مقالات

مردم اکراین در چنبره رقابت قطبهای بورژوازی حسین مرادبیگی (حمه سور)

دولت آمریکا از اعزام نیروی نظامی جدید به لهستان و آلمان و رومانی خبر داد و پوتین هم نه تنها در اکراین و بلاروس، بلکه در اقیانوس اطلس و مدیترانه نیز حالت تهاجمی بخود گرفته است. هرچند این اقدامات فعلا فشار سیاسی بر دو طرف را منعکس میکند، اما از افزایش تنش بیشتر در میان این دو نیز خبر میدهد. این وسط مردم اکراین در چنبره رقابت و تهدید نظامی قطبهای بورژوائی درگیر در بحران اکراین، گیر افتاده اند. قرار بود قرارداد مینسک در سال ٢٠١٤ با دادن خودمختاری بیشتربه جدائی طلبان شرق اکراین به صلح و آرامش این مردم بیانجامد، اما کارشکنی مداوم پوتین در آن عملا توافق روی آن را محال کرده است.

پوتین با تمرکز نیروی نظامی چند ده هزار نفری و یا بیشتر در مرز اکراین و بلاروس با تمام تجهیزات لازم برای یک حمله نظامی وسیع و تهدید اشغال اکراین، رویای تغییر در جغرافیای سیاسی فعلی اروپا را با اتکاء به زرادخانه نظامی وسیع و مدرنیزه شده روسیه از طریق بازگرداندن بخشهائی از متصرفات شوروی سابق که بعد از فروپاشی این اردوگاه توسط فاتحین آن تقسیم شد، دنبال میکند. مردم اکراین به گوشت دم توپ این هدف تبدیل شده اند. رویائی که درعین حال سلطه کامل پوتین را به نام “تحمل نکردن بحران در مرزهای همجوار با روسیه نیز تامین میکند تا با آن جلو مبارزه آزادیخواهانه توده کارگر و مردم محروم در بلاروس و کشورهای آسیای مرکزی و غیره را برای آزادی و رفاه و عدالت اجتماعی در همدستی با استبداد حاکم در این کشورها سرکوب کند. استبدادی سیاه که کسی جرات اعتراض را پیدا نکند. پوتین که در جریان اعتراضات وسیع توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه در بلاروس تهدید به دخالت نظامی کرد، انتخاباتی که لفتوشنکو(رئیس جمهور فعلی) با اعلام پیروزی 80% درصدی خود استبداد خود را تجدید کرد، گفت:” او اصلاحات دمکراتیک از پائین توسط مردم را تحمل نخواهد کرد”! نه تنها در روسیه از اصلاحت از بالا خبری نیست، بلکه پوتین از هر امکانی برای تحدید آزادیهای سیاسی و فردی و اجتماعی در روسیه نیز استفاده میکند، همچنین در کشورهای غربی متکی به “دمکراسی پارلمانی نیز احزاب راست در قدرت از درگیری شبانه روزی مردم با ویروس کرونا استفاده کرده و لوایحی را برای تحدید بیشر آزادیهای سیاسی و فردی و اجتماغی در دست اجرا دارند که با اعتراض عمومی مردم روبرو است.

پوتین روی افول آمریکا و زیر سوال رفتن چتر امنیتی آمریکا در میان متحدین آن در اروپای واحد و حتی ناتو حساب کرده بود و فکر میکرد که موقعیت خوبی برای دیکته کردن خواستهای خود به آنان را پیدا کرده است، اما رویدادهای یکی دو هفته گذشته و تحولات یکی دو روز اخیر نشان میدهد که پوتین در محاسبه خود اشتباه کرده بود. جاه طلبی سیاسی او مگر با تحمیل جنگ جدیدی در اروپا ممکن نیست. آن را نمیتواند صرفا با وادار کردن آمریکا و ناتو و اروپای واحد به دادن “تضمین امنیتی” نیم پزی به “بهانه” حفظ امنیت مرزهای روسیه و یا عضو شدن اکراین در ناتو، تامین کند. نتیجه این شده است که قطب مخالف، پوتین را عملا به ماجراجوئی نظامی و یا عقب نشینی تحت نام توافق با امنیت روسیه سوق داده است.

دولت بایدن که با مشکلات عمیق سیاسی اجتماعی در آمریکا، انتخابات میان دوره ای، کاهش اعتبار خودش و حزب دمکرات و ناتوان از رویارویی با جمهوریخواهان روبرو است، اقدام پوتین را فرصت مناسبی برای خود می یابد که توجه را از این مسائل به رویاروئی با روسیه پوتین، ترمیم اعتبار جهانی خود بویژه نزد متحدین غربی اش و ناتو که بعد از فرار از افغانستان شدیدا لطمه خورده بود، جلب کند.

