدید فقر کارگران و مردم زحمتکش و فربه تر کردن سرمایه داران و نهادهای مذهبی و نظامی است. بودجه پیشنهادی و مصوب سرنخی است به اینکه اینها چه خوابی برای مردم دیده اند. مشکل اینجاست که معادله فقر و سرکوب هم قابل ادامه نیست. این تعادل هر زمانی ممکن بوده، به حکم پتانسیل انفجاری دهها میلیون جمعیت که به فلاکت محکوم شده اند، دیگر ممکن نیست. جمهوری اسلامی و رئیسی اما میخواهد همین سیاست را دنبال کند. یعنی هم پلاتفرم اعمال ریاضت و فقر و فلاکت اقتصادی بیشتر را دارد و هم اعتراض شان را با گلوله و بازداشت و پرونده سازی منزوی و جواب دهد. این سیاست به گواهی وضعیت جامعه و اعتراضات بیوقفه، اجتماعاً شکست خورده است. لذا دولت رئیسی نه فقط مسئله اساسی حکومت یعنی پاسخ به سرنگونی خواهی جامعه را نمیتواند حل کند بلکه بحران همه جانبه و تودرتوی رژیم اسلامی را عمیق تر و پیچیده تر و ارکانهای حکومت را در مقابل تهاجم جامعه شکننده تر میکند. کارنامه رئیسی در صد روز اول شمه ای از کارنامه خونبارش در حیات منحوس جمهوری اسلامی است؛ سرکوب خونین مردم تشنه در خوزستان و اصفهان، موج بازداشتها، اعدام، تهدید هر کسی که اعتراضی دارد، گرانی و تورم افسار گسیخته و تحمیل فقر بیشتر به مردم بوده است.

کمونیست هفتگی: وضعیت عمومی جامعه ایران انفجاری و بشدت معترض است. جمهوری اسلامی در تقابل با این اوضاع چه سیاستی دارد؟ ارزیابی شما از کارکرد حکومت در دوره رئیسی چیست؟

پروین کابلی: برای ارزیابی حکومت رئیسی باید به این سوال جواب داد که چرا رئیسی رئیس جمهور شد؟ ما قبلا گفتیم که انتخاب رئیسی برای جواب به دوره ای است که تضادها و کشمکشهای اجتماعی هر روزه شدت بیشتری می گیرند. این انتخاب نه از سرقدرت، بلکه نشانه استیصال رژیم می باشد. پروسه انتخابات و عدم شرکت مردم در این مضحکه به وضوح این را نشان داد. جمهوری اسلامی میخواست با انتخاب رئیسی بالای رژیم را منسجم کند و خود را برای مقابله با اعتراض فزاینده مردم آماده نماید. قرار نبوده و نیست که رئیسی دردی از معضلات پیچیده ی مردم مثل گرسنگی، فقر و بیکاری و بی مسکنی را چاره کند. مردم در این دوره بیش از بیش از جمهوری اسلامی رویگردان شده اند. نرمها و ارزش های اسلامی زیر ضربات سهمگین مردم قرار دارد.

بودجه ی سال ۱۴۰۱ ارائه شده به مجلس اسلامی در این هفته به روشنی نشان داد که این بودجه ای برای تقویت نیروهای سرکوب و افزایش فقر در میان مردم است. در این دوره ما با اعتصاب کارگری که کم و بیش در نقاط مختلف در جریان است، اعتراضات کشاورزی در اصفهان، اعتصاب و اعتراضات خیابانی وسیع معلمان روبرو بوده ایم. همه این روند بخوبی نشان می داد که رئیسی بعنوان چهره ای منفور و جلاد قرار بود جلو افزایش و خطر فروریزی جمهوری اسلامی را بگیرد عملا در مقابله با جنبش سرنگونی کار زیادی نمی تواند از پیش ببرد. دستگیری و حمله به خانه فعالین سرشناس کارگری، چپ و برابری طلب، زندان و پرونده سازی برای آنها نه از سرقدرت بلکه بیان وحشت از تجمع و سازماندهی مردم است. کسی حتی متوهم ترین ها به جمهوری اسلامی امیدی ندارد، همه به چگونگی از سر راه برداشتن این نظام و آینده فکر میکنند. واقعیتی که سران رژیم هم به آن واقف هستند.

