مقالات

در نکوهش نافرمانی مدنی جاوید حکیمی

 

برای کسانی که جامعه مدنی را آخرین پله تکامل بشری و پایان تاریخ می دانند، نافرمانی مدنی نه فقط بهترین که تنها طریق ممکن و مناسب اعتراض است. نزد اینان جامعه مدنی جایی است که همه آدمها مقابل قانون برابرند گیرم یکی مالک صدها واحد مسکونی باشد و دیگری گورخواب. برابری در برابر قانون و آزادی بیان اوج آرمان خواهی یک فعال مدنی است. دشوار بتوان بر اعتراض قانونی و ابراز وجود اجتماعی در جهان دمکراتیک و آزاد، مبارزه اطلاق نمود. با این همه، خودکامگان در کشورهایی نظیر ایران و افغانستان به همین اعتراض محدود و مسالمت آمیز هم خون می پاشند. اینجا جزای نافرمانی مدنی، زندان و شکنجه و اعدام است. بقا و غلبه دوره ای نافرمانی مدنی در ایران برای منادی آن یعنی “طبقه متوسط” (همان خرده بورژوازی) ارمغانی جز سقوط به قعر اجتماع و برای کارگران جز گورخوابی چیزی نبوده است.

برخلاف تبلیغات کر کننده روشنفکران بورژوا، تحت شرایط گورستان آریامهری و یا خلافت اسلامی توده ها اگر هزار بار انقلاب کنند و هزار بار شکست بخورند باز چاره کار انقلاب علیه وضع موجود است. مساله فقط تحقق آزادی و برابری نیست که به انقلاب کارگری گره خورده است. اینجا ابتدایی ترین مطالبه مدنی نیز محقق نمی شود مگر با انقلاب طبقه ای که در تداوم وضع کنونی منفعتی ندارد. حکومتی که کارگر را به جرم مطالبه دستمزد معوقه شلاق می زند و به صورت زن به خاطر زیبایی یا نداشتن حجاب اسید می پاشد، کجا بویی از مدنیت برده تا نافرمانی مدنی شیوه اصلاح، و مضحک تر از آن، سرنگونی آن باشد. وقتی طالبان بر اریکه قدرت باشد نافرمانی مدنی فرمول تلاشی جامعه و خودکشی جمعی است. هر انسانی محتمل است در نقطه ای از زندگی تسلیم شود، ناامید گردد و دست از زندگی بشوید لیکن هیچ جامعه ای نه تسلیم می شود و نه خودکشی می کند. این بدان معنی است که یگانه راه خروج جامعه از این بحران، عمل انقلابی است. انقلابی که هر روز بیشتر از دیروز به یک ضرورت تبدیل شده است؛ زنده باد انقلاب کارگری!

١٢ مه ٢٠٢٢