جمهوری اسلامی یک رژیم خشن حافظ نظام سرمایه داری است اما به دارازی طول حیاتش، یک رژیم نامتعارف و ناهمخوان با کارکرد سرمایه جهانی بوده است. بعنوان یک سرمنشا جنبش اسلامی و تروریستی، یک فاکتور مزاحم در ثبات منطقه برای “رشد جهان سرمایه” و مشخصا هویت خود را بر یک ضد آمریکائی ارتجاعی بنیان نهاده است. جدال بین جمهوری اسلامی بعنوان یک کانون اسلام سیاسی با آمریکا بعنوان رهبر خودگماشته جهان سرمایه داری، جدال برسر قدرت است، جدالی برسر سهمخواهی بیشتر از یکطرف و مطیع کردن جمهوری اسلامی در چهارچوب روابط بین المللی از طرف دیگر است. جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی محصول جنگ و رقابت بلوکهای سرمایه داری و تنها آلترناتیو ممکن برای سرکوب عقب راندن آزادیخواهی و برابری طلبی وسوسیالیسم در انقلاب ایران بود. امروز جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت سیاسی در ایران و دستیابی به قدرت بیشتر در منطقه تلاش می کند و این سیاست را با اتکا به تروریسم اسلامی و از طریق جنگهای نیابتی دنبال میکند. این “جدال”و “جنگ قدرت” در دوره هائی با تشنج کمتر و در دورهائی با تشنج بیشتری در سطح دیپلماتیک همراه بوده اند. سیر جنگ لفظی و تهدید به جنگ قبل از توافق برجام، بعد از توافق برجام تا خروج آمریکا از این معاهده مثالهائی اند.
با بررسی وضعیت امروز دو جامعه و حکومتهای آن هم متوجه می شویم که پیروزی و یا شکست این و آن کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا نقش بزرگی در رابطه ایندو بازی نخواهد کرد. نه سیاستهای اساسی جمهوری اسلامی با تغییر رئیس جمهور عوض می شود و نه سیاست هیئت حاکمه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی با تغییر رئیس جمهور تغییر ماهوی میکند.
نگاهی به آمریکا در روزهای شمارش آراء
همانند دوره های گذشته مبارزات انتخاباتی در آمریکا بین دو حزب بورژوائی دموکراتها و جمهوری خواهان، نه جدال بر سر تغییر ریل قطار حاکمیت، بلکه اختلاف برسر چگونگی احیای دوباره آمریکا در رهبری جهان سرمایه داری است. انتخاب فرضی ساندرز تحت چهارچوبهای پایدارتر سرمایه داری آمریکا، نمیتوانست منجر به رفرمهای مهمی شود، امری که جو بایدن حتی ادعایش را ندارد. بنابر این نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا هرچه باشد، نتایج بسیار حداقلی در برنامه هیئت حاکمه آمریکا چه در عرصه داخلی و یا در عرصه جهانی بوجود خواهد آورد. هدف روی کار آوردن ترامپ با سیاست پروتکشنیستی دوره قبل این بود که موقعیت رو به افول آمریکا را احیاء کنند. ترامپ با سیاست “اول آمریکا” نه تنها نتایج قابل سنجش و مثبتی در عرصه اقتصاد بدست نیآورد بلکه مسبب آن شد که هرچه بیشتر متحدین وی در عرصه سیاسی و اقتصادی از او فاصله گرفته و حتی به مقابله با سیاستهای او بپردازند. ترامپ اما با افکار نژادپرستانه، برداشتن حداقل مالیات بر میلیاردرها، فاصله طبقاتی در جامعه را گسترش داد. منازعه اقتصادی آمریکا با چین، لغو توافق توقف مسابقه تسلیحاتی با روسیه، منازعات مختلف با همتایان اروپائی، وضعیت خطرناک کرونا در آمریکا، بیکاری، بدهی چند تریلیونی دولت، خروج از پیمان حفظ محیط زیست معروف به توافق پاریس، تنها بخشی از این مشکلات عدیده پیش روی دولت آینده آمریکا خواهند بود.
وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی حتی مطمئن نیست که نه ماه دیگر می تواند انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ را برگزار کند. جامعه با افزایش هزینه زندگی ٦٠-٧٠٪ بسر می برد. نیم اکثریت جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند. اپیدمی کوودید ١٩ روزانه حداقل هزار کشته بجا گذاشته و کل کشور در وضعیت بحرانی بسر می برد. از طرف دیگر جمهوری اسلامی از ترس عروج دوباره ناآرامیهای اجتماعی آبانماه سال گذشته ولی بنام مبارزه با کرونا، گروههای سرکوب و کشتار در محلات براه انداخته است. سپاه پاسداران خود مسئولیت مستقیم کنترل خانه به خانه را بعهده گرفته است. فضای جامعه میلیتاریزه و شبه کودتائی است. تشدید بحران اقتصادی، ورشکستگی وسیع، ناتوانی دولت و حکومت اسلامی در تهیه نیازهای مردم، تشدید فقر در کنار دزدیهای میلیاردی، بیکاری میلیونی، گرانی و کمبود مواد غذائی، بهداشتی و داروئی جامعه را دچار بحران حادی کرده است. این حکومت هرچند با سخنان روحانی سعی کرد که وضعیت ازهم پاشیده اقتصادی و اجتماعی اش را به گردن آمریکا بیندازد، اما حتی خامنه ای مجبور شد، برای کنترل جامعه طی روزهای گذشته، مستقیمل فشارها، گرانی و نابسامانی و تنها هفتصد هزار بی خانمان در تهران را نه به گردن تحریمها، بلکه ناشی از بی کفایتی و سوء برنامه حکومتگران در ایران بنامد. بنابراین خوش بینی های حاصل از پیروزی بایدن که گویا نفس انتخابش بیشتر از خودش روی کاهش قیمت ها و کاهش ارزش دلار اثر میگذارد، بسیار با عقل متوسط و حداقل دانش اقتصادی در تناقض است. و از این فراتر اینکه دولت فرضی بایدن میتواند چنین تأثیری را روی اقتصاد ورشکسته و فاسد جمهوری اسلامی داشته باشد، بیشتر به فانتری شبیه است.
هزینه جدال قدرتهای ارتجاعی را طبقه کارگر می پردازد
حدود شش ماه پس از اختصاص یک میلیارد یورو از صندوق توسعه ملی ایران برای مبارزه با کرونا میگذرد. وزیر بهداشت از دریافت “سهم کوچکی” (یعنی حدودن ١٧٪) از آن خبر میدهد و یک مقام سازمان برنامه و بودجه در واکنش میگوید “ارز صندوق توسعه ملی در دسترس نیست”. در کنارش آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع میکند، از دستیابی دولت ایران به ٥ میلیارد دلار اعتبار تحت نام مبارزه با کرونا در ایران ممانعت بعمل می آورد و از فروش نفت و خرید مواد اولیه برای “فشار حداکثری” به جمهوری اسلامی استفاده میکند. هزینه این دست تحریمها مستقیما بر دوش طبقه کارگر ایران گذاشته می شود. با تحریمهای آمریکا، مواد اولیه خیلی گران شده و معامله با مشتریان محصولات برای جمهوری اسلامی بشدت سخت شده است. به دلیل تحریمهای مالی آمریکا واریز پول به حساب یک استارتآپ ایرانی میتواند برای مشتریها دردسرساز شود. بازار توریسم هم در کنار ناآرامیهای اجتماعی و تحریمهای اقتصادی تقریبا به صفر رسیده است. پس از خروج آمریکا از برجام، شماری از شرکتهای هواپیمایی اروپایی پروازهای خود به ایران را لغو کردند. بسیاری حتی نگران بروز جنگ در خاورمیانه هستند. اقتصاد ایران ورشکسته است. مایحتاج ضروری کمیاب و بخاطر گرانی غیر قابل پرداخت شده است. بخش قابل توجهی از صنایع غذایی ایران وابسته به واردات است. بخشی از این واردات شامل مواد غذایی و بخش دیگر شامل مواد اولیه برای بسته بندی مواد غذایی لازم است. قیمت مایحتاج ضروری مانند روغن، تخممرغ، لبنیات و حتی ماکارونی افزایش چشمگیری داشته است. بحث تنها بر اثر کمبود نیست، بحث سر کیفیت کالا و مواد نیز هست. بعنوان مثال خیلی از داروها در بازار اصلا اثر نمیکنند. مشکل بزرگ دیگر کمبود مواد اولیه برای بستهبندی است. مثلأ سازمان خون از بیمارستانها خواسته در مصرف خون محتاط باشند. نه به خاطر اینکه خون کم است. نه! بلکه کیسه بستهبندی خون در کشور پیدا نمی شود. رشد اقتصاد ایران از آغاز تحریمهای اقتصادی حتی منفی ٥٪ بوده است.
قدرت خرید مردم حداقل در نه ماه گذشته ۵۰ درصد نزول کرده است. کارگری که بین ۱.۵ تا ۲ میلیون تومان حقوق ماهیانه دارد باید چه کند؟ تنها هفتصد هزار بی خانمان جدید طی نه ماه گذشته در ایران. پول نان و سیب زمینی هم در نمیآید. اختلاسگری یکی دیگر از معضلات اقتصاد در جمهوری اسلامی ایران است. مدیران و مدیر عاملان همگی دزدند. تحریمهای واشنگتن با هر انگیزهای صورت گرفته باشد، دارای پیامدهای بسیار وخیمی برای طبقه کارگر ایران بوده است.
نه جمهوری اسلامی و نه آمریکا قرار نیست این اوضاع را بهبود بخشند، این امر و کار جنبش طبقه کارگر و کمونیسم کارگری است.
***