کمونیست هفتگی: رسانه های حکومت از کارنامه “درخشان” دولت رئیسی در مواجهه با پاندمی کرونا سخن میگویند. کارنامه واقعی دولت رئیسی در اینمورد چیست؟ تبلیغات حکومتی میخواهد به چه مشکلی جواب بدهد؟

عبداله دارابی: امروزه اوضاع چنان تغییر کرده که طرف های اصلی درگیر در اوضاع سیاسی ایران به وضوح معرفه و قابل تشخیص اند و خاص و عام به آن اذعان میکنند. ولی تا چند سال قبل اینطور نبود. هنوز طرف های اصلی درگیر در اوضاع سیاسی ایران را با دو جناح اصلاح طلب، اصول گرا، تعریف میکردند تا در پرتو آن بتوانند سقوط کل نظام را از تیر رس مردم به دور دارند. اما این داستان سرانجام توسط کارگران و مردم آزادیخواه ایران یک کاسه شده و جدال و کشمکش بر سر اوضاع سیاسی ایران، بین دو طرف اصلی کارگران و مردم از یکسو، و سرمایه داران و حکومت شان از سوی دیگر، بشدت در جریان است و میرود تا با سرنگونی نظام و رژیم اش، جامعه ایران یکبار برای همیشه با هویت خویش رو پای خود بایستد و بر سرنوشت خویش حاکم شود. با این مقدمه کوتاه، به سراغ کارنامه حکومت جدید در قبال پاندمی کرونا میروم که از قاعده فوق الذکر مستثنی نیست و پوچ بودن ادعاهای پوچ حکومت و رسانه هایش را در این زمینه بوضوح روشن می کند. اینک نزدیک به دو سال از اعلام رسمی شیوع کرونا در ایران میگذرد که در حال حاضر نیز ۱۲ استان کشور در وضعیت قرمز قرار دارند و ۱۳ استان آن نیز با وضعیت هشدار روبرو هستند. ولی برخلاف بقیه کشورهای جهان، وضعیت پاندمی کرونا در ایران، از ابتدا تاکنون همواره با دو روایت و دو برداشت متفاوت مورد بررسی قرار گرفته که یکی از آنها روایت خود رژیم است که رفتار و عکس العمل خود در مقابله با کرونا را همواره بالنده و درخشان و موفقیت آمیز ارزیابی کرده است، دومی هم اخباری است که روزمره توسط مردم در رسانه های اجتماعی انتشار می یابند و واقعبینانه نشان میدهند برخلاف بقیه کشور های جهان، ایران در مقابله با گسترش شیوع کرونا و تأثیرات مخرب ناشی از آن بر جامعه، به عینه عاجز و ناتوان است و تا حال نیز نتوانسته از این بحران عبور کند. اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، ارزیابی رسانه های رژیم از چگونگی مقابله با پاندمی کرونا، همواره با تعریف و تمجید کردن از روسای دولت و ساختن کارنامه «درخشان» برای آنها توأم بوده و چون پدیده ای معمول و متداول آنرا پیش برده اند. تعریف و تمجید از دولت رئیسی در مواجهه با پاندمی کرونا، تکرار مکرر همان نکاتی است که سال گذشته حسن روحانی راجع به دولت خود در مواجهه با پاندمی کرونا بیان کرد. روحانی گفت: «در کشور ما درمان و مقابله با کرونا برای مردم و مهاجرین و غیر ایرانی ها رایگان و مجانی است و در شرایط کرونا تخت و دارو برای همه وجود دارد». این سخنان روحانی در شرایطی بیان شد که خرید واکسن خارجی توسط علی خامنه ای ممنوع شده بود! دروغ از این واضح تر در مواجهه با پاندمی کرونا، کجا یافت میشود؟ ادعای دروغین رئیسی و دولت اش در کارنامه صد روزه خود در مواجهه با پاندمی کرونا، منبعث از ادعاهای روحانی و تکرار مکرر ادعاهای کذب اوست. اما در مقابل اینهمه دروغ و ریاکاری مقامات ارشد رژیم، مردم فریاد میزنند از آغاز شیوع کرونا در ایران تا به امروز هیچگاه روند ابتلا و مرگ و میر ناشی از کرونا متوقف نشده است. حتی دفترچه بیمه نیز در اکثر بیمارستانهای خصوصی فاقد اعتبارند. معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان اعلام کرد: درمان کرونا برای همه جامعه رایگان نیست. مردم ایران در مواجهه با پاندمی کرونا روزمره با عملکرد و فعل و انفعال چنین روسائی روبرو هستند که در عالم واقع چیز خاصی غیر فریب و سرکوب برای مردم در چنته ندارند. ادعای رسانه های حکومت از کارنامه «مثبت» دولت ریسی، بسیار مشمئز کننده و تنفرآمیز است، چون علاوه بر کشتار وسیع مردم بوسیله کرونا، بخاطر بی تفاوتی دولت رئیسی، به تبعات و تإثیرات مخرب روانی ناشی از این ویروس، بیکار کردن میلیون ها کارگر و ترک تحصیل صد هزار دانش آموز و… می رود تا بیک فاجعه و رویداد بزرگ و دردناک در جامعه بدل شود. برخلاف پروپاگاند رسانه های رژیم، مردم بار ها اعلام کرده اند حتی از سیستم های مراقبت بهداشت اولیه محرومند، در ایران علاوه بر تأثیرات مخرب کوید- ۱۹، افزایش فقر و کاهش روزمره درآمد، بخش اعظم جامعه را از مخارج برای سلامت و نظام رفاه محروم ساخته است. خودداری رژیم از خرید واکسن های موثر خارجی نیز، علاوه بر کشتار وسیع مردم، جان صدها هزار انسان دیگر را در معرض خطر مرگ قرار داده است. اگر خلاصه کنم، ادعای رسانه رژیم به حمایت از کارنامه ۱۰۰ روزه رئیسیُ، در شرایطی بیان میشود که، ایرج حریری ٰمعاون کل وزارت بهداشت تازگی اعلام کرده است که، همه گیری کووید ۱۹ با تحمیل بار اقتصادی و روانی به خانواده ها هزینه های کمر شکن سلامت را در خانوارهای شهری و روستایی از ۳/۷ درصد به ۸ در صد و از ۴/۹ در صد به ۱۲/۹ درصد افزایش داده است.

