آنچه که در خیابانهای ایران در جریان است، تداوم تلاش برای دفن لاشه فرتوت جمهوری اسلامی است. تلاشی که بطور جدی از دیماه نود و شش آغاز شده و مُهر خود را بر سیاست ایران کوبیده است. کارگران و مردم زحمتکش علیه پاندمی حکومت اسلامی، علیه ویروس کشنده اسلام و سرمایه داری و کارکرد ضد انسانی آن بپاخاسته اند. کمبود و گرانی نان و آرد، گرانی عاملهای انرژی و مایحتاج اولیه مردم، تورم سنگین و بیکاری نفس مردم را بریده است. ایران در آستانه فلاکت عمومی گرفته است. آستانه تحمل جامعه تمام شده است و دیگر نان خشک هم نمیتوان تهیه کرد. این در حالی است که کوه ثروت و فساد و اختلاس و شکاف طبقاتی سر به فلک کشیده است. تحمل این وضع دیگر به یک غیر ممکن تبدیل شده است. دیگر برای هر کسی مسجل شده است با جمهوری اسلامی اوضاع فقط وخیم تر میشود. چشم انداز پیش روی حکومت اسلامی یک تلاشی و اضمحلال تمام عیار اقتصادی است. راه حل این وضعیت، همان است که سالهاست فریاد زده میشود: مرگ بر حکومت اسلامی!
جمهوری اسلامی برای بقای خود با استفاده از شکافها و رقابت قدرتهای جهانی، تکیه بر تروریسم و باجگیری، تشدید فقر و دامن زدن به استیصال مردم، تلاش میکند هرچند موقت راه برون رفتی بیابد. جمهورى اسلامى با سياست گرانی نان و تحمیل فقر شدید به اکثریت جامعه به جنگ آخر آمده است، در این جنگ میتواند و باید زمین بخورد و تومارش برچیده شود. جمهوری اسلامی تلاش دارد جامعه را در منگنه فقر و فلاکت، تورم و بیکاری، پانیک کمبود و گرانی به استیصال بکشاند تا به کم رضایت دهد. مشخصه کنونی جامعه ایران اما عنصر استیصال نیست، بلکه امید برای تغییر و عبور از جمهوری اسلامی است. پاسخ به سیاست تحمیل استیصال، برافراشتن پرچم امید به امکانپذیری یک آینده بهتر، عروج کارگر و کمونیسم با پرچم رهائی همه جانبه سوسیالیستی جامعه است.
چه باید کرد!
سوال کلیدی و عمومی جامعه مواجهه با فقر و فلاکت و شرایط وخیم کنونی، پس زدن و درهم کوبیدن تمامیت حکومت اسلامی است. تجارب سالهای اخیر برچند نکته کلیدی تاکید دارد:
اول، اعتراضات باید از نظر کمی و گستره جغرافیائی در استانها و شهرها آگاهانه گسترش یابد. بدرجه ای که کارگران و مردم ناراضی در ابعاد وسیع تر در کلان شهرها و شهرهای بزرگ همزمان در اعتراضات شرکت می کنند، توان نیروی سرکوب محدودتر و فلج میشود. تجمعات محدود بسادگی سرکوب میشود اما قدرت وسیع و همزمان باعث ارعاب حکومتی ها و ممانعت از انتقال نیرو برای سرکوب میشود.
دوم، اعتصابات کارگری، اعتراضات معلمان و بخشهای مختلف، باید علیه گرانی و فقر همصدا شوند و آگاهانه خانواده های کارگری و محلات کارگری را به پایگاه اصلی اعتراضات توده ای بدل کنند. ضروری است در هر اعتصاب و تجمع توده ای و کارگری علیه گرانی و فقر و اعتراض برحق علیه آن حمایت شود. این وظیفه شبکه های فعالین و رهبران عملی کارگران و حرکتهای اجتماعی است که ابتکار عمل سیاسی را بدست گیرند. ما نمیتوانیم بصورت جزایر جدا ازهم کاری از پیش ببریم.
سوم، در کارخانه ها و مراکز کار و محلات سازمان رهبری مبارزه ایجاد کنیم. ایجاد شبکه های انقلابی رهبران عملی، در صورت امکان تشکیل مجمع عمومی و ایجاد شوراها، ایجاد ارگانهای انقلابی در محلات و کارخانه ها از وظایف فوری پیش روست. این اوضاع بسرعت تغییر میکند و نیازمند آمادگی های وسیع تر در جدال قدرت سیاسی است.
