مقالات

صورت مسئله اصلی، چه باید کرد، کارگران و ما کمونیستها است! رحمان حسین زاده

در همین یکماهه اخیر دور جدید اعتراضات توده ای برحق در شهرهای خوزستان، فوران خشم فروخفته مردم آبادان به دنبال فاجعه متروپل و گسترش همبستگی و اعتراضات در دیگر شهرهای کشور، ادامه اعتراضات سازمانیافته و هدفمند بازنشستگان و فرهنگیان و معلمان و اعتصابات کارگری، عزم و اراده جدی تر کارگر و مردم را برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی نشان میدهد. جنبش سرنگونی گامهای محکمتری را به جلو برداشته است. این را سردسته حکومت جنایتکاران اسلامی به خوبی دریافته است. اذعان خامنه ای به “اعتراضات مردمی” به جای لفاظیهای پوچ “اغتشاشات” دلهره او از امواج اعتراضات جاری را نشان میدهد. “جمهوری اسلامی رفتنی است” یک داده عمومی و جریانات راست دهها سال امید بسته به بازیهای جناحی “اصلاح طلبان و اعتدالیون” هم پذیرفته اند.
بر بطن این واقعیت باردیگر تحرک جنبشها و جریانات و آلترناتیوهای مختلف برجسته شده است. درسطح ماکروی سیاسی راست و چپ جامعه هرکدام متکی به نیرو و امکانات و روشها و متحدان خود برای گرفتن قدرت سیاسی و شکل دادن به رهبری در جنبش سرنگونی خیز برداشته اند. تحرک اپوزیسیون راست و نمایش تکراری رضا پهلوی و کلی گوییهای عقب مانده و بیگانه با مبارزات اعماق جامعه از جانب او در هفته گذشته در این چهارچوب قابل توضیح است. قطعأ تحرک و جست و خیز ضد کارگری و ارتجاعی اپوزیسیون راست و جناحهای مختلف آن را باید خنثی و منزوی کرد، اما واکنون صورت مسئله جدیتر اینست، جنبش ما، جنبش کارگری و کمونیستی چکار میکند؟ و کجای تصویر تحولات سیاسی ایران است؟ چطور و چگونه کل پتانسیل جنبش سرنگونی رادیکال به میدان کشیده میشود. چگونه بر محدودیتهای کنونی خود فایق میاید.
چگونه سراسری تر، استمراریافته تر و متحدانه تر و سازمانیافته تر حول پلاتفرم و شعارهای سلبی محوری در موقعیت تعیین تکلیف قطعی با جمهوری اسلامی قرار میگیرد؟ در این رابطه میتوان لیستی از راه حلها و اقدامات ضروری را ردیف کرد، اما مقدم بر آنها مسئله گرهی و محوری تر که پیشروی جدی جنبش سرنگونی در گرو آن است، تامین رهبری چپ و کارگری و رادیکال است. البته تامین رهبری صرفا با تبلیغ و ترویج و آگاهگری حاصل نمیشود، بلکه پدیده ای کاملا مبارزاتی پراتیکی است که لازمست آن را ممکن کرد و اتفاق بیفتد. در نتیجه تاکیدم در اینجا توجه دادن به آن نیروی فعاله ای است که این رسالت را بر دوش دارد. آن نیروی فعاله، از نظر من از دل جنبش رادیکال کارگری و توده ای و کمونیسم رادیکال و کارگری و متحزب عروج میکند. مشخص تر منظورم رهبران و فعالین کمونیست کارگران و جنبشهای اجتماعی رادیکال و نیروهای کمونیست و حزب ما به مثابه حزب کمونیستی متعهد و متعلق به طبقه کارگر است.
از رهبری محلی تا رهبری سراسری!
وقتی در مورد تامین رهبری صحبت میکنیم، بحثم در مورد تامین رهبری این یا آن اعتصاب و اعتراض در محل نیست. به نظرم رهبری محلی جنبش اعتراضی به درجه بالایی تامین است. بر خلاف تصورات سطحی و یا مصلحت گرایانه و نفی گرایانه، اعتصابات کارگری و اعتراضات توده ای، تظاهراتهای شهری،و تجمعات هماهنگ بازنشستگان و معلمان و دیگر اعتراضات ، هیچکدام، “خوبخودی” راه نیفتاده و نمی افتند. بلکه توسط رهبری مشخص و مستقیما هدایت کننده شان سازماندهی شده اند. اینجا بحث من حرکت به سوی رهبری جا افتاده سراسری و به هم بافنده کل پتانسل اعتصابی و اعتراضی، علیه وضع موجود و حاکمیت سرمایه و به این اعتبار متحد کننده و هدایت گر کل جنبش سرنگونی برای پایان دادن به کار جمهوری اسلامی است. اتفاقا وجود رهبران محلی بخشهای مختلف جنبش اعتراضی خود بستر مهم و اصلی عروج چهره هایی از میان آنها است که در قامت هدایت گر با اتوریته و سراسری جنبش اعتراضی و سرنگونی طلبانه جزو لاینفک تامین کننده رهبری پذیرفته شده کل این جنبش خواهند بود.
جنبش کارگری در قامت رهبری !