تازه ترین بیانیه مشترک سازمان بهداشت جهانی و بانک جهانی نیز حکایت از این دارد که؛ «کرونا در ایران پیش از آنکه با مرگ آغاز شود با فاصله و شکافی آغاز شد که اگرچه دهه ها است در جامعه وجود دارد، و…عده ای را این سوی خط فقر میگذارد و باقی را به آنسو پرتاب میکند».

کمونیست هفتگی: اوضاع جامعه با آمدن رئیسی و حکومت نظامی و سرکوبها هر روز متلاطم تر میشود. آیا سرکوب دیگر اهمیت و کارکرد سابق را از دست داده است؟ حزب روند اوضاع را چگونه ارزیابی میکند؟

صالح سرداری: بنظر من تا به امروز حربه سركوب، در اعتراضات و تظاهرات ها و تجمعات مختلفی كه برگزار شده است، كارایی خود را از دست نداده است. چون اگر سركوب وحشیانه، دستگاههای امنیتی، انتظامی و لباس شخصی ها نبود مردم بجان آمده تخت این رژیم را از بیخ كنده بودند. شما اگر به فیلم ها و عكس های برخورد شدید اینها به مردم معترض نگاه كنید بوضوح آنرا میبینید. این سركوب ها بخصوص بعد از آمدن رئیسی كه كابینه و مجلس و قوه قضائیه یكدست شدند، شدت بیشتری بخود گرفته است. سركوبگران شمشیر را از رو بسته اند. دیگر خبری از غرولند بعضی از اصلاح طلبان نیست. اما همه این سركوبگری ها، توانسته مردم را به عقب نشینی وادارد؟ جواب خیلی روشن است كه به هیچ وجه.

طرف دیگر این كشمكش و مبارزه مردم بجان آمده ای است كه برای زنده ماندن ناچار است به جهنمی كه برایش ساخته اند اعتراض كند. زیرا این رژیم هیچ راهی برای مردم نگذاشته است. بیكاری میلیونی كه روز به روز رو به افزایش است، فقر و فلاكتی كه دامنگیر آنها شده، عدم پرداخت حقوق ماهیانه، گرانی سرسام آور روزانه و ساعت به ساعت، ضربدر مرگ و میر كرونا و هزینه درمان، اخیرا بی آبی و بحران آب، آلودگی هوا، و … تصویری از یک جامعه تماما گرفتار در چنگال جمهوری اسلامی را نشان میدهد.