عکس العمل تماشائی دولت بایدن و ناتو، اروپای واحد و دولت بریتانیا، در این مورد از این واقعیت حکایت دارد. دولت بایدن در آغاز لشکرکشی پوتین و تهدید اشغال اکراین وانمود میکرد که به مساله امنیت روسیه توجه دارد و میخواهد از طریق مذاکره با دولت روسیه آن را “حل و فصل” کند، طوریکه پوتین را در “حقانیت” امتیاز طلبی خود تلویحا تشجیع میکرد که با مخالفت شدید اتحادیه اروپا و ناتو روبرو شد و آنها به بایدن هشدار دادند که بدون مشورت کامل با آنان دولت آمریکا نمیتواند هیچ توافقی با پوتین را انجام دهد. دولت بایدن در یک چرخشحساب شده موضع خود را کاملا تغییر داد. از حمله قریب الوقوع و حتمی بودن آن توسط پوتین که هرساعت میتواند اتفاق بیافتد سخن گفت. به افراد و خانواده های اضافی در سفارت آمریکا در اکراین دستور داد که اکراین را ترک کنند، بر لزوم ارسال تسلیحات نظامی لازم به اکراین تاکید کرد و اکنون در حال فرستادن نیروی نظامی بیشتر به لهستان و آلمان و رومانی است!

در بریتانیا، جانسون، نخست وزیر محافظه کار آن، که زیر فشار استعفا از جانب برخی از اعضاء کابینه و دیگر اعضاء محافظه کار خود در پارلمان و همچنین اپوزیسیون و انزجار عمومی قرار دارد، از بحران اکراین بعنوان فرصت مناسبی برای انحراف عمومی از این مساله استفاده میکند، از تقویت نظامی اکراین و تهدید پوتین سخن میگوید، فوری روانه اکراین میشود و حمایت خود را از دولت اکراین اعلام میکند. جانسون از اینطریق میخواهد اعتبار از دست رفته خود را در داخل با رسوائی های یکی پس از دیگری که مرتکب شده است، باز یابد، همچنین بی اعتباری از دست رفته خود نزد دمکراتها را که با ایفای مدل کمیک ترامپ در بریتانیا بازی میکرد، نزد دولت آمریکا بازگرداند. یک بار دیگر ثابت کند که بریتانیا همچنان متحد همیشگی آمریکا است. این در حالی است که ژلینسکی،رئیس جمهور اکراین، التماس میکند که پانیک نکنند و اوضاع را به سمت درگیری و جنگ با روسیه سوق ندهند. میگوید که خودشان دارند این مشکل را به شیوه سیاسی با پوتین حل میکنند، مگر به التماس و درخواست او توجه میکنند!

پوتین اکنون قماری را که شروع کرده است نمیداند چگونه تمام کند. آیا وارد ماجراجوئی نظامی و تحمیل جنگی میشود که تمام اروپا را دربرمیگرد که آینده خود پوتین و روسیه مبهم تر از هرچیزی خواهد بود، یا به توافقی با دول غرب برای توجیه عقب نشینی خود تن میدهد؟ شرایطی که روز بروز این احتمال را سخت تر میکند.

آنچه که ورای جنگ طلبی پوتین و تهدیدات و رقابت قطبهای بورژوازی مقابل پوتین برای طبقه کارگر و دیگر مردم دوستدار آزادی اکنون در اکراین، روسیه، اروپای واحد و فردا در دیگر نقاط جهان مهم است، دخالت آنان در افشا و محکوم کردن رقابت و کشمکش سیاسی اقتصادی و نظامی قطب ها و قطبندیهای دول بورژوازی در هر شکل و در هر جا و در هر محدوده ای است.

کارگران و رهبران کارگری از جمله و بویژه کارگران کمونیست و رادیکال جنبش کمونیستی درون طبقه کارگر باید خطرات رقابت و جنگ قطبهای بورژوازی را که قبل از هر چیز علیه کارگر و کمونیسم و چپ و آزادیخواهی و رفاه آنان در جامعه است افشاء و محکوم کنند و به آن اعتراض کنند. نباید در مورد آن سکوت کنند و آن را به دول بورژوازی برای به قهقرا کشاندن بیشتر جهان و جامعه بشری واگذار کنند. نباید خود را بی وظیفه کنند. این جزو وظایف و اظهار وجود سیاسی آنان در دفاع از خود و از جامعه جهت بسیج نیروی اعتراضی خود و بشریت متمدن علیه جنگ طلبی و بربریت قطبهای مختلف بورژوازی و راه عقب راندن آنان از یکه تازی علیه بشریت متمدن و آزاده است.

سوم فوریه ٢٠٢٢