واضح است و بارها این را تاکید کرده ایم، ما تامین رهبری رادیکال و کمونیستی و کارگری جنبش سرنگونی را مد نظر داریم. از نظرما رهبری همگانی و “همه با همی” جنبش سرنگونی نه مفید است و نه واقعی. هر چند جنبش سرنگونی ، جنبشی عمومی با حضورطبقات و اقشار مختلف است، اما طبقات و اقشار مختلف منافع و خواسته های متفاوت و لاجرم جنبشهای متفاوت را نمایندگی میکنند. پولاریزاسیون طبقاتی و اجتماعی و مبارزاتی و خود آگاهی طبقاتی جنبشهای مختلف اجتماعی و سیاسی، اعم از چپ یا راست، بورژوایی یا کارگری، به درست امکان وجود رهبری “همه با همی” را سد کرده است. طیف راست و چپ در تحولات جامعه و برای پایان دادن به کارجمهوری اسلامی، هرکدام دنبال تامین رهبری مورد نظر خویش هستند.
به علاوه برای جنبش کارگری و کمونیستی خودآگاه، تجربه تلخ دنباله روی طبقه کارگر و نیروهای چپ و آزادیخواه در سال ٥٧ از رهبری جریان بورژوایی و کپک زده اسلامی، درس مهمی است که نباید تکرار شود. هم اکنون صف بندی راست و چپ در جنبش سرنگونی به وضوح برجسته شده است. قصد ما تامین رهبری چپ، کارگری و کمونیستی جنبش سرنگونی است. با این نقطه عزیمت، بستر اصلی تامین چنین رهبری رادیکال مورد نظر ما جنبش کارگری است. خوشبختانه جنبش کارگری ایران در این سالها چنین ظرفیتی را از خود نشان داده است. درست برعکس سال ٥٧ که در جریان مبارزات پرشور آن دوره ، ترند چپ عمدتا نگاهمان به دانشگاه و دانشجویان و در سطح عمومی تر متاسفانه نگاهها به جنبشها و احزاب و سازمانهای سیاسی بورژوایی صرفأ ضد سلطنت دوخته شده بود، اینبار امیدها و نگاهها متوجه جنبش کارگری و مبارزات مهم آن و رهبران کارگری است. این موقعیت را رهبران رادیکال و سوسیالیست جنبش طبقه کارگر و ما کمونیستهای متعهد و متعلق به جنبش کارگری باید دریابیم و پاسخگوی این موقعیت و این نیاز باشیم.
حزب سیاسی و رهبری!
اما طبقه کارگر به طور کلی و صرفا با سازماندهی اعتصابات و اعتراضات و حتی ایجاد تشکلهای توده ای و شورایی نمیتواند تامین کننده رهبری جنبش سرنگونی و سازمانده انقلاب و تحول رادیکال علیه حاکمیت سرمایه و جمهوری اسلامی باشد. همانطور که در مناسبتهای دیگر نیز تاکید کردیم، ایفای چنین رسالتی سازمان رهبری کننده و کمونیستی جنبش طبقه کارگررا میطلبد. در جدالهای سیاسی جامعه، جنبش ها و طبقات اجتماعی از کانال احزابشان نمایندگی میشوند. طبقه کارگر هم از طریق حزب کمونیستی خود باید در همه لحظات جدالهای اجتماعی و طبقاتی و به ویژه در مقطع تعیین تکلیف قدرت سیاسی نمایندگی شود. کارگران کمونیست، رهبران رادیکال و پیشرو کارگری علاوه بر تلاش مستمر برای ایجاد و تحکیم تشکل توده ای خود، بسیار لازمست به روشنی مبرمیت اتکا به تشکل یابی حزبی و حزبیت کمونیستی طبقه کارگر را در میان صفوف کارگران اشاعه دهند. با گرایش تحزب گریزی و دور کردن کارگران از دخالتگری در تحولات سیاسی مبارزه کنند. قبلا اشاره کردم، درس مهم انقلاب ۵۷ و درسهای برگرفته از همه تحولات مهم چند دهه اخیر و از جمله در تحولات مهم موسوم به “بهار عربی” این واقعیت بدیهی را تاکید میکند، که جنبش طبقه کارگر بدون کمونیسم و تحزب کمونیستی خود و کمونیسم و حزب کمونیستی هم بدون درهم تنیدگی طبقاتی و اجتماعی با طبقه کارگر نمیتوانند آزادی و رهایی قطعی انسان را از استثمار و ستم ممکن سازند.
کارگران سوسیالیست و کمونیسم کارگری به عنوان گرایش فی الحال موجود در جنبش کارگری و حزب کمونیست کارگری – حکمتیست از همان ابتدا با رسالت تحکیم همسرنوشتی جنبش کارگری و جنبش کمونیستی پا به عرصه گذاشته است. برای ایفای این نقش تاریخی طبقاتی با تمام توان میکوشیم. با روشن بینی و اراده مصمم محدودیتها و موانع سیاسی و عملی سد راهمان را باید کنار بزنیم. در این مسیر اتکای متقابل کارگران کمونیست و رهبران و فعالین رادیکال و حزب کمونیستی متعلق به طبقه کارگر و درهم تنیدگی مبارزاتی آنها بسیار تعیین کننده است.
ادامه دارد
به منظور پرهیز از طولانی شدن نوشته، در مطلب بعدی به طور مشخص به موقعیت و نقش کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در تامین رهبری کارگری و کمونیستی میپردازم.
***