این وضعیت فقر و فلاكت مردم در حالی است كه صاحبان قدرت و آخوندها و سرمایه داران روز به روز بر ثروتشان در بانكهای دنیا افزوده میشود و این را مردم ایران بخوبی میدانند. میدانند كه بخش بزرگی از ثروت و سامان مملكت صرف نیروهای تروریست در منطقه نظیر حزب الله لبنان و حوثی های یمن و حشد شعبی در عراق و شبكه های ترور در سراسر دنیا و دستگاههای عریض و طویل زندان و شكنجه گاهها، و گله های آخوند و نیروهای سركوبگر داخلی برای حفظ این رژیم میشود.

ما قبلا در نشریات و رسانه های حزب گفته ایم، آمدن رئیسی و كابینه نظامی اش نه تنها نمیتواند كوچكترین رفرم و اصلاحی در وضعیت وخیم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ببار آورد، بلكه وضع از این هم بدتر خواهد شد. دولت رئیسی و سپاه و خامنه ای تنها برای حفظ نظام سراپا جنایت شان فقط و فقط به ابزار سركوب متوسل خواهند شد. همچنین گفتیم كارگران و زحمتكشان و توده های به تنگ آمده از این اوضاع، برای زنده ماندن خود این وضعیت را تحمل نخواهند كرد. از همان روزهای اول آمدن رئیسی روزانه در گوشه و كنّار ایران بمناسبتهای مختلف در میان اقشار مختلف جامعه و بخصوص كارگران، اعتراض و مبارزه بوده و روزی نیست كه شاهد اعتصاب و اعتراض نباشیم.

اعتراضات و درگیری های مردم اصفهان و چهارمحال بختیاری، بر سر بحران آب، تظاهرات معلمان در سراسر كشور، كه دیروز مجلس را وادار كرد بخش كمی از مطالبات آنها را قبول كنند، اعتراضات روزمره كارگران و كارگاههای كوچك و بزرگ در مراكز كار، همه نشان از آن دارد كه این كشمكش و اعتراض میان مردم و رژیم به پهنای ایران در جریان است و رژیم توانایی جوابگویی به آن را ندارد.

کمونیست هفتگی: حزب از گسترش اعتصابات کارگری و توده ای و پیوند ضروری این دو رکن اساسی سخن میگوید. چطور و چگونه باید این همسوئی ایجاد شود؟ رئوس سیاست حزب کدامند؟

سیاوش دانشور: اعتصابات کارگری و خیزشهای توده ای معمولا جدا جدا رخ داده اند و یا در زمان وقوع یکی، دیگری بمیدان نیامده است. مبارزه گسترش یابنده کارگران در صنایع و مراکز مختلف، ابتدا از تک کارخانه به رشته ها و صنایع مشابه گسترش یافت. مانند اعتراضات کارگران یک صنعت در چند استان یا سراسری از جمله در نفت و گاز، برق، راه آهن، پتروشیمی ها، معلمان، بازنشسته ها، شهرداری ها. این اعتراضات بدلیل گسترش جغرافیائی و رشته ها و بخشهای مختلف کارگری، ظرفیت پیوندها و هماهنگی های بیشتر را دارد. امری که اساسا توسط شبکه های محافل رهبران عملی کارگران و گسترش جنبش مجمع عمومی میتواند متحقق شود. خیزشهای توده ای که عمدتا توده های محروم و حاشیه نشین و محلات کارگری هستند، دردهای مشترکی دارند اگرچه مکانیزم خیزش توده ای با اعتصابات کارگری تفاوت دارد. اتفاق جدیدی که افتاده است اینست که بدلیل گسترش فوق برنامه فقر و فلاکت و گرسنگی به مردم، از هر منفذ جامعه صدای اعتراض شنیده میشود و پتانسیل اعتراضی در جامعه خود را بدلیل مشکلات ساده و لاینحل روزمره در مقاطع مختلف بروز میدهد. اعتراض به هر دلیلی میتواند باشد اما نبض اعتراض جاری است و هر اعتراض بدرجات مختلف میتواند جرقه ای برای ایجاد حرکتهای بزرگتر شود. در کنار اینها اعتصابات کارگری بیوقفه ادامه دارد و امکان همزمانی اعتصابات کارگری و حرکتهای توده ای بیشتر از پیش شده اند.