چهارم، برای دفاع از خود اقدام کنیم. تجارب متعدد نبرد در محلات و مناطق و فراری دادن و شکست تاکتیک نیروی سرکوب وجود دارند. هر مبارزه ای به نیروی دفاع از خود، به عقب نشینی و حمله، به اهداف تعیین شده، به تاکتیک های نبرد، به شعارهای محوری و دربرگیرنده، به دفع پرووکاتورها و امنیتی ها نیاز دارد. این یک جنگ قدرت است، جنگی برسر نفی قدرت فائقه و استتقرار قدرتی نوین. نهادهای اعمال قدرت، شوراها و سازمانها و شبکه های کمونیستی و انقلابی را ایجاد و گسترش دهیم.
پنجم، در خیزشهای توده ای سالهای اخیر، اگرچه ترکیب آن اساسا مردم کارگر و زحمتکش بودند، اما بخشهای مختلف جامعه و جنبش های سیاسی متضاد در آن شرکت می کنند و تلاش دارند با طرح سیاستها و شعارهای مشخص، افق خود را بر حرکت اعتراضی حاکم کنند. کارگران و مردم زحمتکش در نبرد کنونی، اهداف مستقل طبقاتی خود و راه حل رهائی جامعه را طرح می کنند. ما عاملین وضع کنونی، نظم حافظ شرایط مشقت بار کنونی را زیر سوال می بریم. مرگ بر حکومت فقر و فلاکت.
ششم، هجوم به فروشگاههای زنجیره ای و مصادره مواد غذائی حق مردمی است که از زندگی و نان خوردن محروم و توسط دولت اسلامی سرمایه داران به گرسنگی محکوم شده اند. غذا و امکانات و ثروت اجتماعی به همه تعلق دارد. کسی حق ندارد مردم را از زندگی و دسترسی به نان و دارو و مسکن و بهداشت و آموزش محروم کند. ثروتهای بادآورده و تاراج شده جامعه جملگی باید مصادره و در خدمت مصارف عمومی قرار گیرد. مصادره اما در نبرد جاری سیاستی نوبتی و موقت است، به تنهائی جوابگو نیست، باید قدرت سیاسی و اقتصادی را از دست شان دربیاوریم.
هفتم، تجارب دوره اخیر اعتصابات و تاکتیکهای اعمال شده، بر ضرورت بدست گرفتن قویتر و نقشه مندتر اهرم اعتصاب و اعتراض در مراکز کارگرى و محلات کارگری تاکید میکند. بخش پيشرو طبقه کارگر در مراکز مهم صنعتى ميتواند گلوى رژيم اسلامى را بگيرد و بعنوان سخنگو و نماینده تامین رفاه و آزادی کل جامعه قد علم کند. همبستگى طبقاتى در ايندوره يک سلاح مهم در تقابل با سياستهاى ناسيوناليستى و تفرقه گرايانه و انزاوطلبانه است. اکثریت عظیمی فقر و فلاکت نميخواهند، گرسنگی و اختناق نميخواهند، حکومت اسلامی نمیخواهند. معیشت مناسب، بهداشت و درمان، مسکن و رفاه، حق همگانی است. همه بايد بتوانند زندگى کنند، هيچ دولتى حق ندارد نان و زندگى مردم را گرو بگيرد.
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست به کارگران و مردمی تعلق دارد که علیه وضع موجود، علیه تبعیض و تحقیر، علیه گرانی و فقر و فلاکت اقتصادی نظام سرمایه داری بمیدان آمده اند. این حزب شماست و برای مبارزه در اینروزها ساخته شده است. فراخوان ما به رهبران کارگری، کمونیست ها و انقلابیون اینست که به صفوف حزب بپیوندید، سیاستهای حزب را بدست گیرید و نقش تان را ایفا کنید. دوره جدیدی آغاز شده است که آزمونی برای هر نیروی جدی سیاسی و هر کسی است که قصد دارد در این تحولات مهم و دورانساز نقشی ایفا کند. وقت درهم کوبیدن تمامی اهرمهای قدرت جمهوری اسلامی و سرمایه داری در ایران آغاز شده است. پیش بسوی یک رهائی همه جانبه سوسیالیستی!
سردبیر.
١٢ مه ٢٠٢٢