شورای هماهنگی سیاهکل “رزم ماندگار” در سمیناری آنلاینی با شرکت آقایان بهروز خباز، مرتضی ملکی و بهروز فراهانی پیرامون بررسی مبارزات کارگری و تشکل یابی کارگران گفتگو داشته اند. این سمینار توسط بهروز خباز در تاریخ ۲۸ ژانویه درصفحه یوتوب به اشتراک گذاشته شده است. در این سمینار بهروز فراهانی “درنگی بر جایگاه اشکال کوناگون سازمان یابی کارگران در ایران” به بحث تشکل یابی کارگران در ایران در شرایط حاضر می پردازد و از تشکل اتحادیه های کارگری در ایران به عنوان تشکل پایدار کارگری دفاع می کند و تا اینجا اشکالی نیست.
بحث من اینجا جدل برسر تشکل یابی کارگری و درست یا غلط بودن نظرات ایشان در خصوص این مسئله نیست. این یادداشت فقط به برخورد مغرضانه و کینه توانه فراهانی به حزب حکمتیست در خلال این بحث و به این بهانه می باشد. حزب حکمتیست در بحث تشکل کارگری و مباحث حین اعتصاب هفت تپه، سریع و روشن از مجامع عمومی و سنت شورایی کارگران دفاع کرد و اتفاقا ایرادش این بود که چرا امثال ایشان وسط اعتصاب علیه مجمع عمومی بسیج شده اند. ما گفتیم در شرایط حاضر تنها امکان کارگران تکیه به مجمع عمومی است و این مجامع باید به عنوان پایه سازمانهای شورائی در پیشروی مبارزه کارگری در هر گوشه ایران حمایت و تقویت شود. و این تمام حرف ما نبوده است، بلکه گفتیم کارگران مستقل از دولت و خانه کارگر برای پیشبرد مبارزه خود به ایجاد هر تشکلی اعم از سندیکا یا اتحادیه و … روی می آورند باید از آن حمایت به عمل آورد. بحثهای ما معرفه است و در ایندوره اخیر چه در نشریات حزبی و چه در رسانه های حزبی و غیر حزبی، رفقای ما بحث کاذب “تقابل شورا و سندیکا” را نقد کردند و توضیح دادند چه کسانی و در چه وقتی و چرا این بحث را مطرح کردند. ما این بحث و این روش امثال ایشان را تفرقه افکنانه و مضر به حال جنبش کارگری دانستیم. بهروز فراهانی هم از اینها اطلاع کافی دارد.
با اینحال و با علم به اطلاع، آقای فراهانی با فرهنگی نازل و غیر سیاسی در خلال بحث برای اثبات درستی نظرات خود، حکمتیستها را “فرقه، هوچی گر و تفرقه انداز” معرفی می کند و متاسفانه برگزار کنندگان و شرکت کنندگان نیز واکنشی ازخود نشان نمیدهند. ظاهرا میشود در هر تریبونی علیه فرد حقیقی یا حقوقی دیگری بدون حضورش اتهام پراکنی کرد.! معلوم نیست چرا فراهانی محق است با بیان تجارب کشورهای دیگر از اتحادیه های کارگری به عنوان تشکل پایدار، که در جنبش کارگری ایران حداقل در پنج دهه گذشته نه وجود خارجی داشته و نه سنت قوی ای بوده است، با حرارت دفاع کند و بر آن اسرار بورزد، اما دفاع ما حکمتیستها از تشکل یابی کارگران در مجامع عمومی و شوراها که هم در جنبش کارگری سنتی ریشه دار است و هم در این دوره از مبارزات کارگری موثر بودن آن به اثبات رسیده است، با اهانت و توهین بدرقه می کند؟ آیا این فرصت و بهانه ای نبود تا آقای فراهانی عقده های کهنه و بر دل نشسته خود را علیه حکمتیستها خالی بکند؟
حزب حکمتیست یک حزب سیاسی است که در مورد بسیاری از مسائل موضع روشن سیاسی دارد. دفاع ما از مجامع عمومی و شورا قدمتی بیش از سه دهه دارد. اسناد این مباحث از جمله بحث “مجمع عمومی شورا، سندیکا” سال ۶۲ منتشر شده که نویسنده آن منصور حکمت است. تجارب این دوره جنبش کارگری، اگر نه در حرف بلکه در عمل، درست بودن این نظرات را به اثبات رسانده است طوری که مخالفین دوآتشه و سندیکالیست مثل فراهانی نیز، از انکار آن عاجزند.
به نظرمی رسد، مشکل آقای فراهانی با حکمتیستها صرفا بحث مجمع عمومی یا اختلاف بر سر تشکل کارگری نیست. آنچه در نحوه کلام و پرخاشگری وی به حکمتیستها مشهود است، نوعی کینه توزی سکتاریستی با چاشنی تحریک است. ایشان بهتر است کمی سیاسی باشد، صراحت کلام داشته باشد و اگر در هر موردی نقدی به سیاستهای حزب حکمتیست دارد، به شیوه ای سیاسی و متمدنانه مطرح کند تا جواب روشن بگیرد. ما از نقد سیاسی بدور از اتهام و لیچارگویی استقبال می کنیم. فراهانی اما با این سخنان دقیقا مشغول کاری است که اتهامش را به روی ما پرت میکند. یعنی دقیقا کاری که بار اول در این مباحث صورت دادند و ظاهرا و متاسفانه هنوز نهضت شان ادامه دارد.
٢ فوریه ٢٠٢٢