ما این دو رکن اعتراض در جامعه را بسیار حیاتی و مهم میدانیم و راجع به تاثیر متقابل آنها به روی هم و به روی جامعه، تامین هم جهتی سیاسی بیشتر و گسترش اشکال سازماندهی صحبت می کنیم. برای اینکار در چند سطح باید کار کرد. اول ایجاد همصدائی و اتحادی قوی در جنبش کارگری با خواستهای دربرگیرنده و مورد حمایت توده های میلیونی کارگران. این همصدائی بخشا در اعتراضات سراسری رشته ای و بخشا در خواستهای اعتصابات کارگری مختلف خود را نشان میدهد. مسائلی مانند افزایش دستمزدها، نفی کار پیمانی و قراردادی، رفاه و امنیت شغلی، آموزش رایگان، بیمه رایگان و حق سلامتی، علیه فقر و تبعیض، حقوقهای معوقه و … که تقریبا در اکثر مبارزات کارگری مطرح میشوند. این همجهتی و همصدائی در اعتراضات و برآمدهای توده ای ممکن است برسر نان یا برق یا آب باشد اما در اساس علیه بانی و مسبب این اوضاع یعنی جمهوری اسلامی است. این امکان وجود دارد که اعتراضات ما هرچه آگاهانه تر و همدفمند و سازمانیافته تر باشد. یعنی خواستهائی را بصدر برانیم و حول آن سازماندهی و همصدائی ایجاد کنیم. شعارها و پرچمهای مبارزاتی مشخصی را در جامعه طرح کنیم که قابلیت آنرا دارد که به سوالات ماکروی جامعه و کارگران جواب دهد. وقتی کارگران میگویند؛ معیشت سلامت حق مسلم ماست، یا معلمان از آموزش رایگان برای همگان سخن میگویند، یا کارگران دستمزدهای جوابگوی نیازهای زندگی امروز را طرح میکنند، هر بخشی از طبقه کارگر یک خواست محوری و دربرگیرنده کل طبقه را طرح میکند. این همصدائی بدرجه ای ایجاد شده و ضرروی است به سطح عالیتری ارتقا یابد. ما بصورت فشرده آنها را در شعار تاکتیکی “آزادی، برابری، رفاه” جمعبندی و اعلام کردیم.

حزب برای رفع موانع گسترش اعتصاب و تشکل و سازمانیابی کارگری و توده ای تلاش می کند. طبقه کارگر و جامعه اختناق زده ایران نیازمند انواع تشکل و سازمان اعم از حزبی و توده ای و نظامی و تدارکاتی و رسانه ای و تبلیغاتی و غیره است. در جنبش کارگری سیاست ما تقویت سنت شورائی و راه افتادن جنبش مجمع عمومی است. مجمع عمومی هم پاسخگوی نیازهای سازمانیابی مبارزه جاری کارگران است و هم پایه سازمانهای شورائی طبقه کارگر است که بسرعت در صحنه سیاست ایران شاهد ایجاد و اعلام آنها خواهیم بود. در سطحی مشخص تر، طیف رهبران عملی کارگران که دست اندرکار و سازماندهندگان مجامع عمومی و اعتصابات و دخیل در سازماندهی اعتراضات توده ای اند، ضروری است تصویری روشن از شرایط کنونی و روند پیش رو داشته باشند. ما باید به سمت جنبش شورائی کارگری و تضمین حضور قدرتمند طبقه کارگر در صحنه سیاسی در نبرد برسر قدرت سیاسی برویم. در شرایط کنونی، تکیه به جنبش مجمع عمومی و سیاست دخالت مستقیم توده کارگران در امر روز خود، مبنای مهمی برای سازمانهای شورائی کارگران و دخالت در امور را فراهم می کند. تلاش و سیاست حزب در تحولات پیش رو، مبارزه برای پیروزی کارگر و کمونیسم است. ما برای تامین استقلال سیاسی و تشکیلاتی طبقه کارگر از جنبش طبقات دارا و بورژوازی، برای تضمین دخالت مستقل طبقه کارگر در تحولات با یک پرچم سوسیالیستی، برای تامین یک رهبری کمونیستی کارگری بر جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی تلاش میکنیم. تاکتیک های ما و انعطاف و عدم انعطاف ما تابعی از این اهداف و منافع مشخص جنبش طبقه ما در پاسخ به سوالات مشخصی است که هر آئینه در مقابل حزب و جامعه قرار میگیرد.

کمونیست هفتگی: نقش زنان در جامعه و در اعتراضات اجتماعی هر روز برجسته تر و همزمان تعرض به زنان و تلاش برای اسلامیزه کردن جامعه هر روز گسترس می یابد. کشمکش تاریخی و تعطیل ناپذیر اسلام با موجودیت و حقوق زن به کجا میرود؟

پروین کابلی: در جامعه ی ایران تقابل زنان با ارزشها و قوانین آپارتاید جنسی یک کشمکش تاریخی و روزمره در تقابل با قوانین ضد زن اسلامی عمری طولانی به قدمت رژیم دارد و اکنون هم ادامه همین کشمکش است. این جنبشی بر علیه نفس وجود جمهوری اسلامی است. حنبش برای آزادی زن جنبشی برای رهایی انسان از قید و بند سنت های عقب مانده، ضد زنی بوده که هیچ ربطی به دنیای امروز ندارند و اتفاقا به دلیل همین خصوصیت است که جنبش زنان به گستردگی جامعه ایران وجود دارد. تمام موجودیت جنبش برابری زنان علیه جمهوری اسلامی و سیاستهای ضد زن، از حمله دخالت مذهب در زندگی انسان، مقابله با خشونت علیه زنان و کودکان، مبارزه علیه حجاب اسلامی و جداسازی و آپارتاید جنسی، مبارزه برای حق قیمومت و سرپرستی فرزندان، آزادیها و حقوق فردی مانند حق سفر و حق انتخاب شغل، مقابله با تبعیض ها براساس جنسیت، و در یک کلام مبارزه علیه اسلامیزه کردن جامعه ایران بوده است. مسئله ای که هیچگاه فقط امر زنان نبوده است بلکه این جنبشی برای نفی حکومت و برای کسب حقوق و حرمت انسانی بوده است. خود جنبش زنان و مبارزه علیه اسلام سیاسی و ارزشهای آن، مردم ایران را به مبارزه جهانی برعلیه همه اینها متصل می کند. این پیوستگی درجامعه جهانی به یمن وسایل ارتباطی و سوشیال میدیا گسترده تر شده است.

جمهوری اسلامی در دوره های مختلف به شیوه های گوناگون تعرض وسیعی را در مقابل موج ضد اسلامیزه کردن جامعه سازمان داده ولی با شکست روبرو شده است. دستگاه آموزشی قرار بود نسل جنگجویان و رزمندگان بعدی اسلامی در خاورمیانه را پرورده کند. همین نسل اکنون یکی از دردسرهای رژیم شده است. جوانانی که بشدت به نرمهای اسلامی پشت کرده اند. این کشمکش که شما از آن نام می برید هرچه که جلوتر می رویم در بستر اصلی جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی به یک فاکتور جدی تبدیل می شود. فراموش نکنیم که در شورش های سالهای اخیر زنان در صفوف اول نقش سازمانده و رهبری را به عهده گرفته اند، نقش ایفا کرده اند و هرجا که توانسته اند نرمهای آپارتاید جنسی را پایمال کرده اند. زنان در سرنگونی جمهوری اسلامی نقشی مهم و کلیدی را بعهده خواهند داشت و باید برای این روز خود را آماده نمود. اکنون این گفته که انقلاب ایران رنگی زنانه خواهد داشت و بدون آزادی بی قید و شرط زنان به جایی نمی رسد می رود که به معرفت عمومی جامعه تبدیل شود.

کمونیست هفتگی: مشکلات و موانع سر راه بسیج و سازماندهی مبارزه با جمهوری اسلامی کدامند و حزب کدام سیاست و چه راه حلی برای پیشروی در دستور دارد؟

عبداله دارابی: جامعه ایران دارد به سمت تحولات انقلابی گام می نهد. با نزدیک شدن به چنین تحولاتی، سازمانهای طالب کسب قدرت سیاسی بلافاصله وارد این تغییر و تحولات خواهند شد. چون نفس این رویداد، مساله بسیج و سازماندهی را نیز در خود نهفته دارد و راه را برای وارد شدن به آن فراهم می سازد. خود جامعه نشان میدهد مبارزه برای کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی حادتر و تندتر می شود. آنوقت جنبش های مختلف با پلاتفرمهای خاص و ویژه خود وارد میدان میشوند و ما هم برای پیروزی جنبش خودمان جنبش کارگری- سوسیالیستی با شعار و سیاست ویژه آن به مبارزه علیه رژیم ادامه میدهیم. چون انقلاب سوسیالیستی برای ما همیشه عاجل و سریع است. ولی در عین حال باید اینرا دانست که نفس سرنگونی انقلابی رژیم فی نفسه گوش شنوای بیشتری را به سمت خود جلب میکند که سرانجام آن به کمتر از سرنگونی تمام و کمال رژیم رضایت نخواهد داد. این همان چیزی که پروسه بسیج و سازماندهی را نیز تقویت میکند. چون در روند هر انقلابی، این مردم هستند که به سرعت تغییر میکنند و نفس این تغییر هم راه را برای بسیج کردن و سازمان دادن نیز هموار میسازد. در ادامه این روند، مبارزات طبقاتی در جامعه روزبروز عمیق تر و حاد تر میشود و به اتکا به آن نیز خواست و توقعات مردم منجمله طبقه کارگر به سرعت بالا میگیرد. البته بین این دو دیواری وجود ندارد، چون در پروسه سرنگونی انقلابی رژیم، پیشروی های ماهوی در زمینه خواستگاه طبقات جامعه به صورت نسبی کسب شده است. در نتیجه، تلاطم یا اعتلای انقلابی تناقضات درون طبقات را به جدال علیه همدیگر می کشاند که نفس آن، دریچه هایی را برای قدرتگیری فراهم میکند. در چنین شرایطی سوالات فراوانی از نظر کمی و کیفی و هموار بودن یا نبودن کسب قدرت سیاسی و ده ها مورد مشابه رو میز حزب ما بمثابه یک حزب کمونیستی قرار میگیرد. در درجه اول باید بر این امر واقف بود که، هر نوع پیشروی بلحاظ کمی و کیفی در گرو اتخاذ سیاست و تاکتیک و برنامه درست ما است نه چیزی دیگر. سیاست و تاکتیک و برنامه ای که بتواند در فعل و انفعالات روزمره طبقه کارگر بکار گرفته شود و بسرعت نشو و نما یابد. سیاست و برنامه ایکه قادر باشد ساختار کنونی آنها را حول پرچم طبقاتی شان سازمان دهد. با توجه به آن، یک حزب با کیفیت میتواند بسرعت بیک کمیت غیر قابل حذف تبدیل شود و حرکت رو به پیش بخش وسیعی از کارگران را شکل دهد.

چنانچه بالا اشاره کردم، هیچ حزبی بدون اقدام انقلابی علیه رژیم، بدون اقدام انقلابی به نفع زنان در جامعه، بدون مبارزات اجتماعی در جامعه و… قادر به جلب توجه انقلابیون و کارگر کمونیست و زن و جوان مبارز نخواهد شد. باید از زاویه منافع طبقه کارگر به جامعه ورود کرد و در آنجا جا پایی باز کرد و در آنجا محصول سیاسی و برنامه ای مان را در معرض قضاوت بگذاریم و با تکیه بر آن موانع و مشکلات پیشاروی خودمان را در سر راه مبارزه انقلابی علیه رژیم و نظام سرمایه داری ایران کنار زنیم و به اتکا به آن وارد گود استخر شویم. درغیر اینصورت هیچکس و هیچ اقلیت انقلابی لازم نخواهد دید که بما بپیوندد و در حزب مبارزه کند. با عمل انقلابی و رادیکال در سطح جامعه، میتوان کارگر کمونیست و زن و جوان انقلابی را بسمت خود جلب کرد و از طریق آنها به جان کل جامعه افتاد و حزب را در سطح گسترده تری سازمان داد و سپس به کمک آن به دنبال اجرای سیاسی و برنامه ای حزب گام گذاشت. چون سیاست و تئوری کمونیستی و رادیکال بدون ترجمه عملی و اجتماعی راه بجایی نمیبرد.

کمونیست هفتگی: سیاست حزب در کردستان چیست؟ آیا تفاوتی با بقیه کشور دارد؟ کمونیست ها و فعالین کارگری و اجتماعی در دوره حاضر چه وظایفی دارند؟

صالح سرداری: در جواب به سوْال شما باید بگویم كه فاكتورهای اساسی اوضاع در كردستان همان است كه در سطح ایران وجود دارند. اما ویژگی هایی هم در كردستان هستند كه باید به آنها توجه كرد. با توجه به سابقه تاریخی و سركوب سیاسی در زمان پهلوی و جمهوری اسلامی و همچنین وجود ستم ملی، در كردستان احزاب مختلفی بوجود آمده اند.

احزاب سیاسی مختلف جنبشهای سیاسی مختلفی را نمایندگی كرده اند. از همان روزهای بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی كمونیست ها در كردستان برای دفاع از دستاوردهای انقلاب و دفاع از منافع توده های محروم و رفع ستم ملی، یكی از نیروهای اصلی جامعه كردستان بودند و به نیرویی اجتماعی تبدیل شده اند. از طرفی دیگر نیروهای ناسیونالیست كرد هم با تغذیه از وجود ستم ملی سعی كرده اند كه در قدرت سهیم شوند اما رژیم جمهوری اسلامی حاضر نشده كوچكترین امتیازی به اینها بدهد و در كردستان سهمی برای آنها قائل شود. بهمین دلیل در تقابل با رژیم اسلامی افتاده اند.

هنوز هم این وضعیت ادامه دارد. غیر از مَسله حل نشده ستم ملی در كردستان، بخشی از مردم سنی مذهب هستد. سنی گری و به تبع آن سلفی گری در سایه رژیم هار اسلامی مثل یك نیروی كپك زده و ارتجاعی وجود دارند. هرچند هیچوقت نتوانستند در میان مردم كردستان جایگاهی پیدا كنند اما نیرویی مزاحم برای جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی هستند. به اینها باید دارودسته مفتی زاده و مكتب قرانی ها، و اخیرا هم تكیه و خانقاه شیوخ مرتجع كسنزانی را اضافه كرد. همه اینها سر در آخور جمهوری اسلامی دارند. اینها در آوایل انقلاب بنام دارودسته مفتی زاده و مكتب قرآن فعالیت میكردند. آنوقتها همه این دارودسته رسما جزو نیروهای سركوب و تحت فرماندهی سپاه و ارتش بوده و در تشكیلاتی نظامی بنام (پیشمرگان كرد مسلمان) سازمان داده شده بودند، توسط مردم و در راس آنها كمونیست ها طرد و منزوی شدند.

در جواب بخش دوم سوْال شما باید بگویم با توجه به اوضاع حساس و پرتلاطم كنونی كمونیستها و فعالین و رهبران جنبش های اجتماعی باید اوضاع را با حساسیت تعقیب كنند و برای مراحل مختلف مبارزاتی كه پیش میاید نقشه و راه حل داشته باشند. در درجه اول فعالین كمونیست و آزادیخواه باید در كنّار هم قرار گیرند و خود را متشكل و متحد كنند. اینكار البته بدرجاتی انجام گرفته اما ابدا كافی نیست. تكلیف ما با جمهوری اسلامی روشن است و چهل سال است كه در عرصه های مختلف در جنگ و مبارزه هستیم. باید بیشتر و بیشتر هم آنرا تا سرنگون كردن رژیم ادامه داد. غیر از رژیم اما در كردستان جریانات راست، در فكر توطئه و آلترناتیوسازی هستند. انواع طرح و نقشه از هم اكنون در سر دارند، تا در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی خود را بر مردم تحمیل كنند و بار دیگر جریانات راست ارتجاعی در سطح ایران میثاق و عهد نامه امضا كرده اند. میخواهند مردم را از دخالت در سرنوشت خود محروم و از بالای سر مردم، بند و بست و سازش كنند و بجای مردم تصمیم بگیرند. اینها را رسما از هم اكنون اعلام كرده اند.

برای جوابگویی به این وضعیت كارگران و توده های مردم، باید آگاه و هوشیار باشند. كمونیست ها و آزادیخواهان باید برای متحد كردن و متشكل كردن كارگر و زحمتكش جامعه كردستان در تشكل های صنفی و سیاسی خود بیش از هر زمان بکوشند تا بتوانند مانع هر نوع دسیسه و توطئه بر علیه منافع و مصالح شان بشوند. در این دوره حساس اوضاع سیاسی، هر نیرویی كه خود را كمونیست و چپ میداند باید این مهم را در نظر بگیرد و بدور از منافع حزبی منفعت جنبش كمونیستی را در نظر بگبرد و برای آن تلاش كند. باید آنقدر كمونیسم و چپ در جامعه قدرتمند باشد، كه هیچ نیروی راستی، نتواند علیه مردم توطئه و سازش كند.

این وظیفه ای است كه مسئولیت ان بر دوش فعالین كمونیست و آزادیخواه جامعه كردستان و نیروهای چپ و كمونیست می باشد. حزب حكمتیست همانطوریكه تاكنون با احساس مسئولیت برای این مهم اقدام كرده است خود را موظف میداند با تمام توان برای قدرتگیری آلترناتیو كمونیستی و کارگری بكوشد.

***